سلام
دختری هستم 25 ساله
من مشکلی که دارم اینه که یه یکی از پسرهای اقوام دورمون علاقه دارم حدود 4 سالی میشه البته یک علاقه کاملا یک طرفه ایشون شاید حتی روحشم خبر نداشته باشه . علاقه من از اون جا شروع شد که زن دایی من ( این آقا از اقوام دور مادریم هستن وداییم با زن داییم فامیل بودن از قبل )شروع کرد جلو من از این آقا تعریف کردن که تحصیل کرده فلان رشته هست  و خیلی فعال و کاریه .ماشین فلان قیمت زیر پاشه و خونه فلان جا داره و ... .

مادرشون میخواد از شهر خودمون براش زن بگیره ...... خلاصه به من فهموند که منظورش من هستم .تا اینکه اوناها در حد حرف این موضوع رو توسط زن داییم مطرح کردن که دخترتون و شوهر میدین .ولی چون اون موقع من در حال تحصیل بودم مادرم ردشون کرد ( کلا مادرم هر وقت خواستگار برای من میاد بدون اینکه نظر منو بخواد رد میکنه میگه دختر باید سنش بالا باشه و پخته باشه ازدواج کنه ) و من فکر میکنم که حتی خود این آقا هم در جریان این خواستگاری نبودن .

الان حدود دو سال دو سال و نیم از جریان این خواستگار میگذره و من هم درسمو تموم کردم و دیگه هم خبری از اوناها نشد .منم تا حالا دوست پسر نداشتم یه بار تو نوجوونی عاشق یه پسری شده بودم که تو اون جریان هم ناکام موندم چون نه غرورم و نه شرم و حیا بهم اجازه نمیداد که بخوام پیش قدمشم بعد از اون جریان دیگه پشت دستم و داغ گذاشتم که قبل از ازدواج دلمو نبازم ولی زن دایی من فکر این آقا رو انداخت تو سرم و من تو این دو سال هر کاری میکنم نمی تونم این آقا رو فراموش کنم.

به نظر شما من چی کار کنم ؟ هر بار که خواستم فراموشش کنم مثلا دو سه روز هی فکرم و ازش پرت میکنم یهو به صورت کاملا اتفاقی دایی ایشون میان خونمون و حرف این خانواده پیش میاد یا از اون بدتر  خوابش و میبینم شاید هفته ای دو سه بار خوابش و میبینم دیگه خسته شدم هر چه میخوام فراموشش کنم دوباره با این اتفاقات بر میگردم سر جای اولم

خیلی نگرانم دیگه هیچ مردی به چشمم نمیاد به نظرم اون کاملترینه برام از همه لحاظظظ  فقط خدا خدا میکنم تا حل و فصل شدن این قضیه برام خواستگار نیاد دلم نمی خواد برای فراموش کردنش مجبور به ازدواج بشم (چون شنیدم بهترین راه برای فراموشی عشق قبلی جایگزین کردنه)دختری هم نیستم که بخوام دوست پسر بگیرم که فراموشش کنم...........

این قضیه برای خودمم عجیبه من حتی باهاش هم صحبت هم نشدم .دختر 14 ساله هم نیستم که امروز عاشقشم و فردا فارغ کلا زیاد دختر احساساتی نیستم همیشه به حرف عقلم گوش دادم ولی نمیدونم چرا نمی تونم این احساس و سرکوب کنم.خواهش میکنم بگید من چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
فراموش کردن عشق قبلی (۶۰ مطلب مشابه)