خانواده برتر

به پدرتون بگید با همسرتون در میان بذاره البته تویک جلسه ای که خودتون هم حضور داشته باشید

خانوم عزیز

من فکر میکنم که زمینه این گستاخی از طرف شما فراهم شده به این دلایل

سلام به نظر من تا جایی که امکان داره اول سعی کن این ماجرا خاموش بمونه ،به شوهرت نگو ،بذار اعتمادش به برادرش باقی بمونه ...

اینجا ایرانه عزیزم.چیزی بگی میگن حتما خودت کرم ریختی حتما خودت گوشه چشم نشون دادی و در نهایت تو میشی گناهکار و شیطان صفت  برادرشوهرتم میشه بی گناه و فریب خورده.تو ایران همیشه زن ها مقصرن اینو یادت باشه.تنها راهش اینه که صدای برادر شوهرتو ضبط کنی بعدش تو تلگرام واسه برادر شوهرت صداشو بفرستی و بگی به حرف هات ادامه بدی صداتو پخش میکنم آبروت بره همه بفهمن به زن داداشت نظر داشتی.ببینه ازش مدرک داری خودشو جمع میکنه ولی اینکه به شوهرت بگی و مادرشوهر و پدرشوهرت بی فایدس چون تو این کشور همیشه انگشت اتهام به سمت زنانه و بدتر به تو بی اعتماد میشن.مدرک جمع کن خود برادرشوهرتو بترسون.

چقدر اینجور چیزا زیاد شده بدبختانه.
یکی از دوستام پدرشوهرش بهش نظر داشت.تو یه ساختمون دو طبقه زندگی میکردن.تو دو تا طبقه مختلف.اما مادرشوهرش مریض و زمینگیر بوده.خلاصه شانس اورده بود که شوهرش به موقع رسیده بود.با چشم خودش دیده بود و زنشو از زیر دست اون هیولا نجات داده بود.بعدشم خونشونو عوض کردن و کلا رفت و امدشونو قطع کردن.خدا خودش به همه رحم کنه. بدبختانه ثابت کردن اینجور چیزا خیلی سخته اگه شوهرت با چشم خودش نبینه.این دوستم واقعا شانس اورده که شوهرش به موقع نجاتش داده.
ما تو عقدکنانش پدرشوهرشو دیده بودیم.اصلا بهش نمیومد همچی ادم پلیدی باشه.انقد اصرار میکرده که اینا برن تو اون ساختمون که پول اجاره‌خونه ندن و مثلا از نظر مالی بهشون کمک بشه.اما از اون طرف چشمش دنبال ناموس پسرش بوده.خدا خودش همه رو از شر شیطان رجیم نجات بده و به راه راست هدایت کنه.

حالم از زن های خجالتی تو این مورد بهم میخوره

حتما به شوهرت بگو و درنگ نکن چون مطمین باش تو اولین فرصت که باهات خلوت کنه و تنها شه بهت حمله میکنه و بهت تجاوز میکنه و اونوفته که وضع خیلی بدتر میشه حتما به شوهرت بگو که بهت نظر بد داره، 

عزیزم خواهش میکنم زودتر به شوهرت بگو نترس برادرشو نمیکشه  فقط ادبش میکنه...اگه نمیخای کار به جاهای باریک نرسه حتما به شوهرت همه چیزو بگو...من از روی تجربه زندگی یکی از دوستای نزدیکم اینطوری راهنماییت کردم

برادر شوهرتون چند سالشونه؟

اگه گفتنش باعث بشه اتفاق بدی بین دوتا برادر بیفته چی ؟؟؟ به نظر من جزییاتو به همسرتون نگین اما بگین دوست نداری با برادرش تنها بریدو بیاد بعدشم تو که میدیدی اینجوریه چرا خودت اینجور رفتو امدت و قط نکردی حتما پدرت باید مجبورت میکرد؟؟؟ الانم ناراضی هستی ... به نظرم درسترین کارو پدرتون کردن اگه قراره یه عمر زندگی کنی باید یه تصمیم درست بگیری اگه موقعیتی پیش اومد و تونستی مدرک از حرفاش داشته باشی به مادر همسرت بگو ببین نظر اون چیه... هیچوقت هیچوقت با برادر همسرت شوخی نکن صمیمی نشو و صد البته تنها نشو...

