خانواده برتر

با سلام؛ 

اولا وقتی حد و حدود ارتباط با همکلاسی از جنس مخالف رو رعایت نکنید و خارج از مباحث درسی صحبت کنید، نتیجش هم میشه چنین احساسات (و نه عشق) نافرجام که باعث میشه موارد مهمی مثل عدم وجود کفویت و تطابق وضعیت مادی و فرهنگی رو نادیده بگیرید!

هر عشق آتشینی روزی فروکش میکنه و اون زمان هست که تفاوت و تعارض های متعدد در زمینه های مختلف خودشون رو نشون میدن. همیشه قبل از به اصطلاح عاشق شدن و احساسی شدن یک ارتباط، وضعیت رو به لحاظ میزان عقلانی بودن بررسی کنید تا خدایی نکرده دچار پشیمانی در آینده نشید. (کنترل یک ارتباط و نوع اون خودش نشانی از بلوغ و آمادگی شخص برای داشتن ازدواجی درست و موفق هست)

موضوعی که مطرح کردید بسیار حساس و آسیب زا خواهد بود. این صحبت من به تنهایی نیست و تجارب افراد زیادی این رو نشون داده. پس سعی کنید فردی را برای ازدواج انتخاب کنید که حداکثر میزان تطابق در جنبه های مختلف را باهاش داشته باشید.  سعی نکنید موردی را کوچک و یا نادیده بگیرید که در این صورت بعدا می فهمید فقط به خودتون بد کردید.

قطعا اختلاف طبقاتی دردسرساز میشه.

ایشون با یه وضعیت دیگه بزرگ شده و شما هم همینطور.

تو این وضعیت اقتصادی هم به هیچ وجه نمی تونه اون ابتداییات زندگی رو براتون محیا کنه. حتی کمترینش که در خونتون بود. خودش هم حرف درستی زده که اگه بخواید به پاش وایستید که وضعش درست بشه موهاتون همرنگ دندوناتون میشه.

فراموشش کنید و به فکر کس دیگه ای باشید. چون عاقبت نداره و پسر هم زیاده و اگر هم بخواید پافشاری کنید سرانجام خوبی نداره. از طعنه فک و فامیل گرفته و حتی کم طاقتی خودتون در معشیتی که ایشون براتون رقم میزنه.

اگه میتونی نون و عشق بخوری برو دنبالش.

بالا بودن سطح دختر آمار ها هم نشون میده احتمال شکست زندگی بیشتر میشه

سلام به همه 

امروز هرچی می خوام مثبت نظر بدم،نمیشه.ناف منو گویا با نقد کردن بریدن.😓

فرض میگیریم پسر درس خون و کنارشم کار کنه و اصلا خانوادش هم به ایشون نیاز نداشته باشه.

فرض کنیم سربازی هم رفته باشه یا اگرم نرفته امریه یک سازمان خوب باشه.

فرض کنیم درجا توی یک سیستم دولتی خوبم بره سر کار و حقوق ۲۰-۳۰ میلیونی بگیره.

و فرض هم کنیم پدر شما و در کل خانوادتون با شرایط ایشون کنار بیاد و خانوادتون از جنم ایشون خوششون بیاد.

همه فرضیات در جهت بهترین حالت هستا،حالا ادامش پایین...

آیا خانواده شما میتونه خانواده ایشون رو به عنوان فامیل نزدیک بپذیره با توجه به اختلاف فرهنگی و رفتاری و اعتقادی در دو سطح مرفه و ضعیف جامعه؟؟؟چون ازدواج وصلت دو خانواده هم هست.

آیا بستگان شما به ایشون سرکوفت نمیزنن؟

به شما و خانوادتون سرکوفت نمیزنن؟؟؟

آیا شما تحمل زندگی کردن در شرایط خونه اجاره ای و هر سال خونه عوض کردن رو دارید؟؟؟

آیا شما تحمل بی خودرویی دارید؟؟؟

زندگی شما از ابتدا با خط کشیدن روی یک سری از اصول جدی خودتون از هر دو طرف(هم خانوم و هم آقا) شروع میشه تا بتونید شبیه به هم بشید و با هم کنار بیاید ولی بعد دو سه سال که طب و تاب اولیه خوابید،اون اصول روز به روز خودشو بیشتر نشون میده و فاصله بیشتر میشه.

تو جو دانشگاه این چنین عشق و عاشقی هایی زیاد اتفاق می افته و به نظر شخص خودم به عنوان یه کاربر این وبلاگ،اگر می خواید دچارش نشید،بی خیال ارتباط صمیمی با جنس مخالف بشید و اگر گرفتارش شدید،بهش پرو بال ندید و از کنارش رد بشید چون فقط باعث از دست رفتن تمرکز فکری و زمان و هزینه میشه.

.

.

.

البته همیشه استثنا هست ولی اینجا بر اساس کلیات و عمومیات نظر گذاشتم.

((کبوتر با کبوتر،باز با باز))

به نظر من امکانش هست

به این شرط که از روز اول همه چی رو خودتون دو نفر به دست بیارید

ذره ای از خانواده شما کمک گرفته نشه. چه برای خرید خونه و ماشین و چه برگذاری عروسی و غیره

هر چی که عرفا بر عهده داماده ایشون خودش انجام بده. حالا در حدی که توان خودشه

چون خانواده شما اگر کمک کنند این سیستم کمک کردن سلسله وار ادامه خواهد داشت و دیگه جایی شما اگه ناراضی هم باشی چون عادت شده نمیتونی کاری کنی. اینجوری شما دو نفر هیچوقت نمیتونید روی پای خودتون بایستید

به نظرم اختلاف طبقاتی نیست که مانع خوشبختی میشه 

دهن همیشه گشاد ملت همیشه در صحنه است که به مرور داغون میکنه یه رابطه رو 

مخصوصا برای شما که معکوس هم هست 

شما که خانم هستین و بالاتر 

اگه واقعا عاشق هم هستید باید خودتون رو برای شنیدی اراجیف آماده کنید و تا یه مدت طولانی واقعا بجنگید تا عقب نشینی کنند 

اگه آدم اینکار هستین بسم الله 

در غیر اینصورت برای فراموشی کافیه به یکی از دوستان نزدیکتون معرفی کنید اش 

یه جوری شست و شو میدن تون که هوس عاشقی کلا از سر خودتون و دو سه نسل بعد خودتون هم بپره 

دلم حرف نمیفهمه

همش میگم اون  به تو نمیخوره  خانواده ت  قبول نمیکنن اون دامادتون بشه و کلی حرف

دلم  حرف نمیفهمه

دوسش دارم  شدیدا گیر افتادددم از فکرش نمیتونم  بیام  بیرون

سلام به همه 

به سوال کننده 

تنها دلیلش اینه که از اون شخص توی زندگیت یه بت ساختی و هر لحظه تحسینش میکنی.

بتی که شاید خیییلی فاصله با واقعیت داشته باشه.

بدی صمیمی شدن روابط توی دانشگاه و کلا بین دختر و پسر همینه،وابستگی.

وابستگی ای که اصلا عقل و منطق نمیشناسه و حتی اگر به وصال هم برسه،متاسفانه دوامی نداره و یکی دوسال بعد وصال،تازه عقل راه می افته و نون و عشق اون مزه اول رو نداره و عقلی که تا حالا خاموش بوده،حالا میاد و نهیب میزنه و هی دلایل اشتباه در تصمیم رو میاره جلو چشمت.

می خوام یک مثال نا به جا بزنم تا شاید درک بهتری از مطالبی که نوشتم بشه.

توی زندگی امروزی،داشتن گوشی به روز یا نسبتا به روز،خیلی از مشکلات رو حل میکنه.

مثل فیلم و عکس و اینترنت و فضای مجازی و اپلیکیشن های پیام رسان و...

حالا چه حالی میشید یکی بیاد یه نوکیا ۳۳۱۰ قدیمی بده بهتون در صورتی که جنس بدنش از طلا باشه ولی هیچ وقت نتونید بفروشیدش؟؟؟

چند وقت با طلا بودنش کلاس میگذارید ولی نهایتا دنبال امکاناتی هستید که از قبل داشتید.

کسی که از یک شرایط رفاهی خیلی خوب دل بکنه و بیاد توی شرایط ضعیف زندگی کنه،خیلی سخته بتونه تجملات رو فراموش کنه.

میگم سخته،یعنی غیر ممکن نیست.

ببینید میتونید روی استثناها حساب کنید و روی درصد خیلی کم ریسک کنید؟؟؟

و لطفا اگر همینطور می خواید توی ذهنتون به این علاقه شاخ و برگ بدید،یه سر به یک مشاور خانواده هم بزنید،بد نیست.

چطور پسری رو که هنوز بفکر عشق سابقش هست رو میتونی دوست داشته باشی؟من نمیفهمم یعنی ملت انقدر صادق شدن همه چیزو بهم میگن.چه لزومی داشت بهت بگه عاشق دختر دیگه ای بوده و حتی هنوزم دوسش داره خوب این اگه تو رو واقعا دوست داشت که این و نمیگفت.

