خانواده برتر

تا چند وقت پیش به ازدواج عاقلانه و زندگی عاشقانه فکر میکردم.

ولی داشتم نا امید میشدم ازاین موضوع

به نظرم همین که دنبال یه زندگی عاشقانه باشی هم ناخودآگاه باعث میشی دنبال شخصی باشی که عاشقی بلد باشه

و وقتی که کسی رو عاشق تصور کنی ممکنه ناخودآگاه جذبش بشی

ولی واقعیت چیز دیگه ایه

زندگی عاشقانه هم به اون معنا وجود نداره

اینکه همه ی لحظاتت با همسرت خاص و احساسی باشه شدنی نیست

الآن دارم به این میرسم که همسرت باید شبیه یه دوست باشه

نه اینکه خیلی عاشق پیشه یا خیلی خاص

فقط یه دوست و همراه

ما خیلی عاشق و وابسته دوستمون نیستیم

ولی نمیبینمش دلمون تنگ میشه

سعی میکنیم گاهی هم شده همدیگرو خوش حال کنیم

هر کمکی از دستمون بر بیاد برای هم میکنیم بدون اینکه نیازی به تشکر باشه

خیلی وقتا ممکنه حتی تاریخ تولد همدیگه رو فراموش کنیم

ولی مهم اینه اگه از هم کمکی بخوایم آماده ی کمک هستیم

دیگه توقع ندارم که برای همسر خیلی خاص باشم، خب من یه دختر معمولیم

توقع ندارم از نظر همسرم زیباترین باشم، چون زیباترین نیستم حتی موقعی هم که اومده با من ازدواج کنه هم از نظرش زیباترین نبودم ولی بازم منو انتخاب کرده

توقع ندارم همسرم برام همش شعر بخونه و گل بخره و...

توقع ندارم همسرم بدون من افسردگی بگیره!

میخوام فقط بهم متعهد باشه

میخوام برام مثل یه دوست صمیمی باشه(از اون دوستایی که همه ی ناراحتی هاتو بهش میگی، تو همه شرایطی کنارته، و از اون دوستایی که کنارش حالت خوبه، از اون دوستایی که کلی علایق مشترک باهم دارید.)

البته دو همسر مطمئنا به خاطر جاذبه هایی که ذاتا برای هم دارند فراتر از دوست خواهند بود ولی خب بازم قرار نیست از نظر هم خیلی خاص باشند.

آره جای من میتونست کلی دختر دیگه کنارش باشه و حالشم خوب باشه

یا جای اون میتونست پسر دیگه ای کنارم باشه و حالم خوب باشه

اما وقتی که ۵ سال ، ۱۰ سال از زندگی مشترک گذشت دیگه هیچکی جای منو براش نمیگیره و هیچکی جای اونو برام نمیگیره

چون هیچکس پیدا نمیشه که همون خاطره هارو باهاش داشته باشی

شبیه یه دوست قدیمی که اگه کلی آدم جدید تر هم بیان ولی جاشو پر نمی کنند

یه کلیپی از شاهزاده کوچولو میدیدم خیلی جالب بود.

شاهزاده کوچولو به اطرافش نگاه میکرد و کلی گل رز میدید و بعد میگفت که گل رز من که گفته بود تنهاترین و خاص ترین گل رز دنیاست پس اون دروغ گفته، بعد روباه بهش میگفت نه اون درست گفته، چون اون گل رز تو و به خاطر همین خاص ترینه(با کمی تغییر)

دقیقا همچین حسی رو میخوام با همسرم تجربه کنم. چون فلان آقا همسر منه میشه خاص ترین نه اینکه مثل اون نباشه یا بهتر از اون نباشه، چرا هست شاید خیلی هم باشه، ولی تنها همسر من و تنها کسی که اسمش توی شناسنامه منه یه نفره همین میشه علت خاص بودنش.

