خانواده برتر

ببین داداش گلم بهتره روراست باشیم.اولش که مشخص نشد شما عقدین یا فقط یه نامزدیه سادست.دوما بنظرم اصلا این خانوم به شما نمیخوره و مطمئنا درزندگی دچار مشکل میشید.اصلا معنی نداره اون به شما بگه خواستگارای بهتر از تو داشتم یا دیر وقت بیاد خونه.صددرصد نمیتونید تو طول زندگی باهاش کناربیاید.بالاخره نمیخواسته اونم یه شما ابراز علاقه ای چیزی بکنه؟؟؟یا اصلا چرا باید بگه که اگه درامد مستقل داشتم ازدواج نمیکردم؟؟؟بجایی که شمارو به ازدواج ترغیب کنه داره باعث دل زدگیه شما میشه.کلا کات کن.این نظر من بود.موفق باشی

سلام....

1-اگه همسر شما مذهبی هستن چطور اجازه میدن دوستانشون با شما دست بدن؟!! چون ک اگه مذهبی باشن محرم و نامحرمی هم سرشون میشه...یا اگه خونواده مذهبی دارن چطور اجازه میدن شب ها تا دیر وقت بیرون باشن؟؟!!!.......من همچین موردهایی تو خانوواده های مذبی ندیدم!!!....کلا تناقض داره حرفاتون!....در مورد بچه قبل ازدواج باید ب تفاهم میرسیدین، ولی فکر میکنم کمتر دختری وجود داشته باشه ک از مادر شدن خوشش نیاد....همسرتون هنوز ب بلوغ عقلی نرسیده ک مستیما روی شما وایمیسته میگه اگه درآمد داشتم ازدواج نمیکردم! این یعنی میگه بخاطر پول باهات ازدواج کردم.....بهتره بهش بگین ک ی خورده تو رفتارهاش تجدید نظر بکنه و بگید ک این مدل رفتارها رو نمی پسندید...البته ی جور بگید ک بهش بر نخوره...

2-(دومی)؛گذشته تون رو ب رخ هم میکشین ک چی بشه مثلا؟!!...هر دوتون تو رفتارهاتون تجدید نظر کنید و بچه بازی رو بذارید کنار...

سلام

در مورد سوال 1: بنظر من  هرچه سریع تر و بطور جدی در مورد خطوط قرمزتون  و خواسته هاتون با هم صحبت کنید.

در مورد سوال 2: بنظر من اصلا و ابدا شما به خانمتون نگید که شما هم موقعیت های بهتری داشتین و بر عکس بهش بگین تو بهترین دختری هستی که تا حالا دیدم و واقعا شانس آوردم. اینکه گفته کیس های بهتری از شما هم داشته شاید دلیل اینه که میترسه از شما کمتر باشه پس بهتره شما بهش اطمینان بدین.

یک راه حل که به ذهن من میرسه اینه که یه بار که با هم صحبت های دو نفری! دارین میکنین, شما ازش تعریف کنید از زیباییش و هوشش و بعد مستقیم تو چشماش نگاه کنین و بگین تو از چی من خوشت میاد مثلا؟ بعد اونم شروع میکنه از خوبی های شما تعریف میکنه بعد این لحظه واکنش شما خیلی مهمه باید یه کاری کنید از این تعریفی که کرده لذت ببره تا تشویق بشه بازم این کارو بکنه ! خب باید چیکار کنی ؟ باید خیلی هیجان زده بهش ابراز علاقه کنی! مثلا بغلش کنی و ببوسیش و در همین حین بگی وقتی اینطوری ازم تعریف میکنی دلم ضعف میره برات مثلا  ؛) 

اگه من جای خانمتون بودم با این رفتار حتما کلی قربون صدقتون میرفتم P:

عین متن خودتون و پاسخ ناچیز بنده. در حد اطلاعات ناقصم

متن شما

به عنوان مثال یه نگاه انتقادی به دین داره خودشم مقید نیست .

شما چی دوست خوب؟ مذهبی هستید یا خیلی نه. مقید هستید یا خیلی نه؟ ایشون نگاه انتقادی یعنی تو واجبات هم آره ، اهل نماز و روزه هست؟ احترام میذاره به نماز ، رمضان و روزه ،  مراسمات مذهبی مثل روضه ها ، حسینه ، مسجد ، قرآن ، اهل بیت و پیغبمران الهی ، یا براش فرقی نمی کنه؟ نماز میخونه یا خیلی حساس نیست. اگه شما و ایشون اختلاف دارید کارتون مشکل میشه. مثلا شما نماز خون و مذهبی ، اون جسارتا اهل نماز نباشه. ببخشید من احتمالات رو می گم خدای ناکرده قصد جسارت به شما وخانم تون رو ندارم.