اصن از فکرش بیا بیرون

سلام دوست عزیز،نمیخواستم برات بنویسم ولی یاد خودم افتادم من هم تو سن ۲۲سالگی شکست عشقی خوردم،شکستی که باعث کل زندگیم بعد از اون به هم بریزه،ببین دوست عزیز کاملا درست میکنم،ولی پسرها اصلا مثل ما احساساتی نیستن!این ماییم که ازشون با درست میکنیم وفکر میکنیم خیلی مارو دوست دارن،من خودم ۱۰۰درصد از طرف مطمعن بودم یعنی همه مطمعن بودم ولی به ناگهان رفت یک دختر دیگه رو انتخاب کرد و باهاش ازدواج کرد به منم گفت مگه من با شما نسبتی دارم؟ درسته اون حق انتخاب داشت رفت اونی رو که به نظرش جذابتر میومد رو انتخاب کرد،ولی این وسط من چیکار کردم با خودم؟با اینکه همه اینها و دیده بودم،هر روز با دختره جلو چشمم بود ولی من هیچی نمیفهمیدم،الان حتی خودم در مورد یکنفره دیگه که بخواد یکی رو اینقدر غیر منطقی دوست داشته باشه مسخره بدونم،ولی در مورد خودم این حالت پیش اومد نمی‌تونستم از فکرش بیام بیرون،همه فکر و ذهنم اون قود،اونم بعد از چند مدت از عروسیش که گذشت بازم بهم توجه میکرد،البته نه اینکه بخواد باهام ارتباط بگیره،ومن همه اش خودم رو مقصر میدونستم که چرا بهش نگفتم دوستت دارم، تا چندین سال خودم رو زجر دادم واز زندگی عب افتادم،بعداز حدود خیلی زیادی رفتم پیش یک مشاور کلی هزینه کردم مشاوره تلفنی بود ومن همه اش حرف میزدم این حرف زدن باعث شد که من تخلیه شدم، ونجات پیدا کردم ولی بهاش شد اینکه من اونقدر گریه کردم اون زیبایی و طراوت برام نموند ودور چشمم سیاه وگود افتاد، خیلی گریه برای دور چشم بده،بهت توصیه میکنم ،برای آزاد شدن روحت،بگیر فقط روی برگه هرچی هرچی به ذهنت میرسه رو بنویس همزمان با نوشتن با صدای بلند بخون یعنی همزمان با حرف زدن بنویس، هیچی واقعا میگم هیچی مثل این کمکت نمیکنه،همه خاطرات همه حرف ها هر احساسی که داشتی و هیچوقت هم به کسی نگفتی رو همه اش رو بنویس،روی کاغذ ،بعد اون کاغذ رو بسوزون و خاکسترش رو جلو آب بگیر زیر سینک ظرف شویی یا روشویی آب ببره،چندین بار بنویس تا نهایتا کامل از روح وذهنت پاک میشه خاطراتت،اینقددددددددر این روش موثر هست آخرین بار دوست داشتم فریاد بزنم به همه آدم ها این روش رو بلد بدم که اینجوری میشه خودتو نجات بدی از هزارتا مشاور هم بهتره،تمام خاطرات قد آدم با این پاک میشه،دوست دارم این روش رو به همه فریاد بزنم، کاش میشد اصلا اینو به همه دنیا بگی،من چندین میلیون هزینه کردم نمی‌گم مشاور خوب نبود خب مشاور هم خوب بود ،اون تا به حدی بهم می‌گفت بنویس ،ولی از تو یک گروهی این نوشتن رو هم دیده بودم که بنویسی آتش بزنی ،ولی اینکه همزمان با نوشتن حرف هات رو به زبون هم بیاری واقعا تیر خلاصیه، شاید همتون میدونید این روش رو ولی من بهتون میگم این روش یک معجزه هست خواهش میکنم اجراش کنید!

سوال کننده عزیز خواهرم،ببین من رو آینده خودت بدون اگه بخوای عمرت رو بذاری عمرت هدر می‌ره سر هیچی،بزرگتر که بشی میفهمی اینا اصلا عشق نبوده،فقط یه احساسیه که ما به خودمون تلقین کرده قودیم،عزیزم من خیلی چیزها رو از دست دادم ولی خداروشکر میکنم این مسیر زندگی من بود ومن مسیر تکامل از این راه می‌گذشت چیزهایی رو پیدا کردم که شاید اگه ازدواج میکردم هیچوقت بهشون نمیرسیدم الان ۳۴سالمه ولی هر روز خدارو هزار بار شکر میکنم که توی مسیر زندگیم خدا تنهام نذاشتی وچیزهایی رو یادگرفتن که اگه ازدواج کرده بودم قطعا اصلا فرصت نمی‌کردم توی این مسیر بیام،انشاالله شما براتون بهترین زندگی بیاد ولی یادت باشه اگه خودت خودت رو نجات ندی همه به فکر خودشون هستن،تو حق نداری تو این دنیا خودت رو فدای کسی دیگه کنی،همونطور که اون پسر برای تو اینکار رو نکرد،اینک یادت باشه همه مهمه آدم ها فکر میکنن قصه عاشقی من با بقیه فرق داره همه هم فکر میکنن طرف مقابلشون هم یه آدم خاصه!درصورتی که اصلا اینطور نیست نهایت همه شون به این برمیگرده که پسرها منطقی فکر میکنن و بهترین گزینه رو انتخاب میکنن وموقعی هم که انتخاب می‌کنه شاید دلش برای تو هم بسوزه خب آدم یه گربه رو هم اهلی کنه بخواد بذارش دم در شاید بیشتر از این دلش براش بسوزه!لطفا از این مرحله از زندگیت فقط درس بگیر و برو جلو

ممنونم از همگی  که جواب دادین

حرفای همه تون منطقی  بودن و همه رو  قبول دارم  تک به تک

پس بهترین راه اینه از گزینه ها حذفش  کنم

برام دعا کنید  برای حال دلم

برای موفقیت و خوشبختی 

ی حالی دارم که حس میکنم اون نیست دنیا به آخر  رسیده

وقتی به پست شما رسیدم فکر کردم چقدر شبیه به ماجرا منه.
تنها تفاوتش اینه که من پسرم و دختر مورد علاقه من هم از نظر مالی از من بالاترن.

داستان من رو هم تو پست 《به همکلاسیم علاقمندم》 بیان کردم.

منم نفر اول کلاس بودم، و ایشون هم جز نفرای اول کلاس محسوب میشدن. ایشون هم با من ارتباط درسی داشتن، بعداً آهسته آهسته دیدم بهشون علاقه دارم. ایشون هم همسن شمان.
تا حالا بهشون نگفتم ولی از نحوه رفتار و... میدونم که این علاقه دو طرفه هست. ولی من نمیتونم بگم برای اینکه با این وضعیت بد اقتصادی میترسم که نتونم خوشبخت شون کنم. تقریباً ترم دوم کلاس بودم که این حس در وجودم ریشه کرد. الان ترم ۷ هستیم.

اینقدر راجع به این موضوع فکر کردم که افت تحصیلی داشتم. حافظه کوتاه مدتم ضعیف شده!
واقعاً در یک دو راهی بدی قرار دارم.

بعضی اوقات فکر میکنم که باید دلم رو به دریا بزنم و بهشون همه چیزو توضیح بدم. بگم این وضعیت منه!!!
احتمال ۹۹ درصد میدم که قبول میکنن ولی بازم فکر میکنم که نمیتونم خوشبخت شون کنم.

فکر کنین تو ۲۴ ساعت روز همش فکرم شده این موضوع...!

گاه بخودم میگم بگم؛ گاه فکر میکنم باید منطقی تر فکر کنم...!

ولی اینو بهتون میگم که نمیشه فراموش کرد!
تا که به یک نتیجه ای نرسید نمیشه!!!!

نمیدونم واقعاً...!

شما منی  در جای دیگر

وای باورم نمیشه   خیلی  شبیه همی م

نکنه خوده اون پسره ای  !  

از شوخی  بگذریم 

به من شرایطشو همون اول گفت  گفت فقیره و  درجریان اوضاع زندگیش هستم  

من مشکلی نداشتم  قبول کردم شرایطو  برای اینکه خودش  خانواده شو  انتخاب نکرده که فقیر باشن   منم خودم خانواده پولدار انتخاب نکردم

برا من مهم اینه تلاش کار و سخت کوشه

منتهی  ترسید   گفت میترسم وابسته شیم از دستت بدم  به زور بدنت به ی پولدار  هم من اذیت شم هم تو

گف منطقی نگاه کنیم من خودمو  بکشم هم نمیتونم خوشبختت کنم 

نمیدونم  دلم پیشش گیره 

آره منم  افت تحصیلی داشتم  تو یکی  از  بهترین دانشگاه ها میخونم  منتهی افت شدید و احتمال مشروطی دارم

شب و روز دعا میکنم مشروط نشم  دعا کنید 

هعی خدا حال و روزمونو۰۰۰۰ 

کاش باهاش آشنا نشده بودم کاش  وابسته نمیشدم 

درباره اینکه  بهشون بگی  یا نگی  نمیتونم  قطعی نظر بدم  بهت 

من اگه به جای تو بودم و پسر بودم میگفتم بهش  هم علاقه مو هم شرایطمو

حتی اگه جوابش نه باشه کناره وجدانم  خیالم  آسوده س  و  سال ها  بعد با خودم  میگم من همه تلاشمو  برای رابطه و اون دختر مورد علاقه م کردم 

نگی  شاید همش  حسرت این باهات باشه که  کاش میگفتم  حیف شد و این حرفا 

شرابط  فوق العاده  سختیه درکت میکنم  حتی اگه  هردوطرف  قبول کنن  مشکل بعدی  راضی کردن خانواده هاس که اون خودش  یه مشکل  دیگه س

ما که تموم کردیم  1ماه شده حرف نزدیم و تموم شد

منم دیدم همش میرم آخرین بازدیدشو نگاه میکنم وابسته تر میشدیم  روز به روز 

اونم  گفت بخوای  به پای من  بمونی موهات  سفید میشه و این حرفا دلت اکانت  کردم و دیگه رابطه تموم شده

با همه اینا هنوز تو دلمه  فکرم بهم ریخته س

به هر حال اتفاقیه که افتاده. کاریش نمیشه کرد اما میشه با منطقی فکر کردن جلوی ضرر های آینده رو گرفت. 

وقتی میدونید این همه موانع دارید منطقی ترین حالت فراموش کردنه. صحبت یک عمر زندگیه. ضمن اینکه خانواده ها هم قطعا مخالف هستند. به 1001 دلیل که همشون هم درست هستند. 