گاهی دنبال یه چیزی هستیم که اصلا وجود خارجی نداره

وقتی هم که پیداش نکردیم یا افسردگی میگیریم یا خام کسی میشیم که به دروغ گفته اینطوریه!!

خیالات رو بریزیم دور و از واقعیت ها لذت ببریم🌺

جای یه عشق رویایی

دنبال یه دوست همیشگی باشیم😍

رویا خیلی شیرینه ولی خب وجود نداره!و همین برای اینکه کنارش بذاریم کافیه!

کسی که زیادی خیالبافی میکنه نمیتونه از واقعیت ها لذت ببره.

(این کامنت صرفا یه نظر برای خوندن و تفکره و میتونه قابل تغییر باشه، نقد و مخالفتی دارید برای خودتون نگه دارید جواب نمیدم و حذف میشن)

سلام خدمت همگی

ممنونم از کاربر گلی خانم

خدمت همه ی بزرگواران عرض میکنم پیشاپیش از محبت های همگی سپاسگزارم ولی چون یکی از قوانین این صفحه که بعدا اضافه میکنم این هست که چت کردن بدون هدف آزاد نیست و پیام های اضافی چندروز یه بار حذف میشن و نمیخوام کار اضافه ای برای مدیر وبلاگ ایجاد شه تا حد امکان پیام های مناسبتی و تبریک و... داخل این صفحه ارسال نکنید ممنونم.

چون همون طور که از عنوان مشخصه اینجا یه صفحه ی شخصی برای ارتباطات شخصی و چت های معمولی نیست.

بازم ممنون از محبتتون.

ما همیشه باید مراقب فانتزی های ذهنمون باشیم.

حالا این فانتزی ممکنه ظاهری باشه یا حتی ممکنه شخصیتی و اخلاقی باشه

تازگیا  به این فکر میکنم چرا هیچکی به چشم من نمیاد؟! و دیدم که معیار های شخصیتی و اخلاقی و اعتقادی و رفتاری که از خواستگار توقع داشتم واقع بینانه نبود و دنبال یه آدم بی نقص بودم

و الآن میبینم که میتونم با یه پسر معمولی تر هم ازدواج کنم وحالم خوب باشه

چه اشکال داره همسر من گاهی بلغزه گاهی سست شه و بعضی عیب و ایراد هارو داشته باشه

و الآن صرفا دوست دارم با یه پسری که باایمان(معمولی) و با صداقت باشه و معیار های اصلیمو(نجابت، متعهد بودن، مودب بودن، احترام به دیگران ،مسئولیت پذیر بودن، عاقل بودن ، مردسالار نبودن(به معنای خودسر بودن و اهل مشورت نبودن)، خساست نداشتن، حمایتگر بودن،اختلال شخصیتی نداشتن و...)داشته باشه 

حالا اگه یه سری عیب های شخصیتی و رفتاری داشته باشه اشکالی نداره

و آدمی باشه که دوست داشته باشه بهتر شه ولی من همونطوری میپذیرمش و بهش فشار نمیارم و فقط رو خودم تمرکز میکنم

و فقط دوست دارم همسرم یه دوست و همراه همیشگی باشه و اختلاف نظر هارو توافقی برطرف میکنیم گاهی اون از نظرش کوتاه میاد گاهی من( باتوجه به اینکه اون اختلاف نظر سر خط قرمز کدوممونه، اگر که سر خط قرمز من باشه اون کوتاه بیاد، اگه سر خط قرمزه اونه من کوتاه میام)

و به خاطر همین تفاوت ها و اختلافات ممکنه در برخورد اول خواستگارم اونی نباشه که من میخوام 

ولی اگه خط قرمزامو رد نکرده باشه ردش نمیکنم

و طی اون دوره ی آشنایی تصمیم میگیرم که آیا کنار این مرد میتونم حس خوبی داشته باشم یانه 