بهترین کار اینه که دوستان گفتن صداشو ظبط کنی و به همسر  پدر  مادر شوهرت نشون بدی  تا باهاش به طور جدی برخورد کنن هیچ مشکلی هم نداره چی براش پیش میاد ** *** ** *****

وای چقدرسخته اگه عکس العمل به موقعی نداشتته باشی ممکنه خودتم مقصرجلوه کنی دربرابر همسرت باتوجه به اینکه شک هم کرده اگرم غیرپحته برخوردکنی جنگ راه میفته چقدرسخته ازتصورشم دستمام یخ کردنشرایط وحشتناکه 

آفرییییین احسان ۲۵👏👏

بی خیال بابا..ولی برادر شوهرتو تهدید کن حتما..ب شوهرت بگی بعید نیست طرف برادرشو بگیره ب هر حال ارتباط خونی کم چیزی نیست.

با مادر شوهرت حرف بزن 

اول ببینید همسرتون کاملا به حرفاتون اعتماد داره یا نه 

متاسفانه بعضی ها ادمای بی جنبه ای ان و تا دو تا فیلم ترکی میبینن قبح همه چیز براشون میریزه.کسی که جنبشو نداره باید در حد همون یوگی و دوستان ببینه.

عی بابا ادم قلبش درد میگیره

حدس میزنم تو خونه پدر شوهرت لباس باز یا حداقل یه تیپی میزنی که برادر شوهر شما رو به سمت خودت میکشونی تا حالا به این فکر کردی ؟
یا با برادر شوهر خیلی راحتی که ایجوری حرمت ها بینتون شکسته شده داره به یه چشم دیگه میبینتت.

یا پیش برادر شوهرت بعضی وقتا درد و دل کردی اگه ظرفیت نداشته باشه این مسایل پیش میاد

ولی اگه هر کسی تو خونواده ها ماجرا رو فهمیدن اصلا نزار شوهرت بفهمه که واویلا میشه.

بعضی چیزا که به خودتون بر می گرده رو اصلاح کنین قدم اول معمولا تو خانواده های ایرانی برادر شوهر رو محرم می دونن و جلوش هیچ سخت گیری تو پوشش نمی کنن منطقی فکر کنیم شمام مقصری لابد وقتی روز اول این حرفا رو می زده شما احساس بدی نشون ندادی چون تقریبا پسرای که دوس دختر دارن خوب تشخیص میدن رفتار ا پس رفتار و پوشش ات رو رعایت کن جلوش . 

ضبط صدا هم که دوستان هم میگن فکر خوبیه سند داشته اما خواهشا این موضوع رو به مادر شوهرت نگو چون اون شدیدا پشت پسرش در میاد حتی اگه حق با تو باشه چون هم جنس زنو میشناسه و میدونه خیلی زنا خودشون یکارایی می کنن و هم اینکه اون پسرشو دوس داره پس مادر شوهرت بدونه برات شر میشه 

سلام

به نظرم هرگز به شوهرت چیزی نگو

خانم سوال کننده پیام وطرز حرف زدنتون نشون میده آدم خیییلی فهمیده ومحترمی هستین وخیلی هم نجیب..

وای نویسنده عزیز عجب مسئله ای شد.باور کن من خودمو جای شما میذارم از وحشت کپ میکنم.مخصوصا به این سفر کاری همسرت و چشمک برادر شوهرتو و حرفای کثیف ش یه حس خیلی بدی دارم.خیلی خیلی معذرت میخوام ولی میترسم بخواد یه کاری بکنه.حتی اگر هم کاری نکنه تو میتونی راحت تو اون خونه بری و بیای؟راحت شب بخوابی؟به کلید در اطمینان داشته باشی؟شاید من دارم موضوع رو گنده میکنم ولی همچین حسی دارم.واقعا هیچ راهی نداره تو مدت سفر کاری شوهرت تو خونه اونا نباشی؟نمیتونی یه بهانه ای جور کنی که بری خونه پدرمادرت؟مثلا چه میدونم بهانه بیاری که مادرت یه کم ناخوش احواله(دور از جون )و باید پیشش بمونی.به نظرم با برادر شوهرت بودن حتی با وجود بودن پدرشوهرت و مادرشوهرت کار درستی نیست.اگر برادر شوهرت کاری باهات کرد چی؟چیکار میکنی؟سکوت میکنی؟اسم یه دختر تجاوز شده رو به دوش میکشی؟قیافه نحسشو تحمل میکنی؟برای اثبات بی گناهی ت و اینکه تو بهش نخ ندادی میجنگی چی کار میکنی؟میتونی همه اینا رو تحمل کنی؟پیشگیری بهتر از درمانه عزیزم.

ببین عزیز دلم،اینجا تو این پست حرف دخترا برات ملاک باشه،چون پسرا از دید خودشون ماجرا رو میبینن،این دخترا هستن که در معرض انواع و اقسام آزارها و تهمت ها بودن و هستن.

شما شوهرتون را محرم خودتون نمیدونید و اعتماد به شوهرتون ندارید .  