واقعاً درکتون میکنم خیلی خیلی سخته! من از اول نمیدونستم اینجوری میشه یعنی اون موقع هایکه کمک شون میکردم اصلاً فکر اینجور چیزا رو نکرده بودم. اما دختری که با هیچ پسری حرف نمیزد، خیلی سنگین بود، زیبا بود، پولدار بود، درس خوون بود و... با من خیلی خووب شد. من تا به همین سنم که ۲۲ داره میشم با هیچ دختری ۲ دقیقه ای حرف نزدم. نه حضوری و نه هم مجازی.! شاید برا همین بود که وقتی اون دختر با من صمیمی تر شد؛ ناخودآگاه عاشق اش شدم. تو کلاس ما درجه بندی به اساس شماره وار هست. یعنی من اول نمره بودم، شماره یک کلاس!!! کمک شون کردم خیلی؛ حتی تو امتحانات بعضی وقتا تقلب میرسوندم. ایشون دوم بودن ولی ترم های بعد، من شدم دوم ایشون شدن اول! ولی برام فرقی نمیکرد. من خوشحال بودم که حداقل تونستم کمک شون کنم. اما بعد ها با این همه غوغا فکری من سوم شدم. خیلی از همکلاسیام بهم میگن اون بهت علاقه داره ولی من باور نمیکنم. حتی اگه باورم کنم خیلی سخته که این حس رو به یه رابطه حلال (ازدواج) برسونم. راضی کردن خانواده من هیچ مشکلی نیست! ولی راضی کردن خانواده اونا بنظرم مشکله.! خب حقم دارن؛ من نه پولدار دارم و نه شغل!!! تقریباً ۱ سال مونده که لیسانسمو بگیرم که شاید بعد از فراغت بتونم کار پیدا کنم. اما تو کشور ما (افغانستان) وضعیت کمی فرق میکنه. مثلاً خانواده پسر باید مبلغی در حدود ۱۰۰ میلیون یا هم بیشتر رو به خانواده دختر به عنوان مهریه میدن. و خیلی چیزای دیگه رو مثلاً لباس و طلا، مصارف عروسی و..‌. از اون طرف خانواده دختر فقط جهیزیه میارن و تمام! حالا وقتی به اینا فکر میکنم واقعاً دیگه شدنی نیست حتی اگه بشه هم چند سالی زمان میبره که نمیدونم منتظرم میمونن یا خیر!!! تو همین روزا میدونم که خیلی خاستگار داره، شاید هفته ای یکی!!! ولی خانواده اش گفتن: تا وقتی دانشگاه رو تمام نکنه، شوهر نمیدیم! البته رضایت خود دختر هم بوده تو این وسط!!! --------------------------- اگه بگم؛ ولی قبول نکردن، خیلی برم فرقی نمیکرد‌. میگفتم حتماً دلش با من نیست و بلاخره کوشش میکردم با این موضوع کنار بیام! اگه بگم؛ و قبول کردن، دیگه باید واقعاً واقعاً کار کنم، هر کاری هم باشه باید کار کنم، اصلاً نمیدونم کاری هست یا نه ولی باید آخرررین حد تلاشم رو بکنم، اونم اگه خانواده ایشون بهشون فشار نیارن بر ازدواج!!! اگه نگم؛ از این همه تلاش و کار فارغم ولی این حس فکر کنم تا قیامت باهامه. من خیلی تلاش میکنم خودم رو احساسی نشون ندم ولی فوق العاده احساسی ام، تقریباً ۳ سال گذشته ولی هر روز این حسم بیشتر و بیشتر تر شده میره. تو هر نمازم به الله دعا کردم، استخاره کردم. تو استخاره ام ایشون رو دیدم که جواب بله دادن.!!!! نمیدونید تو خواب از شدت خوشحالی، طوری بلند شدم که ....! الان هم تو دو راهی بدی قرار دارم!!! ------------------ من تا وقتی شرایط ام خوب نشده نمیتونم برم خاستگاری، اینجا فرهنگ ما کمی فرق داره!!! میگم شاید چون بیکارم و تنها محصلم قبول نکنن! از طرفی اگه ایشون قبول هم کنن تا دو یا سه سالی متتظرم بمونن، آیا خانواده شون بهشون این اجازه رو میدن یا خیر!!!! و هزار تا سوال اینجوری توی مغزم دارم....! ولی بعضی اوقات فکر میکنم و بخودم میگم درسته همه این مشکلات بوده، به گفته شما من این وضعیت رو نساختم و خودم انتخاب نکردم، از وقتی یادم میاد فقط درس خوندم و تلاش کردم. گناه من چیه؟! الله خودش تو کتابش گفته که به کسانیکه قصد ازدواج دارن و طلب راه حلال اند، کمک میکنه! پس منم میخوام راه حلال رو برم، الله کمک ام میکنه..! ولی چند دقیقه بعدش باز بخودم میگم، گناه تو این بود که قبل از ازدواج علاقه مند شدی! قبل ازینکه شرایط شو داشته باشی، عاشق شدی!!! مگه الله نگفته به نامحرم نگاه نکن! تو چرا نگاه کردی؟! باور کنید هر کسی هم که باشه نمیتونم تو چش نامحرم ۲ ثانیه نگاه کنم. خب، وقتی این کمک درسی و.. اینا بین مون رخ داد، ناخواسته بهشون متوجه شدم. دیدم که خیلی دختری خوبین! با ادب، سنگین و..‌ خب وقتی اینارو دیدم، نفهمیدم چیشد که اینجوری شد!!!!! -------------- ما زمین داریم و اگه اونا بفروشیم میتونم راحت این مخارج رو تامین کنم ولی روم نمیشه که به خانواده اینجوری بگم که برا من این کارو بکنید!!!! میخاستم رو پای خودم وایسم...!!!! ------------ بالفرض اگه بهشون بگم من به شما علاقه دارم (مطمینم خودشونم میدونن) ولی شرایط درستی ندارم، تا وقتی شرایطم درست نشده و یک کاری پیدا نکردم نمیتونم اقدام به خواستگاری کنم و هدفم هم دوستی نیست!!! یعنی نمیخام قبل از ازدواج هیچ گونه رابطه ای داشتم باشیم و.... قبول میکنن؟!! شاید؛ ولی هیچ آدم عاقلی قبول نمیکنه!!!😐

تقریباً ۸ یا ۹ شده که دانشگاه مون بسته اس، اول کرونا بود، بعد هم طالبان!

ولی قراره این شنبه نه ، شنبه هفته بعدی دانشگاه هارو باز کنن و درسا شروع بشه..!

بعضیا میگن دختر و پسرو جدا کردن، نمیدونم.

احتمالاً جدا کردن!

من تصمیم گرفته بودم به محضی که دانشگاه هارو شروع کردن،  بهشون یجوری برسونم ولی الان دودلم..!

من از دوران کودکی عاشق الله بودم و همیشه همه واجبات و مستحبات رو انجام میدادم و الان هم همینطور. اون هم همه جوره حواسش بمن بوده! خیلی وقتا که چیزی نیاز داشتم، به الله دعا میکردم و یک هفته نشده برام جور میکرد.! الان حس میکنم از الله دور شدم گرچه من همون آدم قبلی ام ولی نمیدونم اینبار کمک ام نمیکنه؟! شاید کمک کرده ولی من نتونستم درکش کنم و....! برام سخته که اینو میگم ولی خیلی اوقات آهسته از خونه زدم بیرون تو یه خلوتی گریه کردم، به حال خودم که اینجوری شدم. نمیخاستم اینجوری باشه ولی شد!!! ولی وقتی استخاره کردم و از الله خواستم بهم راه رو نشون بده! توخوابم دیدم که به ایشون میگم من به شما علاقه دارم و ایشون هم بهم میگن که منم به شما علاقه دارم و همین!!!! ------ برام دعا کنید!

سلام مجدد

اصلا حرف که میزنی و قضیه رو تهریف میکنی  همشو درک میکنم

انگاری  خوده اونیمن و شما شرایطمون عین همه   فقط شما پسری من دختر  

حتی از لحاظ شاگرد اولی  و سخت کوشی و اینام مثل خودشی

نمیدونم  

میدونی   امروز  اتفاقی ی جا خونده بودم نوشته بود  ی موقع هایی خدا نجاتت میده تو اسمشو میزاری جدایی 

به فکر فرو بردم   با خودم گفتم  شاید  قرار بوده اتفاقای  بدی  بیفته

خدا با این جدایی نجاتم داده و جلو اتفاقای بدتر و گرفته

بهتره  سعی کنیم  به حکمتش دل بسپاریم

حتما دعا میکنم  براتون از ته دل 

به همسایه 

درباره اینم خودتو مقصر ندون  و سرزنش و اذیت نکن  دل که حرف نمیفهمه   منم ارتباط درسی بود 

تا ب خودم اومدم کار از کار گذشته بود

اینجوری که  شرایطمون مثل همه و مشابه

احتمال زیاد میدم  که اونم بهتون علاقه داشته  باشه  

قطعی نمیشه گفت  اینم هس که  شاید هنوز ب خاطر درس و کمک  و دانشگاه  هنوز باهات  ارتباط داره  دانشگاه تموم  شه  شمام  براش تموم  شی   )اینجور دختراییم  زیادن( 

نمیشناسمش  قضاوت هم نمیکنم اینا همش  یک نظر بود و یه گوشه تو ذهنت نگه داری  بهتره 

علاقه  داشته باشه اونم  بعدش  مسیر سخت تری دارین   هم از لحاظ خانواده ها    هم ممکنه  اونو مجبور بع ازدواج کنن خاننواده ش به زور

و هردوتون اذیت شین 

این پسره  همش با من  بدرفتاری و سردم  رفتار میکرد  بی توجههی میکرد الکی عصبی میشد

ی روز ازش  بعد ی مدت دلیلشو پرسیدم گفت همش بخاطر خودت بود  نخواستم وابسته  شی  برای اینکه  اونی که  بیشتر آسیب می بینه دختره   نخواستم  حالت بد شه

باهمه  اینا  بازم  وابسته ش شدم   

حالا  باز بهتره فکراتو  بکنی  حرف  بزنین  باهم

تا بهترین  تصمیمو  بتونین  بگیرین 

نه دو دل نباش  حرف بزنی  بهتره  

حرف بزن تکلیفتونو معلوم کنید 

یا کلا اون طرفی باشین یا این طرفی

تکلیف من که جدایی شد و تموم شد  دلم براش  تنگ میشه   بغضم میگیره  روزای  سختیو میگذرونم 

مشکل اینه  دلم   منطق نمیپذیره 

دلم حرفای  عقلمو قبول نمیکنه

حالا من این وسط سعی میکنم ب زور بفهمونم بهش   دارم زور میگم بهش  زوور  که  فراموشش کنه

