من همان دخترک نازک خیالی هستم که ناگهان از کودکی شیرین زبان نوایی میشنود به نام مادر و تن لرزانش پناهی میشود برای طفل بی پناهش
← صفحات شخصی کاربران (۲۳۴ مطلب مشابه)
- ۷۹۳۶ بازدید توسط ۵۴۵۴ نفر
- سه شنبه ۴ فروردين ۹۴ - ۱۸:۴۳
من همان دخترک نازک خیالی هستم که ناگهان از کودکی شیرین زبان نوایی میشنود به نام مادر و تن لرزانش پناهی میشود برای طفل بی پناهش
سلاام صبا جان،سال نو مبارک
صفحه جدید مبارک
راستی چرا الی23 دیگه نمیاد؟؟
نگا نگا 4 تا نظر دارم بعد تازه فهمیدم صفحه دار شدم!!! امان از این مهمونیای دم عید
باز بگین خوش بحال متاهلا
به سرخابی:بله این عکس امیر پسر کوچیکمه که 6 ماهشه
به هیس: ما اماده ایم خانوم به صرف یک چای مجازی
اون خارجکیه!:ممنون تا باشه که راهگشا باشه نظرات منم کل اینجا با ادماشو دوست دارم
به بهار:سال نوی شما هم مبارک الی خانوم معتاد شده بود به نت الان تو ترکه
گفتم اینجا کارهای بچه هامو بزارم دور هم بخندیم
به علی یاد دادم هر جا که باشی خدا تو رو میبینه
هیچ چیزی رو نمیتونی از خدا مخفی کنی
تنها تاثیری که روش گذاشته اینکه وقتی میره دستشوبی
جیغ میزنه میگه خدااا نگاه نکن عیبه
ممنون ژونا جون
مرسیییی خیلی خوش اومدین
ولی خیلی جالبه خل بازی های های من فقط اینجا خریدار داره
خواهرم میگه خیلی لشی :( (نمیدونه من فقط شاخم)
از کارهای علی
نصف شب بیدار شده منو بیدار کرده میگه
مااامااان تخم مرغ میدی؟
میگم چیه گشنته؟
میگه نه میخوام بشینم روش اردک بشه!!!
اقا احسان ممنون از دعوتون
اما من وقت ندارم بیام :)))))))))
بذل چیه؟
به کابوی
نه اون 15 سالشه هنوز مونده تا شوهر کردنش
اما بقیه افرادی که گفتم کم کم یاد گرفتن درسته فرز نیستن اما اینطورم نیست که لنگ بمونن با ازمونو خطا یاد گرفتن
به ژونا
کارهای بامزه پسرم زیاد میکنه حیف که یادم نمیمونه
از اون مسخره تر این بود که میخواست بشینه روش!!!
به سحر
خواهش
تکنولوژیه دیگه شب میخوابی صبح پا میشی یه بازی دیگه سوار کرده
ممنون چشمات ناز میبینه چه فایده به من که نرفته میترسم شبیه باباشون شن رو دستم باد کنن :)
چشم دعا میکنم البته اگه قسمت شد رفتم حرم باور کن بغل دستشم باشی طلبیدنیه
تا نطلبه نمیشه که نمیشه
به احسان باشه چون ناراحت میشی میام میشم سر اشپز به فامیلاتون دست.ور میدم چطوری بپزن خودم فقط تست میکنم
ما شب عروسی کادو نمیدیم سر عقد میدیمو پا تختی منم که اون موقع دعو.ت نیستم حیف شد :)
ایشالا عروسی پسرام دعوتتون میکنم بیاین عملی توضیح بدین این بذل چیه
نه اقا احسان من که به خاطر خودم نمیگم
اینجوری هم کار خیر کردم هم به خانومای فامیل شما یک مقدار از هنر ناب خودم بخشیدم
بالاخره پس فردا میخوان برن سر زندگیشون شوهراشون یه دعا به جون من بکنن
نه بابا چه ناراحتی من اصلا ادم زودرنجی نیستم پول سر اشپزیمم قابل شمارو نداره
به خانوم بیخبر
نمردیمو این ایمیلمون به درد خورد :)
جواب رو ارسال کردم پاشو بیا ببینیمت دور همی هم یه نقشه برا شوهرامون بکشیم حال میده
به احسان
اتفاقا اصلش همینه
دیدی تو رستورانا یه سر اشپز حرفه ایه مثل من :)
چند تا اشپز معمولی مثل فامیلاتون :)
حالا فامیلاتونم نخواستی بیاری این کابوی و میتی کمان میگن اشپزیشون خوبه اونا رو بگو بیان زیر دستم :)
باشه سا رو بگو بیاد فقط غذاشو بزار جلو دست فامیل زنت که یه بارکی بی برادر زنو مادر زن بشی
به زیتون
اومدی مهمونی؟ :)
ما خودمون کندیم رفتیم خونه فکو فامیل اوار شدیم :)
اما توام بیا خوبه عیدی هم خوب میدن اجیلاشونم حسابیه خخخ
به اقا حامد
ممنون لطف دارین
اما قضیه سا فقط به خاطر اینکه تنبلیم میاد زبان نوشتاریمو تغییر بدم :)
برا نوشتن آ هم که دیدین اکثرا شیفت رو نمیزنم
کلمه هایی هم که غلط مینویسم حالم نمیکشه برگردم درست کنم
از این نظر بله انسان جالبیم
به برادر رضا رضایی
من اگه چیزی بلد باشم میگم اگه نباشم حرف نزنم سنگین ترم
اما خوب چون چند روزه خونه نیستم شاید اصلا پستتون رو ندیده باشم اگه میشه اسم پستتون رو بگین برم ببینم حرفی برا گفتن دارم یا نه
البته صلاح مملکت خویش را خسروانش بهتر میدونن
روزمو به همتون تبریک میگم ایشالا 120 سال سایم بالا سرتون باشه عین عقاب
کادو هاتونو تو عروسی اقا احسان بیارین بزارین جلو در اشپز خونه
به خانوم ف 23
اختیار دارین خانوم خوشحال میشم البته اگه قابل باشم :)
سلام
چند روز نبودم
جناب همسر ترافیک نمیخرید گفت باید اعتیادتو به خانواده برتر ترک کنی
چقدرم ترک کردم:)
به سلام صبا
بابا بپرس دیگه اجازه لازم داره سوال کردن؟
از قدیم گفتن سوال کردن عیب نیست نداستن عیب است
البته من به سوال های حاشیه ای جواب نمیدم (الکی مثلا خیلی معروفم)
به سلام صبا
سلام عید توام مبارک
تو موسسه امام خمینی درس خونده؟
خخخخ اونا خیلی با سواد میشنا
ببین حقیقت بیشترش همونیه که گفتی ادما با هم خیییلی فرق میکنن و حساسیت های هر کس فرق میکنه
خوب اینکه لباس نمیپوشه و حوزه و دانشگاهو با هم خونده خییییلی تو بازی دید تاثیر داره
اما همه مردا اولش یکم سختگیر ترن بعد ها درست میشن
مثلا من یه مانتو میخواستم بخرم همسرم موقع خرید گفت میخوای بخری بخر اما نمیزارم تو ناف لسانجلسم بپوشیش
خریدم و انقدر تو همون خیابونای تهران پوشیدمش که پارچش نازک شد (با رضایت خودش)
ولی در مورد نحوه پوشش:
ببین اکثر طلبه های جوون اونقدر به روگیری گیر نمیدن تو اگه یه روسری لبنانی (طلبه ها این مدل بستن روسری رو دوست دارن) حتی تو رنگای متنوع و خیلی شیک با یه مانتو که خیلی جذبو کوتاه نباشه و یه شلوار که رنگش قرمزو نارنجی نباشه (یعنی لی باشه مشکی باشه قهوه ای باشه) بپوشی خیلی هم خوششون میاد
اتفاقا اکثرا به خوشتیپ بودن زنشون اهمیت میدن چون خودش یه تبلیغ واسه حجابه اما تیپ شیک و اسلامی
کفشم ما که پاشنه بلند میپوشیم حالا شاید اون بدش بیاد
و اینکه اکثرا به ادکلن زدن همسرشون تو بیرون از خونه گیر میدن :)
در برخورد با نا محرم این خیلی به ادمش بستگی داره
اما اگه تو چشمای شخص نامحرم نگاه نکنی و زل زل انالیزش نکنی و شوخی خنده نکنی اکثرا مشکلی ندارن (اما اولش کلا گیرن)
ببین یه حقیقت اینکه طلبه ها بر خلاف اونچه عموم مردم فکر میکنن اهل صیغن خیلی این مورد توشون نایابه اصلا خیلی این حلالو!!!!!!! قبیح میدونن
برا همین تو اولین نفری هستی که به دید اونجوری بهت نگاه کرده توام دوتا قرو قمیش براش اومدی اینا اصولا فکر میکنن نه که خودشون دارن برات له له میزنن بقیه مردان جامعه هم تو کف توان
راه رفتنم عین ادمیزاد راه برو دیگه
اکثرا با تنهایی بیرون رفتن مشکلی ندارن فقط کافیه اعتمادشون جلب بشه خیلی جاها که مردم عادی نمیزارن میزاره
شغل به صورت کارمندی اکثرا نه اما شغل ازاد مثل تدریس یا کار تو خونه مشکلی ندارن البته اگه خودت دوست داشته باشی
زندگی خدایی یعنی با هم برین مسجد نمازتونو با هم بخونین تو خونتون قران بخونی ارامش داشته باشی و اینا
تو برا من بهترین باشی یعنی من به کسی که نگاه نمیکنتم اولو اخرم تویی پس درست حسابی باش حسرت به دل نمونم و یه جورایی مهربون
اینا تو خانواده هر کسی هست مثلا دختر خاله های همسرم جلوش با بلیز توری و اتین کوتاه میان
مام تو خانوادمون داریم مهمم نیست
من همیشه حال دارم :) اگه جور شد مبارک باشه
عاطفه جان خواهش میکنم تو چقدر یه کار کوچیک یادت میمونه!!
خوش به حال شوهرت
منم یه خاطره بگم
یه بار پای خانواده برتر بودم داشتم نظر میدادم
از دست بهمنی هم حرصی بودم
هی چشمام میسوخت حال نداشتم برم ببینم چشه ینی گرم نظر دادن بودن چشمامم تار میدید
دیگه اخر سر دیدم نمیتونم بنویسم پاشدم رفتم دیدم لنزم تا شده رفته زیر پلک پایینم یه گوشش بیرون بود رسما داشتم پای سایت کور میشدم
سلام ببخشید یادم رفت در مورد عروسی بگم
خوب عروسی ها که تو تالار و جداس
داماد در حد 5 دیقه میاد تو زنونه و نیم لیتر عرق شرم میریزه و میره
مداح میاد ارکست نداریم
خودمون میخونیمو میزنیم والا ما که میرقصیم اونارو نمیدونم
مامان منم تا حالا تو عمرش نه طلبه از نزدیک دیده بود نه فم اومده بود اما با بابام عین دو مرغ عشق دارن زندگی میکنن
فامیلاش هنوزم به بابام میگن روضه خون!!!
تازه تو بابات فرهنگیه مامان من باباش دندون پزشک بود و تو محله طرفدارای شاه کرج (عظیمیه) زندگی میکردن
یا مادر شوهرم قبل از ازدواجش کاملا بی حجاب بود حت روسری هم سر نمیکرد (قبل از انقلاب)
ببین طلبه ها تو اکثرا اونا که من دیدم تو خونه یه جور دیگه میشن شیطون و شوخ میشن
مگه اینکه کلا ادم خشکی باشن
یعنی تو خونه با این پسرا که موهاشونو سیخ میکنن مو نمیزنن
شوهر من بعضی وقتا برا خندودن من اینجوری میحرفه باور کن اگه ریشاش نبود فکر میکردم از اوناااس تازه همسر من خیلی جدیه
من هم تهران زندگی کردم هم قم اما الان قمم راستی یه مدتم تو ارایشگاه کار میکردم همسرم چون محیط زنونه بود مانعی واسم نزاشت
در مورد مانتو ما اون مانتو رو از تهران داشتیم میگرفتیم فروشندش خیییلی بد حجاب بود
وقتی من مانتو رو انتخاب کردم گفت خانوم این خیلی تنگو کوتاهه به درد شما نمیخوره
همسر منم میگفت اون با این قیافش میگه تنگه لابد یه چیزی هست دیگه در حالی که خیلیم اندازه و خوب بود (منم اون موقع ها مانتوم حتما باید بالای زانوم میبود وگرنه کلافه میشدم الان نه بلندم میپوشم)
هیچی دیگه خریدم رفتیم خونه مادر شوهرم اون گفت چقدر قشنگه برا خواهر شوهرمم بخریم خواهر شوهرم دید گفت اا چقد قشنگه برا خواهر شوهرم بخرم کادو بدم بعد مامانم دید خوشش اومد......
