سلام 

حالم خیلی بده، خسته م ... 

خسته از والدین بی مسئولیت، از والدین بی درک ، از بچگیم تا الان هیچ تاثیر مثبتی روم نداشتن، همه ش ضرر بودن ، تو  16 سالگیم خودم رو جمع و جور کردم ،اعتماد به نفسی که هیچ وقت تو زندگیم به خاطر سرکوب های والدینم نداشتم رو ،خودم  به خودم دادم . سعی و تلاش هام تو تغییر دادن شون بی فایده بود ... ، گفتم به درک ، منم خودم رو به اون راه زدم و زندگیم رو ادامه دادم ولی ... 

امسال دیگه نمیتونم تحمل کنم ،من امسال کنکور دارم ،  اصلا براشون مهم نیست انگار نه انگار کنکور دارم ، مراعات حالم رو نمیکنن، دعوا،  سر و صدا و  تلویزیون ،بهشون تذکر میدم میگن همینی که هست .

حتی اگه یک ذره براشون مهم بودم، اگه یک ذره درک داشتن، دیگه این کارها رو نمیکردن، حداقل امسال رو ، آخه من چه جوری میتونم انگیزه داشته باشم ؟!

پدرم فکر میکنه همه چی با پول حل میشه همین که از نظر مادی رفاه داشته باشی کافیه ، دریغ از یک ذره فرهنگ ، من شدیدا با شخصیت شون مشکل دارم ، ازشون متنفرم . الان واقعا تنها ، مردن برام آرامش بخشه  ، من اگه به اهدافم نرسم میمیرم ، تو بد شرایطی هستم، خیلی بد 


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)