با  راه حل آقای هویت موافقم . 

حالا درسته احتمالا شما هم از گستاخی این بشر شوکه شدید

خودمم یه برادرشوهر بیشتر ندارم که همسن هم هستیم  گاهی شوخیای ناجور میکنه  یا مثلا میخاد بیاد تو اتاق اصلا در نمیزنه  که همسرم رو خیلی عصبی میکنه این موارداما دراون حدی نیست ک بخاد نظر داشته باشه  همسرم چندبار درقالب اعتراض بهش یه تیکه هایی پرونده .

من نمیدونم چرا بقیه دارن قضیه رو برا خودشون سخت میکنن راه حل عجیب غریب میدن!!!!

سلام.

این خیلی مسئله حساسیه

به نظر من تو هم باشوهرت برومسافرت  بگو حالم زیاد خوش نیست به خاطر حاملگی و میخوام حال وهوام عوض شه یه مدت دوری از برادر شوهرت بعد هم که برگشتی تهدیدش کن که اگه به رفتاراش ادامه بده به شوهرت میگی بعد هم به بابات بگو باهاش اتمام حجت کنه مردا زبون همو بهتر میفهمن  ولی به شوهرت نگو این اتفاق واسه ی مامان منم افتاده البته نه به این شدت که مامانم عموم رو تهدید میکنه که به بابام میگه عموم دیگه دس بردار میشه  ایشالله که حل بشه زیاد

سلام

چقد این برادر شوهرت پررو انقد بهش میدون دادن که جلو همسرت و مادر پدرش اینحرفارو میزنه از هیچکس جز خدا نترس و روابط و ارتباطاتتو تا حدی که میدونی صلاحه محدود کن لزومی نداره هر چی گفتن بگی چشم ... اتفاقا بعد از حرفای اون شب باید به همسرت میگفتی حس خوبی به حرفای برادرش نداری بذار حساس شه ... قید کارو بزن بگو دوست نداری دیگه کار کنی براشون ...باور کن ارامشت بیشتر میشه بعضی چیزا اونقدر نمی ارزه که بخخای با چنگو دندون حفظش کنی این پسر احمق بچه نیست ازش دوری کن ... بدون در خیلی خانواده ها که مشکل این چنینی ندارن عروس فقط زمانی که شوهرش باشه خونه مادر پدر همسرش میره لزومی نداره دم به دیقه اونجا باشی هر موقه همسرت برگشت با خودش برو .... اون پسر وقتی میبینه تو چیزی نگفتی و برخوردی باهاش نشده وقیحتر میشه ... دختر خوب به نظر من حتی تو موقعیتی قرار نگیر که بخای با اون اشغال باشی که بخای صداشو ضبط کنی یا نه معلومه که هیچی براش مهم نیست و هرکاری ازش برمیاد ...نباید جرات کنه بهت حرفی بزنه و این بستگی به خودت داره ... توی زندگی ماها همکار ، همسایه ، فامیل ، همکلاسی میتونه یکی باشه مثل برادر همسرت اما ما داریم زندگیمونو میکنیم و شاید هیچوقتم نفهمیم چه کارن... میخام بگم میتونی زندگیتو بکنی اما باید یسری چیزارو رعایت کنی که زیادم سخت نیست ...

سلام خدمت سوال کننده محترم  و خانواده برتر 

میتونی به بهانه بارداریت کارو تعطیل کنی

غیر مستقیم بگو ببین واکنشش چیه مثلا بگو دوستم با برادر شوهرش همچین مسئله ای واسش پیش اومده به نظرت دوستمو چه جور راهنمایی کنم میترسه به شوهرش بگه متهم بشه اگر دیدی واکنش غیر معقول نشون داد برو پیش مشاور اون کمکت میکنه مشکلت خیلی حساسه به نظرم ممکنه باعث از هم پاشیدن زندگیت بشه اگرم دیدی واکنشش معقوله پدرتو دعوت کن باهاش صحبت کنه البته این صحبت غیر مستقیم باید در کمال ارامش باشه وگرنه لو میری 

سلام عزیزم. متاسفانه این مسائل خیلی زیاد شده و من هم تجربش کردم. بهترین کار اینه که بدون وارد شدن به جزئیات و به طور کلی به همسرتون بگین و رفت و آمدتون رو کم کنید تا میتونید بی محلی و در مواقع لزوم حتی پرخاشگری و عصبانیت داشته باشین نسبت به ایشون. هر چند که این افراد دچار یه سری مشکلات روانی هستن و کاملا ولکن نیستن و متاسفانه باید تحمل و کنترلش کنین. من حدود هشت سالی هست که از جانب یه نفر در خانواده همسر مورد آزار هستم. و جالبه اینقدر تابلو بود که پدر و مادرش هم فهمیدن و من هم گاهی اوقات تو جمعهای خانوادگی و علنا اعتراض کردم که حدتون رو بشناسین و یا کاری به کار من نداشته باشین ولی متاسفانه بازم ....

