خدا بزرگتر است ، حتی از کفر و ایمان
← صفحات شخصی کاربران (۲۳۴ مطلب مشابه)
- ۷۴۸۷ بازدید توسط ۵۰۵۰ نفر
- جمعه ۲۱ ارديبهشت ۹۷ - ۲۱:۱۹
خدا بزرگتر است ، حتی از کفر و ایمان
سلام جناب سیاوش ؛ پیشاپیش معذرت بابت تاخیر :)
در مسئله ی ایمان و اعتقاد ، آنچه گهگاه مشاهده می شود ، اشتباه گرفتن این دو و یا یکی دانستن آنهاست .
باورهایی که چون کمند به دور دست و پا حلقه شده ، رهایت نمی کنند ، اختیار حرکت از تو ستانده ، طناب دار را می مانند ؛ حلقه ای از تفکرات آمیخته به احساساتی مخرب ، گره کوری است بر گِرد گردن ؛ و تو کوچک جهانی داری ، به وسعت چهار پایه ی قتلگاه. کافی است نور ستاره ای امید بخش در آسمان سیاه و مه آلودِ اندیشه ، نظری جلب کرده ، هوای سفر به سر زند ؛ با برداشتن نخستین گام ، آنچنان دردی بر وجودت مستولی شود که تو از خیر قدم های بعد خواهی گذشت ؛ جسمِ بی روح پندارهای همچو جان را تصور خواهی کرد ، که بر بالای دار رقصِ مرگ می کند ؛ تو گویی همه عمر به یغما رفته ای .
پس با درد ، مردم دو چشم را بسته ، گوش ها را می گیری ؛ تا زین پس نور هیچ ستاره ای بر تو چشمک نزند و آواز قناری تردید ، برای ابد خاموش گردد . و این راز بقای جسد است و تو نمی دانی ایستاده مردن ، چه بد مرگی است !
روزگار متعفن اعتقادات ، این چنین می گذرد ؛ اما بر خلاف آن ، وادی ایمان ؛ روان است و آزاد از هر آنچه رنگ تعلق پذیرد . آنچنان سیال که در چهارچوب های پیش ساخته ، قرار ( آرام ) ندارد و چنان عظیم که در ظرف سنت های پیشین ، جای نمی گیرد .
جهان ، علامت سوالی است برای ایمان و او مشتاق پرسیدن ؛ از پای نمی نشیند ؛ کار او ایجاد شک است و در نظر گرفتن احتمالات ، استنطاق از هر امر مقدس و تردید در هر آنچه اعتباری دارد ، و در نهایت دست یابی به حقیقتی تازه که از نظرها پنهان مانده .
بر خلاف نسبت همدلانه ی ایمان به شک و تردید ، نگاهِ اعتقاد پر ز خصم است . از منظر او ، هر آنچه من می دانم صحیح است ! تردید در سنت قدسی و وادی ایمنم جای ندارد . او استاد مسلم همه چیز دانی است ؛ چرا که گوهرِ حقیقتِ نایاب در چنگال اوست .
دم مزن تا بشنوی از دم زنان/ آنچه نآمد در زبان و در بیان/ دم مزن تا بشنوی ز آن آفتاب/ آنچه نآمد در کتاب و در خطاب ( مثنوی ، دفتر سوم )
هر آن قدر که ایمان گوش شنوا دارد ، اعتقاد دهانی داشته برای پرچانگی ؛ گویی خستگی ناپذیر است . کاش اندک مهلتی داده ، التفاتی می کرد ؛ بیش از دیگران در حق خود . فرصت های کمیاب و تاملات طلاگون را از کف می دهد ، بی آنکه متوجه شده ، حسرت خورد .
سخت گیرد خام ها مر شاخ را/ ز آنکه در خامی ، نشاید کاخ را/ چون بپخت و گشت شیرین ، لب گزان/ سست گیرد شاخ ها را بعد از آن (مثنوی ، دفتر سوم )
این اعتقاد است که سکون می طلبد و استواری ؛ آنچنان که همچون درختی در زمین ریشه دوانده ، میوه ی تعصب به بار می دهد و جهالت . عقیده وابسته است به هر آنچه دارد و صحیح می پندارد . ما برای تسلای خاطر به عقیده پناه می بریم در حالی که نمی دانیم ترس از دست دادن داشته ها ، برای لحظه ای امانمان نخواهد داد ؛ او وطن گزیده ای است هراسان و بی پناه.
امنیت جزء جدایی ناپذیر ایمان است ؛ نه به خاطر ریشه ی مشترک نه ؛ دلیل آن روح آزاد ایمان است ؛ هیچ گونه تعلق خاطر ، وجودش را به بند نمی کشد ، بر خلاف اعتقاد ، دلبسته و مغرور به باور های خویش نیست تا با از بین رفتنشان ، کاخ آرزوها و کعبه ی آمالش فرو ریزد ؛ ایمان مسافرِ بی وطنِ حریم آرامش است .
جناب سیاوش
دلتنگ نگارش و قلمِ نابتان
که برآمده از ضمیر روشنتان است هستم
همچنین نیرای عزیز ...🌹
هر پستی که احتمال حضور شما عزیزان را داده ام خوانده ام و بهره ها برده ام ...
خواننده ی صرف بوده ام اما به رسم سپاس کامنت گذاشتم
سلام
خدمت خانم لیلی
با عرض پوزش بابت تاخیر بسیار طولانی ؛
هر آنچه خوشایند شماست ، به دلیل نگاه آشتیجویانه و زیبابین خودتان است نه چیزی دیگر ؛ و هر چه فرمودید نشان از لطف شما .
مطالب پیشنهادی از بایگانی خانواده برتر برای آشنایی در مورد نحوه ی نظر دادن و تائید آن ها