دیگه همسرم تو امپاس قرار گرفت گفت زنه متوهم بودا مانتو به این پوشیدگی..... :)
اگه وقتی جلوش هستی زیاد بگو بخند نکنی از تیپو قیافه فلان اقا و فلان بازیگر تعریف نکنی کسی بهت متلک نندازه اعتمادش جلب میشه
من از احسان علی خانی زیاد خوشم نمیاد
اما اینور اونور همسرم میشنید دخترا عاشقشن
ینی سر ماه عسل یه چشمش به این احسانه بود یه چشمش به من :)
تا اخر گفتم من نمیدونم دخترا از چی این خوششون میاد با اون شکمش
هیچی دیگه خیالش راحت شد نشست برنامشو نگاه کرد
به عاطفه
تا تو دل شاهرخ چی باشه
متن پستم ممنون این بخشی از مقدمه یکی از داستان های بلندمه البته با کمی تغییر که بشه اینجا جا شه
به اقا حامد
راستش الی به نت معتاد شده بود و برای ترک اعتیادش نتو قطع کرده بودن
بعد خیلی دلش تنگ شده بود برای وب
من بهش پیشنهاد دادم متن سوالو براس مسیج کنم و جوابشو تو وبلاگ بنویسم یه دو روز اینکارو کردیم که بعد خود الی گفت نمیخواد و برای تعمیر باید گوشیشو خاموش کنه
اما خوب شد یادم انداختین یه زنگ بزنم بهش :)
به هویج بله به شدددددت خواهانم
البته الان تو دوران شیر دهی هستم اما تلاشمو میکنم
راستی ممنون که به صفهم سر زدی
به تسنیم
خواهش میکنم خودمم دوست داشتم دربارشون بگم که ادما فکر نکنن طلبه ها از مریخ اومدن
مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان ،
آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد :
آره مادر ، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند ،
از مکتب که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه
مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تا وشگون ریز ،
از لپ هام گرفت تا گل بندازه
تا اومدم گریه کنم گفت : هیس ، خواستگار آمده
خواستگار ، حاج احمد آقا ، خدا بیامرز چهل و دو سالش بود و من
ُنه سالمگفتم : من از این آقا می ترسم ، دو سال از بابام بزرگتره
گفتند : هیس ، شکون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره
حسرت های گذشته را با طعم آب نبات قیچی فرو داد و گفت :
کجا بودم مادر ؟ آهان
جونم واست بگه ، اون زمون ها که مثل الان عروسک نبود
بازی ما یه قل دو قل بود و پسرهام الک دو لک و هفت سنگ
سنگ های یه قل دو قل که از نونوایی حاج ابراهیم آورده بودم را
ریختند تو باغچه و گفتند :
تو دیگه داری شوهر می کنی ، زشته این بازی ها
گفتم : آخه ....
گفتند: هیس آدم رو حرف بزرگترش حرف نمی زنه
بعد از عقد ، حاجی خدا بیامرز،به شوخی منو بغل کرد و نشوند
رو طاقچه ، همه خندیدند ولی من ، ننه خجالت کشیدم
به مادرم می گفتم : مامان من اینو دوست ندارم
مامانم خدا بیامرز ، گفت هیس ، دوست داشتن چیه ؟
عادت می کنی
بعد هم مامانت بدنیا اومد
با خاله هات و دایی خدابیامرزت ،
بیست و خورده ایم بود که حاجی مرد
یعنی میدونی مادر ، تا اومدم عاشقش بشم ، افتاد و مرد
نه شاه عبدالعظیم با هم رفتیم و نه یه خراسون ،
یعنی اون می رفت ، می گفتم : اقا منو نمی بری ؟
می گفت هیس ، قباحت داره زن هی بره بیرون
می دونی ننه ، عین یه غنچه بودم که گل نشده ،
گذاشتنش لای کتاب روزگار و خشکوندنش
مادر بزرگ ، اشکش را با گوشه چارقدش پاک کرد و گفت :
آخ دلم می خواست عاشقی کنم ولی نشد ننه
اونقده دلم می خواست یه دم پختک را لب رودخونه بخوریم ، نشد
دلم پر می کشید که حاجی بگه دوستت دارم ، ولی نگفت
حسرت به دلم موند که روم به دیوار ، بگه عاشقتم ولی نشد که بگه
گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود ، زیر چادر چند تا بشکن می زدم
آی می چسبید ، آی می چسبید
دلم لک زده بود واسه یک یه قل دو قل و نون بیار کباب ببر
ولی دست های حاجی قد همه هیکل من بود ،
اگه میزد حکما باید دو روز می خوابیدم
یکبار گفتم ، آقا میشه فرش بندازیم رو پشت بوم شام بخوریم ؟
گفت:هیس،دیگه چی با این عهد و عیال،
همینمون مونده که انگشت نما شم
مادر بزرگ به یه جایی اون دور دورا خیره شد و گفت:
می دونی ننه ، بچه گی نکردم ، جوونی هم نکردم
یهو پیر شدم ، پیر
پاشو دراز کرد و گفت : آخ ننه ، پاهام خشک شده ،
هر چی بود که تموم شدآخیش خدا عمرت بده ننه
چقدر دوست داشتم کسی حرفمو گوش بده و نگه هیس
به چشمهای تارش نگاه کردم ، حسرت ها را ورق زدم
و رسیدم به کودکی اش هشتی، وشگون ، یه قل دوقل، عاشقی و ...
گفتم مادر جون حالا بشکن بزن ، بزار خالی شی
گفت : حالا دیگه مادر ، حالا که دستام دیگه جون ندارن ؟
انگشتای خشک شده اش رو بهم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند
خنده تلخی کرد و گفت : آره مادر جون ،
اینقدر به همه هیس نگید
بزار حرف بزنن
بزار زندگی کنن
آره مادر هیس نگو ، باشه؟ خدا از هیس خوشش نمی یاد!
به سروناز
واقعااااا :)
کاش قم بودی میشدیم رفیق گرمابه و گلستان
با هم سبزی پاک میکردیم غیبت میکردیم عخی
به اقای افغانی
ممنون منم که تعریف دوست دارمووووووو
خوشحالم کردین
ممنون با ارزوی بهترین ها
به سروناز
بیااااااااااا خونمون
کجه قمی؟
من انقدر مهمون دوست دارم :)
یه دفعه دیدی اصلا همسایه درومدیم
یا حداقل بیا یه قرار بزاریم همو ببینیم
فقط من انقدر گفتم شاخ فکر نکن راست گفتما معمولیم انقدر تلقین میکنم که واقعیت بشه
(گفتم تو ذوقت نخوره)
مادر می خواند:
لالا لایی...
صدای انفجاربمب...بچه توی بغل مادرمی ترسد تکان می خورد...
-لالالایی...
شلیک تیر، صدای فریاد مردی که برای نظامیان سخنرانی می کند.بچه بیشتر خودش را به سینه مادر می چسباند.صدای فرو ریختن ساختمان... صدای جیغ کودکان... بچه بیدار می شود و شروع می کند به گریه کردن .زن رو به مرد:
- می شه صداش رو کم کنی؟ بچه بیدار شد...
مرد خیره به مجری اخبار صدای تلویزیون را کم می کند.
مادر می خواند لالالایی...
(قدر امنیتمون رو بدونیم)
سلام اقای نجفی تازگیا وبلاگ خیلی سخت بالا میاد علت چیه:؟
(سایت های دیگه اینطور نیست فقط خانواده برتر اینجوریه)
به هویج:
ممنون از پیامتون
ایشالا منم جزو جماعت قیتونی بیابید
چند وقتیه حس نظر گذاشتن ندارم
راه حل تو ذهنم هست اما تنبلیم میاد بنویسم
خلاصه که هستم ولی خستم:)
به الهام جان
متن قشنگی بود ممنون
اخرین داستانم زیر نقده ایشالا سلامت که اومد بیرون براتون میزارم (هر چند تو کت من مینیمال نمیره اما چه عیبی داره دو خط بیشتر بخونین)
ببین مامان من ته هنره هم تدریس طب سنتی میکنه
هم مشاور خانوادس هم خیاطی در حد مزون دوزی بلده پس اونو ولش کن
اما برای خیاطی که ازت بخرن
ببین اگه کارت تمیزه برو تو اینترنت سرچ کن عروسک های نمدی (حالا میتونه ماشین باشه خرس باشه یا گل و اینجور چیزا)
اینارو بدوز هم به عنوان جا سویچی هم به عنوان خرج روی لباس بچه هم عروسک خالی کلا چیزیه که مردم میبینن ذوق میکنن میخرن (مامان خودم برام جا سویچیشو دوخته) شکل سرهمی بچه گونس
یا برای خواهرم خورشید دوخته نمدی خواهرم بهش یه عالمه عطر زده از اینه جلوی ماشینش اویزون کرده شده بوگیر ینی دوستاش براش سرو دست میشکنن بهشون بده
فقط باید تمیز کاری و خلاقیت و البته هارمونی رنگهارو رعایت کنی
به ریحان
والا اینکه ربط داشته باشه رو نمیدونم
اما مامان من پیش ایت الله بحجت رفت که متاسفانه فوت شدن
اما یه اقایی هستن فکر کنم شمارشون رو مامانم داره
ولی خییییییلی به سختی جواب تلفن هارو میدن (حق هم دارن)
حالا به مامانم میگم اگه هنوز شمارشو داشت میگم بهم میل بزنین بدم بهتون
داغه همین امروز نوشتم
هنوز نقد نشده
مادر بچه ها را جمع کرد گفت: اخر هفته روز مرد است بیاید جشنی بگیریم برای پدرتان و خوشحالش کنیم.
روز مرد فرا رسید مرد متوجه تکاپوی خانوم خانه شده بود در دلش پوزخندی زد و گفت دیگه یه جفت جوراب این لوس بازی هارو داره؟
شب بچه ها دور هم جمع شدند و پدر بالای خانه نشست مادر کیک بزرگی را جلوی پدر گذاشت و لبخندی که به خیال خودش کمی عشوه قاطیش بود به مرد تحویل داد
بابا اول کادو دختر بزرگ را برداشت
یک جعبه بود!! پدر با خودش گفت:جعبه اش بزرگ است شاید زیر شلواری است و از این ویش ویشی ها کنارش گذاشته از این قرتی بازی ها زیاد میکند
کادو را باز کرد خشکش زد کفش چرمی بود!
با خودش گفت پولش را کی از من گرفت؟
لبخندی زد و تشکر کرد
بعد از ان کادوی پسر کوچک را برداشت جعبه کوچکی بود با خودش گفت این دیگه جورابه نگاه کن چطوری بسته بندیش کرده انگار شمش طلاس
جعبه را باز کرد و عطر را دید ناخوداگاه دست به جیب شد ببیند کارت عابرش گم نشده؟
و در اخر کادوی همسرش را باز کرد بولیز زیبایی بود مرد تصمیم گرفت فردا حتما تمام حسابهایش را چک کند
صبح زود مرد میخواست اماده سر کار رفتن شود
بولیز جدیدش را پوشید عطر جدیدش را زد کفش های جدیدش را جفت کرد جوراب.
جوراب را یادش رفه بود سراغ کمد رفت جورابی پیدا نکرد داخل ماشین لباسشویی هم جورابی نبود یاد جورابهای گلوله شده کنار مبلش افتاد تنها بازمانده یک جین جورابی که پارسال همسرش روز مرد برایش گرفته بود
جوراب کهنه و وصله پینه اش را پوشید پا در کفش چرمیش کرد و به سر کار رفت
به سروناز
تو که قمی برو پاساژ حجت طبقه چهارم
یعنی از کفش اگه حساب کنی چهارم
اما اگه از ورودیش حساب کنی فکر کنم باید یه طبقه بری بالا
البته فکر کنم
یه مغازه هست اقای مرتضوی (البته هیچی روش ننوشته) :))))
اما مغازه تاریک با یه فروشنده بد اخلاق داره که از سرو کولش انواع و اقسام پارچه میریزه
(چون تکه قابل شناساییه)
احتمالا اون داره) تازه یه پارچه هایی داره مخمل یه رو جون میده برا تیکه دوزی از اونا بخر رو لحاف دشک بچه تیکه دوزی کن
به ریحان
اره دیگه مگه نمیدونی من مردی بودم برای خودم سیبیلامو زدم از توش صبا درومد
حالا بزار از مامانم بپرسم شاید میدونست
بعدم قربون دستت من واقعا ویراستار لازمم اصلا حال نگارش صحیح رو ندارم (اخر داستانو دیدی؟ نوشتم و به سر کار رفت خخخخخخخ از این ضایع تر؟ دیدما حالم نکشید درستش کنم)
این چه اوضاعی است مردم؟ آخر این رانندگی است؟
این مگر پایان عمر و آخرین رانندگی است؟!
خسته شد از بس نوشت از جرمتان، آن چیز که
شاکی است از آن «کرام الکاتبین» رانندگی است
کارکرد سیب، دیگر مثل سابق خوب نیست
حربهی امروز ابلیس لعین رانندگی است
لیستی تنظیم کردم از گناهان بشر
بهترینش سیب خوردن، بدترین، رانندگی است
پنبهی برهان نظم و علّت و معلول را
میزند! تهدیدِ دین مؤمنین رانندگی است
حضرت مادر زن از الطاف و انعام خداست
فتنهی همواره جاری بر زمین رانندگی است
هیچ تعریفی ندارد وضع آن این روزها
واژهی بیجای فرهنگ «معین» رانندگی است
عامل کشتار هر کس، هر کجا در هر زمان؟
پاسخ مصراع قبلی؟ آفرین! رانندگی است
به پرناز
قبلا ایمیلمو گذاشته بودم اما الان دیگه ممنوع شده اقای نجفی میاد تک تک موهامو میکنه
اما اگه واجبه با همکاری اقای نجفی بزار بعد من میخونم پاک کنیم گانگستر بازی شدااا
به پرناز
والا همه اقایون اولش یکم حساس هستن اما این حساسیت ها به تدریج با شناخت طرف مقابلشون کم میشه جدا از بعضی ها که پارانوئید دارن که بحثشون جداس
عده زیادی هستن که فقط نگرانن اونا با صحبت با درست برخورد کردن جلوی مردای نا محرم با قشنگ پوشیدن با به در گفتن دیوار شنیدن ها (_توضیح میدم) درست میشن
حالا به در گفتن دیوار شنیدن ها چیه:
شمارو نمیدونم اما ما تو خونمون خیلی بحث جامعه شناسانه یا رفتار شناسانه میکنیم
من در اینجور مواقع مثلا میگم درک نمیکنم زنی همسرش هر چقدر هم بد بخواد با مردی دیگه بگو بخند بکنه برای جبران کمبود محبتش یا جوری در باره چادرم حرف میزنم که همسرم ایمان بیاره که من اینو خودم انتخاب کردم و براش ایدئولوژی دارم
وقتی همسرت به باطن خوبت ایمان بیاره اون وقت همه چی برات خیلی راحت تر میشه
اما یادت باشه اقایون گاهی مارو امتحان میکنن مثلا یک لباس باز رو برای یک مجلس میگن قشنگه میخوان ببینن اگه اونا چیزی نگن تو خودت چطوری هستی که اونجا تو باید تیز باشی و بفهمی و بگی نه بابا این لباس زیادی بازه قشنگه هااا منم خیلی خوشم اومده اما در شان من نیست
یعنی اونجا قشنگ میختو به تخته کوبیدی
امیدوارم اینا کمکت کنه
به احسان 23
الان داری شرح حال منو میگیااا
ولی خوشم اومد به صورت خیلی نرم خوشتیپی خودتو ثابت کردی
به نارسیس
سلام خانوم خوش تیپ (نارسیس خانومه دیگه؟)
ایا میدانستید همین نظر گذاشتن در اینجا درجه بالایی از شاخی را نصیبتان کرده است؟
اخه اینجا قراره فقط خوش تیپا بیان
********** **** ***** ********
**** ** ** **** ***** ****** ** * **** *** *******
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
شعری که چندی پیش شروین سلیمانی ******* ****** ** **** *** ***** ***** ****
پیکِ مرگ آمد شبی شوقِ جهانم را گرفت
تا به خود جنبیدم عزرائیل جانم را گرفت
سرنشین بنز آن دنیا شدم بی گفت و گو
مرگ در پس کوچه ی دنیا ژیانم را گرفت
رد شدم با پای لرزان از پُلِ تنگِ صراط
یک فرشته دستهای ناتوانم را گرفت
خواستم وارد شوم در باغِ زیبای بهشت
حضرت هود آمد و نام و نشانم را گرفت
گفتم آن دنیا خودم مأمور دولت بوده ام!