البته راه حل من اوایلش به درد میخورد چون میگی شک کرده فکر نکنم جواب بده به نظرم بری پیش مشاور بهتره اونم فقط مشاور خانوم خانوم خانوم پیش اقا نرو در عجبم از اقایونی که میگن تقصیره این خانوم پس ازدواج کردیم نه روی ...به بردارشوهر بدیم نه پدر شوهر چه قدر جالب بعد همین شماها مدعی میشین زنم با خانوادم درست برخورد نمیکنه  اونوقت اقایونی که فاز صمیمی با خواهر زن میگیرن چی؟البته ب نظرم اشتباهه ساکت بمونی چون این ادم بخشی از زندگیته سرکار هم نری باز تو مراسمهای دیگه میبینیش چقدر کثیفه که به عضوی از خانوادش نظر داره 

حتما پیش یه مشاور حاذق برو خیلی کمکت میکنه فقط اون میتونه بهترین راحل رو نشونت بده از هیچی نترس و سریعا پیش یه مشاور برو اگه تونستی با پدرت برو.

سلام

نظر اخرتو الان خوندم به نظرم وضعیتت داره هی بدتر و بدتر میشه سکوت اصلا جایز نیست نزار کار به جایی برسه که یه موقعیتی بوجود بیاره که تنها توی یه اتاق باشید اونوقت ببین شوهرت تو این وضعیت ببینتت اگر رفتی خونه اشون  تند تند وضعیتتو به  پدرت خبر بده اگر جلوی برادر شوهرت باشه چه بهتر ب خدا وضعیتت اورزانسیه باید میرفتی همون اول پیش مشاور خانوم الانم دیر نیست

سلام 

سلام

وقتی خودمو جای شما میذارم میفهمم شرایط سخت و دلهره آوری هست!!
من درموردش کمی فکر کردم و چنتا نکته زیر بنظرم رسید. فقط ببخشید متنم طولانه میشه ولی امیدوارم بخونی...

1- اولا رابطتو باهش خیلی کم و حتی حذف کن و اصلا تو شرایط خلوت قرار نگیرید.
البته اینو در مورد همه آقایون نامحرم باید درنظر بگیری. حالا اشتباه شده که تا حالا رعایت نشده ولی ازین به بعد رعایت کن.
ما خانما معمولا یه جذابیتای زنونه ای برای آقایون داریم که خودمون متوجهش نیستیم!!! مثلا غیر از ظاهر، نگاه و صدا و لحن و منش و ظرافت زنونه ....  بعد وقتی در ارتباط نزدیک باهشون قرار میگیریم ممکنه بدون اینکه قصدی داشته باشیم دردسر ساز بشه. سعی کن ارتباطت همیشه کنترل شده و تاحدممکن محدود و دورادور باشه.
بهرحال آدما همه خوددار و قوی نیستن و شما از ته دلشون خبر نداری. ممکنه حتی بروز ندن و اصلا متوجه نشی ولی از درون تحت تاثیر قرار بگیرن و بخاطرش یه زندگی از هم بپاشه. 



2- درمورد این مشکل و سایر مسائل همسرتو نزدیکترین شخص زندگیت بدون و باهش صادق و صمیمی و راحت باشی. اینجوری هم اعتمادش بهت بیشتر میشه و احساس شکستن اقتدارشو نداره و هم خودت آرامش بیشتری داری. دلت شور نمیزنه که مبادا موضوعو از جای دیگه بشنوه و قضاوتش دربارت منفی بشه!!
همسرت اینو هم متوجه نشه که قبل از اون این موضوعو با پدرت درمیون گذاشتی. چون هم اقتدارش میشکنه و هم احساس میکنه به خودش و حیثیت خانوادش لطمه خورده.
به پدرت هم بگو در عین حال که هواتو داره ولی بروی خودش نیاره که چیزی میدونه!! مادرت هم همینطور...