و آیا میتونیم باهم کنار بیایم یا نه

وگرنه توی دو جلسه ی خواستگاری واقعا آدم نمیتونه تشخیص بده و باید یه آشنایی کوتاهی شکل بگیره

من نمیدونم چرا این قدر بحث هست بین ازدواج سنتی و غیر سنتی

کل حرف ما طرفداران ازدواج سنتی اینه که آشنایی باید زیر نظر خانواده ها و بدون ابراز عاطفه باشه

وگرنه توی ازدواج سنتی قرار نیست سر دو جلسه عقدی صورت بگیره!! و حتی ماه های آخر ممکنه خیلی گفتگو به صورت سوال و جواب نباشه حالت گفتگو های معمولی رو به خودش بگیره(چون به هرحال باید ببینند که آیا حرف مشترکی باهم دارند و از حرف زدن باهم حس خوبی میگیرند یا نه و فقط عاطفی نباشه صحبتشون کفایت میکنه، چون خواستگار با نامحرم معمولی فرق داره و اینطوری نیست بگیم چون نامحرمند حق ندارند از مسائل شخصی و علایقشون صحبت کنند!

و تنها گاردی که نسبت به روابط دوستی وجود داره اینه که مسائل عاطفی قاطیش میشه و هدف پسر مشخص نیست

اصلا قابل درک نیست که چرا این قدر با ازدواج سنتی مخالفت میشه!

اگه قصدتون ازدواجه چه اشکالی داره خانواده ها در جریان باشند! و شناخت خانواده هاهم صورت بگیره همزمان؟

و چه عجله ای هست که قبل از تصمیم نهایی بخواید ارتباط عاطفی باهم داشته باشید؟!

خب اگه عقد کردید بعدش همه کاری میتونید بکنید و هیچ محدودیتیم وجود نداره

حالا میخوام هم به پسرا هم به دخترا نکاتی رو بگم که لطفا به جای رابطه، ازدواج کنید:

آقاپسرها:

اگرم از شرایط اقتصادی و سختگیری ها میترسید به عنوان یه دختر میگم که ملاک هام شامل این موارده:

1.ظاهری: صرفا به دلم بشینه و هیچ فانتزی ظاهری ندارم، قدهم بالاتر از 163باشه کفایت میکنه و صرفا چاقی مفرط نداشته باشه .

2.مالی: صرفا یه شغل داشته باشه با کف حقوق (کارگری) کفایت میکنه و نداشتن خونه و ماشین و پس انداز اصلا مهم نیست(با ساده ترین حالت زندگیمون رو شروع میکنیم)

3.شخصیت: خیلی مهمه برام و معیارام خیلی بیشتره که مهماشو بالا نوشتم

مطمینا دختری هست که با شرایط شما کنار بیاد و فقط با توکل برخدا  تلاش کنید و بگردید و اون دختر مورد نظر که مناسبتونه رو پیدا کنید. و به خاطر ترس از مشکلات از ازدواج دست نکشید و  نا امید بشید.

و دخترخانم ها

و دخترا هم اگه پسری گفت قصدش ازدواجه اگر که سن دوتاتون کمه لطفا وارد رابطه نشید ولی اگر سنتون بیشتره، شما سطح توقعاتتون رو بیارید پایین و بهش بگید من باهمین شرایطم کنار میام و بخواید که رسمی بیاد خواستگاری و اگه بازم بهانه آورد مطمئن باشید قصدش کلا ازدواج نیست یا اصلا به درد ازدواج نمیخوره

در هرصورت زیر نظر خانواده پیش برید به نفع خودتونه!

اگرم مثلا میگید خواستگار سنتی یافت نمیشه و بهتره که روابط دوستی رو به سمت ازدواج هدایت کرد.

اولا اینکه به خود خدا بسپارید و نقش دعارو کمرنگ ندونید.

دوم ارتباطات اجتماعیتون رو بیشتر کنید که بیشتر دیده بشید.