اخم کرد و کارتهای سازمانم را گرفت
چونکه دانست آن جهان من گیر میدادم به خلق
گیر داد و حس و حال شادمانم را گرفت
بعد با اکراه ما را هم به داخل راه داد
اشتیاق زایدالوصفی امانم را گرفت
باغ سبزی دیدم و انواع نعمتها ولی
دیدن حور و پری تاب و توانم را گرفت
میگذشت ازدورحوری، گفتم "آی لاو یو، کامان"
دست هابیل آمدومحکم دهانم راگرفت
روبروی حورعینی غنچه شد لبهای من
حضرت لوط از عقب آمد لبانم را گرفت!
سعی کردم تا بنوشم جامی از جوی شراب
حضرت عیسی پرید و استکانم را گرفت
حضرت حوّا به همراه دوغلمانِ بلوند
رد شد و کلا لباسِ پرنیانم راگرفت
داشتم با حرص می لیسیدم از جوی عسل
حضرت داود با انبُر زبانم را گرفت
دیدم استخری پُر از حوری، پریدم توی آب
تا شدم نزدیک آنها کوسه رانم را گرفت
توی یک وان بلورین تخت خوابیدم در آب
نوح بیرونم نمود از آب و وانم را گرفت
یک پری شد میهمانم، بُردمش پشت درخت
بچه خوشگل یوسف آمد میهمانم را گرفت
خواستم وارد شوم در حلقه ی اصحاب کهف
سگ پرید از قسمتِ پا استخوانم را گرفت
پاتوقِ دِنجی برای عشق و حالم یافتم
گشتِ ارشادِ بهشت آمد مکانم را گرفت
یافتم اکسیر عمر جاودان را در بهشت
یک نفر اکسیر عمر جاودانم را گرفت
گفتم آخر ای خدا! این گیر دادنها به ما
لذتِ تفریح در باغِ جنانم را گرفت
پاسخ آمد: این سزای اوست که روی زمین
وقتِ عشق و حال ، حالِ بندگانم را گرفت...!
🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
به احسان: ستم بزرگیه بعد از یه عالمه کار خونه و برای خستگی در کردن میای میشینی اینجا یه همچین جمله ای اونم از یه پسر عضبه کوچیکتر از خودت ببینی :)
من امار بازدید کنندگانم بالاس و همش به خاطر جذابیت های درونی خودمه اره داداششش
به 1ی
ممنون که گفتین برام این شعر تو تلگرام اومد منم خیلی خوشم اومد کپی کردم اینجا
کار بسیار قشنگیه (اقای نجفی میشه اون توضیح اولشو پاک کنین؟ که منم مدیون نباشم)
به اسمم نمیگم
شما اول اسمتو بوگو:)
به طرفش بستگی داره اینکه تا چه حد با هم تفاهم داشته باشن چه قدر عاقل باشن
یه وقتی هست هنوز مشکلشون با خودشون حل نشده میگن بچه دار شیم درست بشه خب ای غلطه اما اگه همه چی گلو بل بل باشه به نظر من 3 سال خوبه
به الما 20
خیلی ممنون یه دوست خوب هم میتونه جای یه خواهرو بگیره
به احسان
میدونم اقا جواب منم همراه با شوخی بود فقط چون نیشای بازمو از پشت مانیتور نمیبینی جدی برداشت کردی
من حالا حالا ها بهم بر نمیخوره امیدوارم شما هم اینجوری باشی
به اسمشم نمیگم
مشکل خاصی که پیش نمیاد یکی از مشکلات عمدش اینکه هیچوقت با هم درست حسابی تنها نبودین هیچ وقت بی دغدغه کنار هم نبودین (تو رابطه هم محدودیت زیادی ایجاد میشه با بچه و حال گیری زیاد تر)
دومین مشکلشم اینکه اگه خدایی نکرده همون سال اول با هم به مشکل خوردین (طبق امار امکانش به نسبت بیشتره) خوب یه بچه بی گناه این وسط کارو سخت میکنه
دیگه فکر نمیکنم مشکلی باشه
در مورد پیشگیری من زیاد تجربه ندارم چون به تمااااام روش ها حساسیت شدید دارم هر کدومو تست کردم نشد که نشد حتی کاندوم
برای همین همیشه حتی تو دوران پر خطر نامزدی :) از طبیعی استفاده کردیم دوتامون هم ناشی به معنای واقعی کلمه بودیم اولین پسرمم دوسال بعد از ازدواج باردار شدم دومی رو 5 سال بعد از اولی
گل میخک و.اقعا تاثیر داره نگاه گل میخک خشک شده قشنگ شکل میخ هست از عطاری بخر شبی 5 تا دونه بنداز بالا
میدونی فکر کنم تاثیر داره چون ما وقتی تصمیم گرفتیم بچه دومو به دنیا بیاریم بعد از 5 سال اینارو قطع کردیم 2 هفته بعدش باردار شدم!!! (البته میخک نقش خیلی مهمی رو ایفا میکنه)
راستی اگه طبعت گرمه میخک اذیتت میکنه من بلغمیم که راحت میخورم
به اقا حامد
من یه نگاه کردم دیدم هر کس تو وب یه مقدار نظراتش بیشتر مورد توجه قرار میگیره یا این صفحه شخصیش پر بازدید تره 1 منفی خورده حالا چرا؟ نمیدونم
به الما
تسلیم نمیشم مطمعن باش چند وقت دیگه که منو روی سن جشواره فیلم فجر برای سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه دیدید به حرفم میرسین :)
ممنون از این متن قشنگی که گذاشتی
به احسان خوبه شفاف سازی کردم حالا
بزارین یه چیزیو برای همه شفاف کنم حالا من اگه روزی بهم بر بخوره به طور مستقیم به طرف میگم از حرفت ناراحت شدم چون میخوام این فرصتو بهش بدم که خودشو توجیه کنه
به اسمم نمیگم
شما ادویه به این گرونی رو برای دفع مورچه استفاده میکنین؟
بابا پولدارااااا میخک یکی از خوش عطر ترین و پر کاربرد ترین ادویه های هندیه
به الما
جدا؟ باااارکه ادم خیلی ذوق میکنه
میتونی اگه فکر میکنی مشکلی نداره بخش بشه و.....
برام بزاری اینجا بخونم؟
من نوشته زیاد دارم اما هیچ وقت همت نمیکنم بفرستمشون برای مسابقه
به اقا احسان: اختیار دارین ما پا تو کفش شما نمیکنیم سوتی دادن جزو برنامه روزانه شماس :)
اما حالا فعلا یه چیزی تعریف کنم
من به قهوه اعتیاد دارم بعد دوران نامزدی 1 هفته رفته بودم خونه مادر شوهرمینا بدون یه چیکه قهوه داشتم میمردم ظهر که همشون خواب بودن رفتم تمام کابینتاشونو گشتم قهوه نبود فقط از این نسکافه بیخودا داشتن گفتم باشه این بهتر از هیچیه سریع هول هولکی درست کردم یه ظرف بود روش نوشته بود شکر ریختم رفتم تو اتاق بخورم قلپ اولو که خوردم نگو نمک بود
پرید تو کلوم به سرفه ای افتادم که بیا و ببین همه بیدار شدن ابروم رفت
به احسان:
اره مادر شوهرم از اون به بعد همیشه عوض چایی برام نسکافه میاره
هی هم میگه اگه نسکافه میخوری تعارف نکن بردار درست کن :))))
من یه دونه خواهر شوهر بیشتر ندارم که به شدت دوسم داره نشده یک بار منو ببینه و نگه خدا خیرت بده که انقدر عروس خوبی هستی
بعدم میبینم که تو صفحه شخصی من فحش ستاره دار میدین نوچ نوچ نوچ
به خاله باران
خوش اومدیین قدم رو جف گوگولیا چشم ما گذاشتین ببخشید که وسائل پزیرایی محیا نیست بانو
مرررررررررررررررررسی
من عاشق مهمونم ایشالا شما هم به حاجتت میرسی بعد میای خونمون مهمونی
دلم به دل راه داره به دخترات سلام منو برسون حتما خوشحال خواهند شد که یکی از گوهر های کم یاب روزگار بهشون سلام رسونده :)
اینم بگم من رفته بودم مسافرت برا اینکه پیامارو دیر پاسخ میدم
به اقا حامد
در مورد اون شعر چون من اونو مستقیم از تلگرام کش رفته بودم اولش یه شایعه نوشته شده بود که اگه کامنت خانوم یا اقای ی1 رو بخونین متوجه میشین موضوع چی بود منم از اقای نجفی درخواست کردم ستاره دارش کنن شایعه رو
حالا تصوارت ذهن پیچیده من
من تا قبل از اینکه بیام اینجا ذهنیت خیییییلی مثبت تری رو نصبت به مردهای اطرافم داشتم
مثلا برای مثال الان از اینکه مهریم 14 سکس یه جورایی حس بدی پیدا کردم
اخه این حرف یعنی چی که یه زن از 14 تا بیشتر نمیارزه؟
یا بابتشون پول دادیم!!!!!!
یا مثلا من همیشه فکر میکردم با منطق میشه هر ادمی رو متوجه کرد
اما الان میبینم خیلی از اقایون یه نارنجک دست گرفتن رفتن پشت سنگر میگن منطق بیای همتونو بمباران میکنم (خیلی از خانوم ها هم اینطور هستن که تا اونجا که جا داشته باشه باهاشون برخورد کردم و میکنم شواهدش هم موجوده)
اما چند نمونه از همین پشت سنگر رفتن ها
یه مرد تا وقتی در مقام داماده میگه مهریه کم کار با حقوق پایین عروسی ساده
اما همین مرد در مقام برادر زن یا پدر زن توقع تمام این چیزا رو در حد اعلا از دامادش داره اخرم توپو تانکو میگیرن سمت دخترا که شما پر توقعین حالا هر چقدر ما بگیم مهریه رو پدر دختر طبق عرف مشخص میکنه گوش کسی بدهکار نیست
یا اینکه ما هر خبطی کردیم برا اموزش بوده زنمون اگه خاستگارم داشته صرفا دلیل بر هرز بودنشه !!!!!!!!!!!!!!!! نمونه هاشو زیاد تو وب دیدین
یا مثلا شما که هیچ وقت سراغ صیغه نمیرین چرا بلنگو دست گرفتین که اااااای حقمونه
تازگیا منم منطقمو کنار گذاشتم و میگم اره حقتونه اما اگه بخواین از این حق مسلمتون استفاده کنین میکشیمتون فکر کنم اینطوری قشنگ تر توجیه میشن (اما نمیدونن همین که این بلنگو رو دست گرفتن باعث حساسی دخترا میشن و در عمل به ضرر خودشون تموم میشه اما خوب عقل که نباشد جان در عذاب است)
مورد ها زیاده و من فکر میکنم همش به خاطر اینکه اینجا بین دخترو پسر کل افتاده باعث میشه برای پیروزی منطقشونو زیر پا بزارن
به نرگس 313
سلام بانو
نه والا من اونقدر ها هم باهوش نیستم که رومی اسم افرادو در بیارم خوبه که دوباره برگشتی به فضای وبلاگ
بعدم مهم فقط خودتی ادما باید با خودشون حال کنن مهم نیست بقیه راجع به ادم چی میگن
در این مورد باید بهت بگم بیگ لایک
به احسان
دیگه فحش دادی لاف پوشونی نکن :)
همین خواهر شوهر خوبم سایه جاری دیگمو با تیر میزنه (البته اونها هم خوبن فقط سیاست ندارن)
درمورد نسکافه هم من اصلا نسکافه دوست ندارم از بی قهوگی به نسکافه روی اورده بودم که مادر شوهرم فکر کرد علاقه دارم منم رو نگردم که اعتیادم مشخص نشه
به الما
اتفاقا منم تخصص اصلیم کودکه
اما اصلا من از زمان برگذاری جشواره ها مطلع نمیشم که بخوام بفرستم بیشتر تو خط چاپم که کسی نمیخونتش :/
به فرشته
نه بابا چه فرقی حالا من یکم شاخ تر ولی در کل همه ادما از یه کرباسن
دعا میکنم ایشالا قبول شی مادر ممنون که به صفحم سر زدی
به لوک خوش شانس
کانال تلگرام منحل شد الان اصلا کانالی وجود نداره
در مورد عکس هم من عضو بیان بودم اما الان نمیدونم چرا قاطی کرده رام نمیده تو بیان :) منم پر رو پر رو خودم میام اسممو مینویسم
به نرگس
اره منم تازگیا کم میام نمیدونم چمه که منم بی حوصلم ایشالا هممون خوب شیم و پر از انرژی مثبت
سلام اقای نجفی خسته نباشین
تازگیا وبلاگ خییییییلی به سختی بالا میاد وبلاگای دیگه که میرم اینطور نیست که بگم اشکال از نت منه فقط توی خانواده برتر یه همچین مشکلی پیش میاد
سلام اقا الکساندر مگه شما بیایو این صغحه منو یه نوایی بدی از خاک خوردن دراد
همه خوبن
داستانمم دارم رابزنی میکنم برا چاپ چند تا مجله هست برا چاپ اما دلم رضا نیست میخوام کتاب بشه
والا یکی از کابرا که نمیدونم کیه پیشنهاد داد اقای نجفی هم زحمتشو کشیدن
فکر کنم اگه الانم درخواست کنین براتون بزارن احتمالا پر بازدید هم خواهد شد
جدا خوشحالم که اومدین چند وقت پیش به فکرتون افتادم که چقدر حیف که دیگه نیستینو جاتون خالیه تو تلگرام @miticomon و@aleksander رو با املاهای مختلف سرچ کردم که اگه پیداتون کردم بگم برگردین که همه موجودی رو پیدا کردم جز شما
راستی شما هم بیانتون قاطی کرده که بدون عکس اومدین؟ برا من قاطی کرده
اقا حامد جوابتون رو دادم اما نتم قطع شد نمیدونم ارسال شد یا نه
به اقا رسول
حقیقت حقیقت حقیتش ینی ته صداقته ها
من به اصرار که چه عرض کنم به اجبار پدرم با شاهرخ ازدواج کردم
نه اینکه بد باشه من سنم کم بود و اصلا تو این خطا نبودم
اگه تنفر اسمشو نشه گذاشت علاقه ای هم نبود
کما اینکه اوایل ازدواج زیاد سرش فریاد زدم که ازت متنفرم از زندگیم برو بیرون!!!
