خانواده برتر

سلام 

نظر خاصی نیست. بستگی به رسم و رسومات منطقه شما داره.

اگه خانم ها جواب بدن خیلی بهتره.

واقعیت رو بگن....

بنظر من زنگ بزنین یه سلام واحوال پرسی کنین بعدشم بگین ما از اینکه باهاتون اشناشدیم خوش بختیم و اونروز خواستگاری کلی به شما زحمت دادیم و ازاخلاق مهمان نوازیشون تشکر کنین بعدشم بگین مثل اینکه متاسفانه قسمت نیست عذرخواهی کنین و دراخر براش ارزوی خوشبختی کنین

بعضی دخترا واقعا بهشون برمیخوره وناراحت میشن میگن خدایا یعنی چه عیبی داشتیم که دیگه نیومدن؟ حالا شاید شما از لحاظ مالی پا پس کشیدین چون مثلا از خانواده اونا کمتر بودین ولی اون دختر خانوم منتظر میمونه هرروز باخودش میگه شاید فردا زنگ زدن وسراغ گرفتن باز فرداش وفرداش یه هفته دوهفته تا اینکه جلو پدر مادرش خجالت میکشه میگه حتما مشکلی داشتم تو ظاهر ؛نحوه صحبت و....

ولی اگه زنگ بزنین حداقل این جمله که "قسمت نبوده" دلشونو آروم میکنه ومیگن ما مشکلی نداشتیم وگرنه میگفتن بخاطر اخلاق بدتون یا اینکه زیبایی ندارین ولی الان شاید یه رسم ومسلک هایی درما دیده که فهمیده با  رسم ورفتار ومسلک خودشون جور در نمیاد .. وقانع میشن ..جلو والدینشم دختر خجالت نمیکشه ..با خودشون نمیگن  دیگه یعنی چی شد که حتی پشت سرشونم نگاه نکردن بعد اون خواستگاری..

این سوال شما رو خیلیا پرسیده بودن وتو یه جلسه ای پرسش وپاسخ بود آخرش به همین نتیجه رسیدن که  من براتون نوشتم ان شا الله خوشبخت بشین

(البته من اینو با توجه به عرف شهر خودمون بعداینکه احتمالات قضیه خواستگاری رو در نظر گرفتن وپرسش وپاسخ هایی بین چندین خانواده دختر وپسر صورت گرفت گفتن  و شما دیگه اینجا باید به عرف شهرتون هم توجه کنین )

ولی بنظرم اگه اتفاقی به خونه ای رفتین که عین کنه به آدم میچسبن ؛ سمج هستن واگه تلفن بزنین بدتر قضیه رو ول نمیکنن وحسابی سین جیم میکنن ویا به قسمت اعتقادی ندارن و فقط میگن علت اصلی چیه وگیر میدن و میرن همه جا بیشتر جار میزنن ...درکل جنبه خواستگاری وصحبت قبل ازدواج وآشنایی ندارن ؛بی خییییال شین از زنگ زدن که براتون دردسر نشه

ادب حکم میکنه زنگ بزنین وبرای پذیراییشون تشکر کنین وبرای اون خانم ارزوی خوشبختی کنین واگه باهمدیگر حرف زدین مثلا بگین از نظر عقیدتی بهم نمیخوریم یه همچین بهانه ای بیارین نباید بگین ما از دخترتون خوشمون نیومد منصرف شدیم

تفاوت ادم ها تو رعایت کردن همین نکات پیش پا افتادس

خوب مگه الان در چه دوره ای داریم زندگی می کنیم که شما ندیده و نشناخته میرید خواستگاری ؟ ! ...ولی به هر حال دیگه زنگ نزنید  

با سلام

خداییش بعضی از رسم و رسومات رو دیگه باید انداخت دور.من هر چقدر که فکر می کنم نمی تونم درک کنم که چطور یه پسر قل از اینکه بره خونه دختری واسه آشنایی یا خواستگاری ندیده باشدش یا  از یک سری شرایط مثل سطح خانوادگی و تحصیلات و اینا اطلاع نداشته باشه.یعنی خانواده های محترم اقا داماد که میرن خونه مردم و زحمتشون میدن نمی تونن زحمت بکشن برن یکی دو بار دختر رو بیرون ببینن یا دو کلام باهاش حرف بزنن؟؟

حتما زنگ بزنید.ولی ی جوری که دل دختر نشکنه.مثلا نگن پسرمون نپسندیده.این مدلیش فاجعه ست.

اینم ی عیب خاستگاری سنتی

سلام.من ی سوال دارم.

برای خواستگاری سنتی بهتر نیست اگه خانواده ی دختر ،شرایط پسر رو قبول کردن ی قرار بذارن که بیرون از خونه دختر و پسر همدیگرو ببینن  ،البته دختر بی خبر باشه که بعد اگه پسر پسندید برن خاستگاری ؟

اینطوری احتمال اینکه توی خاستگاری پسر ظاهر دخترو نپسنده کم میشه .