راستی   امروز  روز مرد هس 

امروزو  به همه آقایون گروه و پدرای  عزیز  تبریک میگم

سلام دوباره! ازتون ممنونم. راستش این روزا فیصدی اینکه بهشون همه ای قضیه رو بگم بیشتر میشه. میدونم خیلی مشکلات هست، میخام کوششمو بکنم، نمیخام یه روزی حسرت شو بخورم. خیلی بهم فشار آورده دیگه بسه!!! ان شاءالله کمتر ۱۵ روز دیگه مونده که از این درد سه ساله خلاص شم. فقط یک مسئله میمونه؛ اونم اینه که چطور بهشون بگم؟!!! اگه راهنمایی ام کنین واقعاً ممنون میشم. یعنی من واقعاً واقعاً نمیتونم حضوری بهشون بگم برای اینکه موقعی هایکه با هم فقط در حد درس با هم حرف میزدیم، زبونم میگرفت، قلبم تند تند میزد اصلا یه جور ناجور میشد حالم. ولی در باره این موضوع که ابداً نمیتونم حرف بزنم.! شاید شرایطشم فراهم نشه برای اینکه به احتمال قوی دختران و پسران در دانشگاه جدا هستند!!! واسطه ای از جنس خودشون هم ندارم. از طریق شبکه های اجتماعی هم خیلی موافق نیستم برای اینکه یه جور وسواس اینو دارم که باید ۱۰۰ درصد مطمین بشم که طرف خودشه!!!! و موضوع مهمیه نمیخام فقط در حد یک پیام اینو بهشون برسونم!!! تنها راهی که میمونه؛ نامه هست. حالا من در مورد دختران معلومات زیادی ندارم که آیا این روش بدشون میاد، خوشش شون میاد؟! بنظرم نامه خووبه! خودم بهشون بدم. هم هردومون استرس نمیگیرم. هم فرصتی برای فکر کردن میدم و هم تو خلوت خودشون میتونن به حرف های که زدم خووب فکر کنن! ولی کلاً نمیدونم این همه حرف هارو چطور جمع بندی کنم‌، اینکه بتونم همه حرف هارو زده باشم! ممنونم!!!

سلام وعرض ادب

سوال کننده عزیزبانوی گرامی

مطالبی که خدمت شماعرض میکنم صرفامکنونات قلبی خودم هست ومیتونه کاملاردبشه ویالطف کنین ودرموردش فکرکنین.

بنظرم گاهی خودمون بهترازهرشخص دیگری اهل منطق وتفکروتشخیص راه ازچاه هستیم وازنظرمنطقی واقعاباهوش به حساب میایم اماهوش احساسی کارخودش رومیکنه اصلاهم بامنطق میانه ای نداره.شماهرقدرهم تلاش کنین که راه درست رونشان احساس بدین بازهم شمارومنحرف میکنه تاازراه راست دوربشین،میدونیدمتاسفانه احساس زمینه عمل نه منطق.یعنی شمابرای انجام کاری به محرکی مثل احساس نیازداری.

منطق همه مامیگه نوشابه آسیب زای سلامت ماست ولی احساس میگه بخورلذت ببرودرلحظه باش،حالانوشابه کسی رونکشته!!!

درحالی که خودت میتونی برای ضررهای نوشابه کلی صحبت کنی وبقیه رومتقاعدکنی نوشابه نخورن.

پس تقابل منطق واحساس یک جنگ تمام عیاره وپیروزی دراین جنگ فقط باسیاست قدم به قدم.

سعی کن خیلی آروم به احساست پیشنهادبدی که دل بکنی،دستورنده چون علیه منطقت شورش میکنه ونابودمیشی.

به یه جایی برس که بتونی بامنطق واحساس هردودرکنارهم زندگی کنی.فقط تلاش کن حتماشدنی.

امیدوارم حال دلت همیشه آروم باشه

سلام مجدد 

آره حتما بگو تا تکلیفت مشخص  شه

درباره  اینکه  چه جوری  بگی  تو همین سایت قسمت جست و جو بزنی که  نحوه گفتن و پیشنهاد دادن اینا میاره 

نمیتونم اونجور که باید راهنمایی کنم  شاید ی پسر بهت  بهترربگه  روششو

در کل اینو بگم که  اگه حضوری میخوای  بگی  سعی کن  ی موقعیتی باشه که هردو تنها باشین   من  یکی از دوستام  پسره رو خیلی دوست داشت پسره  تو جای شلوغ  بین اون یکی همکلاسیا کشیدش کنار پیشنهاد داد  با اینکه  دوستم  بهش علاقه داشت جواب نه داد  گفت از اون یکی دانشجوها خجالت کشیدم 

سعی کن  خلوت و تنها باشید  حرف دلتو  بهش بگو  و اینکه بگو  همین الان  جواب نمیخوام  شمام  حق  فکر کردن و تصمیم گیری دارید   فکراتونو بکنید  و بعدش  جواب بدین  بهم 

من باز  فک میکنم  به اینکه به کدوم ‌روش پیشنهاد بدی  همین جا میزارم

نامه رو بیخیال شو   نامه یکمی  بچه گانه  س ما دبیرستان  اینا میخوندیم  طرف با خودکار عطر دار نامه مینوشت  و اینا

تو نامه احتمال اینکه  بعدا نامه تو  به رفیقاش نشون بده و باهم بگن  بخندن  یا ممکنه مسخره کنن هم هس 

به نظر من که نامه روش خوبی نیست و به  عنوان  ی دختر خوشم نمیاد یکی برام نامه بده

بیشتر دوست دارم اگه یکی بهم علاقه داره  شجاع باشه و بتونه حرفشوو بهم بگم  حالا یا حضوری یا پیام 

منم  روش فکر میکنم 

قبلشم  ی بار حرفایی که میخوای  بهش  بگی و جلو آینه تمرین کن  نری جلوش  به  لکنت زبان اینا بیفتی 

وسواس  شبکه اجتماعی داری؟ مگه   شماره  شو نداری؟ تو پیام  میتونی  متوجه  شی خودشه یا نه   سخت نگیر   این موضوع رو

مثلا ازش  ی سوال بپرس و بخواه تو کاغذ بنویسه و تصویرشو  بفرسته  از رو دست خط میتونی مطمن  شی خودشه      

ممنونم از نظرتون  و حرفای  دلگرم کننده که  زدین

دیگه انواع اقسام روش و باید امتحان کنم

راستش امروز عصری  با برادرم بحثم شد  بعد  بحث  ی جوری دلم گرفت که   زدم زیر گریه هم ب خاطر بحث گریه کردم هم این پسره 

 حس میکنم  خالی  شدم  سبک تر شدم  و حالم  یکمی  بهتره نسبت به قبل گریه

درسته مثل نوشابه که میدونم ضرر داره  میخوریمش

این پسرم میدونم  احتمال اینکه کنارش خوشبخت شم کمه  برای اینکه مشکلات زیاد داریم 

باهمه اینا دلم باهاشه

ممنون از آرزوی قشنگ

حال دل شمام خوب

سلام و ممنونم بابت همکاریتون.

راستش من واقعاً فکر نمیکنم که بتونم حضوری بتونم. ولی فکر میکنم یه گوشه شو بگم بعد باقیشو تو واتساپ یا جای دیگه بگم.

هزار سالم جلو آینه تکرار کنم ولی نمیتونم همه موضوعات رو برسونم.

به امید خدا هر چه شد!

عرض ادب بانو

خواهش میکنم عزیزم.

راستش هیچوقت جسارت نمیکنم براتون نسخه بپیچم.چون خودم اعتقادی ندارم که بایدیک انسان بخاطرشرایط مادی قضاوت بشه تاالان هم خودم همچین کاری نکردم.پس نمیخوام بگم بخاطرشرایطش بذارش کنار.

اگرمصمم هستی که این فقط یک حس زودگذروتموم میشه وعشق نیست پس راه درستش روهم خودت بلدی،بلاخره دیریازودآروم میشی.گریه میکنی،تنهایی اختیارمیکنی،کم حرف میشی،ولی بلاخره بلندمیشی.تاحالاشنیدی عقاب هاچه رنجی رومتحمل میشن تادوباره بتونن برگردن به دنیای اوج خودشون،!!

طبیعت هم باماانسان هاهمین کاررومیکنه انقدررنج میده که بزرگ بشیم وقوی ترعمل کنیم،چون آفریده شدیم تابهترین باشیم نه ضعیف.

ولی اگرواقعابه این نتیجه رسیدی که یه عشق قوی ودوطرفه است،ومیدونی خانواده ات هم باشرایط مالی آقاپسرمشکلی ندارن به خودتون فرصت بده،چه بسازندگی که باتلاش به دست بیادشیرین تره،ولی یادت باشه اگردست همراهی درازکردی بایدتاآخرش بمونی،صبوری کردن وبلدباشی وباهم زندگی بسازین،همه داشته هاروبذاری خونه پدری ودل بکنی وخودت تلاش کنی.بایدبلدباشی ازانتخابت دفاع کنی وخودت باورداشته باشی که این بهترین انتخاب بودومن انجامش دادم.

باصدای بیداردرونت تصمیم بگیرچون نمیتونی به خودت دروغ بگی.

ویه اعتقادقلبی که خودم دارم این که،انسان هاروباچهره،پول،موقعیت اجتماعی،عنوان شغلی قضاوت نمیکنم واقعانحوه رفتارش باانسان دیگربرام تاثیرگذارتره.

سعی کن کسی روانتخاب کنی که بهت آرامش بده،بتونی درکنارش خودواقعی ات باشی،مجبورنباشی نقش بازی کنی،همچین آدمی رواگرپیداکردی لایق ستایش.

درپناه حق 

سلام عزیزم میتونی چندتا سوالم رو جواب بدی؟ 

ارتباط درسیتون چطوری شروع شد و چه کسی شروع کننده بود؟

دقیقا چه موقع ابراز علاقه کردن و از شکل درسی ارتباطتون خارج شد؟و اولین ابراز علاقشون چه شکلی بود؟

و چند وقت بعد از تغییر شکل رابطتون تا قطع ارتباط طول کشید؟

بی محلی ها و بدرفتاری هاشون بعد از ابراز علاقه بود؟

و اینکه با یه اکانت دیگه باهاشون حرف زدی چطور سر صحبت رو باز کردی؟

این نکات رو بگی بهتر میتونم رفتار ایشون رو تحلیل کنم.