اما خوب تخس تر از این حرفاس میگفت ولی من دوست دارم
انقدر محبت کرد انقدر محبت کرد که میتونم بگم الان بدون شاهرخ نمیتونم زندگی کنم
اینکه چیکار براش میکنمو من اصولا زن عملم الان نمیدونم اما شاید به وقتش کاری که به فکرمم نمیرسه رو انجام بدم
در مورد دوست داشتم تو پست اولویت بندی هم گفتم
من هیچ چیزو تو دنیا به اندازه علی پسر اولم دوست ندارم اما بعد علی شاهرخ تو مقام دومه
نگید نامردیه عشق به علی که باید بگم اگه علی نبود شاید منم نبودم من حاظر نیستم کسی رو حتی با علی مقایسه کنم
به اقای الکساندر
باز این تشبیهاتتون رو از سر گرفتین؟
بعدم لو ندین ادرس تلگرامتون رو میان مزاحمتی نمیدونم هکی چیزی میکننااااا
داستان یکیشو اینجا نوشتم برین بالاتر میتونین بخونین
اما اونها که در صدد چاپشم به درد شما نمیخوره
ایشالا برا بچه هاتون بخونین
به رسول
هر جور راحتین اگه حال میکنین متاسف باشین:)
اما خود خدا وقتی میخواد میزان نهایت محبتو بگه اونو به رابطه مادر و فرزندش تشبیه میکنه
لابد یه چیزی هست دیگه
شما شاید بچه ندارین نمیدونم اما حتی پدرو فرزندی هم بخوای حساب کنی تا وقتی بچه نداشته باشی نمیفهمی من چی میگم هر چند رابطه پدرو فرزند اصلا قابل مقایسه نیست با مادر
نکته دوم که مطرحه اینکه من علی رو وقتی به دنیا اوردم که تو اوج تنش هام بودم علی اون موقع مونسم بود همه کسم بود
نکته سوم اینجا زیاد پست های مختلفی از مردها خوندین که زنشون رو خودشون انتخاب کردن
زنشونم اخلاقش انقدر خوبه که نتونستن ازش ایراد بگیرن
اما چون یه سری مسائل ظاهری رو اولش متوجه نشده بودن الان با تمام اون محبت ها نمیتونن عاشقش باشنو میگن متنفریم!!!!
الان منه زن باید دیدم نسبت به مردا بعد از خوندن اونجور پستا چی باشه؟
چقدر باید نا امیدو متاسف باشم ؟
به نظر خودم من یه گونه نایاب هستم
که خشممو بی علاقگیمو گذاشتم کنار و نگاه کردم
نکات مثبتو کشیدم بیرون
نکات منفی رو که صد در صد هست نادیده گرفتم و خودمو به زور عاشق کردم
جوری که الان همسرمو از مادر پدرم از پسر دومم بیشتر دوست دارم
من واقعا بیگ لایک دارم کاری که من کردم نصف مردای پر زورو بازوی مملکت توش موندن
شما هنوز به تاسفت ادامه بده من شخصا به خودم و روح بزرگم افتخار میکنم
به اقا حامد
موضوع پاک کردن صورت مسئله یا نصبت دادنشون به همه نیست
موضوع اینکه من به اشتباه (قبول دارم ایراد از منه) میخوام اونارو منطقی از اشتباهشون اگاه کنم
خوب اونها هم که کلا تو تنظیماتشون چیزی به نام منطق ندارن اینکه میشه اب تو هاونگ کوبیدن و باعث میشه من حرس بخورم که چراااا؟ این که کاملا روشنه چرا نمیفهمن
بازم میگم ایراد اینجا از منه که فکر میکنم همه ادما باید بفهمن اما خوب بی شعور ها هم حق حیات دارن :(
اما خوب در اینجا اگر مقصر اقایون باشن وظیفه مردای سایت اینه که بهش تذکر بدن چرت نگه
اگه مقصر خانوم بود وظیفه خانوماس که تذکر بدن
در مورد اون شوخی
راستش یادم نمیاد کی و کجا و چی بود
اما مطمعن باشین اگه یک درصد ناراحت میشدم بهتون میگفتم
من اصولا ناراحت نمیشم:)
به پاسکال خوششششش اومدین
قدم رو جف گوگولیا چشمم گذاشتین
از لطفتون بی نهایت ممنون خوش حال میشم باز حضور گرم شمارو تو این پیج محقر شاخ خودمون ببینم
سلام مارو به عمه گرام برسونین
به اقا حامد
نمیدونم والا مشکلش چیه میزنه نام کربری اشتباه در حالی که وقتی میگم ایمیل کنه همون نام کاربری رو میاره که من میزنم
در مورد دوست داشتن راستش دوست داشتن یه چیزیه نمیشه گفت مثلا من اگه برای علی اتفاقی بیفته روانی میشم برا شاهرخم بیفته روانی میشم
در ظاهرم به هر دوشون محبت میکنم
اما ته ته فکرمو وقتی نگاه میکنم و از خودم میپرسم اولین عشق کیه؟ تصویر علی میاد
به پاییز
راستشو بگو چیکار کردی که باید ازت دلخور باشم:)
نه والا در حال حاظر از هیچ بنی بشری دلخور نیستم
چند نفرو دوست دارم بکشم
چند نفرم دوست دارم بزنم لهشون کنم
چند نفرم دوست دارم حداقل یه سیلی ابدار بزنم
یه چند نفری هم هستن که دوست دارم با زبونم بچزونمشون
یه چند نفری هم دوست دارم ریختشونو نبینم
میبینی دلخور ندارم تو لیست سیام :)
اما این اطمینانو میدم که جزو هیچکدومشون نیستی که هیچ خیلیم باهات حال میکنم
حالا راستشو بگو واسه چی یه همچین فکری کردی؟
به سا
چه عجب یه سری به این مادر شوهر جذابت زدی
این علی که واسه من لات شده از صبح که بیدار میشه میره بازی با دوستاش ظهر به زور باید بیارمش خونه
رفیق باز شد از دستت رفت
نمیدونم والا اگه عروسم مثل تو باشه که چشاشو از کاسه در میارم دختره پسر دزدو
ورداشته پسرمو برده کردتش پوستو استخون نمیگه این بچه مادر داره فقط تو فکر قرو فر خودشه بچه من بلا نصبت باید مثل عقاب کار کنه این دختره هیچی ندار بره خرج ****فسانش کنه که چی ؟ مثلا من از مادر شوهرم جذاب ترم خوره به تو اون ترکیبت بیفته تو اصلا قابل مقایسه با جذابیتهای منی؟
میبینی که من اصلا از اون مادر شوورا نیستم که بین پسرو عروس فرقی بزارم :)
ولی جدا از شوخی خیلی خوشحالم از حضورت تو این صفحه حقیرانه و شاخ
نمیدونم این چیزا الان مشخص نمیشه باید ببینم در اینده اخلاقام چطور میشه
اقای نجفی این همه کامنت نوشتم نیومد؟ حال ندارم دوباره بنویسم که
تازه همونا 1 ساعت بیشتر وقتمو گرفت از بس که ماشالا وبلاگ کند شده و بالا نمیاد برای ارسال هر نظر باید 20 دیقه صبر کنیم تا لود بشه
به اقا حامد
کردم این کارو چند بارم کردم اما نشد :(
دیگه منم بی خیالش شدم
دیگه چیکار کنم باید دل علیو بدست بیارم خخخخخخ
اصلا از همین اخلاقای علی خوشم میاد نشون داد مرد زندگیه و توی زندگیش نمیگه هرچی مامانم بگه ، چقدر این پسر مستقله :))))
خخخخخ یعنی اگه عروست مثل من باشه باید خداروشکر کنی ، میگم برو حرم یه نذر و نیازی کن تا عروست مثل من باشه .
کجا پسرت شده پوست استخون؟ تازه آب رفته زیر پوستش خخخخخخخ بعدشم من چقدر توی این چاردیواری بسابم و بروبم و بشورم دارم پژمرده میشم، خب باید تفریحم کنم ، این پسرت یه بار منو مسافرت نمیبره دیگه به قر و فرمم نرسم چی کار کنم . ولی خب خداییش از مادر شوهرم جذابترم ، یعنی خدا تمام جذابیتارو یه جا داده به من ، اصلا اون موقع که خدا داشت شانسو تقسیم میکرد من تو صف جذابیت و زیبایی بودم :)))))
آره واقعا اصلا هیچ فرقی بین پسر و عروستون نمیذارید ، دستتون درد نکنه ، من کشته مرده این اخلاقتونم :)
خواهش می کنم ، ولی من فکر می کنم شما مادرشوهر خوبی میشید :)
به خاله باران
باور کن چند بار اومدم تو صفحتون (یعنی صفحه خیلی ها)
اما یه ده دیقه زل زدم به این تیکه ارسال نظر لامصب هیچ حرفی به ذهنم نرسید که بزنم!!!
اخه من کلا کم حرفم میدونی
ولی لطف شما بسیار زیاده عوضش سر فرصت میام میترکونمش
جاتون خالی فردا داریم میریم مشهد الان انقدر کار سرم ریخته بعد از برگشتن حتما میام
به گندم
د نه د با جنابعالی میشیم 2 تا
خدا این شاخی و جذابیت رو تو وجود ما زیاد کنه صلوات برفست
به سا
بیخود چشتو درویش کن حیارو خورده ابرو رو قی کرده چه علی علیوم میکنه بار من
قبل اینکه علیه رو تور کنی که کفتر جله خونم بود خدااااا نسل عروسو از رو زمین برداره که دوزار احترام به مادر شوورش نمیزارد
ما جلو مادر شوورمون پامونوم دراز نمکردیمون واس من بیانیه صادر میکونه
کو کجا ما که ندیدیم یی غذا گرم جلو بچمون بزاری کی تو بشور بساب کردی ما ملتفت نشدیم
تو جذاب تری ؟
اون موقعه هه که دم در خونمون سف کشیده بودن که یه نظر رخ جذاب منو بیبینن تو کج بودی ها؟
هیوم از خوبی من از عروس دوستی من سو استفاده میکنه ایها الناس شما یی بار این متن بوخونین من توهینی کردم به این عفریته ؟ از گل نازک نر بشش گفتم؟
همش قربون صدقه بوووو بعد این نگا چطو به من میپرد؟
ای دستم بشکنه با این عروس گرفتنم
(ناراحت نشیا همش شوخیه اینارو از رو دست مادر شوهرای قمی حفظ کردم برای وقتی عروس گرفتم بی سواد نباشم)
به لوک خوش شانس
سلام
منو صبا جون اینقدر باهم خوبیم ، یعنی هیچ عروس و مادرشوهری مثل ما نیستن از بس خوبیم :))) الانم رفته مشهد ، عروسشم با خودش نبرده حالا خدا کنه برامون دعا کنه و سوغاتی یادش نره خخخخخخخخخ
آخی امیر ، امیر کوچولو ، امیر کی زن گرفت من خبر ندارم ، می بینی همه چی رو از من پنهان میکنن هههههههه
ولی لوکی جون اگه اومدی با مهربونی دل مادر شوهر رو بدست بیاری و من بشم عروس بده بهت بگما من از این جاریا نیستم ، من از اون جاریام خخخخخ نخواه میونه مارو بهم بزنی :))) اصلا از جان گفتنت معلوم بود تو ذهنت چی میگذره :)))
( نه عزیزم معلوم بود که حرفاتون شوخیه ، ناراحتی نداره )
به لوک خوش شانس
سلام
هههههههه حمله ؟؟؟ خخخخخ عزیزم چرا ترسیدی ؟ فقط خواستم گربه رو دم حجله بکشم :) ولی ناجوانمردانه نبودا .
