خانواده برتر

من نمیدونم . این چند ساعته . چرا همه  دخترا خواستگار دارن .اما پدر و مادرشون نمیزارن خواستگارا بیان خواستگاریشون .بالاخره اجازه بدن بیان ببینم چی میشه .اصلا خانواده ها باهم آشنا بشن .ودکل یه تمرینی هستش هم برای خانواده پسر و دختر. این که نشد کار . الان هم 2پست پایین تر هم مثل این کامنت  بود (پدر و مادر اجازه نمیدان خواستگار بیاد .خواستگاری دخترشون ).

حالا سوال شما خواهر عزیز:در مورد اول .شاید کلا پدرتون به خاطر سن جنابعالی میگه نه .  .اما درمورد مسجد رفتن شما و مادرتون . شما به خاطر عبادت میرید . اما اگه احیانا رفتی مسجد واون خانم رو دیدی . بگو با مادرم حرف بزنید چون اون بزرگترمه . وسعی کن مادرت هم باخودت ببری.  ولی درکل رو حرف پدر با مادرت حرف نزن و محترمانه علت رو از مادرت بپرس .جون مادر رابطه صمیمی با فرزندش داره حالا میخواد پسر باشه یادختر

سلام.
 
بعضی از پدر مادرا برای آینده ی دخترشون برنامه های دیگه ای دارند و فعلا ازدواج دخترشون رو کار صحیحی نمیدونند.
یا این که هنوز جهیزیه ی دخترشون رو آماده نکردند !
یا این که منتظر یه کیس بهتر هستند که هم کفوی دخترشون باشه. جوونا احساسی میشن و ممکنه که با یه انتخاب احساسی ، آیندشون رو تباه کنند. لذا والدین نقشی اساسی رو این وسط دارند و نسبت به آینده ی دخترشون احساس مسئولیت می کنند.

شما خواهر گلم هم یه کم بیشتر صبور باش و عجله نکن.
ایشالله به زودی خواستگار اصلیت (بهترین فرد مناسبت ) بیاد خواستگاریت و خوشبخت بشید.

موفق باشید .

و من الله توفیق.

با مامانت صحبت کن

این موجوذ عجیب گونه های مختلف ذارذ. مثلاً نوع ذریایی آن ذارای خانه، ویلا
،کارخانه و اتوموبیل آخرین مذل است که برای به ذست آورذن آن بایذ
زیر آبی رفت!
از انواع ذیگر آن می توان به ذکتر، مهنذس، علاف، آویزان و بابا پولذار اشاره کرذ!
برای شکار این موجوذ نیاز به شکارچیان ماهر است! وسایل مورذ نیاز جهت
شکار شامل یک عذذ مانتو جذب، موی بلونذ پسر کش، لوازم آرایش از همه رنگ
و قر و قمیش به مقذار کافی است! البته ذر بعضی موارذ ذیذه شذه که چاذر
مصلحتی هم جواب داده است!
این موجود به ندرت توسط انسان های دیگر دیده شده است! در قدیم اعتقاد
بر
این بود که همواره یک اسب سفیذ به همراه دارد ولی طبق آخرین گزارش ها او

فقط به همراه مادر، خواهر و مادر بزرگش دیده شده است!

توجه داشته باشید که درست است که بعضی اوقات این موجوذ خطرناک به نظر می رسد ولی اگر شکمش سیر باشذ موجوی بی آزار خواهد بود!
به دلیل اینزکه به خاطر شکار بی رویه نسل این موجود در حال انقراض است
دولت گزینه دیگری را جایگزین این موجود کرده که "دوس پسر" نام دارد،
البته اپلیکیشن های قبلی را ذارا نیست و صرفا جهت گذراندن وقت توصیه می شود!
گزیده ای از کتاب خاطرات دختر دکتر ارنست

مادر شوهرچیست؟
سلاحی است انفرادی با قابلیت کشتار جمعی
اتوماتیک،فعال،پرکار
با جیغ شوهر مسلح و با خون عروس خنک میشود.
صدا خفه کن بر روی ان قابل نصب نیست.
برد مفید روی عروس تا بیمارستان
برد موثر تا تیمارستان
و برد نهایی تا سینه ی قبرستان است...

