سلام

 من یه دخترم و فوق العاده ناراحت و پشیمون بابت کار اشتباهی که دو سه سال پیش مرتکب شدم . روز های طولانی و گرم تابستون از رو بیکاری مینشستم پای کامپیوتر و تو شبکه های اجتماعی میچرخیدم . همه ی این شبکه ها هم , شبکه هایی هستند که به اصطلاح دارای مجوز رسمی هستند و فیلتر نشدند اما متاسفانه روی این شبکه ها هیچ نظارتی صورت نمیگیره .

خلاصه از صبح که از خواب بیدار میشدم مینشستم پای کامپیوتر و فقط موقع ناهار و شام بیرون می اومدم . میدونید اهل دوستی با پسر ها نبودم و تا به حال حتی یک کلمه هم از نزدیک با هیچ پسری صحبت نکردم اما تو دنیای مجازی همه چیز یه جور دیگه است .

من دختر خجالتی هستم اما زمانی که تو نت بودم خیلی راحت حتی با یک جنس مذکر شوخی میکردم . خصوصا فضای اینجور شبکه ها جوریه که ناخوداگاه دوست داری خودت رو خیلی اجتماعی و به قول معروف با حال نشون بدی .

توی اون دو سه ماه با اینکه خیلی پیام خصوصی با پیشنهاد اینکه هم دیگه رو ببینیم و شماره رد و بدل کتیم و از این چیزا تو اون شبکه ها بهم میشد اما خدا شاهده حتی یک بار هم وسوسه نشدم که قبول کنم و در واقع عاقبت اینجور مسائل رو میدونستم و حتی فکر ملاقات با اون آدما هم به ذهنم خطور نمیکرد اما شوخی و شکلک ها ی مختلف یاهو و جوک ها و حرف های مسخره جزو لاینفک چرخیدن تو این شبکه ها بود.

گاهی وقت ها هم آدمای کثیفی بودند که از هر فرصتی استفاده میکردند تا بحث رو به سمت مسائل نامربوط و مستهجن بکشونند . تو این مورد اخری همیشه خیلی تند برخورد میکردم البته . خلاصه وضعیت جوری بود که حتی اگه یک روز وارد اینترنت نمیشدم و اون جوک ها و مطالب وقت تلف کن و چرت رو نمیخوندم و تو بحث های مزخرف گروهی با ادمای علاف تر از خودم شرکت نمیکردم روزم شب نمیشد .

بعد از اون سه ماه تابستون یادم نیست چه اتفاقی افتاد و کی چی گفت که به خودم اومدم و فکر کردم من که تو یه خانواده ی تحصیل کرده و نیمه مذهبی بزرگ شدم و پدر و مادرم همیشه از هر لحاظ (مادی و معنوی ) ازم حمایت میکردند و هیچی کم ندارم چرا باید با آدمای سرخورده و پر از عقده های جنسی هم صحبت بشم که فقط وقتم رو تو تابستون بگذرونم . پسرایی که وقتی باهاشون صحبت میکردم میفهمیدم که ه رو از ب تشخیص نمیدادند ولی از رو عادت باز هم صبح روز بعد میرفتم سراغ اینترنت و باهاشون حرف میزدم . خلاصه اون روز عضویتم رو از همه ی اون شبکه ها لغو کردم و دقیقا یادمه که اون روز چقدر گریه کردم چون احساس کثیف بودن بهم دست داده بود . 

سال بعد از اون قضیه ها کنکور داشتم و با یه رتبه ی فوق العاده رشته ای که دوست داشتم قبول شدم و الان یک ساله که دارم تو بهترین دانشگاه تهران درس میخونم . همه چیز از هر لحاظ برام فراهمه . دانشگاهی که توش درس میخونم سطح علمی خیلی بالایی داره جوری که تنها رتبه های خیلی بالا رو پذیرش داره بنابراین همه ی هم کلاسی هام چه دختر و چه پسر از نظر اخلاق و درس و خانواده نمونه هستند و تازه الان دارم میفهمم دوست درست و حسابی که شایسته باشه آدم باهاش معاشرت کنه چه خصوصیاتی داره .

اما با وجود همه ی این ها هر لحظه اون سه ماه مزخرف تو ذهنمه . وقتی دوستام با افتخار از این که تا به حال با هیچ نامحرمی شوخی نکردند صحبت میکنند احساس حقارت بهم دست میده و بغض میکنم . از همتون خواهش میکنم حتی تو فضای مجازی هیچ وقت با هیچ پسری صحبت نکنید چون عذاب وجدانش بعد ها حتما باهاتون میمونه . گاهی وقت ها فکر میکنم من دارم خیلی سخت میگیرم ولی بعد یه چیزی مدام تو گوشم میخونه که با سه ماه ندونم کاری اون پاکی روح خودم رو برای همیشه از دست دادم .


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)