صفحه شخصی Roshanak_si
← صفحات شخصی کاربران (۲۳۴ مطلب مشابه)
- ۲۵۵۹ بازدید توسط ۱۸۴۹ نفر
- چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۹۷ - ۱۲:۲۳
صفحه شخصی Roshanak_si
سلام
کسی اینجا نیست؟
صاحب صفحه ،روشنک خانم کجایی؟
مهربان بانو :
سلام.
بچهها رفتن شمال, جوج بزنن با دوشابه.
😂
پ. ن ۱ :
دوشنبه ها به نوشابه, دوشابه میگن, سه شنبهها سوشابه و...
پ.ن ۲ :
میدونید شنبهها به نوشابه چی میگن ؟
مهربان بانو :
به احترام کاشف نوشابه (احتمالا اسمش باید الکساندر دیمیتری نوشابف باشه 😂) همون نوشابه میگن.
راستی, شما مهارت تله گذاری دارید ؟
آخه توی صفحه شخصی تون یه طوری خوش آمد گفتید که ملت اونجا رو با خونه خودشون اشتباه گرفتن, بعدش خودتون غیب شدید و آخرش اونجا رو بستید.
فکر کنم یواشکی از اونجا خارج شدین و در رو بستین تا کسی نتونه از اونجا خارج بشه و حبس بشن!!
البته من یه ذره زودتر خارج شدم. چون دیدم اونجا کامنتای زیادی گذاشتم و از طرف دیگه خودتونم نبودید, حس خوبی بهم دست نداد.
خلاصه اگه نظم صفحتونو بهم زدم همینجا ازتون عذر می خوام.
پی نوشت :
اون داستان نوشابه شوخی بود ومن به جای حرف اول این کلمه, حرف اول روزهای هفته رو جاگذاری می کردم.
به اسماعیل##
مهارت تله گذاری😂😂😂😂
وای خدا،مردم از خنده😂
نه،خواهش می کنم.
به دلیلی، اون صفحه رو گفتم آقای نجفی لطف کنن ببندن.
البته بازم دوست دارم صفحه باز باشه چند باری به ذهنم رسیده که بگم آقای نجفی صفحه رو باز کنن ولی بازم پشیمون شدم.
خخخ اسماعیل ##حرف زدنت با آقای Esm هیچ فرقی نداره.
من شک کردم.
زود باش اعتراف کن.
به اسماعیل##
یکی از کاربرها گفته بودن که می تونیم تو وبلاگ مهربان بانو جمع بشیم.متل خانواده برتر نیست که کلی باید منتظر بمونیم تا نظرات تایید بشه بعد نظر خودمون رو بنویسیم.
به این پیشنهاد فکر کردم به نظرم جالب نبود چون به نظر من، مثل گروه های تلگرامی می شه که دخترها و پسرها می رن تو اون گروه با هم چت می کنن.آخرش با چه هدفی؟
یکی از دلایلی که صفحه م رو بستم همین بود چون به نظرم شبیه همون گروه ها شده بود.
مهربان بانو :
منو باش که فکر می کردم به خاطر جلوگیری از بروز فاجعه انسانی ناشی از ته دیگ آش دوغ صفحتونو بستین .
در مورد اون پیشنهاد که گفتین شبیه گروه های تلگرامی میشه, آخرش با چه هدفی ؟
خب هدف که مشخصه, در راستای گسترش فرهنگ سازی و کمک به پیشرفت و اعتلای ایران و ایرانی هست!!
ولی جدای از شوخی, هدف اون دوستمون این بود که مشکل انتظار برای تأیید نظرات رو حل کنن. که اینم به قول شما باعث بروز یه سری مشکلات دیگه میشد.
دختری در مزرعه :
باشه, من تسلیمم.
بهتره متن اعتراف نامه رو تایپ کنم.
نبوغ و هوش شما تحسین برانگیزه و من نمی دونم چرا با وجود شما, پوآرو به خودش اجازه داده کاراگاه بشه.
فقط بگید که چطوری به آی پی دسترسی پیدا کردید و فهمیدید که ما یکی هستیم ؟
من اعتراف می کنم که نام کاربری من و جناب esm از نظر معنایی یکسانه و حتی قبلش از نظر نوشتاری هم مشابه بود و من فقط دو مثقال هشتگ به اسمم اضافه کرده بودم.
