سلام

من هنوز بعد دو سال که تو زندگیمه وقتی میخوام ببینمش استرس تمام جونم رو میگیره، وقتی زنگ میزنه تپش قلب میگیرم، اصلا حالتم نرمال نیست نسبت بهش. دو ساله شب و روزم شده فکر و ذکرش. البته اونم وقتی منو میبینه خیلی استرس داره، هول میشه منم متقابلا همین طور هستم.

ما قراره چند وقت دیگه رسمی ش کنیم، اما نمیدونم واقعا با این حس و حال چیکار کنم، بی نهایت عاشقشم، یعنی این استرس قراره تا کی با من باشه، من بچه نیستم 25 سالمه اون 32 ، من دانشجو دکترا هستم و اونم همین طور، با این وجود وقتی مبینیم همو اینقدر استرس دارم که حرف زدن یادم میره، اونم همین طوره. دیگه خسته شدم، دلم میخواد باهاش راحت باشم، بهش زنگ بزنم.

اون هم چون حس و حال منو داره نمیتونه اینقدر راحت باشه، ما همدیگه رو بی نهایت دوس داریم، طوری که توی این دو سال حتی یک بار هم برای یک ساعت قهر نکردیم، اما مثل دختر پسرای نوجوان دست و پای خودمون رو گم میکنیم، من به هیچ عنوان دختری نیستم که مدام استرس داشته باشم در مقابل همه یا خودم و دست کم بگیرم، به هیچ عنوان اینطور نیست، اما در مقابل این آدم من تقریبا خودم رو میبازم و فراموش میکنم جایگاهم رو، اینا علائم چیه؟ زیادی عاشقم؟ یا ... یا چی؟ 

کمکم کنید یعنی بعد ازدواج هم اینقدر استرس داریم برای هم ؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)