سلام عزیزم

اول اینکه معذرت میخوام سوال پرسیدم و باعث شدم به اون ماجرا فکر کنی

اگر دوست نداری این اطلاعات بمونه میتونی از آقای نجفی بخوای زحمت بکشن کامنت آخرتو حذف کنند.

من یه خورده چیزهایی که اول گفتی رو یه جور دیگه کنار هم چیده بودم تو ذهنم، میخواستم مطمئن شم بعد کامنت بذارم

ولی با چیزهایی که گفتی کلا نتیجه گیریم عوض شد.

ظاهرا پسر بدی نبوده

ولی خب با توجه به شرایطتون و اینکه ایشون هنوز شخص دیگری رو دوست داشتن، بهترین کار ممکن رو کردی.

خیلی ازت ممنونم که پاسخ سوالامو دادی.

یه استاد روانشناسی داشتیم خیلی با سواد بود میگفت هیچ وقت با مراجعینی که درگیر مشکلات احساسی هستن با منطق حرف نمیزنم چون خودشون هرچی که من بخوام بگم رو بهتر میدونند.

ولی جنس احساسات و منطق فرق داره و منطق رو نمی پذیره، همون حرفی خودت زدی

ایشون میگفت که بهترین درمان "زمانه"

برات دعا میکنم که این زمان خوب شدنت سریع تر بگذره و خیلی زود شادابی قبلت رو به دست بیاری.

مطمئنم حالت به خوبی قبل میشه.

فقط به خودت عاشق بودن و نمیدونم عشق اول و خاص بودن اون شخص و.... تلقین نکن.

معذرت میخوام مجددا

بهترین هارو برات آرزو میکنم.

"نمیدونم اهل قرآن خوندن هستی، اگر تونستی معنیاشو بخون آرومت میکنه💗"

التماس دعا

خدانگهدار

نه اشکالی نداره  از بابت موندن اطلاعات   اونقدرام جزئیی  اشاره نکردم  و ی جورایی تغیررش دادم و گفتم

وقتی سوالارو پرسیدی گفتی میخوام  رفتارشو تحلیل کنم  خواستم  بگم دیگه  تحلیل کردن  رفتار ایشون فایده ای نداره برای این که ما جدا شدیم و تو مسیر فراموشی هستم 

گفتم  دیگه کامنت گذاشتی وقت گذاشتی سوال  پرسیدی   اینکه جواب ندم  و رد شم  شاید یکمی بی احترامی حساب بیاد

درباره  فراموشی م  اون دیگه از دانشگاه ما فارغ التحصیل شد رفت و  من هنوز  امسال دانشجوی  سال اخرم  

دیگه نه همو می بینیم و نه ارتباطی هس  حتی  دیگه نمیدونم  کجاس  به مرور زمان دارم  فراموشش میکنم و فکر نمیکنم بهش  

بله  قران هم میخونم  این اواخر  سوره یاسین و میخونم  کمک کننده  س برام 

ازت ممنونم 

سلام

چه قدر تو مثل منه  شرایطتت

منم  از یکی از همکلاسیام خوشم اومده بود که وضع مالی و اقتصادیشون پایین تر از ما بود

پسره هم  از اول تا اخر داستان منو پس زد و نخواست

گفت  دختری که  تفریحاتش مسافرت رفتن و اسکیت باشه رو پسری که  بزرگترین تفریحاش قدم  زدن تو پارک و یک  سینما رفتن باشه   نمیتونه خوشبخت کنه 

محاله

گفت  الان میگی میخوامت  یک سال  بیای خونه ما و با وضع اقتصادی و بی سوادی و پایین بودن  سطح خانواده م اشنا بشی  فرار میکنی و میری

پس بهتره نه تو اذیت شی نه من

منم مثل شما  به اصرار ایشون  مسیر جدایی و انتخاب کردم

الانم پشیمون نیستم  بهترین تصمیم  همین بوده  

راستی درباره اخرت کاره  شما هم کنجکاو شدم 

آخرش هرچی  شد  نتیجه  اینجا به ماهم  بگو 

من گاها  شده   یک سال  بعد هم  ب پست هایی که  پیگیرشون  بودم  سر میزنم  تا ببینم اخرش چیشده

هم  برا  سوال کننده  هم برا همسایه    امیدوارم  بهترین ها  رقم بخوره 

سوال کننده  خوب کاری کردی  تکلیفتو مشخص کردی و جدایی انتخاب کردی   سعی کن وقتتو بزاری  رو درس و هدفات 

به همسایه   شمام  خوب تصمیمی گرفتی که میخوای تکلیفو مشخص کنی 

حرف بزن باهاش  شاید اصلا یکی دیگه تو دلشه  و فقط ب خاطر ارتباط درسی نزدیک شماست 

بلاخره خودتو  برا هر جوابی اماده کن و از بابتشون  دلگیر هم نشو

اجازه بدید جواب شما رو با مثال همراه با علت ریشه ای اون در جامعه پاسخ بدم

.

حقیقت اینه که پولدار شدن غیر ممکن نیست ، فقط هر کسی راهشو بلد نیست

شاید سخت باشه اما نشدنی نیست

من مثالم در مورد خودمه ، پدر و مادری با وضع معمولی داشتم و اولین شغلم باربری با ماشین بود

درآمدی داشتم و پولامو جمع میکردم

اون زمان ۲۱ سالم بود

ولی برای آینده نقشه و برنامه داشتم 

الان که ۱۰ سال از اون روزها میگذره وضعیت مالیم کاملا تغییر کرده و خیلی خوب شده

من هم یه روز پول تو جیبی نداشتم ، پدر و مادرم فقیر نبودن اما پولدارم نبودن

پول هیچ وقت برای من ارزش نبود ، پولدار بودن عجیب نبود ، و پولدار ها برای من آدم های بدی نبودن

.

مشکل جامعه ما اینه که پولدار ها رو آدم های بدی می بینن

و پولدار ها هم گاهی مغرور میشن

مشکل اینه که همه فکر میکنن باید مادر زاد ثروتمند باشن و هیچ کس نمیتونه با تلاش به موفقیت برسه

حرف اطرافیانم که هیچ

اگه یه پسر پولدار با دختر فقیر یا برعکس ازدواج کنن ، اطرافیان شون چنان از شدت حسادت حرص میخورن که خودتون میدونید چطور میشه

.

این آقا پسر هم احتمالا فرد به شدت مغروریه

مغرور کلامی نه ، منظور مغرور شخصیتی هست و اصلا خوشش نمیاد یه نفر بهش حتی یه هزاری کمک کنه

این ویژگیش خیلی عالیه و احتمالا شما جذب این قسمت از رفتارشم شدید

حقیقت اینه که نمیتونید تغییرش بدید

چون سنش از سن تغییر گذشته و بعیده نظرش عوض بشه

من براتون یه پیشنهاد دارم که شاید کورسوی امیدی باشه

اگه در توان تون هست براش یه شغل مناسب جور کنید ، یه جوری که بهش بر نخوره و متناسب با روحیات و اهدافش باشه

شاید اگه شغل خوبی گیرش بیاد اعتماد به نفسش بیشترم بشه و بیاد جلو

این پسر آینده اقتصادی خوبی داره

چون هم اهل تلاشه هم رو پای خودش میخواد وایسه

سلام!

بله بلاخره بعد از سه سال با خودم کلنجار رفتن، تصمیم گرفتم که یک طرفه بشه، برای اینکه اینقدر فکرم درگیر شده که همه فکر و ذکرم شده ایشون. 

که اگه یه وقت خدای نکرده دلشون با من نباشه که خیلی بدتر میشه پس بهتره همین الان خودمو از این دو راهی نجات بدم.

شنبه هفته آینده دانشگاه ها مون آغاز میشن.

یک هفته مونده تقریباً.

میگم بهشون هم علاقه مو و هم شرایطمو و نتیجه رو هم ان شاء الله اگه عمری باقی بود، همینجا خواهم گفت!!!

برام دعا کنید!!!!

سلام

اینکه اینقدر از صمیم  دل 

دل بسته پسری  شدین که  ظاهرا فقیر و وضع مالی خوبی ندارن  فقط تلاش  و پشتکار دارن  خیلی خوبه و برام  عجیبه

با همه اینا  کاری ندارم میشه خوشبخت شد نمیشه

میشه به هم رسید یا نه

راستش حسودیم شد به اون پسر که  یک  خانوم اینقدر  دوسش داره و بهش  علاقه منده  با وجود اینکه  وضع مالی خوبی داره تو رفاه  بزرگ شده

و گفتم کاش منم جای اون پسر بودم و  طرف مقابلم همینقدر به اندازه شما دوستم داشت 

*** **** ***** **** 

******  ***** ***** *** ******* 

این جور دخترا خیلی کم پیدا میشن

امیدوارم براتون بهترینا رقم بخوره

سنت خیلی کمه.سعی کن زمانی برای تصمیم مهمی مثل ازدواج تصمیم بگیری که مطمئن باشی شخصیتت به ثبات رسیده.من هم سن شما بودم تصور میکردم خیلی بالغ شدم خیلی میفهمم. در حالی که 4 سال بعدش با خودم میگفتم شخصیت الان من هیچ ربطی به 22 سالگیم نداره.علایق و تفکراتم کاملا تغییر کرده.یه روز برنگردی به خودت بگی این فرد انتخاب دوران نابالغی من بوده و الان نمیتونم بپذیرمش.اختلاف طبقاتی خیلی مهمه.چرا؟چون بعضی مردهای ایرانی تفکرات جهان سومی عجیبی دارن و نمیتونن تحمل کنن که دختری ازشون بالاتر باشه و بهتر باشه بنابراین رو میارن به تخریب کردن و میشن سوهان روح و روانت.میدونم الان فکر میکنی آسمون باز شده این شازده ازش افتاده و دیگه بدون این اقا دنیا به اخر میرسه اما اینو فراموش نکن ازدواج بحث یکی دو روز نیست.تو داری برای یک عمر تصمیم میگیری حتی الان داری برای سرنوشت بچه و نوه و... هم تصمیم میگیری و چیزی هم نیست که در کشورما به راحتی بشه ازش بیرون اومد پس خیلی محتاط باش و سطحی به این موضوع نگاه نکن.