ابجی خانم نترسیاهم شوهرخوبه هم مادرشوهرمخصوصاخواهرشوهرکه دیگه فرشته اس_مادرشوهرتوازهمین الان تومسجد به پا که دست وپاگیرت نشه پس فردا_یکی بیادحالابه مابگه مادر زن یعنی چی

خلقت زن ....
از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت.
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد :
چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟
خداوند پاسخ داد : دستور کار او را دیده ای ؟
او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.
و شش جفت دست داشته باشد.
فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد.
گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟
خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند.
-این ترتیب، این می شود یک الگوی متعارف برای آنها.
خداوند سری تکان داد و فرمود : بله.
یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید، از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان.
یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!
و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،
بتواند بدون کلام به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد.
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید .
خداوند فرمود : نمی شود !!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد.
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی .
بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .

فرشته پرسید : فکر هم می تواند بکند ؟

خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد .

آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.

ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی زیادی مواد مصرف کرده اید.

خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نیست، اشک است.

فرشته پرسید : اشک دیگر چیست ؟

خداوند گفت : اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش.

فرشته متاثر شد.

شما نابغه‌اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید، چون زن ها واقعا" حیرت انگیزند.

زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند.

همواره بچه ها را به دندان می کشند.

سختی ها را بهتر تحمل می کنند.

بار زندگی را به دوش می کشند،

ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.

وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.

وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.

وقتی خوشحالند گریه می کنند.

و وقتی عصبانی اند می خندند.

برای آنچه باور دارند می جنگند.

در مقابل بی عدالتی می ایستند.

وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند.

بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند.

برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.

بدون قید و شرط دوست می دارند.

وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و و قتی دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.

در مرگ یک دوست، دل شان می شکند.

در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند،

با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.

آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.

قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد

زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد

کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو می بخشند

زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند

خداوند گفت : این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد

فرشته پرسید : چه عیبی ؟

خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند

___________ اگرقدر خودشون رومیدونستن که کی هستن انقدر راحت خودشون رو دراختیار یه پسرقرارنمیدادن_دختری که باقلبش یکی رودوست داشته وگول حرفهای یه پسر روخورده که قلبشون تو شورتاشونه فقط_اشکی که یه دخترمیریزه اشک خداوندباقطرات باران سرازیرمیشه از ته قلبم میگم_ازخداهمیشه خواستم ازدواج که کردم یه دختربهم بده که فقط خنده به رولباش بیارم ومثل یه دوست باشم باهاش طاقت اشک دختر رو ندارم البته بعضی دخترابویی از دختریت نبردن ومثل پسراهستن که اونادیگه خدانمیدونست بین پسر ودخترچکارکنه که اینطوری خلق شدن_درهرصورت قدرخودتوبدون خواهراینده این مملکت به دستان شماکه چه فرزندانی تربیت میکنین

اگه خودت تنها رفتی و اون خانم دوباره بهت پیشنهاد داد بگو باید با خانواده ام صحبت کنید. سعی کن با مامانت بشینی صحبت کنی و بهش بگی که نیاز داری ازدواج کنی. حرف زدن با مامان ها اینقد سخته؟ والا من با بابام هم راحتم. الان میدونم انتظاراتشون واسه قبول کردن داماد آیندشون چیه. طبیعتا من هم موقع انتخاب کردن معیارهای اونا رو در نظر میگیرم. راهش حرف زدنه حرف زدن.

1-پدرتون شناخت قبلی دارن از اون خانواده

2-متاسفانه بعضی از پدرها به دلیل مسائل مالی این کارها را می کنند

3-از شرایط جوانهای امروزی بی طلاع هستند

به نظر من اگر مورد اول باشه خوب حق با پدرتان است و اگر موارد دیگه ای وجود داشته باشه به نظر من شما باید از طریق مادر یا یه شخص نزدیک ، شرایط و خواسته هاتو به پدرتون منتقل کنید ان شاالله و با دعای همه برو بچ اینجا مشکل شما هم رفع میشه . 

سلام.

پس نظر من کو ؟
مطلب نامناسبی هم در اون نبوده که بخواد تایید نشه !!!
پیگیری بفرمایید لطفا.
باتشکر.

