سلام
من یه دختر بیست ساله هستم که ظاهر معمولی و مذهبی هستم. یه خانواده تحصیل کرده پدر و خواهرم پزشک و مادرم دکترا دارند. و تقریبا تمام فامیل همین طور هستند.
مشکل من اون جایی شروع میشه که من پس از ناکامی در دو بار کنکور تجربی مجبور شدم به دانشگاه آزاد یه رشته ی معمولی که بهش علاقه داشتم بخونم.
توی این یک سال اطرافیان همه ش بهم گفتن بیچاره با این دانشگاه آزادی که تو رفتی دیگه خواستگار درست و حسابی دکتر برات نمیاد. همه دنبال تحصیلات هستند کسی با پایین تر از خودش ازدواج نمی کنه البته این هم بگم که من هر طور شده برای فوق و دکترا تمام تلاشم رو می کنم که دانشگاه تهران قبول بشم.
اصلا حس پوچی بهم دست داده. دیگه حتی درس هام رو هم نمی تونم بخونم همه ش میگم آخرش که چی، چیکار کنم؟ از بس اطرافیان پزشک و دندون پزشک بودن اصلا نمی تونم به کسی که رشته اش یه چیز دیگه ای هست فکر کنم میدونم خیلی طرز فکرم احمقانه هست.
شما یه چیزی بگید.
← بررسی معیارهای ازدواج دختران (۷۵ مطلب مشابه)
- ۸۳۹۴ بازدید توسط ۶۷۶۰ نفر
- سه شنبه ۸ تیر ۰۰ - ۲۰:۳۶