سوم به افرادی که در کار واسطه گری هستند بسپرید.

و آخر اگه هیچ کدوم جواب نداد میتونید از فعالیت های مجازی هم کمک بگیرید فقط اینکه فضای مجازی یه سری احتیاط ها داره

به هیچ وجه اطلاعات خیلی شخصی و عکس در اختیار طرف مقابل نذارید

و وارد سایت های نامطمئن نشید

طرف مقابل باید حتما حتما حتما و بدون استثنا  سر یه هفته تصمیم بگیره که خواستگاری میاد یا خیر!!

دقت کنید منظور از خواستگاری ازدواج نیست یعنی طرف میاد خواستگاری و آشنایی رو از صفر زیر نظر خانواده ها شروع می کنید و ممکنه هر کدوم از دو نفر پشیمان بشند(همون خواستگاری سنتیه صرفا محیط آشنایی فضای مجازی بوده)

بعد اینکه هر نوع بهانه ای آورد میخواست کشش بده سریع رد کنید! اگر گفت پس انداز ندارم بگید هیچ مشکلی نداره! اگر گفت شغل ندارم بگید  چطور به خودت اجازه دادی بدون شغل بیای خواستگاری مگه تو پسر نمیدونی که قراره هزینه های زندگی رو تامین کنی!!اومدی صرفا وقت بگذرونی تا وقتی شغل پیدا کنی!!اون وقت چه ضمانتی وجود داره که با من ازدواج کنی؟ وبدونید این پسر اصلا مسئولیت پذیر نیست و به درد ازدواج نمخوره.

اگرم گفت میترسم از دستت بدم و... احتمال 85 درصد کلا دنبال دوستیه 15 درصد هم دنبال ازدواجه ولی آدم خودخواهیه و صرفا خودشو دوست داره و اصلا آینده ی شما و آرامشتون براش مهم نیست و کلا عشقی هم در کار نیست، پس در هر صورت ردش کنید.(آمار ها صرفا مثال بود)

و هیچ وقت وارد یه ارتباط بدون نظارت خانواده ها نشید.

اگر زد تو کار عاشقی و ...!!! خیلی قاطع ردش کنید. چون اولا عشقی وجود نداره و دوست داشتنشون صرفا برای یه دوستی سادس!اگر که دوست داشتنش برای ازدواج بود شکلش فرق داشت و نمیگفت بیا دوست باشیم و هرطوری شده میامد خواستگاری حتی اگه از پدرتون نه بشنوه

اگرم شغل داشت ولی باز زیر بار نرفت و گفت حالا آشنا بشیم، بگید زیر نظر خانواده هام میشه آشناشیم، اگر گفت پس انداز ندارم و الآن با این شرایط نمیشه، بگید که هیچ اشکالی نداره از هزینه های اضافی میزنیم و به ساده ترین چیزها قناعت میکنیم، اگه گفت که خانوادت راضی نمیشن، بگید که ازشون فعلا اجازه میگیریم که یه آشنایی مختصری رخ بده بعدشم راضیشون میکنیم، اگه باز بهانه آورد بدونید دنبال ازدواج نیست  و سریع ردش کنید.

اما اما حواستون باشه اگر که قبول کرد با خانوادش بیاد خواستگاری صرفا به خاطر اینکه اومده خواستگاری بله نگید!! هوشیار باشید و چشماتون رو تا آخرین لحظه باز کنید و خوب بشناسیدش.

این که یه پسری قصدش ازدواج هست یانه یه مسئلست، و اینکه برای ازدواج فرد مناسبیه یا نه یه مسئله ی جداست که مهمتر از قبلیه!!

خب تا اینجا صرفا فهمیدین قصد ازدواج داره اما مسئله مهمتر شناختن خود اون آدمه

این کامنت به دردتون میخورده:

شناخت افراد فریبکار و دورو

و یه مقایسه ای بین ازدواج و رابطه دوستی داشته باشم.