در ضمن انسانی که از نظر فکری پخته باشه زمانی که میخواد وارد رابطه دیگه ای بشه میدونه که باید هرچی قبلا اتفاق افتاده رو برای خودش تموم کرده باشه نه اینکه هنوز به نفر قبلی فکر کنه و حتی با وقاحت بگه من هنوز اونو بیشتر دوست دارم.

سلام  ******* منم  فقیرربود پول نداشت ما ازش  سر تر بودیم به دوستم گفته بود  زیادی دوسش دارم  میترسم نتونم نگه ش دارم ترکش کردم

ترکم کرد منم با خواستگار پولدارم ازدواج کردم 

سلام

پسری که تعریفشو کرده بودم تو اینستا در خواست داد و مجددا پیام داد !

میگه  دلم تنگه برات 

سلام مجدد!

این دفعه دیگه هر کاری میکنید باید عاقلانه باشه.

بنظرم کمی منطقی تر رفتار کنید؛ مثلاً بگید تموم کننده این رابطه من نبودم. حالا که تموم شده چرا دوباره پس؟!

زود تسلیم نشید!

باید از احساس واقعی ایشون مطمین بشید!

اگه واقعاً دلش تنگه، بفهمید واقعاً برای شماست یا همینجوری؟!

مطمئناً درباره حرف های شما فکر کرده و الان هم فکرش درگیر شده، نمیشه گفت چند روزه عاشق شده!!!

تا طرف تو درست تحلیل نکردید، دوباره رابطه رو از سر نگیرید!

بعدش هم این همه مشکلات هست.

اگه هردوتون هم قبول کردید، اون راضی کردن خانواده و به قول خودشون خوشبخت کردن شما رو میخان چیکار کنن؟!!!

بنظرم خیلی پیگرش نشید، تا ببینید چی کار میکنه؟!

بله   حق با شماست

ممنون

منم  خیلی  سرد باهاش حرف زدم  اولش جزوه رو بهانه کرده بود که گفتم ندارم  پاک شده 

بعدشم دلتنگی  اینا کفت یا یه سری کلیپ  اینستایی  فرستاد 

منم گفتم من اسباب بازی نیستم هرموقع بخوای  بیای 

امروز بگی  فک کن من مردم 

فردا بیایی بگی  دوستت دارم 

بنظر من کار درستی کردید!
خب نمیدونم تو فکر بعضی پسرا چی میگذره واقعاً؟!
چون من پسرم و تا جایی هم جنس خودمو میشناسم، راستش از اولم فکر میکردم چرا این پسره اینطور شمارو پس زده؟!
شما از لحاظ اخلاقی مالی و خیلی چیزا خوب باشید؛ خب از پسری خوشتون اومده؛ بعد اون پسره نمیخاد؟؟؟
من اولش تعجب کردم که چطور این کار ممکنه!
ولی فکر میکردم دوباره برگرده برای اینکه به خودش بگه که میشه دخترا هم عاشقم بشن و من پس شون بزنم، نمیدونم این چیه؟! شاید اعتماد به نفس کاذب!


ببینید خواهر عزیز پسری که اهل تلاشه، ایمانه، اخلاقه و خیلی جنبه های مثبت؛ به دختری که اول گفته نه، بعد میاد کلیپ اینستا میفرسته؟!

من نمیدونم والا، شاید پسرای کشور من با شما فرق کنه ولی من از خودم میگم؛
چون گفتید تا جایی شبیه منن.!

دختری که من بهشون علاقه پیدا کردم، یه ذره راضی نبودم که فکرش درگیر شه.
چون میدونستم وقتی فکرت درگیر یکی بشه، چه مشکلاتی داره.

دودلی ابراز علاقه من برای همین بود؛ گفتم اگه من بهشون بگم و ایشون هم علاقه داشته باشن؛ به من بگن بله!!!
خب چند وقتی منتظر هم موندن، خب اگه من نتونستم یک شغل درستی پیدا کنم و نتونستم به وقتش به خواستگاری ایشون برم؛ به سر اونا چه میاد؟؟؟


فقط برای همین، نمیخام بهش آسیب برسه!!!!!
اصلاً من به درک؛ ولی نمیخام اون بدبخت بشه، اینو جدی میگم اگه واقعاً با یک نفر خوشحال بشه و اون من هم نباشم؛ من بازم خوشحال میشم!!!

آزار مردم کاری درستی نیست اینو همه میدونیم؛ خب اینم انواع مختلفی داره و یکیش هم همینه!

شما که میخاستین فراموشش کنین؛ بعد اونا میان با فکر و ذهن شما بازی میکنن؟!

من هیچ کسو قضاوت نمیکنم چون الله بهترین قاضیه ولی آدم بعضی رفتارو میبینه که نباید ببینه!




اگه اونا هم شبیه من هستند؛ من نهایت علاقه بهشون رو دارم ولی:

- نمیخام اذیت بشه!
- اگه به غیر از من با دیگه هم خوشحال باشن، منم خوشحالم
- من فقط یک بار درخواستمو میکنم، اگه گفتن نه، نه است. دیگه نمیرم سراغ شون، برای اینکه وضعیت فرق میکنه. اگه نکاح مسلمونی بکنم که خوب خوب وگرنه نمیخام اسم رابطه ام بشه دوستی!
- هیچ کاری نمیخام بکنم که به دو راهی یا سه راهی قرار بگیره.



خب نمیدونم واقعاً چطوری کمک تون کنم ولی این حرکت اونا باعث شده که دوباره فکرتون درگیر شه؛ همینجوری بهش این اجازه رو ندید!!!!!


در آخر یادم اومد که یجایی دیدم که نوشته بود برای فراموش کردن کسی که دوستش داریم نیاز نیست که باید فراموش کنیم برای اینکه نمیشه فراموش کرد!
خب اون جزئ از حافظه مون شده، خیلی چیزا دیگه هم هست که نمیشه فراموش کرد!
ولی میشه باهاش کنار اومد!!!
بپذیرید، و عاقلانه تصمیم بگیرید!


موفق باشید! 😊

آره دیگه محل نزاشتم بهش  

حتی پیاماشو از ی جا به بعد  سین نزدم  اومدم  زیر پست هام  تو اینستا کامنت میداد 

میدونی  یه اخلاقی دارم که اگه  ی نفر   

ی بار نخوادم  

صدددبار نمیخوامش 

بهش گفتم دیگه مزاحم من نشین 

همش پست  و کلیپ های  اینستا میفرستاد که  منو ب حرف  بکشه و بحث باز کنه

دختری که  عقلش  به احساساتش غلبه کنه از الماسم  سخت تره  

و من  مسیری که در پیش گرفتم  فراموشی ایشونه والسلام

دیگه دلم نمیخواد با قلبم جلو برم

شاید  قلبی  بهش  علاقه داشته باشم  منتهی 

یه موقعی من همه تلاشمو کردم من کم نزاشتم  اون نخواست 

سعی کرد با سردی و خورد کردن من  دورم کنه

الان دیگه  دیره 

به خودشم گفتم  بعضی وقتا خیلی  زود دیر میشه  زودتر از اونی که ما فکرشو  بکنیم

چون من پسرم و تا جایی هم جنس خودمو میشناسم، راستش از اولم فکر میکردم چرا این پسره اینطور شمارو پس زده؟!

به عنوان ی پسر ب نظرت دلیل پس زدنش؟؟

دیگه نیمخوام   ب پسری  فک کنم که همش دلمو شکسته و خوردم کرده  جواب عشق و علاقه  صادقانه م اینا نبود  حالا شاید شرایط اونم اینطوری بوده مجبور بوده کاری با اینا ندارم

اون باعث افت تحصیلی شدید من شده 

اونقدر فکرم درگیرش شد که این ترم12واحد افتاده بودم

دیگه نمیخوام اینا تکرار شه 

من اولش تعجب کردم که چطور این کار ممکنه     تعجب نداره که  خیلی دلیل ها میشه براش آورد  اون موقع ها من با خودم میگفتم   شاید دلیل این پس زدن اینه از قیافه من خوشش نمیاد  

با خودم میگفتم  کاش  یکمی  خوشگلتر بودم تا اون دوستم داشت

و تا ی مدت  سمت آیینه نمیرفتم زیاد 

یا شاید دلش با من نبوده 

اصلا دلش با من بوده یا نبوده دیگه مهم نیست   به قول  همین دوستایی که اینجا کامنت گذاشتن  اون اگه ادم بود حرف  دخترای قبلی و نمیزد و تموم شده بودن

سعی میکنم دیگه بهش فکر نکنم هم درسای دانشگاه هست   اون فارغ التحصیل شد رفت من هنوز موندم  یعنی من ترم پایینی ایشون یودم 

و یه جایی مشغول به کار شدم  دیگه  عصری که میرسم خونه خسته م و اصلا فرصت نمیشه به پسر فک کرد 

امیدوارم توم  هرجوری که  صلاحه همون اتفاق  بیفته و رقم  بخوره 

ی جاهایی دست ما نیست مجبوریم به حکمت خدا دل بسپاریم 

همه موارد مربوط  به اون 

شماره  و۰۰۰۰

همه اونا که یادآور اون  برام بودن پاک و از جلو نگاهم حذف  کردم

 فک کنم  تنها مسئله مربوط به ایشون همین پست و سوالی که درموردش گذاشتم  باشه

😕☺

عادتی که دارم می بینی سال پیش  ی سوال پرسیدم  بازم  میام میخونمش و نگاهی  بهش  میندازم

شاید  مثلا  سال بعد این موقع یا سال ها بعدش  بیام  به پستم  سر بزنم  

شایدداون موقع  به حرفایی که نوشتم خنده م بیاد

اون موقع دیگه همه واحدهایی که الان افتادم  پاس شدم و تموم شده رفته  کارشناسی رو هم تموم کردم

نمیدونم 

بنظرم کاری درستی بوده.

هر چیزی به وقتش!

نمیخام قضاوت کنم ولی به شما از دوست داشتن یه دختر دیگه حرف میزد؟! 😐 خب این یعنی چی؟!

والا نمیدونم دلیل پس زدن شما چه بوده؛ شااااید به خودش اعتماد به نفس کاذب داشته! حالا هر چه!

دیگه تموم شد.