خیلی شبا دیر وقت بر میگرده خونه (در ضمن ما کنار هم نیستیم من بخاطر کارم مجبورم شهر دیگه ای باشم )

اگه دیر میاد خونه ، کلاس داره ، دانشگاه میره ، زبانی چیزی یا کلاس های هنری یا نه ، با دوستاش میره بیرون ؟ مهمه این بیرون رفتنش ، به خاطر چیه؟ هیچ کاری نداره فقط با دوستاش میره؟ اون هم هر شب یا نه در گیره کلاسه مثلا تا 10 یا 11 شب؟

قبل از عقد می دونستید که دیر میاد یا نه بعدا متوجه شدید؟ اگه میدونستید باید همون موقع بهش می گفتید خیلی بهتر بود. اما اگه نه ، الان متوجه شدید باید بیایی پیشش. البته اگه هیچ کاری نداره جز با دوستاش میرن شب دور بزنن، بهش بگو عزیزم من به شما اعتماد کامل دارم. به پاکی و نجابت شما شکی ندارم ، اما اوضاع جامعه جوری نیست که من دلم قرص باشه خانمم تا دیر وقت بیرون باشه حتی بادوستاش. یا کمترش کن. مثلا هفته ای اگه دو یا سه باره ، بشه یک بار

در هفته چند روز نهار میره خونه دوستاش که من نمیشناسمشون.

ببینید دوست عزیز من نمی دونم شما کدوم شهر هستید؟ شهرهای ایران باهم فرق می کنن. ممکنه تو یه شهر هیچ اشکالی نداشته باشه ، اما تو یه شهر دیگه دختره حتی نتونه یکبار هم بره خونه دوستاش. اما هفته ای چندبار خوب نیست به نظر من. البته اون هم باید با منطق باهاش حرف بزنی نه تندی.

گاهی وقتا بهم میگه من اگه در آمد مستقلی داشتم هیچوقت ازدواج نمیکردم .

این حرفش به دل نگیر . ما هم که عمریه ازدواج کردیم ، 100 ها بار به شوخی یا جدی به خانم مون گفتیم و اون هم به ما. اما واقعا هیچ هدفی تو این حرف نیست. اینو بی خیال بشو .

یه بار بهم گفت دوستام میخوان ببیننت رفتیم توی یه رستوران قرار گذاشتیم دوستاش تک تک با من دست دادن !

خب این کار دوست هاشون اشتباه هست. من شنیدم بعضی شهرها ، تو بعضی خانواده ها، موقع سلام به نامحرم دست میدن. حتی با پسر دایی و پسر عموها ، روبوسی می کنن،  ولی شما نباید دست میدادید. یعنی خانم شما هم موقعی که داداش یکی از دوستاش می بینه دست میده بهشون؟ ازش سوال نکردی که این کار می کنه یا نه؟ بدش میاد یا نه؟

گاهی میگه دوست ندارم بچه داشته باشیم و از این حرفا .

اگه واقعا جدی هست که کمی جای تامل داره. یعنی مطلق این حرف رو میزنه؟ میتونی ازش سوال کنی.چون اگه واقعا جدی باشه ، فردا تو زندگی با مشکل مواجه میشی؟ بازهم با شوخی و نه جدی بهش بگو. بگو تا ازدواج کردیم ، من بچه می خوام. ببین چه میگه. قبول می کنه یا نه رد می کنه اون هم با تندی و به طور جدی

نمیدونم چطور باید باهاش مطرح کنم که این رفتارها رو نمیپسندم نمیخوام فکر کنه میخوام محدودش کنم از طرفی هم از این روشنفکر بازیاش اصلا خوشم نمیاد
در ضمن سنش هم کم نیس الان نزدیکه بیست و هفت سالشه
دوستان اگه پیشنهادی دارن ممنون میشم لطف کنن