مطمئن باشید یه رابطه ی کوتاه مدت هیچ وقت نمیتونه لذت ازدواج رو فراهم کنه

شاید توی رابطه مسئولیتی وجود نداره ولی من میگم همون مسئولیت هاهم اگه کنار کسی باشه که همراه خوبی باشه و درکت کنه لذت بخش میشه چون آدم ذاتا دوست داره برای کسی که دوستش داره کاری رو انجام بده

نیاز عاطفی داخل یه رابطه ی سطحی برطرف نمیشه و صرفا شبیه یه مسکنه که اثرش از بین میره، ولی داخل ازدواج یه رابطه ی عاطفی و عمیق و همیشگی شکل میگیره! حالا درسته عشق به اون معنای خاص وجود نداره ولی همون عشق رویایی رو در نظر بگیریم میبینیم ماها دوست داریم به جای ارتباط عاطفی سطحی با آدم های مختلف یه رابطه ی عمیق با یک نفر داشته باشیم.

مثلا فرض کنید چندین نوع غذا وجود داره شما هربار دوست دارید یکیشو میل کنید و علاقتون نسبت به هرکدوم سطحیه و زود دلتون رو میزنه ولی فکر کنید کلا یه غذا موجوده حالا اگه موقتا سیر بشید، باز گرسنه میشید و چون هیچ چیز دیگه ای نیست مشتاقانه سمت همون غذا میاد و با علاقه میخوره

بعضی نیازها هم مثل نیاز ج اینطورن که اگه محدود نشن نه تنها رفع نمیشن بلکه انتهاش معلوم نیست به کجا ختم شه

تو یه رابطه دوستی صرفا میشه چند ساعتی رو خوش بود ولی بازم تنهایی حس میشه چون فیزیکا از هم دور هستند و هیچ آزادی عملی ندارند

توی ازدواج تمام نیاز های  روحی و جسمی برطرف میشن نه صرفا یکی دوتا

و هیچ رابطه ای رو پیدا نمیکنید مثل ازدواج بهتون آرامش و حال خوب بده و تا پایان عمر ادامه پیدا کنه

نیاز به پدر شدن و مادر شدن رو هیچ جوری غیر ازدواج نمیشه رفع کرد

حالا ممکنه بگید چطوری با این شرایط بچه بزرگ کرد

من میگم لزومی نداره بچه در رفاه کامل بزرگ شه، چه اشکالی داره محدودیت داشته باشه، بچه بیشتر از هرچیزی به یه محیط گرم و صمیمی و تربیت درست نیاز داره نه صرفا امکانات امکانات رفاهی کامل و اتفاقا همین محدودیت ها باعث رشدش میشه و باعث میشه قدرت نه شنیدن داشته باشه

کدوم رابطه ای وجود داره که دونفر تو زمان بیماری و نداری کنار هم باشن

این هشدار رو مینویسم که هر فرد جدیدی هم وارد این وبلاگ شد بدونه موضوع از چه قراره

بعد از سه سال با یک اتفاق فهمیدم که این فردی یک نمایش مجازی راه انداخته با کلی کاراکتر مختلف، اعم از زن، مرد، متاهل ، مجرد، مذهبی، نیمه مذهبی،درست مثل یک تئاتر زنده که خیلی از کاراکترها چهره های فریبنده و بسیار مثبتی دارند و اصلا پی بردن به درون و ماهیتش خیلییی سخته.

این فرد به تنهایی یک ملتیست برای خودش!!!!!

این تذکرهارا جدی بگیرید:

به ظاهر مجازی آدم ها نگاه نکنید.

سریع به به نگویید و ذوق زده نشوید.

سریع گول مظلوم نمایی هارا نخورید.

سریع به جنسیت آن ها اعتماد نکنید.

سریع درد دلتان را برایشان نگویید.

با احتیاط ارتباط بگیرید.

