خانواده برتر

شما نیاز به مشاوره ی خونوادگی دارین

والا بساطی که پدر و مادر شما دارن منم بیست ساله شاهد و ناظرشم راستش برخلاف شما من اصلا نه حرفی باهاشون میزنم نه نصیحت میکنم فقط وقتی دعوا میکنن از جلو روشون میرم کنار میرم تو اتاق چون اگه وقتی بابام داره با مامانم دعوا میکنه من جلو چشمش باشم شروع میکنه به بد و بیراه و فحاشی کردن به من بدبختی که نه سر پیازم تو دعواشون نه ته پیاز!!!!!!! بدبختیش اینه که پدرم همه چیزو با هم قاطی میکنه مثلا دعواشون سر اینه که چرا خالم و مادربزرگم اومدن خونمون اونوقت وسط این موضوع تیپ و بیرون رفتن من با دوستامو میاره وسط یه بحث جدید شروع میکنه!!!!!!!!! ببین برو خدا رو شکر کن با یه مریض روانی زندگی نمیکنی پدر من یه مریض روانیه به غیر از اینکه اهل رفت و امد نیست و فاقد شعور اجتماعیه و عصبیه و متحجر و امله فاحشه ی مغزی  هم هست بدبختیش اینه که در حالت عادی و از رو ظاهر اصلا متوجه ی غیر عادی بودنش نمیشی!!!!!! مامان بدبخت من سال به سال تو خونه تنهاست و داره در و دیوار رو نگاه میکنه از خانواده ی خودش دوره و خانواده ی شوهرشم یه مشت دیونه و عتیقه بدتر از شوهرشن که اصلا و ابدا اهل رفت و امد نیستن در نتیجه مادر بدبخت من همیشه تنهاست از شدت تنهایی شب تا صبح و صبح تا شب پای شبکه های مجازی در حال جوک خوندنه تا تنهایی ها و خلا روحیشو فراموش کنه سالی یکبار مادر و خواهراش میخوان بیان خونشون تازه دو سه روزم بیشتر نمیمونن بابام از یه هفته قبل از اومدنشون عربده کشی رو شروع میکنه تا یه هفته بعد از رفتن خانواده ی مامانم! دوست نداره کسی بیاد خونش تازه اصلا به خانواده ی مادرم احترام نمیذاره انقدر بی شعوره خالم و مادربزرگم اومده بودن خونمون جواب سلامشونم نمیداد باورت میشه؟از این اخلاقای مزخرفش بگذریم پدر من یه ادم کثیف و فاحشه ی مغزیه تو سرش پر از افکار منفی و شهوت الود و کثیفه در مورد همه ی ادما بدفکر میکنه به همه ی ادما شک داره انقدر فکرش منفی و کثیفه که فکر میکنه پسرخاله ی ده ساله ی من با شهوتش بلایی سر ما میاره انقدر فکرش کثیفه که خواهرم شلوارک میپوشه بدش میاد یه بار تو پارک یه دختر سه چهار ساله که با خواهرم دوست شده بود اومده با پدرم حرف میزد و شیرین زبونی میکرد وقتی دختره رفت پدرم برگشت با نگاه و لحن خاصی گفت دیدی دختره چقدر از من خوشش اومده بود نگاه و لحن چندشی که من یکی میدونم چه معنیه خاصی داشت!هه اون دختر بچه پدر منو جای پدر یا عموی خودش دیده بود که داشت باهاش حرف میزد اونوقت ذهن مریض پدر من رفته بود رو فکرای دیگه!!!!!مادرم با برادراش صمیمی میشه ذهن کثیفش میره رو فکرای دیگه مادرم خالمو بغل میکنه و میبوسه ذهن کثیف پدرم نمیدونم چی فکر میکنه که بدش میاد مادر من خاله هامو حتی  بعد از مدت ها دوری بغل کنه یه بار که رفته بودم خونه ی عموم پیش دختر عموم بمونم برگشته بودم خونه بابام اومده بود ازم میپرسید تو اتاق مریم(دختر عموم) خوابیدی گفتم اره گفت کنارش خوابیدی چی کار میکردی بغلش میکردی بوسش میکردی؟مخم سوت کشید از این حرفش ادما کلی بهانه واسه حرف زدن و کنار هم بودن دارن اما ذهن کثیف پدر من فقط رو محور شهوت میچرخه و فکر میکنه ادما همه ی ابعاد زندگیشون رو محور شهوت میچرخه!!!! داداش بدبختمو کلی تحقیر کرد واسه خاطر اینکه یه بار تو خونه با بالاتنه ی برهنه بود انقدر ذهنش کثیفه به داداشم شک داره داداشم از دست رفتارای بدش تقریبا دیگه خونه نمیاد اخه وقتایی که داداشم خونس بابام خون من و خواهرمو میکنه تو شیشه فقط کافیه یه تماس فیزیکیه کوچیک باهاش برقرار کنیم قیامت به پا میکنه در صورتیکه وقتایی پدرم خونه نیست من ساعت ها با داداشم کشتی میگیرم شوخی میکنم از سر و کولش بالا میرم و حتی یکبار هیچ نگاه بد و حرکت بدی ازش ندیدم ولی پدر من خودش و ذهنش و فکرش هرزست به همه شک داره یازده سالم که بود چند بار بهم دست درازی کرد رک بهت بگم به دختر خودشم چشم داشت و شاید هنوزم داشته باشه یه بار رفته بود به مادربزرگ و پدربزرگم سر بزنه دیده بود مادربزرگم تو خونه تنهاست نرفته بود تو خونه من نمیدونم به خودش شک داره یا میترسه مادر خودش بیاد تو تنهایی بهش تجاوز کنه و بی عفتش کنه خخخخخخ مادرم با یه مشاور در مورد این حالتا و رفتاراش حرف زد مشاور گفت شوهر شما مریضه روانیه باید تو جوانی درمان میشده الانم باید درمان شه ولی یه درصد فکر کن پدر من اعتقادی به روانی بودنش داشته باشه!!!!!! اینا رو گفتم خدا رو شکر کنی اگه تو فقط مجبوری با دعواهای پدر و مادرت بسازی من مجبورم علاوه بر دعواهاشون با یه ذهن کثیف و بدبین که هر ساعت و هر لحظه واسم تهدیده بسازم و دم نزنم.اما راه حل شما میتونی وقتایی که دعوا میکنن اول اینکه تو اتاقت باشی بعدش میتونی مثلا با هنزفری اهنگ گوش بدی تا صداشونو نشنوی یا بری حموم و ابو باز کنی و صداشونو نشنوی خلاصه اصلا خودتو در معرض شنیدن دعواشون قرار ندی اینا یه راه حل میتونه باشه و سعی کن تا میتونی کلاسای ورزشی و تفریحی بری انقدر برنامتو پر کن که وقتی میای تو خونه خسته باشی و بخوابی و وقت فکر کردن نداشته باشی با خونه موندن و دعواهاشونو گوش دادن روانی میشی خود من تو دوران دبیرستان اول اینکه مدرسه میرفتم بد از مدرسه باشگاه میرفتم کلاس زبان میرفتم و برنامم پر پر بود و اون موقع راحت تر دعواهای پدر و مادرمو تحمل میکردم تازه چون من زیاد تو خونه نبودم خیلی شاهد دعواهاشونم نبودم راه حل دیگه اینه که شوهر کنی البته باید تو انتخاب طرفت دقت کنی منم خیلی وقتا دلم میخواد واسه فرارم شده ازدواج کنم اما میترسم گیر یه روانیه دیگه بیفتم و حقیقتا کشش ندارم.