جاری جون برو نفستو تازه کن و بیا من منتظرتم :)
به صبا خانوم
سلام
اول زیارتتون قبول باشه ، ما رو هم دعا کنید . امیدوارم بهتون خوش بگذره :)
..................................
میبینی صبا جون ، برا پسرات نقشه کشیدن خخخخخ حالا خوب امیرو گفت اگه علیو می گفت که من سیاه بخت شده بودم هههههههه
کامیار پسرم ، تاج سرم :) با اجازه خودم ، اسم به این قشنگی ، اصغر و صغری هم شد اسم ، مادری احترامت واجب ولی به اسم پسر من کاری نداشته باشا خخخخخخ همون دیگه علیو با خودت بردی که پرش کنی، مادرشوهری دیگه ، من که از راه بدرش نکردم تازه سر به راهترم شده :)
راستی ممنون که ازم دفاع کردی پیش عروس کوچیکه :) بعدشم علی خیلی مستقله خودش کاراشو میکنه تازه به منم کمک می کنه :)
سلام الی خانوم خوش اومدین
اره خودمم فضا از دستم در رفته احساس غریبی میکنم :)
به ستاره
باورت میشه بعد از این همه سال قم زندگی کردن از خیابون دور شهر به پایین ترو درست بلد نیستم؟!!!
باور نداری از زری بپرس اومده بود قم میگفت بیا پل اهنچی من میگفتم کجاس؟
اما ادرس خونه خودمونو خوب بلدم اومدی قم بیا ور دل خودم
بعدم هتل که هست طرفای ما پارسیان هستو ونوس
دم حرمم اگه هتل شیک بخوای خورشید هست اگه شیک نخوای معمولیاش میدون مطهری که نزدیک حرمه زیاد داره
اما راستش رو بخوای من تا حالا تو قم ندیدم کسی بره هتل :)
اصولا همه بر پایه اقتصاد مقاومتی تو قم رود یا به قول خودمون رود خونه (که به قاعده یه حوض توش اب هست ههههه ) چادر میزنن دقیقا زیر پل منوریل رو که نگاه کنی میتونی هر رنگو مدلی که خواستی چادر انتخاب کنی انگار بورس چادر فروشی باشه
ببخشید که زیاد نتونستم کمکت کنم
به اقا خامد
و ناشناس
خیلی ممنون از پیگیریتون ایشالا درست بشه با راهکاراتون:)
به خاله باران
داستان یه دونه گذاشتم بالا از خودم همون که راجع به روز مرده
در مورد بهاره رهنما
فکر نکنم شبیهش باشم
قبلنم گفتم شبیه شیلا خدادام خخخخخخخخخخخ که اینم همش یه شوخیه
هر چی رزا شبیه نصف بازیگراس من شبیه هیچکدومشون نیستم اخه تکه تکم
چند نفر بهم گفتن شبیه سحر قریشیم که به نظرم کاملا چرت گفتن
رزا هم هر وقت میخواد اذیتم کنه میگه شبیه نعیمه نظام دوستی (البته چهرش خدایی من چاق نیستم)
یه بارم یکی گفت شبیه شیلا خدادادی منم چون از قیافش خوشم میومد بل گرفتم خخخخخخ
اما اکثرا میگن شبیه کسی نیستی اما قیافت چون مهربونه ادم فکر میکنه خیلی وقته میشناستت
به اناهیتا
اولا که خاله به پیر تاپالا میگن یا به چیزا که من هیچکدومشون نیستم میتونی به من بگی ابجی کوچیکه (البته خدمت خاله باران جسارت نشه من هنوزم بهشون خاله نگفتم)
اممم در مورد اخلاق خدایی مهربون هستم اما اگه بداخلاق بشم جیغای هشت ریشتری هم میزنم کلا تو بساطم همه چی هست ولی با بچه هام دوستمو زیاد بازی میکنیم
به یه زن
راستش الان مهمون دارم و هی ذهنم رد میده اما بیشتر یک سوال داشتم
اخلاق همسرتون خوب نیستو زیاد با هم مشکل دارین
این مشکلات باعث نمیشه خیلی با هم دعوا کنین؟
میدونین دعواهاتون جلوی بچه حتی کوچیکترین داد همسرتون روی سر شما چه تاثیری روش داره؟
میخوام ازتون خواهش کنم که چند تا کار بکنین
یک سعی کنین کم کم پسنداز قابل توجهی به دست بیارین و هم اینکه دنبال کار و حرفه ای باشین حالا لازم نیست حتما کار بیرون باشه کاری که بتونه پس انداز زیادی رو براتون بیاره و اینده مالیتون رو تهمین کنه (از درامدتون برای خرید وسائل خونه و اینا استفاده نکنین 80 درصدشو جمع کنین و مابقیشو به عنوان درامدتون تو چشم بزارین که همسرتون نگن چیکارش میکنی و عنوان کنین پو.لش کمه و برای سرگرمی انجام میدین)
به بچتون خیلی محبت کنین و باهاش حرف بزنین تا محبتو ازتون یاد بگیره و اون هم ادم سردو بی عاطفه ای نشه
وابستگیشو به خودتون به حد اعلا برسونین
کنار همسرتون بمونین اما همه این کارهارو بکنین تا اگر روزی نتونستین یا بچتون ازتون خواست که نمونین که احتمالش هست نگرانی نداشته باشین
درامدو پسندازی داشته باشین که زیر بار حرف کسی و سربار خانواده نشین و عشقی که باعث بشه بچتون شمارو انتخاب بکنه
ازتون میخوام تسلیم نشین
اناهیا نگرخ من که عصبانی یا ناراحت نشدم
بدیه این نوشتاری حرف زدن همینه دیگه چون من شوخی کردمو با کلی خنده نوشتم اما چون تو نیش بازمو ندیدی فکر کردی بهم برخورده
من همسن داداشتم دقت کردی اونها که سال میمون به دنیا اومدن چه انسان های باحالین؟
خاله باران یه خانوم حتی اگه مومیایی هم بشه زیباس و جذاب شما همسن مامانمین من بهش مامان نمیگم رعنا جون یا رعنا بانو صداش میکنم چون جوون ترو جذاب تر از اونیه که خرس گنده ای مثل من بچش باشه
همیشه هم وقتی با هم میریم بیرون وقتی من رعنا بانو صداش میکنم همه فکر میکنن خواهریم انقدر ذوق میکنه از اینکه تو رنج سنی من میپندارنش
شما هم همینطور جوون که هستین جوون ترم به خودتون نگاه کنین والا شما همسن عمو پورنگین دیگه
به بیتا درست حدس زدی
من خونه دارم
البته تو خونه کار هم میکنم که درامد داشته باشم و دارم
و اینکه داستان نویسی هم به صورت تخصصی دنبال میکنم که لازم نیست براش زیاد از خونه بیرون برم (همینجا خودش کلی سوژس)
رشته هم ایشالا امیر یه کم بزرگ شد میخوام فیلمنامه نویسی بخونم
به عاطفه جوووووون
والا ما اینجا یه (شکیل) داریم زندگی ارایشیمون بر پایه این مغازه میگذره قیمتاش خیلی پایینه همشونم از دم اصل
مصلا من یه رنگ مو تهران خریدم 19 تومن اومدم شکیل بهم داد 8 هزار :/
برا همین گفتی مایع لنز 20 تومن سکته کردم شکیل مایع لنز بدون میکروب کشو 4 هزار میده
با میکروب کشو من 10 خریدم فکر کنم مارکشم بیوتی بود شکیل خود لنز رنگی رو میده 20 تومن یکی از بچه ها از یه جای دیگه همون مارکو نزدیک 100 خریده بود
البته شکیل ارزون فروش نیستا بنده خدا قیمت حقیقی شو میده باقی لوازم ارایشیا زیادی میکشن روش
وقتی لنزت ابش خشک میشه بدون اینکه بهش دست بزنی اب توش بریز یه 2 ساعت بمونه درست میشه
اما وقتی لزش شد
اولش توب اب بریز بزار بمونه اگه خودشون کم کم جدا شد که خوب عالی (اما فرصت استفاده ازش کمه)
اگه جدا نشد یعنی فاسد شده باید بندازیش دور (اون لنگه سالمشو نگه دار که بعد ها که لنز جایگزین گرفتی بتونی به عنوان زاپاس ازش استفاده کنی)
بعدم با اب مقطر میتونی سالم نگهش داری اما اب مقصر خاصیت زد عفونی کننده نداره
و اما سرم مگه سرم قندو نمک نداره؟ این یکی رو نمیدونم شاااید خراب بکنه بعدم اگه یه قطرش بمونه روی لنز بزاری تو چشم که اتیش میگیری به خاطر نمکش
چشمای خوشگلی رو برات ارزو میکنم
نه باااااااااااااااابااااااااااااااااااا
دیگه شاخی تا چه حد؟
محبوبیت تا کجاا؟
شهاب حسینی بره جلو بوق بزنه
رفتم تو لیست محبوب ترین ها؟
الان از اون طریق وارد میشم
وای دارم ذوق مرگ میشم
دستت همتون درد نکنه کلی داشتم قصه میخوردم صفحم دوره
خدا قسمت همتون بکنه سوپرایز خوبی بود
داشتم پیاز رنده میکردم بی حوصله یه دفعه دیدم خیلی چسبید
ایشالا خدا عوضتون بده
بوس بوس :)))))
منظورم از لزش لزج بود :)
ببین اینا هر کدوم یه قیمتی میدن اینم فکر نکن از این مغازه داغوناستااا
نه اولا دوتا شعبه داره تو قم بعدم تو بالاشهره تازه خیییلیم مغازش شیکه اما به خاطر همین خوش انصافیش همه میان ازش خرید میکنن
لنزام گفتم طبی نیست طبیرو عینک فروشیا میفروشن (منظورت اوناس که جای عینکه دیگه؟)
اونارو رزامون میزنه اما نپرسیدم چند گرفته
بعدم لنزو رنگی بگیر جاری من دقیقا لنزشو بیرنگ گرفت یه بار داشت ظرفشو میشست فکر میکرد لنزش تو چشمشه نگو تو ظرف بوده دبده هم که نمیشد رفت تو چاه روشویی دیگه
لنز ابی خاکستری به اگثر چشما میاد عسلی هم خوبه تازه تو این همه فعالیت میکنی این وسط در جهت خوشگل تر شدنتم گام بر دار حدر نره
در مورد قرصو پروتوئین من که نشنیدم والا
باران خانوم واااقعا لطف دارین :)
اما من واقعا مخصوصا تو ماه رمضون محتاج به دعای شما هستم چون چند سالیه به علت هزار جور دردو مرض روزه نمیگیرم و دائم داره گناه روزه خاری تو مله عام (نمیدونم چطوری مینویسنش) برام مینویسن
اما چشم شما جون بخواین
سنمم کم نیستا نصف موهام سفید شده
اقا حامد ممنون شما که زودتر از من محبوب شدین
الی 23 هم که گفتم گفت دیگه نمیخواد با تکنولوژی سرو کار داشته باشه اصلا نت نداره
اما اگه کارش دارین من شمارشو دارم بگم بهش سراغشو میگیرین؟ (فقط گفته باشم پیاز داغشو زیاد میکنم ) خنده شیطانی
وای حضورتون باعث خوشحالیه چون تو پست مینا گلی دیدم نوشته بودین صفحه شخصی ها نمیرین
هم متعجب شدم هم باعث خوشحالیم شد و مایه افتخار
اما این خوشتیپی اقا کاااملا درکتون میکنم یعنی یکی از معضلات زندگی من این خوشگلیمو خوش تیپیمه بعدم یه خوشگل همیشه خوشگل میمونه امال چاره چیه باید تحمل کرد :)
نماز روزه شما هم قبول باشه ایشالا زن بستونی همون که میخوای خخخخ
به مینا گلی
معلومه که وظیفه بود عیال
بی شوخی من متعلق به همتونم حتی شما دوست عزیز خخخ
شما با اجازه کی با بچه های بالا در ارتباطی؟ اااای نفس کش
عروسارو دیدی؟ شانس که بهم نی
اقا ما هر چی داریم از سایه سبز شما داریم؟
معلومه که نه
وقتی شما پوشکتو خیس میکردی ما به مامانمون میگفتیم شماره یک دارم چی فکر کردی؟
اما بی شوخی ممنون از شما که منو لایق یک رای مثبت دونستی
به پسر دهه 60
خوبه این محبوب شدن صفحه من به همه مربوطه الا من :))
به شاهرخم گفتم گفت از بس که معتادی (به خانواده برتر)
اما چرا کاذب؟ خییییییلیوم حقیقی همین که دوبار پا تو این صفحه گذاشتین خودتون رو به سمت با کلاسی و خوشتیپی رسوندین
اصلا درستشم همینه
از حضورتونم ممنون
به مینا گلی
اخه چی بگم تو اون پست؟
شوهر کردم رفت کلی خاطر خواه با چشمای گریون از خونه شوتشون کردم بیرون الان کسی از من خاستگاری میکنه بیام تعریف کنم؟
بعدم تو این عروسا منتو نشناختی حالا خوبه من اهل غیبتو نمیدونم تیکه و اینا نیستم هر چقدر من خوبم هر چقدر من خانومم اما این عروسا
چیکار کنم جون بچه هام دستشونه حرفم نمیتونم بهشون بزنم
به اقا حامد نه دیگه منظور داشتی دیگه با من بحث نکن
والا منم دقیق نمیدونم
به باران جووونم
بابای منم دیابت داره کاملا درک میکنم چی میگین
منم در اینده میگیرم چون ارثیه
گزنه رو دم کنین بخورین خیییلی خوبه لاغرم میکنه
به پسر دهه شصتی
اگه احساس قهوه ای شدن کردین ازتون پوزش میخواهم
ولی خوب شد خدا زد پس کله یکی اومد منو گرفت که شما احترام برام قائل باشین :)
البته من قمی نیستم اما چون زیستگاهم قمه تازگیا دارم یاد میگیرم
به دختر ایرونی
عصبانی نشدم اما به نظرم بی فرهنگی اومد
مثلا ما تو این سایت چند تا حامد داریم چند تا زهرا داریم دوتا الی داریم هیچکدوم با هم قاطی نمیشه چون هر کدوم اومدن برای قبلیه ارزش قائل شدنو اسمشو با کمی تفاوت نوشتن
اما دختر ایرونی که اسم ادمیزاد که نیست که بگه من اسمم اینه میخوام همینم باشه خیلی راحت میتونه عوضش کنه البته من منظورم از دوم دختر ایرونی بود که دیر تر به وبلاگ اومده
خوب ادم قاطی میکنه دیگه من همینجوریشم تورو با هانی اشتباه میگیرم فکر میکنم متاهلی
دیگه وای به حال وقتی که دوتا بشین
به سلاله ممنون نظر لطفته دیگه کاریه ازم بر میاد ولی حال میکنم این مسخره بازیای من یه جا به درد میخوره یه سوال تخصصی دارم
من بالاخره در سمت ابجی شما هستم یا دختر عمو؟
به تاموس ممنونم به خاطر لایکتون
در مورد خودمو شاهرخ
البته من به صورت رو در رو (به غیر از فامیل) اصلا شوخ نیستم شاهرخم به صورت رو در رو حساسه اما اینجا که شما نه منو میشناسین نه میتونین تصوری ازم داشته باشین نه
البته منم با فامیل یا تو فضای مجازی دیگه نمیتونم درون مسخرمو پنهان کنم
شاهرخم چرا اوایل نامزدیمون حرص میخورد منم خیلی کنترل میکردم اما یواش یواش که با روحیاتم اشنا شد دیگه نه حساسیتی نداشت چون من واقعا نه برای خودشیرینی یا جلب توجه اینکارو میکنم یا نه اینکه میخوام ادم خوبه به نظر بیام ادبیات گفتاریم همینطور بوده و هست
شایدم به خاطر رفتار خودمه با این که شوخی میکنم اما تا به حال نشده کسی بخواد جسارتی بهم بکنه که اگه بکنه منم خوب جوابشو میدم (اما باور کنین من همینجا هم که میام تیکه های ناب و خنده داری از ذهنم میگذره که زبون به دهن میگیرم) همه اینا بعد از چند سال زندگی درست میشه
البته که همسر منم غیرتیه حتی شاید بیشتر از شما اما اینم میدونه که من اگه شوخی نکنم افسردگی میگیرم
پانته آ خانوم خیلی ممنون لطف کردین
همچنین برای شما هم قبول باشه
از اون عبارتت حس گاوی بهم دست داد:)
مریضیم اینا همش چشمه چشمم میزنن انقه که من خوبم خانومم خوشگلم چشمم میزنن
وگرنه من که ایراد از خودم نی که
بعدش فهمیدم جواب یکی دیگه بوده ، البته اگه به منم میگفتید ناراحت نمیشدم چون ظرفیتم زیاده فک کنم 32 گیگ باشه ظرفیتم :).