به ظاهر پسرها اعتماد نکنید.

فقط به چشمان خود اعتماد کنید نه به ادعاهای دیگران.

حرفم را جدی بگیرید وخیلی خیلی مراقب خود باشید.

تعدادی اسمامی کاراکترهای این نمایش  رو من متوجه شدم ولی چون ستاره دار میشه نمیتونم بنویسم.

این صفحه رو دنبال کنید مطالب مفیدی درباره ی نحوه ی شناسایی این نوع افراد گذاشته میشه ان شاءالله .

سلام 

چند کتاب خوب هم معرفی کنید 

در هر زمینه ای باشه موردی نیست 

مجموعه خودشناسی آذرخش مکری رو هم اکنون پیشنهاد می کنم .

به آقای اسکیزویید

خیلی ممنونم اگر بازم چیزی به ذهنتون اومد لطف کنید بنویسید.

بیشتر درباره نشانه های رفتاری افراد با ویژگی های مختلف بدونم. حالا اختلال های شخصیت و.. و همین طور تیپ های شخصیتی و...

اگر بقیه هم منبع میشناسید لطفا معرفی کنید.

به به شاپرک

خودم فعلا دنبال منبع هستم و میخوام تجربیاتم رو با زمینه علمی  بنویسم

ولی به دلیل فصل امتحانات و خواستگاری که یهویی امروز پیدا شد و از طریق واسطه اقدام کردن نمیدونم کی وقت کنم

ممکنه کلا وقت نکنم دیگه:/

و اگرم ازدواج کنم کلا صفحمو میبندم چون دیگه نمیتونم این جا باشم و نهایتش چندتا پیام کلی میذارم قبل رفتن

سلام عزیزم

تا حالا که شرایط و  فرصت مهیا نشده بود که با شما همصحیت بشم حالا ان شالله از این به بعد سوالی یا موردی باشه که زیاد سخت نباشه کماکان هستم و جواب می دم

می خوام یک کامنت حال خوب کن در مورد معیارهای انسانیت که پرسیده بودی برات بنویسم و اینکه همسرم چقدر مذهبی هست ...مطلبی که شاید ان شالله در زندگی مشترک که وارد شدی هم به دردت بخوره و هم اینکه اگه مفید بود من رو بی خبر و بی نصیب از انرژی مثبت تاثیرش نگذاری...فقط قبلش بگم اینها همه نظر و تجربه شخصی ه شاید از نظرت کامل هم نباشه و برداشت موازی هم بشه ازش کرد و خوب این از بدی های نظرات نوشتاری هست شاید یه جاهایی مجبور شم مثالهای مصداقی برای رسوندن مطلب بزنم لطفا لطفا به اصل مطلب توجه کن نه صرفا به خود مثال ..

و اما بعد 

بذار اصل مطلب رو اول ش بگم ایشون با معیارهای رایج ظاهری مذهبی  از منظر لباس و پوشش و ....انجام عبادات  فردی ، وابستگی به ارکان مذهبی جامعه ( از هر مدل و نوع ی که تصورش رو بکنی ) اصلا اصلا مذهبی نیست اما معیارهای درونی مذهبی رو داره چارچوب اخلاقی در محیط کار و تعهد و چارچوب انسانی و اخلاقی نسبت به خانواده داره ....

در بحث حجاب

 محجبه ها رو قبول نداره اما به اعتقادات و فرهنگ مذهبی افراد احترام می ذاره حرکت یا حرف خلاف عرف و هنجارشکنی مثل کشف حجاب و روزه خواری در ملا عام و .... رو هم قبول نداره . دیدم که در خیابون به داف ها و پلنگ ها هم نگاه نمی کنه حتی یکبار ندیدم برگرده و پشت سرش دوباره پوشش یه خانم رو نگاه کنه اصلا در وادی این حرفها نیست حتی یه بار گفت چون در کلینیک های زیبایی مختلف رفت و آمد می کنم از این جور موارد اونقدر  زیاده که دیگه به چشمم نمی اد و اگر می خواستم یکی از همین افراد رو برای ازدواج انتخاب کنم کیس زیاد داشتم .

