سلام

٥ سال پیش یکى از پسراى فامیلمون ازم خاستگارى کرد. من نه در سن ازدواج بودم و نه شرایطش رو داشتم. نه گفتن من همزمان شد با پیش اومدن مشکل کارى بین بابام و اون آقا پسر و ایشون جواب نهِ من رو گذاشتن پاى پدرم.

٥ سال گذشت و در این مدت چند بار دیگه بین خانواده ى اون آقا پسر و بابام مشکل پیش اومد ولى نه زیاد جدى. تا همین چند ماهِ پیش که ظاهراً بین خانواده ها صلح برقرار شد و دوباره ازم خاستگارى کردن و بابام رضایت داد و منم قرار شد بعد صحبت با ایشون جوابم رو بدم.

چون ایشون خارج از کشور زندگى میکنن از طریق اینترنت با هم در ارتباط بودیم. به مدت یک هفته با هم صحبت کردیم و به نتیجه رسیدیم و قرار شد جواب مثبتمون رو به خانواده ها اعلام کنیم تا اینکه باز هم بحثى بین بابام و برادر ایشون پیش اومد که در این مورد کاملا حق با پدرم بود.

یعنى هر کى که این موضوع رو شنید حق رو به بابام داد. من با اون آقا پسر در مورد این موضوع صحبت کردم و از ایشون خواستم براى آرامش هر دومون هم که شده وقتى مشکلى بین خانواده ها پیش اومد ما دخالت نکنیم .

اما در کمال تعجب ایشون به من گفتن که من نمیتونم با کارهاى بابات کنار بیام و براى اینکه در آینده مشکلى بینمون پیش نیاد و تو رو ناراحت کنم بهتره این رابطه رو تموم کنیم.

از آخرین مکالمه مون یک ماه گذشت و همین چند روز پیش ما یک مکالمه ى دیگه هم داشتیم. ایشون معتقدن که حق کاملا با ایشون و خونوادشونه و پدر من همیشه مقصر بودن و من هم نمیتونم این رو بپذیرم.

من هم معتقدم که هیچ وقت مشکل یک طرفه نیست و نمیشه همه ى کاسه کوزه ها رو سر یک نفر شکست. ایشون چندین بار از من خواستن تا متقائدشون کنم مقصرن تا همه چیز رو فراموش کنن و دوباره پاپیش بذارن.

ولى من نمیدونم چه طورى این کار رو کنم چون هر چى که من میگم ایشون حرف خودشون رو میزنن و دقیقا همین نظر رو هم در مورد من دارن.

از طرفى هم پدرم  دیگه راضى به این وصلت نمیشن. این وسط من موندم عشقى که هیچ وقت به سرانجام نمیرسه. در عشق اون آقا هم شکى ندارم ولى اینو هم فهمیدم که عاشقى بلد نیست و غرورش براش مهم تره.

من باید چى کار کنم؟ عشقى که من به اون دارم یک عشق گذرا و سطحى نیست. من با شناخت کامل عاشقش شدم. در صورتى که اون همیشه بهم میگه اصلا نمیشناختمت و تازه دارم با اخلاقاى جدیدت آشنا میشم.

من دوسش دارم و میخوام مرد زندگیم باشه. ولى چطور؟ چطور میتونم راضیش کنم که از زیر و رو کردن گذشته دست بر داره؟ حتى اگر هم بتونم بعدش چطور خانواده ام رو دوباره  کنم. خواهش میکنم راهنمایى ام کنین.

میدونم اونم عذاب میکشه و از طرفى هم مطمئنم خانواده اش دو این تصمیمش بى تاثیر نیستن و شاید اصلى ترین مشکل ما خانواده هامونن.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)