ببنید دوست عزیز ، یه اصل کلی هست تو ازدواج و اون اینکه زن مرد باید تو خیلی چیزهاشون ، شبیه و نزدیک به هم باشن. یا اگه شبیه نیستند ، بتونن قبول کنن که طرف مقابل شون اینه. اما وقتی شما مقید و مذهبی باشید ، وقتی خودت به خانم ها دست نمیدی موقع سلام ، وقتی خودت بچه می خواهی و اون نه ، وقتی اون بیرون رفتن رو دوست داره بادوستاش و شما نه ، بهتر بود همه اینها قبل از عقد باهم طی میکردید. گیرم که قبلا نمیدونستید والان متوجه شدید ، بهتره دوستانه باهاش حرف بزنید. اگه دیدید که اختلاف ها واقعا جدی هست و قابل تغییر نیست ، بهتره برید با یه مشاور خوب صحبت کنید. اما خواهش می کنم حتی اگه خانمت ، تمام این مسائل که گفتید هم خلاف نظر شما عمل کرد ، حرمتش رو نگه دارید. بهش فرصت بدید . عجله نکنید تو خواسته هاتون. برید مشاوره ،

بهتر نیست اول از خودت شروع کنی ؟1 وقت بیشتری برای همسرت بزار ... کاری کن وقتی با شماست اونقدر بهش خوش بگذره که تفریح  و بودن با شمارو ترجیح بده به بودن با دوستان.. (البته چون یک شهر دیگه هستید بعید میدونم موفق بشید،آخه اونم نمیشه همش تو خونه بشینه که،کمی بهش حق بدید)2 به خانوادت بگو رفت و آمدشون رو بیشتر کنن تا خانمت درگیر مسائل متاهلی بشه.سرش شلوغ بشه! دوستاشم کم کم متوجه موقعیت خانمتون میشن و دیدارها کمتر میشه ..

راجع  سوال دوم نمیدونم چی بگم چون فعلا تازه نامزد کردید با قاطعیت میگم هنوز شما هم خوب نمیشناسیدش؛اما احتمالا هنوز اونقدرها بهتون علاقه مند نشده وگرنه ازین حرفا نمیزد... خب کاری کنید بهتون علاقه مند بشه

به نظر من زمان همه چیز رو حل میکنه.شما و دوستاش و خانواده هاتون غیر مستقیم میتونید به زندگیش جهت بدید

در پاسخ به سوال اول

سلام اختلافاتی رو که گفتید چیزای کمی نیستند....هر کدومشون یه عامل قوی برای طلاق هستش....شخصیت اون خانوم رو خوب می تونم بفهمم...ببینید اگه شما با اون مسایلی که گفتید مخالفید پس بهتره در تصمیمتون تجدید نظر کنید....چون خیلی بعیده بعد ازدواج بتونید ایشون رو عوض کنید...اینکه فکر کنید اگه شوهرش بشید می تونید بهش تحکم کنید و چیزی رو عوض کنید فکر اشتباهیه...چون الان در زمانه ایی هستیم که زن ها مفاهیمی مثل تمکین و دستورپذیری از شوهر با اجازه گرفن از شوهر  زیاد براشون معنا و اصالتی نداره.....با توجه به خصوصیاتی که از ایشون گفتی این خانوم واقعا مناسب ازدواج با هیچ مردی نیست...یعنی اصلا مناسب ازدواج نیست...نمی دونم چرا تصمیم به ازدواج گرفته..من خودم هم آدم روشنفکریم ولی ایشون دیگه خیلی شورشو درآورده از نظر من....ایرادی بر ایشون نیست اگه بخواد مجرد باشه...ولی زندگی مشترک به هر حال یه فداکاری ها و تن دادن به اشتراکاتی می خواهد که ایشون زیر بار هیچ کدومشون نمی خواهند بروند....ببین فردای ازدواج تو نمی تونی لعنتش کنی یا بهش اعتراض کنی چون الان داری می بینی شخصیتشو.....بنظر من احساسات رو بذار کنار و تا می تونی عاقلانه و بدون عشق فکر کن و تصمیم بگیر.....

اینکه میگه اگه مشکل مالی نداشتم ازدواج نمی کردم خیلی حرف سنگینی هست برای تویی که نامزدشی...معناش اینه که اصلا تو برام مهم نیستی...یا تشکیل خانواده برام اهمیتی نداره...فقط دنبال پولم.....یروزی اگه نیاز مالیش تامین بشه اونوقت به تو به عنوان یه زنجیر و مزاحم که مانع خوشبختیش هستی نگاه می کنه...

یا اگه تو نتونی اونطور که می خواد تامینش کنی و فردا یکی اومد تو زندگیتون که خوب بتونه به پاش پول بریزه با توجه به اینکه می گی تقیدی نداره من از اون روز می ترسم...

عاقانه تصمیم بگیر......در این مورد احساساتتو سرکوب کن