3- بنظرم مهمه که چون این شخص، برادش هست؛ آب و تاب طرح موضوعو یکم کمتر کنی.
چون آدم از برادش کمتر انتظار چنین چیزو رو داره بیشتر احساس خیانت میکنه و یه عمر چطور میخواد باهش روبرو بشه؟؟!!
و اگه رفتار شدیدی داشته باشه ممکنه برادره هم بخواد تلافی کنه و کار به جاهای باریک بکشه. حتی بنظرم خودت به مادر پدر همسرت نگو که اونا رفتار تندی نداشته باشن. بذار اگه خود همسرت خواست بهتر میدونه چطور با پدرمادرش مطرح کنه...
دنظر بگیر که هرچی بگی اون احتمال داره یکم شدیدترشو حس کنه به خاطر غیرت مردونش! یکم دوزشو بیار پایین!
مثلا نگو تو ماشین دقیقا دررابطه باچی صحبت میکرده و یا تکرارش کرده.
در لابلای صحبتای دیگتون بگو:  "چون فلانی مجرده از نگاهش بنظرم میاد من بعنوان یه خانم جوون براش جذابیت دارم. کلا هم شخصیت راحتی داره و من باهش معذب هستم. برای همین دوست ندارم خیلی باهش مواجه بشم. میخواستم ازین به بعد شرایطی که باهش مواجه بشم کم بشه. "
تازه شما اینو بگی حتما ازت میپرسه چرا؟ مگه چیزی شده؟ ولی بعدش باید حتما بتونی جوابشو بدی اما نه با تمام جزئیات که جوش بیاره! فقط یه جمله کوتاه از حرفایی که برادره واقعا گفته ولی حساسیت کمتری داره داره رو بگو. که هم هسرت کمتر شوکه بشه هم اگه یه وقت با برادرش مطرح کرد واقعیت داشته باشه...

در کل خیلی ملایم ولی قاطعانه باید مطرح کنی. یعنی اینطور حس بشه که چیز خیلی خاصی نبوده اما خودت حساسیت داری و ادامه وضعیت فعلی رو نمیپسندی.



4- یه جوری رفتار کن که برادر شوهرت حس کنه نگاه شما بهش یه نگاه مادرانه توام با ترحمه!!! اینجوری ازت بدش میاد و خودش نسبت بهت سرد میشه.
مثلا به گوشش برسه که نظر شما اینه که "بیچاره جوون عذبیه و زندگیش بی سروسامونه و آس و پاسه باید یه فکری به حالش بشه!! چون نیاز به کمک داره و خودش از پس زندگی خودش بر نمیاد!!!" 
حس کنه مثله یه بچه بهش نگاه میکنی .
مثلا برای کارای خیلی ساده که انجام داده با تعجب بگو : ععههه واقعا خودت این کارو کردی؟؟!!  آآآفرین... فکر نمیکردم.. جالبه برام!!! یا اگه ترجیحا باهش ارتباط  مستقیم نداری؛ پیش دیگران واکنشت اینجوری باشه که اونم ببینه و بروش بیاد.



امیدوارم موضوع ختم بخیر بشه.

آقای هویت هم روش خوبی رو گفتن...

خیلی این پست عصبیم کرد خخخ. فکر کنم باری تعالی از خشونت شما ورداشته داده به من. چقدر دخترونه و فاز سکوتین. در وهله اول خودتون با برادرشوهرتون خصوصی دعوا کنین. توهین کنین به ویژگی های ظاهریش مثلا.

به خانم _متاهل ( سوال کننده) 

سلام..واقعا شرایطتون سخته و هر قدمی که برداری باید سرانجامش رو هم بار ها و بار ها فکر کنی..برای همین ارزوی صبر فراوان دارم براتون..

عجب

برادرشوهرت رفتارش خیلی بچه گانست شایدم مشکل فکری داره!!!
بنظرم خائنای حرفه ای اینقدر تابلو و وقیح نیستن. خیلی نگران نباش. همسرت زمینه های رفتاریش دستش هست.
اما شما هم همیشه سنگین رفتار کن که انگشت اتهام بسمتت نباشه... برادر شوهرتم بفهمه که رفتارش باعث کوچیک شدنه خودشه.

در هر صورت هم بنظرم وقتی خانواده خودت تو این شهر هستند؛ در غیاب همسرت هم قشمگ نیست هم لزومی نداره خونه پدرش بری بمونی!!! مگر اینکه نیاز غیر کاری داشته باشن و کسی نباشه بهشون برسه یا اینکه مدت طولانی ندیده باشیشون.
 زیر بار اصرار و تعارفاشون نرو. اونا فقط خواستن بهت ابراز توجه بکنن که گفتن بیا پیش ما ...
بنظرم از محبتشون تشکر کن ولی به بهانه کسالت و نیاز پدر و مادرت حتما خونه پدرت بمون. به همسرتم بگو من خونه پدرم راحت ترم.
حالا در حد یه سرزدن یکی دوساعته و سرزده وقتی که میدونی برادرش نیست بری و برگردی بد نیست... ولی تو این مدت که همسرت نیست فقط یه بار.

برای امنیت روحی و جسمی خودت و بچت خونه خودت هم نمون.