نه بابا خواهش میکنم من اشتباه متوجه شدم :).
خخخ دور از جون همسرتون ، من غلط کنم به خانم های مجرد کمتر از گل بگم ، دیگه چه برسه به خانم های متاهل ، اگه احترام میزاریم وظیفمونه.
موفق و پیروز باشید.
به اقا حامد
میدونم منظوری نداشتین اما میخواستم یه گیری داده باشم باهوش به نظر بیام
عکس تلگرامتون رو؟ من که ندیدم که بخوام تحلیل کنم
به سلاله
ببین فامیلی باش احترامت واجب اما من از اون مادر شوورا نیسم که بار عروسام هوو بیارمااا بشد گفته باشم بر من از این.... لا اله الا الله
بیبین من خودم ختمم برا من مرثیه نگو اسم پسرامو نمیاریااا اونا زن بستوندن تموم شد رفت
حالا نوه عمویی که باش والا من اون دوتا عفریته رو ول کنم تورو بیگیرم که شی ها؟ بچه ناقص تحویلم یدین؟
حالا جدا از شوخی خوشحالم که فامیل پیدا کردم تو وبلاگ تو دعوا ها پشت هم در میایم خوبه
به مینا گلی
ول کن بابا یه دفعه شاهرخ میاد میخونه با تمام مذکر های اطرافمون لج میشه چه کاریه؟ :)
منم الان سرم شلوغه باس برم خواستگارای پسرامو رد کنم پاشنه در خونمونو کندن
به پسر دهه شصتی
نه اون کامنتو به اقا احسان نوشتم بد شما نباشه ایشونم خیلی با جنبن اینم برا این خاطر گفتم که از من کوچیکترن
شما که جای پدر بنده هستین
کامنت مربوط به شما اونی بود که نوشته بود این محبوب شدنم به همه ربط داره الا خودم
"ببین فامیلی باش احترامت واجب اما من از اون مادر شوورا نیسم که بار عروسام هوو بیارمااا بشد گفته باشم بر من از این.... لا اله الا الله"
آفرین احسنت بر مادر شوهرم
" بیبین من خودم ختمم برا من مرثیه نگو اسم پسرامو نمیاریااا اونا زن بستوندن تموم شد رفت
حالا نوه عمویی که باش والا من اون دوتا عفریته رو ول کنم تورو بیگیرم که شی ها؟ بچه ناقص تحویلم یدین"
واقعا که شمام اصلا تعریفتون بدم بهتر نمیشید عفریته؟ منو میگی مادرشوهر؟ واقعا که دلم به حال خودم میسوزه با این بختم زنده ذلیلم کردید :(
"حالا جدا از شوخی خوشحالم که فامیل پیدا کردم تو وبلاگ تو دعوا ها پشت هم در میایم خوبه"
به اقا حامد
تحلیلمو همونجا گفتم البته یک مقدار پیاز داغشم زیاد کردم که کلا از زندگی ببرین
به پسر دهه شصتی
اااا من چقد شاخ شدم که تعارفات معمولمم شده باحال :))))
بعدم تیکه نبود الان منو علی هم با هم یه دهه تفاوت سنی داریم من دهه هفتادیم علی دهه هشتادی پس چیز عجیبی نگفتم
خدایی الان قصد تیکه انداختن نداشتم فقط میخواستم شوخی کرده باشم ببینید وقتی میخوام تیکه بندازم چه میکنم
اعتماد به نفستون رو تقویت کنین نا سلامتی شما مفتخر به قدم گذاشتن تو این پیج هستین کم چیزی نیستاااا
به سلاله
مفت چنگ شوورت والا انگار من بخیلی شیزی هسم
خودم تو تا عروس دارم عالی دستپخت زیر صفر اما خوو اون به این خاطره که ما کلا شانس بهمون نی قیافه یکیش که اسمشوم پسروندس کره ایوم هه دیگه حالا نمدونم چه شکلیه عفریته
اما سا خو هیچی به جونش نباشه دوزار چش ابرو که بهش هه اما بیشتر از چشو چال زبون بش هه اما دوتاشون دا بی هنره بی هنر نمدونم والا من با این همه کمالات و جمالات چرا باس عروسام اینتکی باشن
شمام فرک پسرا منو از سرت بیرون کن اونا زن ستوندن رفتن بار من تبلیغ بازور گانی نیا من گوشم از ای حرفا پره
مگه اولین خاستگارشونی که دستو دلم بلرزه؟ تا بوده همین بوده
به اقا حامد
بله همشو دیدم البته فرقی با هم نداشت دوربین جلو عقب شده بودو دیگه یکیشم رنگی کرده بودین!!!!
اقا حامد امیدوارم از نظری که برای عکساتون گذاشتم ناراحت نشده باشین مخصوصا بخش اخرش
به سا
چی فک کردی ها؟ وظیفمه
مگه من مثه شمام که به وظایفم عمل نکنم بار من چه فرقی میکنه جلو چشم باشی یا پشت سرم همینکه میدونم حسی برا من مسئولیت ایجاد میکنه که بدتو بگم تو هر محفلی مادر شووری گفتن
والا ا کی تا حالا این بچتو ول کردی سر گردن من نمیگی این شوور من کجه حالا هی درس بوخون
خوشحالم از بازگشت دوبارت ممنون بابت تبریک
به لوک
بزا بررسی بعد بار من بیانیه صادر کن والا
تو خودتو با من مقایسه میکنی؟ ها؟ من با این همه هنر با این همه کمالات چرا باید مادر شوورم از گل بالا تر بشم بگه
نگا نگا چطو بار من زبون میریزه مظلوم نمایی میکنه
مگه من بهت گفتم درس بوخونی؟ مگه امیر درس خونده که تو میخوای درس بوخونی؟ بچم کلی تلاش کرده تازه میتونه دو ثانیه رو پاهاش وایسه اونم خودم بهش یاد دادم تو که انگار نه انگار شوور داری
تازه تو روز تولد برادر شوورت میخوای بری کنکور بدی؟ پس کی از مهمونا پذیرایی کنه ها؟ الکی رفتم عروس گرفتم تو تلگرامتم کامنت گذاشتم جوابم ندادی که
حیف من که از تو دفاع میکنم بار فک فامیل من تعیین تکلیف میکنی؟
بعدم شی فک کردی ها من بچم ؟ نمدونم نمیفهمم که دو داری با من شوخی میکنی ؟ ها؟ ای خدااااا منو از دست این عروس جماعت راحت کن
ایشالا کنکورتو خوب بدی یه چیز خوب قبول بشی
به صبا خانوم
خوشم میاد که وظیفه شناسی و خوب کارتو بلدی :)))
ای بابا حالا بچم دو روز اومده خونه مادربزرگشا ببین چه منتی میذاری ، اون موقع که ذوقشو میکنی خوبه ؟ اون موقع که برات میخنده خوبه ؟ آخه مادربزرگم اینقدر دعوایی میشه :))) دیگه درس ندارم میام بچمو میبرم و دیگه نمیذارم ببینیش ، فکر کردی من از اون عروسام که هر چی بهش بگی هیچی نگه و ساکت باشه خخخخخ
.........
خواهش می کنم :)
به سلاله خانوم
عزیزم مگه خودت برادر و پدر نداری؟ خخخخخ
پاتو از زندگی من بکش بیرون ، والا مگه صبا جون چندتا عروس میخواد .