تعداد انگشتای ما در مجموع ۲۰ هست و از این نظر حدستون درسته.
اما این فقط مربوط به انگشتای دسته و حساب انگشتای پا جداست.
در نتیجه, ما دو فرد متفاوت از دو شهر متفاوتیم.
یه چیز دیگه اینکه ایشون سابقه دار هستن ولی من نیستم.
منظورم سابقه عضویت در بیان هست.
به اسماعیل##
سلام.من یه عذرخواهی به شما و تمام دوستانی که یه روزی تو صفحه شخصیم خیلی خوب بهشون خوش آمد گفتم و به جمع دوستامه دعوتشون کردم ولی بعدش صفحه رو بستم بدهکارم.
از همگی عذر می خوام.
مهربان بانو :
سلام.
نه, خواهش می کنم. نیازی به عذرخواهی نبود.
من فکر می کردم به خاطر زیاد حرف زدن ما توی صفحتون ناراحت شدید, ولی وقتی دلیلتونو گفتید, متوجه شدم که چرا صفحه شخصی تونو بستید.
در کل نگرانی شما رو به خاطر پیشنهاد اون دوستمون درک می کنم. ولی همون طور که گفتم ایشون فقط به خاطر منتظر نشدن برای تأیید نظرات و تلف نشدن وقت کاربرا به خاطر سر زدن مکرر به وبلاگ, اون پیشنهاد رو دادن و با شناختی که از کامنتاش دارم, اگه می دونست شما ناراحت میشید یا متوجه نگرانی شما میشد, اصلا اون پیشنهاد رو نمی داد .
به اسماعیل##
سلام،بله من متوجه منظور ایشون شده بودم و می دونم که قصدشون این بوده که وقت کاربرها تلف نشه.بنده خدا فقط یه پیشنهاد داد.دستش درد نکنه.به فکر همه ی کاربرها بود.
بالاخره پیشنهادی بود که می تونست اجرایی بشه.
بازم حرفی نیست.اگه دوست داشته باشید، هم شما و هم بقیه ی کاربرها می تونیم بریم وبلاگ من، یه تایمی رو مشخص کنیم و مثل اینجا منتظر تایید شدن نظرات هم نمی مونیم.
هر جور شما و بقیه صلاح بدونید.
اسماعیل##
باااشه آغا شما اون نیستی😁
من همینطور یه تیری تو تاریکی انداختم😆😆
سلام.
دختری تیرانداز در مزرعه ای تاریک :
حیف اون تیر که توی تاریکی هدرش دادی.
راستی, اگه بازم شک داشتی, می تونی توی یه پستی که هم من و هم ایشون نظر دادن, از آقای نجفی بخوای که یه تفألی به آی پی ما دو تا بزنه.
مهربان بانو :
بله اون پیشنهاد می تونست اجرایی بشه ؛ ولی نگرانی شما هم قابل درکه و احتمالش زیاد بود که اون چیزی که نگرانش بودید, اتفاق بیفته. و حتی اگه این اتفاق رخ نمی داد, بازم یه سری مشکلات دیگه پیش میومد. واسه همین به دردسرش نمی ارزید.
بازم ازتون ممنونم که علی رغم نگرانی تون, حاضر به اجرایی شدن اون پیشنهاد شدید, ولی همونطور که گفتم, نگرانی شما به جاست.
به اسماعیل##
خواهش می کنم.ممنون از درک بالاتون🙏
اسماعیل##
یه وقت از دست من ناراحت نشده باشید . والا من قصدم شوخی بود اگر باعث دلخوری شما شده باشه من عذر میخوام.
مهربان بانو :
���🌺
دختری در مزرعه :
نه ناراحت نشدم, در واقع دلیلی برای ناراحتی وجود نداشت و من این حق رو برای شما و بقیه عزیزان قائلم که اگه جایی شک و
شبهه ای راجع به خودم, براتون پیش اومد, ازم بپرسین.
اینم برای شماست
🎁���
(همون معذرت خواهی تون بود که باز نکرده پس فرستادمش )
مطالب پیشنهادی از بایگانی خانواده برتر برای آشنایی در مورد نحوه ی نظر دادن و تائید آن ها