احساس می کنم نویسند فیلم دیده با یه چیزای سرهم کرده اون ماجرای بارداری که گفت داداش شوهرش تو جمع گفته بره بندازه برا من خنده دار بعد بقیه هم راحت نشستن همسرش هم راجت نشسته . کمی باورش سخته

🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫

چقدر مظلومی تو اه اینقدر مظلوم نباش اتفاقا اینجور ادما دنبال کسی هستن  که کاملا بی دفاع باشه یعنی دست من میفتاد یه جور همون اول میزدم درگوشش که برق از چشاش بره تو ایران زن بی دفاع باشه مقصر میشه الانم خونه ی پدر شوهرت نرو مطمئن باش با توصیفی که از برادرشوهرت کردی میتونه شرایط تنها بودن هم فراهم کنه بمون خونه ی خودت به پدر مادرت هم بگو بیان بمونن پیشت میدونم ادم تعارفی هستی همین تعارفات مارو بدبخت کرده مادرشوهرت هم بگو بیاد خونه ی خودت کار شرکت انجام بدین اگرم برادر شوهرت اینجوری نبود درست نبود خونه ای که مجرد هست بمونی به مادرشوهرت بگو پدر من بدش میاد خونه ای که مجرد هست بمونم مادرشوهرت اگر زن فهمیده ای باشه قبول میکنه به نظر من بزرگترین اشتباه بری خونه ی اونا 

با توجه به توضیحاتی که اضافه کردید ، بنظر میاد کلاً خانواده شوهرتون همین مدلی هستن . چون اون عوضی جلوی خودِ شوهرتون از اون حرفا زد و حتی شوهرتون هیچ واکنشی نشون نداد و اینگار تو خانواده شون عادیه ...

ببینید چقدر از بچه هایه وبلاگ بی منت  به فکر کمک به شما هستن پس اصلا نترسید همیشه بهترین کار راحترین کار نیست  

نظر دادن درباره شرایطی که آدم تجربه نکرده واقعا سخته

 با این مشکل خیلی باید ظریف و با فکر برخورد کرد من مورد مشابهی رو چند سال پیش دیدم که اومده بودن طلاق بگیرن بعد دختره گفت پسرتون یعنی برادر شوهرش بهش نظر داره که مادرشوهره می خواست دختره رو تکه پاره کنه می گفت خودت مشکل داری به خیالت می خوای زندگی ما رو بپاشونی  وقتی طلاقت داد پسرم حالیت میشه !!!! 

سلام

اول به بهانه بارداری و کسالت این روزهایی که همسرت نیست برو خونه پدرت بمون.

اینکه همه نظرات متف القول گفتن بیخیال کار شو اصلا درک نمیکنم.یعنی چی بیخیال کار شو؟؟

یعنی من شاخ دراوردم ! براردرشوهره برگشته گفته بچه رو بنداز !!:/  : به شوهرت گفته خانمت ناز داره؟!!!!!!!

عجیبه ک همه نظرات عالی دادن و مشابه به ****.

Karinkito هم واقعا نظر خوبی دادن،باهاش موافقم اینم میتونه یه راهکار خوب باشه،فقط هر چه سریع تر شوهرت رو در جریان بذار.منم با بچه ها موافقم،معلومه کلا پسره زیاد میزنه تو جاده خاکی و واسه بقیه عادی یه.شوهرت و خانواده اش هم شاید زیادی راحتن.

به دختر ایرونی 

وای  یعنی  از دست  ناتوانی  سنا وپدرتون  اعصابم  خرد شد

راستش جریان زندگی شما خیلی ذهن منو درگیر کرد

بنظر میاد این رفتار برادرهمسرت ناشی از حسادت به موقعیت اجتماعی و شغلی و خانوادگی همسر شماست.
چون سنشون نزدیک به هم هست اما رفتاری که از بچگی باهشون میشده خیلی متفاوت بوده!

احتمالا پدر مادرشون از مدتها پیش به همسرشما به چشم آدم بزرگ و توانمندتری نگاه میکنن و پست بهتری تو کارخونه بهش دادن. ولی برادرشو چون کوچیکتربوده بیشتر به کارهای بچه گانش مجوز میدادن. همسرشما ناخودآگاه حس بزرگی میکرده و برادرش حس بچگی! همسرشما والد درونش رشد کرده و برادش کودک درونش!
 واقعیت این بوده که بمرور فاصله هی بیشتر شده درحالیکه به حق نبوده و حقیقت چیز دیگه ای بوده!!