ابجی خانم اولاکه خوب نیست یه دخترانقدر شوهرشوهرکنه مگه چه خبره خونه شوهر جز ظرف شوری کهنه شوری_باش خونه بابات عشقتوکن درستوبخون هنوزبیست سالت نشد_زورکی هم نیست ازدواج احتمالاهم خونوادت یا اخوند میخوان که بیادخواستگاریت یا بسیجی سپاهی یادکترمهندس دیگه_مادرشوهرتومسجد دیدی بهش بگوبا پسرتون تشریف بیارین یه وقتی خودتون نرین دم درخونشون زشته خوب نیست دختربایدسنگین رنگین باشه سبک نباش بزار پاشنه درخونتون روبکنن پسری که بخوادت مطمئن باش بهت هرکاری میکنه که برسه

گمنام شما تعطیلات تابستونیته اینهمه دیکته میکنی؟ فکر اونایی که میخونن هم باش لطفا

بزغاله یه چیزی گفت دلم رو به درد اورد من یکی که محبت پدر ندیدم با اینکه بالا سرمه

با یکی که راحتین خواهری برادری بهش بگین با پدرتون حرف بزنه ببینه چرا مخالفت میکنن شما الان خواستگار دارین چند سال بگذره دیگه کسی در خونتون رو نمیزنه ها گفته باشم به هوش باشین

شما از خودت گفتی
بیشتر از والدینت بگو تا راهنمایی بشی
ما که والدینت رو نمی شناسیم که بتونیم راهکار بدیم

آغا گمنام از هم جنس های خودت خوب می تعریفی ! 

ب بوی یاس عزیز
سلام
خوبید؟
«من یکی که محبت پدر ندیدم با اینکه بالا سرمه»
 ی روزی حسرت این حرفتو میخوری،ی روزی نیش و کنایه های زیادی میشنوی بابت همینی ک بالاسرته و دیگه شاید خدا نکرده نباشه
دلت بابت الان ب درد نیاد،بابت بعدش ب درد بیاد

به SIIH:
با بوی یاس موافقم- شما هم چون بالا سرت نبوده حسرت می خوری- اما اگه بالاسرت باشه- اما کارهایی می کنی که کاش خودت مرده بودی- تا توی زندگیت همچین ادمی بالا سرت نبوده باشه بهتره- مثل مادرم که امروز دم افطار داشت به خود خدا هم شکایت می کرد
گاهی مرگ یک ادم از زندگی عذاب اور خیلی بهتر باشه- مشکلات رو همه دارن- اما زندگی با یه ادم خیلی بد اخلاق در حد روانی خیلی سخته- پول نقابی هست که خیلی خصایل ادمها رو در پشتش مخفی می کنه- الان زمان قدیم نیست که ادمها اعصاب و حوصله داشته باشن
با کوچکترین تلنگری امکان پاشیدن زندگی هست

ب نیلوفر آبی

تا حدودی با حرفات موافقم،بالاسرم بود حواسم نبود به نبودنش!تو جفت شرایظش بودم، بخاطر همینم بود تو پستی گفتم اخلاق مهمتر از ایمانه
اما برا ی دختر از دست دادن پدرش هیچ دستاوردی نداره،حتی اگه بدترین اخلاق رو داشته و در حد روانی،افطاری ک میگی منم تجربه داشتم و اون زمان گفتم نباشه دیگه،تو خیلی موقع ها گفتم،وقتی  ک  آروم شدم پشیمون شدم اما الان دیگه فایده ای نداره،میدونی چرا؟
چون باید حواست باشه کسی ب خودش این اجازه و جراتو نده بهت بگه بی صاحب
باید تو جامعه ای ک دیدشون اینطوری میشه برا ی دختری ک پدرشو از دس میده جنگید
باید اینقد حواست ب خودت باشه ک کسی جرات نکنه همچین حرفی بزنه
باید اینقد توانتو ببری بالا ک نیاز ب دلسوزی کسی نداشته باشی
برا تک تک خونوادت مسئولی،برا تک تک کارات مسیولی
از دس دادن پدر برا هیچ دختری فایده ای نداره چون دید جامعه روشون بد میشه
و تو میمونی و جنگی بزرگ با جامعه
کافیه از خودت مطمین باشی،حرف مردم جامعت باد هواس.اما همون حرف ب همون مقداری ک داری توانتو میبری بالا ک نیاز ب دلسوزی کسی نداشته باشی دلتو داغون میکنه و در ادامشم شاید دیگه توانی برات نمونه،بعدش تا مدتی با خودتو جامعه ای مریض درگیری،درمان جامعه درد بی درمونه...
بعدش سخته...

با حرفای سکوت موافقم
یوقتایی توی زندگی یه موقعیتایی پیش میاد که لازمه یه مرد بالا سر ادم باشه حالا هرچقدم بد،فقط باشه
اینو تجربه *1سالم داره میگه...