البته دختر از قبل به خانواده ش اجازه ی همچین عملیاتی رو بده!

میخوام بدون از نظر بقیه این کار درست هست؟

@کابوی تنها؟

کابو یعنی چی؟

تشکر میکنم از آقای نجفی و تک تک عزیزانی که محبت کردن، وقت گران‌بهای خویش را در اختیار این حقیر گذاشتن و به سؤالم پاسخ دادن! هرچند که با توجه به اختلاف نظرات در این زمینه، نتونستم به یک جمع‌بندی قطعی برسم ولی از نظرات و توصیه‌های دوستان کمال استفاده رو بردم. انصافا راهنمایی‌های کاربران این وبلاگ دلسوزانه و راه‌گشاست! بدون شک اجرتون در نزد خدا محفوظ خواهد بود، ان‌شاء الله!

اما قضیه خواستگاری ما از این قرار بود که یکی از دوستان نزدیک ما در یک شهر دیگه، کسی رو معرفی کرد و خیلی هم ازش تعریف و تمجید نمود. استخاره گرفتیم، خیلی خوب اومد. این شد که تصمیم گرفتیم اقدام کنیم. ابتدا میخواستم مادر و خواهرمو بفرستم برای آشنایی ابتدایی. یکی دو باری که قرار گذاشتیم، برای اونا مشکل پیش اومد و قرار، لغو شد. دفعه سوم نظر براین شد که منم همراهشون برم و طرفو ببینم. بعد از دیدار و آشنایی، از خانواده‌اش خیلی خوشم اومد، با ما هم نظر بودند از خیلی جهات. تصمیم گیری رو هم به دختر واگذار کرده بودند که هر تصمیمی که بگیره، اونا قبول میکنن! اما از جهت ظاهر طبق انتظاری که من داشتم، نبود. معمولی بود و جذبش نشدم. در حالی که من دنبال موردی میگردم که در نگاه اول جذبش بشم و ازش خوشم بیاد. با بعضی از دوستان مشورت کردم، گفتن که اگه در نگاه اول ازش خوشت نیومده، ممکنه در آینده هم این روند ادامه پیدا کنه و با این کارت هم در حق خودت ظلم کردی و هم در حق اون! مضاف بر این نکته، مادر و خواهرش که ازدواج کرده بود، چاق بودند، خودش هرچند که فعلا چاق نبود، ولی اون طوری که پیدا بود بعد از ازدواج چاق میشه، و کنار اومدن با آدم چاق در حالی که خودم لاغرم، کمی سخته.

البته این که اونا منتظر ما باشن من کمی بعید میدونم. چون ابتدا وقتی قضیه رو مطرح کردیم، دختر مخالفت کرده بود که میخواد درس بخونه. وقتی ما کمی اصرار کردیم، گفتن یک دیدار برای آشنایی اشکال نداره. در جلسه آشنایی خانواده شون راضی به نظر میرسیدن و گفتن که هرچه دختر بخواد. ولی خودش قبل از دیدار، مخالف بوده و در اون جلسه که کمی صحبت کردیم هم با بعضی شرایطم موافق نبود. مگر اینکه بعد از اون صحبت ازم خوشش اومده باشه و نظرش تغییر کرده باشه!ضمنا سنش کمه و فرصت برای ازدواج زیاد داره.

با این توضیحات فکر میکنم جواب اشکال بعضی دوستان مبنی بر عدم آشنایی قبل از جلسه خواستگاری و نگرانی از منتظر بودن دختر، داده شده باشه.

با پیمان موافقم. واقعا تو کوچه و خیابان و بعضی مجالس با دخترای زیادی برخورد میکنی که آرزو داری یکی از اونا همسرت باشه ولی وقتی اقدام به ازدواج و خواستگاری میکنی، هیچ کدوم از اونا گیرت نمیاد! هرکس بهت معرفی میشه، به دلت نمیشینه!

خیلی قشنگه زندگی با کسی که آدم با تمام وجود اونو میخواد! یکی از بزرگترین نعمت های خدا همین زندگی عاشقانه با عشقشه!

سلام

بنظر من باید مادرتون بزنگه

اول صبر کنه شاید اونا گفتن قسمت نیست و اینجور حرفا ...

اگه اونا رد نکردن بگه با واقعا از آشناییتون خوشحال شدیم 

خودمون خیلی دوست داریم که فامیل بشیم 

ولی پسرمون میگه:

 هر چی فکر کردم  باهم خوشبخت نمیشیم چون یکسری اختلاف سلیقه توی بعضی مسایل وجودداره وشاید این ها 

@کابوی تنها:

سلام.جالبه .

من با اینکه این کارتونو گاهی نگاه می کردم اصلا دقت نکرده بودم به این لقب.

دوستان ببخشید من اینجا سوالی رو پرسیدم که باید توی گفت و گوی آزاد می پرسیدم.