عجب ... چقدر سخت .................. فقط صبر و خودتو بزن به نشنیدن ....

توی بعضی خونواده ها متاسفانه این مشکلات هست و این بچه ها هستن که این وسط بیش از همه ضربه میخورن!

به سوال کننده:ناراحت شدم وقتی این پستو خوندم

از همه بیشتر برا اناهید ناراحت شدم:(((خدا بهت صبر بده آجی

بیخیال بابا منم بابام همیشه دعوا میکرد اتفاقا مثل اناهید وقتی منو اون وسط میدید هم فحش میداد هم اگر خیلی اعصبانی بود یه کتکی هم میزد از شانس بد من , من اتاق نداشتم که برم تو اتاقم باید تحمل میکردم اونم هی به گیر میداد میگفت چرا میری گیم نت و از این حرفا هی گذشت دیگه این قضایا مال 10 12 سال پیشه الان البته وضعیت فرقی نکرده ولی از هم دوریم سر همین زیاد تو این مسائلشون نیستم 

ها نکردی فقط شما اینجوری هستی من وعضم از شما خیلی خراب تره زندگیم بهم ریخته داستانش این شمای ولی با این تفاوت که من 15سالمه

منم وضعیتم مثل شماست ولی من پسرم و میرم و بابام رو میکشمش کنار بعد مامانم رو میبرم

با ماشین میگردونم البته بگم همش تقصیر بابامه 

همیشه این جمله روبگو این نیز بگذرد

اصلا برو اتاق و اهنگ گوش کن و به اونجاتم نباشه اونا چکار میکنن تو با نماز و دعا خودتو اروم کن

منم مثل شما هستم

اولا دختر خوب خانوادتن دوما این مسال الان همه جا هست تو قشر جون پیر میان سال ! سومن تو جریانی که بشما ربطی نداره دخالت نکن  خودتو ناراحت نکن بخدا ناراحت میشم چرا  خانوم ها انقد باید ضعیف خودشون نشون بدن   ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا سعی نمیکنین  محکم باشین با انرژی شاد باشین و بجای غمپلک زدن مشکلاتتون حل کنینن ؟ یسری میشکلات  دست شما نیس به حرف ادما توجه نکن خودتو نباز ادمی که خودش ببازه نابود خدا نکنه خود کشی ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این افکار چیه من خیلی مشکلات داشتم  و سختی ! ادما دو دسته میشن یسری ا کم میارن از مشکلات افسردگی  رفتن سمت کارای ....

بابا بیخیال دعوا تو همه خونه ها هست تو خونه ما کتک کاری هم زیاد بود.به نظرم درس بخون برو یه دانشگاه دور از شهرتون