این موضوع باعث شده ازطرفی همسرشما بمرور اعتمادبنفس و توانش بالاتر بره و عزت نفس داشته باشه تاهم موقعیتش حفظ بشه و هم امتیاز بیشتری کسب کنه
از طرف دیگه برادرش همین ویژگیهای اعتمادبنفس و عزت نفس و توانش هی خرد بشه احساس ناکامی در کسب امتیاز بکنه... تا جاییکه بدون اینکه دیگران حس کنن برادرهمسرتون از درون احساس یه شخصیت قربانی رو داشته باشه و دیگه عزت نفسش بقدری کم بشه که نتنها درخلوت چنین کاری میکنه بلکه زشتی این کار در حضور دیگران هم براش مهم نباشه!!! یعنی احساس کنه دیگه چیزی برای از دست دادن نداره!!! پس حداقل راحت باشه و ضربه بزنه تا از طریق ازبین بردن چیزهای که مقصرین این موضوع دارن احساس عقده گشایی کنه...

البته اینا حدسیات منه و نگفتم که شما دلت به حالش بسوزه!!!
همچنان نظرات قبلیمو در رابطه با رویکرد شما دارم ولی بنظرم بجاست که پدراین دوپسر بجای اینکه برای شما بعنوان عروسشون جایگاه حرفه ای قائل باشن سعی کنن بمرور مسئولیت پسر کوچیکترشونو در کارخونه بیشتر کنن تا بلکه کم کم شخصیتش بازسازی بشه. هم وقتش پرتر بشه هم مسئولیت پذیری و استقلالش بیشتر و هم شخصیتش مستقلتر و کارآمد و نهایتا آینده بهتری داشته باشه.

بعضی از بچه ها گفتن؛ انگار باردارشدن شما بموقع بوده و همین بهونه ای میتونه باشه برای اینکه اون شغلو کلا ترک کنید و زندگیتون نجات بدید. این شغل ارزش معاوضه با زندگی شمارو نداره! بنظرم شما یکم بیشتر از حد معمول و عرف با خانواده همسرتون صمیمی و نزدیک شدید. اینجوری بگم: درسته همسر نزدیکترین شخص زندگی آدمه ولی خانواده همسر از خواهر و برادر، به آدم نزدیکتر نیستن. من فکر میکنم بهتره یکم فاصله بگیرید و برای ارتباطتون یه برنامه و حریمی قائل بشید. مثلا هفته ای یک یا دو وعده با اطلاع میزبان باخانودشون رفت و اومد کنید. اینجوری حرمتا بهتر نگه داشته میشه. به همسرتون هم بطور کلی بگید که از رفتارهای راحت برادرش ناراحت میشید.

به خانوم متاهل:

 با پدرام موافقم.... همسرتون چرا باید اجازه بده برادرش راجب سقط بچه اش  نظر بده خودتون پر روش کردین 

به جناب احسان 25

سلام دوستان

سلام.

مهمترین کاری که باید انجام دهید، این هست که هیچگاه با برادر شوهرتان تنها نباشید، حتی در یک ماشین هم تنها نباشید. به نظر من اینکه شوهرتان هم در جریان باشند، خوب هست. حتی اگر هیچ کاری هم انجام ندهند. همینکه شوهرتان را در جریان گذاشته‌اید، خوب هست.

نویسنده عزیز؛مصداق بارز مادر ایرانی فهیمه تو پایتخت پنج بود.

کاراشتباهی کردیدکه گذاشتیداینهمه روش توروتون بازشه که جلوی همه اونطوری حرف بزنه

نمیدونم چرا حس میکنم دارم یه رمان میخونم  ....اما اگه زندگیتو دوست داری هرچه سریعتر خودتو از این دام خلاص کن و به شوهرت همه چیزو بگو.

سلام و روز بخیر

به  دختر ایرونی 

به خانم سوال کننده

افرین خیلی عالی بود مشاورتون

---

سلام 

نه عزیزم خیال راحت نمیکشتش فقط ممکنه باهم درگیر و کتکاری کنن. میدونستم یه همچین سوالی ازت میپرسه ک چرا از اول بهش نگفتی خب حق داره اصلا هر اتفاقی ک مربوط ب خودت باشه رو باید باهمسرت درمیون بزاری  از حالا ب بعد دیگه برات تجربه میشه.

عزیزم ان شالله که ختم ب خیر میشه....ولی چه دل و جراتی داشتی که باز موندی خونشون😓😓🤒🤒🤒

با این اوضاعی که پیش اومده
بنظرم دیگه حتما باید پدرتون در اولین فرصت با پدر همسرتون یه جلسه حضوری و خصوصی موضوعو مطرح کنن
و وقتی همسرتون رسید
حتما اولین کسانی باشن که با همسرتون ملاقات میکنن
تا بتونن آرومش کنن.
دیگه از اینجا به بعد
پدرا با همسرتون سه تایی همراه بشن برای حل موضوع.