اگه میخایین همه چیز مربوط به اون رو پاک کنین و این پست هم شمارو یاد اون میندازه یا هم اذیتت تون میکنه، خب از آقای نجفی میخایم تا پاکش کنن.

هیچی بهتر از حال انسان نیست!!!

چند روز دنیای دروغی بوده که میگذره؛ نباید وقت مون رو به فکر چیزای تلف کنیم که واقعاً ارزشی خاصی ندارن!

بله شاید اگه زندگی باشه به این پست ها بخندیم چند سال ☺   ولی بلاخره این حال مونه.! باید درست پیش ببریمش.!

چند روز مونده تا شروع دانشگاه مون و دختر و پسر هم جدان.

منم تو فکرم که چجوری این مطلبو برسونم.

زودتر این کارو تموم کنم که خیلی منو تو فکر فرو برده.!

امیدوارم این قضیه شما هم به خوبی و خوشی حل بشه.!

هر چه خدا برامون مناسب دید...!

همه چیز خوب میشه☺😊

درباره نمیدونم خوشگل تر بودم و اینا هم خودتون رو اذیت نکنید!!

شما خوشگلید اگه واقعاً درست متوجه بشید!

خودتون رو دوست داشته باشید تا دیگران هم شمارو دوست بدارند.!

مهم نیست چند سال بگذره تا به این چیزا بخندید؛ الان بخندید!

چیزی که نه جنبه احساسی داره و نه عقلانی خب خندیدن داره دیگه😊

اون پسره موقعی که باهات خدافظی کرده انتطار اینو  داشته تو التماسش کنی 

خواهش کنی 

بعد دیده  قطعی تموم کردی   گفته  ای بابا  نه تنها    التماس نکرد  و نقشه جواب نداد  بلکه رفت

برا همون  برگشته 

*** **** ** ** ** **  ** *****  

سلام 

اره ه  خب  به من همش از دخترای دیگه میگفت    نمیخوام  زیاد ب جزئیاتش فکر کنم گذشته 

اون موقع ها کور بودم  و متوجه یک سری مسائل نبودم 

اره همه  تصویر ها  همه  اهنگ هایی که  فرستاده بود پاک شد 

یک سری  جزوه دست نویس داده بود بهم

اونارو هم  سوزوندم

فقط و فقط این پست هس

بمونه بهتره   شاید بازم  یک  سری ها شرایط مشابه داشتن و  کامنت ها و نظرات  بقیه کمک کرد بهشون

من که  اینجا خیلی خوب بود برام  دست آقای نجفی و کاربرایی که کامنت دادن درو نکنه

هم  باعث  شد منطقی تر فک کنم

و هم اینجا کلی درد و دل کردم  و خالی  شدم 

خلاصه اینکه خیلی کمک کننده بود

به همسایه  : اع پس دانشگاه های شما جدی  جدی دختر و پسر جدان الان؟

چه طوری  یعنی  پسرا تو یه کلاس  دخترا تو کلاسه دیگه؟

سلام  بله  عزیزم  اینم  ممکنه 

برای اینکه از دوست داشتن من مطمن شده بود و خیالش  از این بابت که تا همیشه پاش میمونم  یک جورایی امن بود 

همه کاری و رفتاری میکرد باهام 

با همه اینا دیگه خسته شدم از دویدن  دنبال اونی که  نمیخوادم 

من همه  سعی م کردم  تموم نشه رابطه

دیگه  بسه 

نمیخوامش 

از برگشتن دوباره ش هم  خوشحال نشدم 

سلام دوباره!

بله دختر و پسر جدا شدن!

کلاس دیگه بود که آسون میشد!

کلاً در دو تایم هست!

ما از طرف صبح اونا بعد از ظهر!

در بین ما تقریباً ۱ ساعت فاصله زمانیه!

والا نمیدونم اگه بتونم یک واسطه پیدا کنم؛ مجبور از واسطه کمک بگیرم!

چون نمیتونم برم مستقیماً پیشنهاد بدم!

سلام   بنظر  من واسطه خوب نیست  

برای اینکه بقیه م متوجه میشن و پخش میشه قضیه

به شخصه  بنظرم  فرقی نداره جوابم مثبت باشه  یا منفی دوست دارم   قضیه پیشنهاد و علاقه بین خودم و اون آقا باشه 

و بقیه دوستان و همکلاسی ها از این قضیه خبر نداشته باشن 

که  فردا همش  بیفته دهنشون بگن فلان پسر به  فلانی پیشنهاد داده و ۰۰۰۰۰

نگران نباش و شجاع باش 

برو مستقیم بهش خودت بگو 

نهایت میگه نه  بازم  تکلیفت مشخص میشه 

مثل من نمیشی و ۰۰۰

من ی مدت قراره از فردا برم مسافرت کوتاه

شاید نتونم  بیام  اینجا 

خبری شد منم در جریان بزار تا جایی که بتونم کمک میکنم

ای بابا جدا کردن دختر و پسر که سخت شده  

اگه میتونستم که خودم میگفتم بهشون. ولی چون جدا شده نمیتونم حضوری ببینم شون!

یعنی هیج جدا نمیتونم اونارو حضوری ببینم که بهشون خودم بگم.

برای همین واسطه واسطه میکردم.

تنها جاییکه میشد دید ایشون رو همین دانشگاه بود که اونم نمیشه ازین به بعد.!

دیگه هیج جا اونارو حضوری نمیتونم ببینم. 😐

سلام 

پس با این اوضاع  شرایط و کارت سخت تره 

مثلا این که بدون تایم کلاسشون کی تموم میشه  اون ساعت  بیرون دانشگاه منتظر باش تا باهاشون حرف بزنی  (اگه داخل دانشگاه نمیتونید  همو  ببینید 

نمیدونم که اخه شرایط دانشگاهتون رو 

یعنی تو  حیاط دانشگاهم پسر و دختر نمیتوتن باهم حرف بزنن؟

تو تلگرام  بهش بگو 

هر حرفی تو دلت هس  هر شرایطی که داری بگو  همشو صادقانه 

بیرون دانشگاه و تو تلگرام میشه.

یعنی شما تلگرام رو ترجیح میدید به واسطه؟!

ببینم چه میشه؟!

اگه تونستم بیرون دانشگاه میبینم شون.

تو محیط دانشگاه هم نمیشه.

اگه هیچ نشد تو تلگرام میگم مجبور.

اگر حد و حدودتون  با همکلاسی رو  رعایت میکردید 

به این مشکلات بر نمیخوردین 

روی صحبتم هم با شما خانوم  و هم همسایه 

شماها میرید دانشگاه درس بخونید یا ____

امان از دست این جووون ها

خانوم  باید بگم   بهترین  تصمیمی که میتونستی  بگیری همین جدایی و فراموش کردنشه     این  رابطه عاقبت نخواهد داشت  حتی اگر به ازدواج  ختم  شود !فراموش کردنش

سخت خواهد بود برات  فوق العاده  سخت

میتونم بگم  حقته !نباید میزاشتی رابطه از حد درس و حل سوال  خارج  بشود 

از جمله ای که گفتی   یکی  یک بار نخوادم  صدبار نمیخوامش  خوشم اومد به این پی بردم دیگه داری  عاقلانه و عقلانی  تصمیم میگیری و جلو میری 

به همسایه شمام سریعتر حرفاتو بگو و سنگاتونو وا بکنید هرقدر بیشتر طول بکشه  هم شما وابسته تر میشید  هم اون خانوم

که  شرایط برای خانوما که عاطفی ترن سختتره و نتیجه  ایشونم میشه  خانوم نویسنده پست  ! 

همیشه اخر و عاقبت رابطه های درسی و ربط میدین  به عشق   اینجوری مشکل درست میکنید 

بابا تو اسمتو گذاشتی دانشجو  بشین پا درست 

اره تلگرام بهتره تا  واسطه

واسطه جوریه که ممکنه بعدش  این حرف تو فضای دانشگاه و بین همکلاسیا پخش شه 

شاید برا شما که پسری  اونقدر مهم نباشه

برا دختر مهمه و قطعا دلگیر میشه از اینکه بیینه حرفش افتاده سره  زبون ها 

فضای دانشگاه  شمارو نمیدونم  دانشگاهه ما کافیه  بفهمن یکی  به اون یکی  پیشنهاد داده و  علاقه داره 

تا دلت بخواد حرف در میارن  کلی داستان میسازن و از کاه کوه میسازن 

من از این مسائل خوشم نمیاد 

ترجیح میدم اگه یکی م پیشنهاد بده  بهم  فقط و فقط  بین خودمون باشه   

بعدشم  فکر کنم  شما  سال آخرتون نباشه و سال های بعد هم  قراره همدیگه رو ببینید 

این قسمتو هم در نظر بگیرید 

به  ناصر

سلام  لحنتون یکمی  تند بود ولی خب بهرحال مرسی 

منم نمیخواستم از رابطه درسی خارج شه 

شد دیگه دست خودمون نبود 

اسممو گذاشتم دانشجو   که درس بخونم  بله خوبم میخونم تو یکی از  بهترین دانشگاهای ایران  میخونم   البته نمیخوام اسم بدم  که معلوم نشه کی هستم 

دانشگاهی که من میخونم  قبولی تو اونجا کاره هر آدمی نیست

اینکه اومدم به پسری دل بستم دلیل بر این نیست که   با هدف دیگه ای رفتم دانشگاه و درس نمیخونم !

سلام عزیزم. امیدوارم حالت خوب باشه... از ته دلم میگم چون میدونم حالت چطوره. راستش من کامنتارو چون وقت نداشتم نخوندم شاید دارم تکراری مینویسم...