در محیط کار و دانشگاه بوده مواردی که پیشنهاد رشوه ، زیرمیزی یا  متاسفانه کم کاری و کم فروشی از طرف کارفرمای خصوصی یا دولتی در مقابل بیمار  یا متاسفانه پیشنهاد دادن سرویس خاص از طرف یه خانم دانشجو برای نمره گرفتن و قبولی رو داشته باشه...در این جور موارد یا قطع همکاری کرده یا برخورد کرده با طرف مقابل یا کلا طرف مقابل رو نشونده سرجاش که اهل این کارها نیست ...البته هیچ وقت کسی رو خراب نکرده و آبروی کسی رو در ملاعام نبرده .

یا مثلا در مقابل پیشنهادات فریبنده مالی که شبهه مال حرام با کم فروشی و تجاوز به حقوق بیمار یا خلاف قانون رایج جامعه با چاشنی موارد پاراگراف بالا رو داشته مقاومت کرده و رد کرده .

می گه ما قسم خوردیم امین و محرم مردم باشیم .

به حلال و پاک بودن مال اهمیت می ده  ...خلاصه اینجوری هاست که با این رویه ایشون ما در زندگی مشترک هنوز هیچی نشدیم خخخخخخ . منظورم این ه اون استاندارد کیفی و کمی مناسب مالی رو برای زندگی خوب متناسب با شان و زحمت و تلاش ایشون نداریم الیته من ناراضی نیستم و خدا رو شکر می کنم .

ادامه کامنت قبلی :

از منظر زندگی مشترک و بچه :

قبل و در حین ازدواج ، پدر من در تهیه برخی اقلام جهیزیه کمی دچار مشکل شد تا این موضوع رو فهمید سریع خودش رو به پدرم رسوند و گفت که به خاطر من در معذوریت قرار نگیرید اگر اجازه بدید و ناراحت نشید بدون جهاز هم می آم با عزت و احترام می برم ش .

من دنبال جهاز نیستم به کسی هم اجازه نمی دم در کم یا زیادش نظر بده .

اولین کسی که موقع بروز حادثه برای مادرم  نیمه شب خودش رو پشت در اتاق عمل رسوند و تا ایشون رو بستری نکرد چشم روی هم نگذاشت ایشون بود برادر خود من صبح اومد در حالی که شب قبل ش شیفت شب بود و  روی پا بند نبود وقتی خیال ش راحت شد روی یه صندلی بیهوش شد از شدت بیخوابی .

به من گفت از  وقتی پدر شدم پدرت و مادرت رو بیشتر درک می کنم هر موقع خواستی بهشون سر بزن زنگ بزن هر کمکی از دست برمی آد انجام بده خودت که مادر هستی و می بینی که تا یه بچه بزرگ بشه چه پدری از آدم درمی آد.. اونها نیاز مالی ندارن دل شون از دیدن بچه هاشون خوشحال می شه  دل شون برای بغل کردن نوه شون تنگ می شه حتی اگه به زبون نیارن.. نکنه که فکر کنند من مانع شدم که بری اگرم به هر دلیل نمی خوای بری زنگ بزن و بگو کار برات پیش اومده نترس من از گشنگی نمی میرم سالها تنها زندگی کردم از پس خودم برمی آم خخخخ ....روز عقد به پدرت قول دادم امانت دار خوبی باشم ....

