رها و یلدا دو تا دوست بودن ، از 6 سال پیش تا الان ، خوبی ها و بدی هاشون با هم بود. 4 سال پیش کنکور رو دادند. رها که کنکورش خوب شد و یلدا نه. یلدا رها رو مقصر میدونست، خودش و خانوادش. با اینکه رها هیچ نقشی در این نتیجه نداشت بلکه کم کاری یلدا باعث این نتیجه شده بود . رها با دریایی از ناامیدی و ناراحتی به دانشگاه رفت و تصمیم گرفت امسال به یلدا کمک کند تا دوباره کنکور را خوب بدهد.

رها فشارهای عصبی زیادی رو از طرف یلدا تحمل کرد شب و روزش گریه بود .ظهرها وسط تایم کلاس های دانشگاهش باید حتما سر ساعت به یلدا پیام میداد تا بهش انرژی بده اما یلدا هر روز باهاش دعوا میکرد. حتی اگر رها یک ذره دیرتر میومد پیام میداد و یا اینکه میگفت کلاس دارم یلدا با تیکه و حرفاش آزارش میداد طوری که رها به آدمی عصبی و پرخاشگر تبدیل شد.

چه شب های امتحان که رها بخاطر یلدا بیدار موند تا با اون حرف بزنه که نکنه کنکورش رو بد بده و نتونه درس بخونه. هر روز یلدا میومد و رها رو مقصر بد دادن کنکورش معرفی میکرد در صورتی که واقعیت این جور نبود.

اون سال یلدا کنکور داد نتیجش خوب شد اما حتی یک تشکر از رها نکرد . رها که دیگه تصمیم گرفت جایی در زندگی یلدا نداشته باشد تصمیم به رفتن گرفت اما یلدا تلاش کرد تا مانع رفتن بشه چون اگر رها میرفت یلدا تنها میشد . دو سال از دانشگاه یلدا گذشت و ترم 4 بود از اونور رها ترم 6.
رها همیشه تصمیم به رفتن داشت چون یلدا همیشه اذیتش میکرد و ازش کینه میگرفت همیشه آزارش میداد و فشار عصبی بهش وارد میکرد همه میگفتن این دوستی اشتباهه اشتباه.

اما هر دو وابسته بودن وابسته ، رها دیگه آدم قبل نبود آدم عصبی بود ، آدم وسواسی شده بود مهربون نبود کینه ای بود روز به روز بدتر میشد. الان که 6 سال از دوستی اونها میگذره و اون ها وابسته بودند یلدا نامزد کرده و رها حالش خیلی داغون بود.

یلدا از یک لحظه پیشرفت رها ناراحت میشد بهش میگفت تو حق نداری زودتر از من ازدواج کنی. حتی واسه خوشبختیش هم دعا نمیکرد. اگر میفهمید رها خواستگار داره حاضر به بهم خوردن اون بود. بهش میگفت تو زودتر از من رفتی دانشگاه اما نباید زودتر از من ازدواج کنی. رها خیلی شکسته شد وقتی متوجه شد که دوستش همچین چیزی رو واسش میخواد.

الان یلدا نامزد کرده تغییر رفتارش با  رها ، رها رو آزار میده. با آب و تاب تعریف کردن واسش که نامزدم چی گفت و چی کرد آزارش میده. رها دلش شکسته. از ازدواج دوستش خوشحاله اما از اینکه این همه پیش خدا دعاکرد و خدا زمینه ازدواج رها رو مهیا نکرد دلش شکسته هست.

( همه به رها میگن خوب بود دوستت رفت اون مانع تو بود اون مانع پیشرفتت بود اون مانع ازدواجت بود چون خوشی رو ازت میگرفت چون یلدا بارها داخل حرفاش گفته بود که با ازدواج رها مخالفه).

یلدا از دیشب که نامزدیش رو اعلام کرد رفتارش عوض شد با رها. دیشب به رها گفت خوشبخت بشی ان شاء الله تو هم. رها که اونقدر ناراحت بود از اینکه تو حتی حاضر به ازدواج من نبودی و الان چون خودت ازدواج کردی خیالت راحته.

رها دلش شکسته هست. اره من رها هستم. دلم خون شده . دارم دیونه میشم. کسی که خودش حاضر به ازدواج من نبود چرا این جوری با تغییر رفتارش نشون میده . داشتم دیوونه میشدم .موهامو از ته میکشیدم بغض داره خفه ام میکنه و از دیشب دارم گریه میکنم. دنبال دو تا قرص میگشتم تا بخورم و بخوابم و دیگه بیدار نشم.

اونی که هیچ وقت راضی به خوشبخت بودن من نبود حالا داره دعا میکنه. بهش گفتم به دعات نیاز ندارم. کسی که وقتی من رفتم دانشگاه تیکه بارم کرد و اذیتم کرد که آره رها تو دوستات رو دیدی منو فراموش کردی که خدا شاهده این طور نبود،  اما اون حتی از اینکه بفهمه من رفتم خونه عموم هم ناراحت میشد میگفت نه رفتی خونه عموت پیام دادی یعنی اونا رو ترجیح دادی ب من.

من رها هستم.دلم خونه. اذیتم. تنهام. دلم میخواست وقتی دیشب بهم گفت نامزد کردم بهش همه چی رو میگفتم مثل خودش که همیشه میزد تو ذوقم بزنم تو ذوقش. بهش بفهمونم از کارش و رفتارش ناراحتم. بهش بفهمونم که از حرفاش ناراحتم. نمیخوام تو عقدش برم نمیخوام تو عروسیش باشم .

میخوام شمارش رو حذف کنم نمیخوام ببینمنش. حالم بده خیلی بدتر از اون چه که فکرش رو میکنید داغونم نه از ازدواج دوستم نه. از رفتارش ، از اینکه چرا خدا به دعای من توجه نکرد چرا ؟ منی که همیشه با خدا بودم چرا خدا نگام نکرد چرا گذاشت اذیت بشم ؟ چرا ؟

دارم دیوونه میشم دلم میخواد بمیرم بمیرم بمیرم ، به من کمک کنیم چکار کنم ؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)