اصلا حواسم نبود

به کابوی تنها

البته من کابو رو سرچ کردم  این اومد:

کابو. [ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) نام عامیانه ٔ ماهیهای مختلف ، بخصوص نوعی از ماهی کفال که سر بزرگ دارد و در آبهای مدیترانه و قناتهای عمومی زندگانی میکند

"کابوی" هم سرچ کردم:به گله‌بان‌های سنتی کشورهای آمریکای شمالی کابوی یا کاوبوی (به انگلیسی: Cowboy) یا گاوچران گفته می‌شود.

گیر ندادم. کنجکاوم:)

هیس

نه عزیزم من تصور خاصی نداشتم.کلمه ش برام عجیب بود:)

تازگیها یک پسری بامادروپدرش امده بودن برای اشنایی البته چون پسره بی سوادبود وسوادهم جزوالویتهام بود فقط بخاطراینکه یکی ازفامیلای پیرازم خواسته بوداجازه دادم بیاندفقط بخاطرریش سفیدش گذاشتم بیان ولی گفتیم مراسم اشنایی باید درخونه فامیل  باش چون زیادجدی نگرفته بودیم همینکه یک ساعت گذشت مادرپسرگفت حالاپسرودختربرن اتاق من هم گفتم نمیشه نه احترامی نه فرهنگی شمانیامده بودیدبرای عقدشماتنهابرای دیدن امده بودیدالبته بعداکه فهمیدم خیلی پولداربودن ناراحت شدم ولی خوب شدرفتن چون من فقط بخاطرثروتشون بااونها وصلت میکردم ولی درنهایت من لیسانس اوبی سواداصلابهم نمیخوردیم درضمن اگه میشه پسرهاوقتی بادخترمیرن اتاق رعایت ادب بکنندچون من که دخترم اگه پسرپرروباشدوازم سولاتی چرت وبی ادبی بکندمحال قبولش کنم اخه چرابایدپسرودخترتنهابرن دریک اتاق نمیفهمم

باسلام من خودم مدتها یه نفر میخواستن بیان خواستگاریم قبول نمیکردم بعدش خیلی اصرار کردن خانواده ام گفتن مشکلی نداره حالا بیان ببینم چی میشه .اومدن دوجلسه باهم صحبت کردیم بهشون گفتم چون من معرفی کردن نباشه که صرفا بخاطر این اومده باشین چون برادر زن دایی ام بودن گفتن نه من هیچ کاری از روی زور واجبار انجام نمیدم و اینکه طرفم که ببینم میفهمم چ جور ادمی هستن.ودرجلسه دوم به من گفتن که تا چندروز اینده خبرشون بدم من بهشون گفتم به این زودی نمیتونم بهتون جواب بدم نیاز دارم که خانواده ام برا تحقیق بیان این که میگم تقریبا برا هفته قبل وخانوادهام پنج شنبه رفتن تحقیق کردن به مورد منفی برنخورده بودن هرچند این اقا پسر فعلا نه شغلی داشتن ونه ماشین ونه خونه و... من با همه ی این موارد کنار اومدم .حتی برا عروسی گفتن میرن ماه عسل ولی عقد جشن مفصل میگیرن گفتم مشکلی نیست البته بهشون گفتم که بحث عروسی بحثی که نظر خانواده ام محترم هرچندمن وابسته نیستم.درصورتی که من خودم حالا تعریف نباشه ولی دختری هستم که هم تحصیلات دانشگاهی ام دارم هم با اصالت خانواده دار وهم مذهبی و از نظر قیافه هم خوب هستم واز نظر اخلاقیات همینحور واز نظر سطح مالی متوسط هستیم.خلاصه سرتون در نیارم جمعه بابام زنگ زدن که اگه خونه تشریف دارن یه سر برن خانواده شون ببینن وبیشتر اشنا بشن و خانواده ایشون درجواب گفته بودن که خانواده من فعلا نیستن خبرتوندمیدیم الان 4الی 5روز که خبری نیست.ومن هم خواستگار زیاد دارم تو محل وهم کنکور والان واقعا ذهنم درگیر هرچند همیشه برا خودم ارزش قائلم وبه خودم افتخار میکنم و....لااقل یه زنگ نمیزنن که تکلیف ادم مشخص بشه وبنظرم این خیلی بد که تماس نگیرن میتونن تماس بگیرن و محترمانه نظرشون بگن من خودم به عنوان یه دختر به شخصه ادم انتقاد پذیری هستم وناراحت نمیشم واین میدونم که شاید اونطرف مشکل از خودش بوده وظرفیت پذیرش ونوع دیدگاه من نداشته همیشه که نمیشه یطرفه قضاوت کرد ولی تو رو خدا لا اقل هرجا رفتید تکلیف خانواده دختر مشخص کنید حالا این به این منظور نیست که اونا خیلی مشتاق هستن ولی لا اقل از بلا تکلیفی درمیان اخه اونا هم ادم هستن وبرنامه دارن برا اینده شون همین شما یکی که خواستگار نیستین .خانوادهددختر هزارتا فکر میکنن من الان خانوادهام خودم یکی از فکراشون اینه که ایشون رفتن جای دیگه اگهکارشون نشد برگردن .