وقتی مسافرت می ریم صفر تا صد کارهای بچه رو از نظافت و غذا و ....سعی می کنه خودش انجام بده اگر هم کسی از فامیل یا غریبه اعتراض کنه با خنده  می گه صبح تا شب خانم با بچه سرو کله می زنه و خسته می شه حالا یه چند روز استراحت بکنه چی میشه اینجوری هاست که ما زیاد مسافرت می ریم خخخخخ

مشکلاتی اوایل ازدواج با خانواده ایشون داشتیم من نگران می شدم نارحت می شدم می گفت همه اینها می گذره آرامش و شادی زندگی دونفره مون مهمترین اولویت من ه ...بالاخره پدر و مادرم هستم احترامشون واجبه کار که جلو بره و بریم سر خونه زندگی مون به کسی اجازه دخالت و اظهار نظر نمی دم حرف حسن و حسین و ....هم برام مهم نیست فقط در توصیه و مشورت ...تصمیم گیرنده خودم و خودت هستیم...همون شعره بهنام بانی که می گه من و تو باشیم و دریا ....خخخخ ( از نظر احساسی در همون حد )

از منظر آزادی شخصی و کاری :

من محدویت خاصی ندارم برای هر پیشرفت ی تشویق م می کنه ...میگه من اینجا هستم مشکلی هست به من بگو دیگه تنها نیستی هر کار لازم باشه برای حفاظت و حمایت از زندگی مون می کنم لازم نیست استرس چیزی رو بکشی مسئولیت با من ه ،  من شرایط سخت تر از این ها رو هم گذروندم .

امیدوارم به کفایت نوشته باشم عزیزم

ان شالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشی .

اگر فاز ازدواج دارید یه سری فایل صوتی ازدواج موفق دکتر سرگلزایی دارند .و کتاب عشق ویرانگر که قبلا پیشنهاد داده بودم. 

سلام

شما قبلا گفتید قبل ازدواج چندین سال کار میکردین و تا پای خرید خونه هم  رفتین. بعد چطور لازم بود پدر شما جهیزیه تهیه کنه که کم بیاره؟ 

واقعا آدم متاسف می شه که اصل مطلب رو رها کردید چسبیدید به جزییات بی اهمیت .

اتفاقا چون پای معامله خرید خونه بودم که تازه جریان ایشون پیش اومد نمی خواستم پول رو خرج کنم تا برای معامله و خرج محضر و هزینه های جانبی کم نیارم

چند کتاب برای شخصیت شناسی بگید 

و اول و بهتر برای خودشناسی و شخصیت شناسی از کجا شروع کنیم ؟ کهن الگو ها یا از انیاگرام؟

پرسیدم. چون برام عجیب اومد. شما از یه طرف میگی شوهرم موقع ازدواج شرایط مالی خوبی نداشت و ابتدا من حمایت میکردم چون چندین سال بود شاغل بودم و خونه و ماشین از خودم تهیه کرده بودم، از یه طرف میگید همون جهیزیه که عرفا به عهده خانواده دختره رو هم شوهرتون تهیه کردن چون موقع خریدش به مشکل خوردیم. فکر نمیکنم پرسیدنش ایرادی داشته باشه اونم وقتی خودتون علاقمندین جزئیات زندگیتون رو با ما به اشتراک بذارین

نه ایشون شرایط تهیه جهیزیه رو نداشت صفر تا صد ش رو خودمون تهیه کردیم به جز چند قلم که در دوران مجردی ش تهیه کرده بود 

بله من اشتباه می کنم جزییات رو اینجا می نویسم اینجا جای کلی گویی هست .

اینجا جای انتقال تجربه و ایده و دادن راهکار و جواب دادن به سوالات نیست.

به هر حال من جواب دوست عزیزمان شاپرنگ رنگی رو با پیشنهاد خودشون در صفحه شخصی شون دادم طبق قوانین وبلاگ هم موردی نداشته که سانسور بشه .فکر کنم شما خیلی سختگیرتر و ریزبین تر از آقای نجفی هستید .

لطفا صفحه شخصی دیگران رو محل بحث و مناقشه بیهوده و بی مورد نکنید 

موفق باشید

لطفا صفحه شخصی دیگران