به خانوم لوک خوش شانس
میبینی تو رو خدا ، میبینی چقدر ما مظلومیم ؟ آخه تا کی این همه مظلومیت ؟
والا من سرم تو زندگیه خودمه و کاری به بقیه ندارم ، ببین میذارن . یه کوچولو غفلت کردما این همه خواستگار برا علی پیدا شد :))))))
به سلاله
اولا مینا گلی شوهر نداره که بچه داشته باشه سر کارت گذاشتن
دوما من خودم استاد طبخ کیکمااااا اما حالا چون اصرار میکنی بزار
و نکته اخر اینکه من خودم تو کار خاله و عمو کردن مردمم بار من پز نیا والا
به دو تا عروسا سر جمع هم لوک هم سا
چی بگم والا من که از پس زبون شما دوتا بر نیومدم هر چی خواستم با زبون خوش با اخلاق خوبم اصلاحتون کنم نشد که نشد ولش کن دیگه برین خوش باشین اصلا منو مظلوم گیر اوردین هییی بارم میکنین اخرم میگین من دعواییم والا منو بی زبون گیر اوردن
بعدم ایدی لوک رو تو وبلاک اقا حامد کامنت گذاشته بودی قبل اینکه ستاره دارش کنه کش رفتم حرفیه؟ گردنمم کلفته
به اقای دهه شصتی
خیلی خوش اومدین افتخار دادین بازم تشریف بیارین خوشحال میشیم از دیدنتون جناب اگه حرفی هم زدم که کدورتی پیش اومد حلال کنین
به اقا حامد
خوشحالم که ناراحت نشدین من خودم وقتی نظر کسی رو میپرسم ترجیح میدم تمام ایراد هارو بگه تا بخواد تعریف کنه منم در مقام یک خانوم که نمیتونم تعریف کنم اینکه زیاد کمبود اعتماد به نفس نگیرین :)
بله درست میگیرین من در مورد رنگ اشتباه کردم
به پسر دهه شصتی
مثل اینکه اقای تاموس راست میگن
ممنون تلنگر خوبی بود
سلام به صباخانووووم عزیزو دوست داشتنی
خوب هستییید؟؟
کوچولای شیطتونتون خوبن؟؟ ی لایک ناقابل برای علی کوچولو دادم :) البته اگر درست گفته باشم ،فکر میکنم اون یکی پسرتون اسمش امیر بود درست میگم؟؟
معذرت میخوام به خاطر دیر کامنت نوشتن ،امیدوارم ببخشید
پستو چک کنید لطفا ،جواب دادم
به خانوم دکتر ایدا
به دو علت
یک اینکه میخک طبعش خیلی گرمه و جوش میزنم
دوم اینکه اخه همه چیم اینجا نمیشه گفت البته همونجا هم گفتم اون روش رو در کنار کنترل طبیعی استفاده کردم
تا همین الان هر چی پست گذاشتین که من امتحان کردم قبلا و بهشون حساسیت داشتم
به لوک
حالا هی میگی اخرین باره دوباره فردا اولین نفر اینجایی پس فردا رتبت دور از جون زیاد شد نیای بگی مادر شوهر مانع پیشرفت منه هااا
در ضمن نگا جنبه نداری دو دیقه بات خوب حرف زدم بل گرفتی
بعدم این پشکل سفیدا چیه گذاشتی پروفایلت (میدونم قارچه)
ایشالا یک ماه دیگه با لبخندو سر حال ببینمت
با خانوم دکتر ایدا
راستی باید بگم اسم اون پسری که به افتخارش به من لایک دادین امیره علی بزرگس
ولی در کل ممنون بابت کامنت حال احوال و لایکتون
به الی خوشحال خواهم شد از دیدن پروفایلتون
اگرم نمیخوای پخش یشه بگو زری جان شمارمو داره اون برام بفرسته شمام مال منو ببینی
اقا احسان ممنون از داستان قشنگتون
واقعا هم همینطوره که پیام داستان میگفت
هستم زیر سایتون دوستان
دارم اوایل 24 سالگی رو میگذرونم همچینم باهاش حال نمیکنم به تنم گشاده این سن همون 18 ساله به من بیشتر میاد
(البته امشب ساعت ده قراره به دنیا بیام)
و اینکه نبودم علت داشت همش تقصیر این تبلیغ عاشقانه های منو تو بود که راه ورود منو صد کرده بود
باشد که مدیر مسئولشم حلالم کننه بد فحشایی بارش کردم
از همین تریبون هم از برادر احسان 23 کمال تشکر و قدر دانی را دارم که در زمان نبودن بنده در وبلاگ پیگیری های متعدد کرده و امکان حضور پر فتوح بنده به وبلاگ را فراهم نمودند باشد که جبران کنیم در عروسیشان
و من الله توفیق
به خاله باران
نه بابا چه تولدی خودم کیک درست کردم رفتیم خونه مامانمینا
یه صد تومن خشکه حساب کردن با یه سکه (فرداش عازم مشهد بودن همونشم حول حولکی بود)
سالگررد ازدواجتون مبارک ایشالا به پای هم جوون بمونین شاهرخ بیاد یاد بگیره
ما که هنوز طعم این کادو هارو نچشیدیم:))))
در مورد حضور تو وبلاگ حوصله خودمم ندارم چه برسه به اینجا
هی میام جواب بچه هارم بدما حسم نمیکشه دو تا جمله تایپ کنم
در مورد افطاری ماشالا شما چه حوصله ای دارین من که از افطاری دادن فراریم
انقدر ریزه کاری داره پدر ادم در میاد
یه افطاری باید درست کنی یه شام یه پذیرایی بعد شام (امسال هم شکر خدا امیر و زانو دردم بهونه شد تا بگم من وقت ندارم از زیرش در رفتم)
سلام خانوم اچ خوشبحال شوهرتون چه زن مهربونو پایه و خوش برخورد کلا دوست داشتنی یی دارن
ما پردیسانیم در خدمت باشیم بانو
به جناب مهر ماه
بله من اخرین بار 3 شنبه هفته پیش ایمیلمو چک کردم که مثل همیشه خاک گرفته بودش الان میرم نگاه میکنم ببینم داستان از چه قراره
ممنون از حظورتون
به عاطفه کوهسار
ممنون ایشالا بتونم کمکی کنم فعلا که نیومدن
به باران بانو
راستش همش زیر دخملای خانواده برتریه
تو تلگرام یه گروه زدن مینا گلی و زن زندگی و الی خانومو زهرا میمو زریو یه چند تا دیگه از بچه ها دور هم جمع شدیم
ماشالا انقدر اونجا حرف هست که من دیگه وقت نمیکنم به اینجا هم برسونم خودمو
باورت نمیشه یه بعد ظهر رفنم بیرون اومدم دیدم 689 تا پی ام دادن
اینکه دیگه اینجا کمتر میام و البته یه دلیل دیگشم اینکه احساس میکنم اینجا خیلی ها از من خوششون نمیاد منم خیییلی انرژی منفی زود روم تاثیر میزاره هر وقت میام اینجا قشنگ متوجه میشم
به خانوم یا اقای مهر ماه
من الان ایمیلمو چک کردم خبری توش نبود که
به خانوم مهر ماه فکر کنم اشتباه ادرسو وارد میکنین چون تو ایمیل من خبری نیست
یه ایمیل بزنین دوباره
به اقای خسته
خیلی ممنون که انحام دادین
اما اقا بزارین یه تجربه ای رو بهتون بگم
مرد اگه بیاد به خانومش بگه بیا رابطه داشته باشیم صد در صد زن تو دلش میگه واااااای شروع شد
حتی اگر زن گرمی باشه حتی اگر خاطره خوبی از رابطه قبلی داشته باشه
شما اگه رابطه میخواین هیچ حرفی نزنین که خورد بشین به قول خودتون یا هر چی
جلوی تلوزیون نشستین؟
کنار هم پشت گردنشو ببوسین لاله گوش و اینا کم کم ببخشیدا سینه هاشو بمالین و حرفی از رابطه نزنین یه نیم ساعت بعد خودش مشتاق تر از شما میشه
نکته دوم راجع به قهرتونه دروغ چرا الان خانوم شما از خداشه که برین رو کاناپه بخوابین که یه وقت هوس نکنین.....
پس تا وقتی این جدا شدنه عادتون نشده برگردین یه جور دیگه شروع کنین
خانومتون صد در صد افسردگی بعد از زایمان گرفته درمانش سادس اما بیماریش سخت پس راه بیاین
خیلی ببخشید اقا من تو کامنتای شما خوندم که خانومتون کم کم سرد شد بعد از عقد
این یعنی اشکال کار رو دوش شما هم هست
در مورد پیشنهاد دادن ایشون:
جناب ایشون از این کار لذت نمیبره که هیچ متنفرم هست درد میکشه بنده خدا
چطور توقع دارین خودشو بسپاره دست شکنجه گرش؟
اون خانومایی که میبینین پیشنهاد میدن
همسراشون از موردی که گفتم 3 بار انجام بدین استفاده میکنن
تازه خیلی از مردا هستن که اون موردو انجام میدن اما همسراشون پیشنهاد نمیدن به علت اینکه میترسن شوهرشون براشون حرف در بیاره بهشون مشکوک بشه یا نکنه زشت باشه یا حیاشون باعث میشه نتونن
باور کنین رابطه ای که بدون تحریک کافی صورت بگیره هم به صورت روانی هم به صورت جسمی بدترین شکنجس درد هم داره
اقا حیا تو خانوم ها مسئله پیچیده ایه
شما فکر میکنین خانومتون چون روش میشه به شما بگه پول میخوام یا روش میشه تو دعوا هر چی از دهنش اومد بهتون بگه ازتون خجالت نمیکشه؟
باید بگم سخت در اشتباهین
خانوما از بچگی خجالت کشیدن راجع به این مسائلو تو بند بند وجودشون فرو میکنن
الان باران خانومو نگاه کنین 3 تا بچه بزرگ داره اما زبون داره میگه من از همسرم خجالت میکشم
خود من همسرم فکر میکنه پر رو ترین انسان روی زمینم پیشنهاد دهنده هم هستم اما خجالت میکشم ازش یه چیزایی رو بخواد در رابطه
پس اینکه بخواین خانومتون روزی خودشو مشتاق نشون بده نیازمند زمانه نیازمند یاد گیریه نیازمند اینکه خیالش از برخورد شما راحت بشه
حتی این چوب خشک نبودنه خیلی ها هستن که دوست دارن صدا ایی ازشون دراد اما این خجالته مثل یه صد محکم نمیزاره
در مورد محبت تو خونه محبتو با مسائل مالی اشتباه گرفتین
مثلا شما بچه دارین دیگه بلند به بچتون بگین چه مامان خوشگلی داری من خیلی مامانتو دوست دارم
یا تو جمع فامیل نشستین؟ بگین هیچکس زن خودم نمیشه
یا از در اومدین بگین یه نصف روز ندیدمت داشتم هلاک میشدم
بهش القاب مختلف بدین مثلا فرشته من چطوره؟
تو اشپز خونس میخواین صداش کنین بگین وای دهنم اب افتاد پس این خانومی من کو؟
وقتی سفره میندازن هر جا که باشین غذا نخورین بگین من بدون زنم غذا از گلوم پایین نمیره
از کنارتون رد میشه بلند بگین جوووون قند تو دل ادم اب میشه همچین زنی رو میبینه
حتی بگین خدارو شکر که خدا تو رو به من داد
یا من بدون تو میمیرم
بگین کنتور نمیندازه که
فکر نکنین اینا زشته ها بابای من هنوز که هنوزه حتی جلوی همسرم این چیزارو میگه جلوی دادامادش کمتر از عسلمو خانومم به مامانم نمیگه همسر منم همین طور اصلا اصلش همینه
خیلی از مشکلات با قهر حل نمیشه شما اینکارارو بکنین اگه نشد فوقش میگین من تلاشمو کردم
راستی برای اشتی کردن موقع قهر حتما لازم نیست برین بگین ببخشید بیا اشتی
فقط کافیه اگه حرفی زد معمولی نه خشک مثل همیشه جواب بدین
اگر کاری داشتین هم مثل همیشه باهاش حرف بزنین خود به خود بعد چند وقت میشه اشتی
به خانوم مهر ماه
چشم رو جف گوگولیا چشمم بانو همین الان سر میزنم
به اقای خسته
اولا که خسته نباشید خدا قوت :)
دوما نه بابا چه مسئله ای من واسه همین چیزا میام اینجا دیگه از خدامم هست
هر چقدر که دوست داشتین سوال کنین بدون رو در وایسی من ادم رکیم اگه اذیت بشم میگم
شما اگه با خانومتون خوب بشین که ایشالا به حق جدم میشین برا من دنیایی ارزش داره
فقط نتیجه رو بگین که این کودک درونم منو کشت فوضولیش میاد :)
سلام اقا سامان
تبریک میگم ایشالا خوشبخت بشین
خوب شما تازه 5 روزه عقد کردین و ایشون هم از شما خجالت میکشن
من خودم در اینجور مواقع صحبت مستقیم و جدی رو نمیپسندم
چون ادم هم خجالت میکشه هم واقعا نمیدونه و نمیتونه کاری که ازش خاسته شده رو بکنه
و احساس ضعف میکنه
شما که خودتون هم میگین به علت وجود برادر نمیتونین خیلی کارها بکنین پس سعی کنین اول باهاش صمیمی بشین
چطوری؟ با با هم بودن بیشتر با شوخی های مناسب (مثلا سر شوخی نزنین پس گردنش یا فحش بدین یا بگین هوو و اینها اینا خط قرمزه) خانومها حیجانات پسر هارو دوست دارن اما امکان تجربشو اکثرا کمتر دارن گام اول اینکه وز های خوبشو خاطرات خوبشو شما براش رقم بزنین و تو تمام این خاطرات شما به عنوان حامی کنارش باشین
مثلا ببرینش شهر بازی وقتی تو ترن داره جیغ میزنه بغلش کنین و تو همون شلوغی بگین که دوسش دارین
وقتی قدم اول یعنی وابستگی رو ایجاد کردین برین سراغ قدم بعد یعنی راحت شدن با هم
راحت شدنو پسرا خیلی راحت میتونن با شیطنت های خاص خودشون به دست بیارن
مثلا به محض اینکه تنها میشین (ممکنه این تنهایی به دو دیقه هم نکشه) برقصین و اهنگ سوسن خانومو با جایگزینی اسم ایشون براش بخونین)
اینجور شیطنت ها و شعر هارو خانوم haney بیشتر بهش واردن
این شیطنت ها و راحتی هارو به بوس های کوتاه مدت بکشونین
در مورد لباس
ایشون مثلا همیشه استین بلند میپوشن یه بار که استینشون مثلا سه ربعه بگین وااااای چه دستای خوشگلی داری کلی سر اون دست مانور بدین
یا اگه یقه لباسشون باز تر بدون کلی از اون یه سانت بیشتر تعریف کنین
اگه یه رژ زدن حسابی ذوق کنین و بگین که خییییلی خوشگل تررررررررررررر میشی
اینجوری خودشون برای دیدن ذوق شما پیشروی میکنن
در مورد رابطه هم هیچوقت گول اینکه خانومتون بگن خوب بود رو نخورین چون برا این میگن که صرفا دلتون نکشنه
فقط وقتی خودتون به چشم علائم ارگاسمشونو دیدین دست بردارین مردی که همیشه خاطره خوبی بسازه همسرش گرم و مشتاق میمونه
به اقای سامان
بله جو را متوجه میشوم اما نه که من خودم پر رو تشریف دارم عین خیالم نبود
