سلام
20 سالمه سال دوم دانشگاه . من و پسر خالم که سه سال از من بزرگ تره قرار بود ازدواج کنیم ( تقریبا سه ماهه ) من اونو خیلی دوست داشتم با هم عقد موقت بودیم و کوچکترین تماس فیزیکی نداشتیم ولی یه موردی هست که ازدواج منو اونو به هم زد اونم ژن های خطرناکی بود که بخاطرش نمی تونستیم بچه دار شیم.

اعصابم به هم ریخته الان دو سه روزه جواب آزمایش دوم اومده و دیگه یعنی ما نمیتونیم ازدواج کنیم. ولی من سر تا پا اشکم تا جایی که میدونم اونم رفته یه شهر دیگه ( محل کارش ) وقتی بهش زنگ زدم بغضش ترکید و فهمیدم اونم داغون تر از منه.

به مادرم گفتم چی میشه حالا بچه دار نشیم آسمون به زمین میاد یا بر عکس میگه حالا بچه ای نمیفهمی اگه بچه ام چرا داری شوهرم میدی ؟

به نظر شما آقایون و خانوما چی کار کنم که راضیشون کنم . پسر خالم رضایت پدر مادرشو گرفته این طور که می گفت ولی من نتونستم . دلم مثل سیر و سرکه می جوشه.

کمکم کنید لطفا


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) ازدواج فامیلی (۸۹ مطلب مشابه)