اما توصیه ام بهت اینه تنها چیزی که باید برات مهم باشه اولویت بندی اون آقاست. خودت گفتی که اون دختر رو بیشتر از شما دوس داره... همین به نظرم بزرگترین علت میتونه باشه برای فراموش کردنش. دخترای زیادی بودن که عشق دوم بودن و فراموش شدنی تر از اولی ! جدا از این ها کسی که باید تلاش کنه یا حداقل طرف مقابلشو فراموش نکنه اون آقاست... چون از دست تو کاری ساخته نیست! نه میتونی مجبورش کنی نه میتونی ترغیبش کنی... اینکه الآن شما تنهایی علت انتخاب اون آقاست وگرنه با هر اختلاف طبقاتی هم تموم تلاششو میکرد تورو به دست بیاره و فراموش نکن که هرگز نباید از یک مرد علاقمند تر باشی به ادامه ی رابطه یا علاقه... چون روح خودت آسیب میبینه و همونطور هم که گفتی افت تحصیلی داشتی و این یعنی شروع فرآیند افسردگی و....... پس مراقب باش و به حرفام فکر کن. اگه الآن غمگین باشی و به گذشته ها و به علاقه ی تقریبا یک طرفه ات فکر کنی هیچی عایدت نمیشه جز پشیمونی در آینده. که این خیلی بده و باعث میشه خودتو سرزنش کنی. اگه میخوای واقعا فراموش کنی به این فکر کن که با فکر کردن و غم و غصه خوردن هیچی عوض نمیشه، و فقط بیشتر افت تحصیلی خواهی داشت. کسی که باید درگیر کنه خودشو تو رو گذاشته رفته پی زندگیش تو چیکار میکنی پس؟؟؟؟ سعی کن رو درسات تمرکز کنی و عاقل باشی وعشق واقعی رو از واقعی تر تشخیص بدی. یاعلی

به ناصر

خب من کوشش کردم که مراعات کنم ولی این کار آهسته آهسته ذهنمو درگیر کرد و بلاخره نتیجه اش این شد.

راستش درسمو میخوندم، شاگرد اول هستم ولی نمیدونم دیگه..

به سوال کننده

پس باشه؛ اگه امکانش باشه یجوری شماره شونو بدست میارم و تو تلگرام بهشون میگم..!

ممنونم😊

سلام

ببین خواهرم گفتی  اون بر اساس معیار های عقلش شمارو خواسته 

پس بهتره  شمام  عاقل باشی

همونجوری که اون پسر گفته دوسش داشتم  بخاطر عقل و اینکه معیارهای عقلانی و داره میخوامش

پس شمام با عقلت جلو برو و با عقلت برا ازدواج انتخاب کن و تصمیم بگیر 

بلاخره آخر و عاقبت این پست به کجا رسید 

مارو هم در جریان بزارید  

کنجکاو موندم 

سلام 

به زهرا و لادن      ممنون از نظرات قشنگتون 

درسته منم سعی کردم قبول کنم  و دیگه فراموشش کنم 

خب درباره اخر و عاقبت این پست 

میگذرونیم دیگه سعی کردم با منطقم کناربیام  و یه سری مسایل و بپذیرم

اون پسر هم روز به روز داره کمرنگ تر میشه برام دیگه کارایی که  اوایل جدایی انجام میدادم مثل نگاه کردن پروفایلش و اخرین بازدیدش و گریه و .......  

تموم شد 

این اواخرم سرم ب شدت درگیر کار و درس و خونه تکونی اینا شد که کمک کرد  تا بهتر بتونم ب این قضیه کنار بیام 

هنوزم ی موقع ها یادم میفته  منتهی خعلی کممممم  

 امیدوارم حال دلتون همیشه خوب باشه و خوشحال باشید برای منم دعا کنید 

راستی همسایه   حالتون خوبه      شما به کجا رسیدین  بهشون قضیه رو گفتین؟

سلام؛ ممنون من خوبم؛ حال شما چطوره؟!

نه تا حالا نشد بگم، یعنی فرصتش پیش نیومد.

تمام جوانب رو سنجیدم فقط از یک راه میشد این کارو حل کرد اونم اینکه مستقیم بهشون زنگ بزنم و بگم. ولی مشکل  اینه که شمارشونو ندارم.

خودم سعی کردم بدست بیارم ولی نشد از دیگه همکلاسی هام نتونستم بگیرم، گفتم شاید حرف دربیارن.

ولی دیروز یک رفیقم گفت من کمک ات میکنم که شماره شونو بگیری.

منتظر اونم فعلاً ببینم چه میکنه.

اگه شماره شونو گیرآوردم، بهشون زنگ زده میگم.

ممنون منم خوبم

هعی درگیر خونه تکونی و تکالیف دانشگا

هفته آخری م  کنسل نمیکنن همش  باید درس بخونیم 

شما مگه گروه درسی مربوط به  دانشگاه تو تلگرام و واتساپ  ندارین؟؟

فک کردم شمام گفتین تا الان و ۰۰۰

کنجکاوشدم نتیجه رو بدونم

امید بخدا که  خیر باشه

نه متاسفانه تو همچین گروه هایی نبودیم. 

خیلی دلم میخاست این موضوع زودتر تمومش کنم، الان هم میخام. ولی بخاطر بعضی محدودیت ها نشد!

ان‌شاء‌الله نزدیکه که تموم بشه.

برای شما هم خیلی خرسند شدم.

امیدوارم هر چه به صلاح پیش بیاد.

سلام به همه 

بلاخره امشب تو مسنجر بهشون همه چیز رو گفتم
هر چه تو دلم بود گفتم. راحت شدم.
گفتم بهشون گفتم تا هر مدت هم بود فکر کنن بعد جوابشون رو بدن.
ایشون هم هیچی نگفتن فقط پیام هارو سین میکردن ولی هیچ حرفی نزدن.
نمیدونم این چه معنی ای میده ولی متتظر میمونم😊

سلام 

اع پس ب سلامتی همه شو گفتی  

خب خداروشکر خوشحال شدم  که گفتی  جوابش منفی باشه یا مثبت  حداقلش اینه تکلیفت مشخص میشه  بلاتکلیفی اصلن خوب نیست 

و خودتو برا هر جوابی اماده کن    اگه منفی هم بود غصه نخور طبیعیه یکم دلت بگیره منتهی قوی باش   حداقلش اینه شرمنده دلت نشدی  و تلاشتو کردی 

گفتی بهش     

اینکه م فقط سین زده یکمی عجیبه   یعنی حتی ی کلمه م نگفت؟؟       شایدم جا خورده و  تعجب کرده 

انشااالله که خیره   و بهترینا برات رقم بخوره 

****** ****** *****  ** *****  * ** ******  **** *** **** ****** **** ***  ***** ***** ****  * *** *****  ** **** ****** ***** *****

 اینجا نه که پیاما عمومی ن وهمه میتونن بخونن از اون بابت گفتم  

بله الان تقریباً دو روزه که پیام ها رو سین کردن ولی جواب ندادن

از خصوصیات شون هم بگم خیلی سنگین هستند 

با حجب و حیا.

شما چی فکر میکنین؟!

تصور اینکه مطلب به این مهمی رو در مسنجر پیامک دادید، فقط تصورشم خنده داره چه برسه اصل انجام این کار. 

من بهشون گفتم اگه مایل باشن شماره تماس شون رو بدن.

ایشون گفتن خیر.

امروز دیدم بلاکم کردن. 😐

آخه نمیدونم چرا؟

بهشون گفته بود که اگه تمایلی ندارن، راحت بگن مزاحم نشید.

ایشون دو روز پیام رو دیده و چیزی نگفتن و بلاخره امروزم بلاک ام کردن.

نمیدونم این چیه ؟ یعنی نمیخان؟

چیکار کنم؟

سلام   

اولین که سال نو همگی  مبارک  برا همه تون آرزوی  شادی و خوشحالی و موفقیت های  بیشتری و دارم 

درباره اینکه 

 بلاک کردع یعنی نمیخواد دیگه 

و نسبت به شما  احتمالا  علاقه ای نداره

البته نظر  شخصی من به عنوان  ی دختر اینه 

منتهی بلاکم کار جالبی نیست  به شخصه یکی و نخوام به جای  بلاک و  سکوت کردن و جواب ندادن

محترمانه میگم

که  من  اهل دوستی نیستم ک قصدشو ندارم

یا ی نفر دیگه رو دوست دارم و ۰۰۰

خلاصه این کار اصلا جالب نیست  و در شآن  ی خانم دانشجو و تحصیل کرده نیست

شمام دیگه فکرشو نکنید 

و فراموششون کنید 

بیشتر از این  دنبالشون بیفتید که دلیل بلاک و نمیدونم اینا 

فقط  علامت التماس و آویزوون بودنه و این کارا از نظر دخترا جالب نیست

حرف دلو گفتن خوبه 

منتهی تا ی جایی که غرور و شخصیت هم حفظ شه 

شمام تا اینجا خوب اومدین  تکلیفتونم مشخص  شد 

اخه بلاتکلیفی  سخت ترین هاس

بیشتر از این   نه برا اون خانوم خوشاینده ت نه برا  غرور و شخصیت شما

سلام سال نو شما هم مبارک.

یعنی دیگه واقعاً ایشون علاقه ای ندارن؟! 😐

منم همین فکرو میکردم که اگه هست یا اگرم نیست، یه جوابی بدن.

 ولی ندادن.

شاید شما صحیح میفرمایید🙂

شایدم تا همین جا بوده.

آرزوی خوشبختی میکنم براتون.

خیلی ممنون.

ممنونم  امیدوارم که امسال سال خوبی باشه  سالی پر از اتفاقای خوب

اگه  علاقه داشت حداقل ارزش قائل میشد  به حرفاتون  و حداقل پیام و جواب میدادن 

جواب ندادن و بلاک کردن   به نظر من همین معنی و میده

بیخیال 

اتفاقا خوب شد حرف دلتو گفتی  بهش  و جلو وجدان خودت شرمنده نیستی  

و سال ها بعد با خودت نمیگی   ای کاش بهش میگفتم   شاید اونم  بهم  علاقه داشته

حیف شد نگفتم و ۰۰۰۰

امیدوارم مرسی   شمام  خوشبخت باشین

خوشحال  شدم تو این مدت باهاتون آشنا شدم و  ی موقع  ها پیام هاتون دل گرمی و کمکی بود  برای فراموش کردن اون آقا 

یادمه اوایل حالم  شدید بد بوود الان بهترم 

هم مخصوصا از شما

و هم  از بقیه دوستان   بی نهایت ممنونم 

سلام دوباره؛ 

من دیگه پیگر این موضوع نمیشم تا ببینیم خدا چه‌میخواد.

منم از آشنایی با شما خوشحال شدم؛ از شما هم ممنونم.

امیدوارم ایام به کام تون باشه.

سلام 

خوبین سوال کننده و همسایه؟

به کجا رسیدید ؟