مثلا همون روز های اول عقد گفتم میخوایم پیش هم بخوابیم یادمه همه بهم چشم غره رفتن اما من یه لبخند ملیح تحویلشون دادم
شما هم موقع کشیدن غذا و این چیزا خودتون رو بزنین به اون راه این چیزا چون برا بقیه جالبه بهش توجه میکنن وگرنه اصلا بد نیست
اگرم مردی تیکه انداخت بگین نه که خودتون سال به ماه زنتون رو نمیبینین اینکه براتون جیبه
(خودم از این تیکه ها مینداختمااا به هر کی بد نگاه کنه)
بعدم من همشونو مثال زدم قرار نیست که عینن همونو اجرا کنین خیلی وقتا میشه با یه نگاه شیطون سرو ته قضیه رو سر اورد
یا تو مجلس نشستین اصلا دور از همین بهش مسیج بدین و از همون راه دور کارتون رو انجام بدین
بوسای یواشکی تو دو ثانیه اصلا بوس از راه دور با علامت خیلی شیرینه
نمیدونم خانواده همسرتون میزارن برین بیرون یا نه اما اگه گذاشتن مثلا تو ماتشین یه اهنگ عاشقانه از قبل بزارین که تا رو.شن شد پخش بشه بعد شما باهاش لب بزنین
حتی خونشونین مثلا خانوم داره سفره جمع میکنه شما سریع دو تا بشقاب وردار به عنوان کمک برو تو اشپزخونه یه حرکتی بزن (البته دید عمومی رو هم در نظر بگیر)
یه چیزیم یادتون باشه جنبه دیگران رو رفتار شما تایین میکنه
من روز اولی که عقد کردم جلوی همه همسرمو بوسیدم بعدش کلی تیکه چه بی حیایی و این چه کاری بود شنیدم
اما حالا تو جمع خیلی واضح قربون صدقه شوهرم میرم و هیچکس براش عجیب نیست والا خودشو.ن هزارو یکی کار میکنن به عقد کرده ها که میرسن میشن عابد
زمان عقد مزخرف ترین و خاطره انگیز ترین دوران عمره
میدونستم یه بار دیگه در مورد مسائل متاهلی حرف بزنم یه دیس لایک دیگه خواهم خورد اما اشکالی نداره بیشتر بزنین والا
به اقای خسته
خسته نباشید
خوشحالم که کور سوی امیدی روشن شده
و متعجبم از شما
من کمتر مردی دیدم که به مشاوره های یک بانو عمل کنه واقعا لایک داره
در مورد خشکی واژن
نمیدونم خانومتون از ژل های بهداشتی استفاده میکنن یا نه اما مارک ادرا رنگ ابیش خیلی خوبه
هم پی اچ رو تنظیم میکنه هم ضد عفونی میکنه هم بسیار خوشبو قبل و بعد نزدیکی و روزی یک بار استفاده کنن خوبه
و اینکه ارگاسم خانوم ها حدودا یک ربع الی 20 دقیقه طول میکشه میدونم زیاده اما خوب کاریش نمیشه کرد
که با لرزش بدن همراهه (حتما این لرزشرو ببینین)
نکته بعدی اینکه همه چی رو مختص به اورال نکنین پیشنهاد میکنم پست های جنای ارمین رو بخونین
و اینکه یادتون باشه خانوم ها نصبت به حرفها حساسن
مبادا بهش بگین دیدی چیکار برات کردم؟ حال کردی فلان کارو کردم؟ هیچ مردی اینکارارو نمیکنه چون باعث جبهه گیریش میشه و هر چی رشتین پنبه میشه خانوما خودشون تحلیل گرا هستن
و اینکه اگه میخواین روزی خانومتون این کارو برای شما بکنه نگین منم کردم تو هم بکن
اینجوری سریع تو ذهنش تحلیل میکنه که اهاااا پس دردت این بود نه علاقه من (ببخشین که از این واژه ها استفاده میکنم)
بعدم زیاد نگران نباشین یه عالمه ارز مردای سیبیل کلفت مملکت از این کارا میکننو رو نمیکنن :)
برای خانومتون قرص ب1 و امگا 3 بگیرین و حتما خودتون بهش بدین بخوره که مطمعن بشین خورده
اهن هم همین طور
و یه چیز خیلی مهم مقاله هایی دانلود کنین در مورد چگونگی ارگاسم زنان (مقاله هااا فبلمو عکس نه) و اینو یه جوری تو چشم بزارین که همسرتون ببینه دارین میخونین و توجهش جلب بشه و ایشون هم محض کنترل کردن شما هم که شده بخونه (بهش نگین من اینو میخونم یا بیا بخون)
بعد ها یواش یواش مقاله هارو تو چگونگی رفتار خانوم برای بهبود کیفیتو اینا بزارین که بخونه یاد بگیره
خیلیم کاری نکنین که مثلا خودتون اصلا مهم نیستینا برعکس یه جوری باشه که یعنی به خاطر راحتی اونه که دارین تحمل میکنین فعلا
و اینکه اگه یه ذره دیگه پیش برم اقای نجفی با تیپا پرتم میکنه بیرون دیس لایک که سهله
سلام
خواهش میکنم اقای خسته نه بابا حالا مگه چی به من میماسه از لایکا و دیس لایکا پول که بهم نمیدن بگم مالمو خوردن
باران بانو سلام اختیار دارین
میگم ادرس وبلاگ زهرا رو دارین؟
برین یه سر بزنین اونجا تو تلگرام یه گروه زدیم دخترا با هم بحرفیم شما هم ادد کنیم
[Forwarded from ]
http://hastonist88.blog.ir/
از برهوت تا لاهوت
به باران بانو
حالا ایشالا اومدی عکسمو نشونت میدم ببینی شبیهم یا نه
به نظر خودم بیشتر منشمون و شاید کمی افکارمون شبیه به همه قیافه حداقل من چشمام رنگی نیست
سلام اقای تاموس و پسر هه شصتی
خیلی ممنون از لطفتون شرمنده کردین
بابت تاخیر در جواب عذر میخوام عیذ شما هم پسا پس مبارک باشه
به باران بانو
سلام
یه سال بزرگتر شدم ادم شدم دیگه
ولی نه سرم خییییلی شلوغه و اینکه نصف مانیتور کامپیوتر سوخته به زور میام خانواده برتر
اما در کل همون ادمم فقط مسخره بازیامو برا خانوادم در میارم تا دنیای مجازی مثلا دیشب و پریشب ساعتی که باید اینجا باشمو داشتم کتاب میخوندم
(تا وقتی با انرژی سابق برمیگردم فراموشم نکنیداااا)
راستی امروز تولد شاهرخه از همین تریبون تبریک میگم بهش
به ادیسون خفته
سلام
دیر تبریک گفتن بهتر از هرگز تبریک نگفتن است :)
ممنون لطف دارین
به اقای جام دل
سلام ممنون از احوال پرسیتون
به چند علت کمتر میام
1 کار خونه
و یک مقدار تغییرات که داریم میدیم و سرم به نصبت شلوغ شده
2 نصف مانیتور کامپیوتر سوخته و تو وبلاگ اومدن برام خیلی سخت شده اونم با این چشمای ضعیف
3 حس میکنم خیلیا از من خوششون نمیاد و کاملا انرژی منفیشون رو هر باز بعد از حضور در وبلاگ حس میکنم
4 چند وقت یک بار هم که به وبلاگ سر میزنم پستی نمیبینم که اونقدر هیجانیم کنه که موارد بالا رو در نظر نگیرم و حرف بزنم
البته در کل این روز ها کم حرف تر شدم اما نبودنم دلیل بر مشکل حاد داشتنم نیست خدارو شکر خداحافظی نکردم از وبلاگ این روزهام که بگذره پر قدرت بر خواهم گشت
به اقای دهه شصتی
ممنون از توجهتون و خوندن کامنتام
که البته لازمه بگم بلا نصبت شما و بعضی دیگر از اقایون وبلاگ که شعورتون مثال زدنیه
{هر چند در اون پست به خصوص به نظرم تمام کامنتها چرت بود چون از اساس دردی رو دوا نمیکنه فقط باعث کل بین دخترو پسر میشه}
به الهام جان
اون ادبیاتی که شما بهش علاقه داری رئال نیست
گوتیکه که باید بگم اصلا تو کت من نمیره شما عقایدتون بیشتر به نهلیسم میخوره اما من ذاتا ادم واقع گرا و از اون بیشتر مثبت نگریم شاید باورت نشه من تنها کتابی رو که نتونستم تا اخر بخونم بوف کور بوده حالا بیام از سبکشم پیروی کنم که دیگه میزنم هر چی روان دارم میپکونم
به قول معروف از کوزه همان تراود که در اوست
در حال حاظر بیشتر طنز نویسی میکنم و فکر میکنم این بیشتر از هر چیز با روحیاتم بسازه
به پسر دهه شصتی
نه اشکال که نداره فوقش میگم سوال بعد و جواب نمیدم
هر چند الان فوضولیم میاد مه چه سوالیه
همچنین
سلام صبا خانم
نه بابا نترسید سوال سخت نمیپرسم :).
سوالم در مورد بچه دار شدن هست (من خودم از لحاظ فلسفی با بچه دار شدن مشکل دارم هنوز ، حالا فارغ از این دید محدودیت هایی هم بوجود میاره که میخواستم از یه خانم متاهل امروزی مثل شما سوال کنم).
شما قبل از اینکه بچه دار بشین حتما اهدافی داشتین برای بچه آیا تا
حالا به اون اهدافی که میخواستین رسیدین ؟ یا اینکه شرایط خیلی سخت تر از اونچیزی
بود که شما فک میکردین؟ و سوال دیگه اینکه الان که دوتا بچه دارین(خدا حفظشون کنه)
احساس محدود بودن نمی کنید از هر لحاظ و باعث مختل شدن آزادیتون نشده؟
ممنون میشم راهنمایی کنید ، با تشکر.
سلام
این که بگیم اصلا محدود نمیکنه که.... میکنه مثلا سینما یا توی مهمونی (اما همه اینا بیشتر گریبان خانمومو میگیره تا شما ) و اینکه جدا از همه محدودیت هاش شما وقتی بچه دار بشین عشقی رو دارین که بوی پی پیش از ادکلن چنل براتون خوش بو تره
دیگه یه سینما نرفتن که چیزی نیست
مثلا الان من همین کامنتو 3 بار نوشتم چون امیر حمله میکنه میزنه میره
درمورد بیرون رفتن خوب تا .وقتی علی تنها بود میرفتم
و دیپلمم هم گرفتم
اما وقتی امیر هم به دنیا اومد خب تنهایی رفتنه خیلی سخت شده باید منتظر کسی باشم یا بچه هارو نگه داره یا بزسونتم اما با این حال ساکن نموندم هنوز
در مورد اهداف من از بچه متنفر بودم واقعا هنوز هم مثل خیلی از مامانها نیستم که دنبال سر بچم راه بیفتم اما لامصب یه حسیه که همش عشقه حتی اون موقع که پدرتو داره در میاره دلت میخواد بچلونیش بگی راحت باش منو بکش
از صحبت پرت شدیم میخواستم اینو بگم
برنامه زیاد داشتم اتفاقا چند وقت پیش یه یاد داشت در این باره نوشتم و کلی رو ده بر شدیم ار خنده
اما چون علی نا خواسته بود و اول میخواستیم سقطش کنیم چون من هنوز 17 سالم بود
نشد که بشه یعنی سنم کم بودو زیاد وارد نبودم
اما خلاصش کنم قبل از علی من یه دختر بودم که اول دبیرستانمم تموم نکرده بودم و همسرم یه مرد که سربازی نرفته بود و فوقشو هنوز دفاع نکرده بود خونه و ماشینم نداشت
الان من دیپلم گرفتم عضو کانون نویسندگان قمم همسرم دکترا دفاع کرد خونه و ماشین خرید سربازیشم رفت فقط موهامون یه کم سفید شده که من رنگ میکنم همسرم باهاشون میسازه
دو تا پسر شکمو هم داریم که این زناشون نمیان ببرنشون ما یه نفس راحت بکشیم
به اقا حامد
سلام بله طلبه هست
اما اون معافیش شایعس مثل خیلی شایعه های دیگه
طلبه ها تا زمانی که دارن تحصیل میکنن میتونن معافی بگیرن مثل دانشگاهیا بعدش باید برن سر بازی که خوب البته به مقدار سطحی که خوندن شرایط سخت یا اسون میشه بازم مثل دانشگاهیا
سلام بر همگی مخصوصا باران بانو و الی جووون
بیا حالا تا وقتی بودم از هیچکی صدا در نمیومد حالا که از وبلاگ رفتم بار من اتوبوسی کامنت میزارین
خدمتتون عارض شوم که بنده از وبلاگ خدا حافظی کردم قصد هم ندارم که برگردم
اونایی که منو میشناسن که تلگرامم هست خدمتشون اونهایی هم که نمیشناسن
اگه کار واجب داشتن ایمیلم که هست صبا نقطه سادات پیش بین ات ساین جیمیل دات کام
در مورد مادر شوهر
بیکاری میخوای بری خونشون؟ بشین صفاتو بکن اتفاقا هر چه قدر کمتر باهاشون رفتو امد کنی حرفو حدیثو دخالت و هزارو یک چیزت کمتر میشه
هر وقت دعوتت کردن برو مثل خانوما بشین رو مبل احترامشونم نگه دار دعوت نکردن خودت خوش باش با شوهرت والا
یه شیطونی هم کنم ( بفرمایین اقا حامد الی 23 تونم اومد ) الی همش سراقتو میگرفت هی هم میگفت مهربونی خخخخخخخخخخخخخ تاغت نیاوردم چغلیمو کردم
به اقای دبیرستانی
برادر دیر رسیدی اصل مطلب رفت اینه که میگن فرصت های زندگی تا چشم به هم بزنی از دست میرنا
اها راستی حال من خوبه خوبه خوووووووووووووووووووبه فقط حوصله انسان کرو ذهن معلول رو ندارم :) بای بای
بی صبا شدین رفت
به زهره خانوم
بله خیلی وقته جواب دادم
به اقای جام دل نه زیاد سر نمیزنم یعنی از کامنت قبلیم تا حالا نیومده بودم
بعدم شما زن بگیر بعد جوش اموزش بچه داریشو بزن والا
اما خوب سوالی داشتین بپرسین هر چند وقت یک بار میام
به سلاله
سلام منم بعضی وقتا یادم میفته میگم اخی چه دورانی بود
اما الان وقت سر خاروندن ندارم به نفعم شد که ترک کردم وگرنه از کارو زندگی می افتادم
سلام اقای حامد ممنون از درودتون
اطلاع عمومی تون هم که خوبه اما خنکشو جا انداختین
راستی من شمارو یادم نمیاد خیلی وقته عضوین؟
سلام اقا حامد
همچنین برای شما قبول باشه
البته من که 6 سالی هست نه شب قدر درست حسابی داشتم نه محرم همش دنبال بچه ها بودم ایشالا خدا جیغام سر بچه هارو به عنوان نیایش قبول کنه
به چادر گل گلی
سلام به روی ماهت
اتفاقا یه هو بعد چند سال الکی امروز سر زدم فکر نمیکردم دیگه کسی به من پیام بده
در مورد سبک زندگی: زندگی من که همش شده جمع و جور کردن سه تا پسر اگه مجردی سعی نکن مثل من بشی دختر بیار 😁
صبا برو تو ایمیلت اونی که نوشته تو طباطبایی هستی یا نه منم ... یه ناشناسم اون جا اسممو بهت می گم...یوهاهاهاها
مطالب پیشنهادی از بایگانی خانواده برتر برای آشنایی در مورد نحوه ی نظر دادن و تائید آن ها