ولی من جای شما باشم اولا یکم پیازداغشو کم میکنم !!
و یه جوری بروز میدم که بچست و حالیش نیست...
مخصوصا برادره نباید احساس کنه شما موضوعو جدی گرفتید وگرنه وقیح تر میشه
ولی در عین حال باید کنترل شه...

اگه بتونید غیر مستقیم یه کاری کنید که برادره ناخودآگاه خودش از شما زده بشه بنظرم خیلی کمک میکنه...
یعنی اون اشتباهی که از اول شده که جذب شما شده
یه جوری جبران و خنثی بشه...


شماهم
اولا سرکار و خونشون نرو
دوما اصلا تنهایی بیرون نرو

خوب خوبه دیگه شوهرت فهمید این چطور فهمیدنش خیلی مهم بود که گناهی نیفته گردنت که خداراشکر همه چی به نفع تو جور شد ، از این جا به بعدش اصلا به تو ربطی نداره حتی کنجکاوی هم نکن ولشون کن دوتا برادرا خودشون مسئله رو بین خودشون حل کنن .

چرا فکر میکنم همه رو سرکار گزاشتی تو خونه ی پدرشوهرت با برادر شوهرت تنها موندی در رو قفل نکردی من اگه جات بودم قفل که هیچ دوتا کمد هم پشت در هل میدادم نتونه در رو باز کنه نکنه واسم ما داری قصه میگی عجبا

سلام

نویسنده عزیز این همه ما روضه خوندیم گفتیم نرو خونه خانواده شوهرت؛ اون موقع تو اد رفتی خونه مادرشوهرت اونم وقتی هیچکی خونه نیست،در و پیکر درست حسابی نداره،یه اشغال کثیف هم اونجا با نیم تنه لخت راس راس میگرده؟!اخه من به تو چی بگم دختر؟!!!!میدونی اگر شوهرت تماس تصویری نداشت چه فاجعه ای ممکن بود رخ بده؟

به خانم سوال کننده

خانوم 98 اینکه یه مرد به یه زن چش داشته باشه با اینکه یه زن به یه مرد چشم داشته باشه خیلی فرق میکنه.زن شوهر داری که به مثلا برادر شوهرش چشم داره چی کار میتونه بکنه؟حداکثرش هی بهش پیام میده مرضشو نشون میده التماس و گدایی عشق میکنه.ولی یه مرد خییلی میتونه خطرناکتر باسه.بحث فقط بحث گریه و حرف عاشقونه پنهانی نیست.بحث بحث تجاوزه.مرده میتونه به زنه تجاوز کنه و حتی ازار و اذیت جسمیش بده ولی زنه به مرده تجاوز مبکنه؟به مرده اسیب جسمی میرسونه؟اصلا قابل قیاس نیستن.نویسنده پست خیلی کار خوبی کرد که گفت

یه چیزایی تو این ماجرا هست که آدم به واقعی بودنش شک میکنه 

بیا

ب نظر من تو خودت هم ازین مسئله بدت نیومده،

اصلا چیزایی که تعریف میکنی باعقل جوردر نمیاد کسی که میدونه توخطره پای ابروش درمیونه سعی میکنه به هر طریقی خودشو از خطر دور کنه شما خودتو میندازی توهمچین موقعیتی عین خیالتم نیست عکس العمل شما خیلی جالبه هر دختری جای شمابود از ترس پامیشددمیرفت خونه باباش دیگه هیچ وقت بدون همسرش نمیرفت خونه خانواده همسر اونوقت شما رفتی خونشون باهاش تنهابودی اجازه میدی به حریم خصوصیت واردشه همین جوری دراتاق واکنه بیاد تو با لباس ناجور توهم همین جوری نگاش میکنی خیلی جالبه یا شما خیلی خونسردی یا این داستانت واقعی نیست یاکلا توهم بدت نیومده 

به خانم سوال کننده

یه جای کار بدجور میلنگه😕

بهتر شما خودتونو به خاطر نظرات بعضی از دوستان ناراحت نکنین قصد بیشتر دوستان فقط کمکه وقصد پیش داوری در مورد اتفاقات شما رو ندارن مشکلتون انشاالله حل شد دیگه؟

به خانم 98

نمیدونم والا!!!ی آدم یعنی انقد خله ک تو این وضعیت برداره اس بده ب طرف!!!خب معلومه شما ب شوهرتون نشون میدین!!یعنی نترسید!چی بگم!ی جوریایی مشکوکه قضیه!

---

---

به پسر آریایی

اول لازم میدونم یه سری نکاتو بگم: