خانواده برتر

از قضا شاید داییتون مشکلی هم نداره. الکی میگه مشکل واسم پیش اومده. معمولا وقتی دو طرف شریکن اون طرفی که وضعش خوب میشه هی چشمش دنبال فروختنه که یه مالی بهش برسه.

البته ببشید که اینو گفتم ولی خوب دیگه حقیقتیه. منظورم اینه که آخه این چه فشاریه که الان دایی شما به شما آوردن آخه. دو طرف باید راضی باشن و درست نیست که شما رو بذارن لای منگنه. دوره زمونه بدیه واقعا که فامیل آدم مجبورش کنه بره وام 100 میلیونی بگیره اونم از مؤسسه های خصوصی.

تذکر

سؤال کننده ببین. ما همچین مشکلی داشتیم طرف مجبورمون کرد وام کلان اینجوری بگیریم از بانکهای خصوصی. تازه از دایی هم نزدیکتر بود . سر خودمون اومده که می‌گم. اگه بتونید وام از بانکهای خصوصی اونم انقدر کلان نگیرید بهتره. به خدا ما وام گزفتیم ازشون یه اینجور وامی. خدا گواهه الان که الانه داریم قسط میدیم یعنی فکر کن 10 میلیون بگیری بعد 35 میلیون پس بدی. سودشون خیلی بالاست. خیلی. خیلی بده همه حقوق هر ماهمون این پنج ساله که داره می ره جای قسطها و هنوزم تموم نشدن. دیرکردشونم که خداتومنه. دو سه ماه ندی هم جلو حقوق ضامنارو رو می بندن هم خودتو. دیرکردم می کشن روش. خلاصه ما هنوزم که هنوزه تو گل هستیم به خاطر اون وام . از مؤسسه مهر اقتصادم گرفتیم.

به خدا همین امشب که اینو واست مینویسم شام نداریم بخوریم الان. چون هر چی حقوق میگیریم همش بابت قسط اون وام می ره. هر روزم نفرین اون فامیل نزدیکمونو می کنم. دیگه کاری از دستم برنمیاد. چون اون وضعش خوب بود ولی همش چشمش دنبال این خونه شریکی بود. مارو مجبور کرد که بفروشیم. مام چون نخواستیم آواره شیم تن دادیم به اونجور وامی.

نمیخوام بترسونمت ولی اگه دارین قسط بدین وام بگیرین. اگرم از جاهایی بگیرین که سودشون کلان نباشه بهتره. اگرم داییتون کوتاه بیاد تا هرموقع پولشو جور کردین بهتر از وام گرفتنه.

دایی جان زندایی عزیز

جای دوری نمی ره به خدا. به خواهر و خواهرزاده هات رحم کن لطفا. یه مهلتی بده . داشتن حقتو می دن. نمی خورن که.

خدایا ببین این دوره زمونه رو. فامیل آدم به آدم رحمش نمیاد.

دلم خیلی پره. از روزگار. از فقر. از همه چی.

سلام عزیزم. ممنونم از دعاهای خوبت و امیدوارم خداوند بهترین راه ممکن رو جلو پاتون بذاره و حتی راه خوبی رو که ناممکن هم باشه براتون ممکن کنه. می دونین عزیز اونی که این بلا رو سر ما آورد برادر و زن برادرم بودن. ما هم بی سرپناه. چند تا خواهر برادر. پدر فوت شده. خلاصه بهمون رحم نکردن. با اینکه خونه داشتن و ماشین و حقوق بالا (داداشم کارمنده اونم شغل رسمی خوب) ولی زن برادرم وادارش کرد نشست زیر پاش که هی بگه خونه رو بفروش. خونه رو بفروش . چون با ما شریک بودن. ولی ما جایی نداشتیم نمی تونستیم بریم. چون اصلا کسی به جمعیت زیاد خونه نمیده . انقدر نامرد بودن میگفتن بیاید سهم ما رو بدید یا اگه ندارید بفروشید برید اجاره نشینی . با سهمتون که میتونید اجاره نشینی کنید. نمی تونید؟ ما هم یه مشت دختر بی سر پناه بدبخت داداشامم کوچیک . خلاصه بهمون رحم نکردن. هر روزم تلفن میکردن مث برج زهرمار که اگه نفروشید اگه سهم ندید شکایت میکنیم دادگاه. خدا گواهه خونه دارن. جای یکی دو تا هم دارن . کلی پس انداز. طلا. پول. ولی با ما اینکارو کردن. ماهم برای اینکه آواره نشیم مجبور شدیم خونه رو نگه داریم. اونم چه نگه داشتنی فعلا صد میلیون وام گرفتیم از سه دنگ اونا 1و نیم دنگ خریدیم. یعنی هنوزمتوی سند یک و نیم دنگ به نم اوناست. تازه این وام که تا ده سال دیگه تموم شه باید برای یک و نیم دنگ بقیه ش یه فکری کنیم. یعنی یه عمر گرسنگی و بدبختی. باور کن روزهایی بوده که کرایه نداشتم برم دانشگاه. چون حقوقمون همش بابت وام می ره. فکر کن تا تموم شدن وام اول که حدودا میشه سال 1404 و وام بعدیم از اونموقع بگیریم دیگه میریم رسما برای سال 1410 حداقلش. که با این حساب یعنی من اونموقع میشه حدود 35 سالم. یعنی عمر ما الکی تباه میشه. دانشگاه که دیگه نمیتونیم بریم. غذای خوب که هیچی. لباس خخخ. مریض که بشیمم باید بمیریم. پشتوانه مالی ضعیف.

اونوقت زن برادرم و برادرم فکرمیکنی با صدمیلیونی که از ما گرفتن چیکار کردن؟

اول از همه یه سفر شمال با خونواده خواهر زن برادرم رفتن. بعد کلی دکوراسیون خونه شونو عوض کردن. با 50 60 تومنشم ازین مسکنای آپارتمانی خریدن داره باد میخوره. از قضا دو سال گذشت همون مبلایی که ازون پول خریدن یه مشت چوب و چله بود انداختن دور و بعضیاشم به قیمت ارزون فروختن. خونه هه هم همچین مالی نیست. جای بدیه و نه هیشکی میخره و نه اجاره ش میکنه. اینه که آدم کارش راهش هدفش خدایی نباشه ضرر میکنه.

واللا من چشممم دنبال مالشون نیست و نبوده . اما وقتی برادر آدم به آدم رحم نمیکنه. به حال خواهر برادرای یتیمش دل نمیسوزونه. دیگه از این زمونه چه انتظاری میشه داشت؟؟؟؟؟؟؟؟

مثلا چی میشد صبر میکرد. اون که خونه داشت. توی سند هم که سه دنگش به نامش بود. فرار که نمیکرد. یا ما نمیخوردیمش. الانم هنوز بابت اون یک و نیم دنگ مونده به اسمش هر از گاهی زنگ میزنه میگه میخواید چیکار کنید. این اخرش رسما ما رو آواره میکنه. معلومه. خدا به دل مادرم رحم نه فقط.

میدونی زنداداشم وقتی که به داداشم شوهر کرد. کلی سنش بالا بود. از یه خونواده فقیر . دامادشون هر از گاهی خرجشو میداده. بعد حالا به ما رحم نمیکنه و شکر خدا ور نمیکنه که یه مرد کارمند رسمی با خونه و پس انداز رفته گرفتتش. انقدر نوکیسه ست که زیر پای برادرم رفت. برادرم هم که متاسفانه بی عرضه و بی غیرت و زیر بار زور زن رفته. اینه که ما رو به این روز انداخت. فعلا که با چنگ و دندون حفظ کردیم . خدا بهمون رحم کنه

ما آدما وقتی خودمون به خودمون رحم نمیکینم به کسی که از گوشت و خونمونه رحم نمیکینم و مال دنیا گولمون میزنه دیگه چطوری میخوایم به هموعهای دیگه مون رحم کنیم. اینه وضع دنیای ما.

برای شما هم بهترین آرزوها رو دارم. تو رو خدا ببخشید که اینجا درد و دل کردم. هدفم ناراحت کردن شما نیست و از خدا میخوام که براتون خیر و خوبی رقم بزنه. ایشاالله که برکت بیاد تو زندگیتونو از زیر منت داییتون دربیاید. هدف من این بود که خوانندگان این پست بفهمن که نوعدوستی و انساندوستی خوبه نه مالدوستی. مال چرک کف دسته. بادآورده رم باد می بره.

فکر کن این وامی که ما گرفتیم با اون همه سود کلان که همه زندگیمون از سرش رفته درواقع همون منبع پولیش از خود مردم تامین میشه دیگه. مثلا برادر من ما رو به زور پول کرده همون پولو یا بخشیشو برده گذاشته توی بانک خصوصی  سودشو از راه یه ادم فقیری مث خود ما داره میخوره. ببین ما ادما چه توی دور باطلی داریم زندگی میکنیم. من پول برادرخواهرای یتیممو به زور بگیرم خونه شونو بفروشم ببرم پولشو بذارم توی بانک ازش سود بگیرم بعد بانکدار همونو بده دوباره به خواهر برادر خودم یا چه فرقی میکنه خواهر برادر یتیم یکی دیگه. بعد خدا تومنم سود بگیره بخوره.

اینه که تا آدما خودشون به خودشون رحم نکنن وضع مملکت و جهان همینه که هست.

فقط عبرت گرفتم که اگر روزی شوهر کردم چشمم دنبال مال شوهر نباشه و حداقل درک کنم که برادر و خواهر و مادر شوهر هم مثل خود من انسانن و راضی به بدبخت کردنشون نباشم. نمیخواد از جیب شوهر چیزی بهشون بدم. کمک پیشکشم ولی حداقل یه صبر رو که میتونم بکنم تا وقتی وضعشون خوب شد پولمو بگیرم. آخ روزگار

دوست عزیز

تو رو خدا ناامید نشید. پناه بر خدا. از خدا میخوام پولتون هر طور شده جور شه. اگرم مجبور شدید وام بگیرید و چند سالم سختی در پیش بود عیب نداره بازم از رحمت خدا ناامید نشید. خدا بزرگه. سعی کیند دلتون رو شاد نگه دارید. مخصوصا دل پدر و مادرتونو نشکنید  یا بابت سختی کشیدنتون غر بزنید بهشون. امیدوارم شرایط براتون بهترین رقم بخوره. اینو از ته دل از صمیم قلب از خدا براتون خواستم و همچنین برای همه آدمایی که به هر شکلی توی مضیقه هستن.

به زهراا و سوال کننده

سلام خواهرای گلم. ممنونم از همدردی شما. ما فقط به خدا توکل کردیم. قراره سر کار هم برم که حداقل کمک خرج مامانم بشم. به هر حال خدای همه ی آدما بزرگه اما اینها فقط میشه عبرت که آدمیزاد به همنوعش رحم کنه. واللا توی این دنیا هیچی برای هیشکی نمی مونه وگرنه من فقط راضیم که مادرم با چنگ و دندون خونه رو نگه داشت که حداقل اگرچه با سختی ولی زیر سقف خودمون باشیم . در به دری اونم برای یه مشت دختر واقعا سخته. دوره زمونه هم دوره زمونه ی بدیه. بازم خدا رو شکر که زیر سقف خودمونیم فعلا چیز زیاد دیگه ای نمیخوام و از خدا شاکرم که یاد گرفتم که پولدوست و بیرحم نباشم. همین سختی کشیدنها خوبیش اینه

به سوال کننده

به یاری خدا وامتون جور میشه و ایشاالله خونه رو نگه می دارید. وقتی دل آدم پاک باشه خدا هم هواشو داره. شما فقط بسپرید به خدا و تلاش خودتون رو هم بکنید. از هیچی هم نترسید. خدا خودش ایشاالله اونقدر روزی و برکت توی زندگیتون بیاره که به راحتی وام رو بپردازید. راستی یه سوال

خونه ی شما دوطبقه مگه نیست؟ اگر بشه با وام بخریدش ایشاالله. بعد یه طبقه شو اجاره بدید و از پول اجاره هم برای کمک خرج زندگی و یا احیانا هر چندماهشو برای دادن یه قسط مثلا استفاده کنید این چطوره؟ اگه اینطور باشه که من فکر میکنم باز بهرحال خوبه. یه کمک خرج هر چند کوچولییه برای خودش و میشه روش حساب کرد.

ولی نظر من اینه که هر طور شده خونه تونو نگه دارید. چون متاسفانه وضع مملکت یه طوریه که ادم اگه خونه شو بفروشه معلوم نیست که چی به سرش میاد. ممکنه دیگه با اون پول جای خوب گیرتون نیاد یا اینکه خونه ای بخرید که ازش ناراضی باشید . خونه هایی که معمولا توی این چندساله ساخته شدن یا حتی قدیمتر بیشتر برای بساز بفروشه. خیلی کم خونه خوب گیر میاد. یکی از فامیلهای ما یه خونه ای خریده الان متوجه شده که موریانه داره. وای که به چه دردسری افتاده. الان خیلی ناراحته و هی داره خرج تعمیرات زیرساختیش میکنه.

بالاخره شما به خونه خودتون عادت دارید و خونه تونه . همون وام رو بتونید بگیرید و نگهش دارید بهتره . این نظر منه البته .البته انشاءالله با مشورت برادرتون سعی کنید بهترین وام رو با کمترین سود ممکن بگیرید.

من هم همیشه شما رو دعا میکنم سوال کننده ی مهربون. امیدوارم کارتون به بهترین نحو ممکن رقم بخوره.

اره متأسفانه اینکه فامیل آدم به آدم رحمش نیاد این واقعا زجرآوره و این هم که میگید مدام حرف فروش خونه رو میزنن بله خودم توی شرایطش بودم و درکتون میکنم واقعا. روزایی نبود که برادرم زنگ نزنه و از فروش خونه نگه. انگاری که صاحبخونه داشتیم و مستأجر بودیم. تو خونه ی خودت باشی و صاحبخونه هم داشته باشی نصیب کافر هم نشه به خدا. چه روزای بدی بودن اون روزا. چقدر برادرم زنگ میزد و مادرم هم که راهی پناهی نداشت غصه میخورد و سردردهای ناجور میگرفت. حتی میفتاد بیمارستان. باز هم خداروشکر که تا حدودی تونستیم دهنشونو ببندیم با وام. من الان راضیم اگرچه فقیر باشیم ولی آرامشی که الان داریم خودش نعمت بزرگیه.

نه عزیز واقعیتش هیچگونه کمکی از حقوقشون به ما نمیکنن. هیچگونه. شده نداشتیم رفتیم از همسایه پول قرض گرفتیم اما داداشم نداده. یکبار برای دانشگاهم پول نداشتیم مامان ازش قرض خواسته بود گفته بود مجبور نیست درس بخونه میتونه بره مغازه ای جایی کار کنه که به دیگران رو نندازید. از اون گذشته اصلا حتی به عنوان مهمون هم به خونه شون راه نداریم . دو سال پیش یکبار با مادرم رفتیم خونه شون که مثلا روحیه مادرم تازه بشه زنداداشم رفت نشست توی آشپزخونه و اصلا پیشمون نیومد . برادرزاده مم اومد گفت عمه مامانم راست میگه که یک و نیم دنگ از خونه تون مال ماست. خوب بفروشید پولمونو بدید من الان میخوام برم کلاس شنا پول ندارم. میخوام پس انداز کنم برای اینده م پول ندارم. برادرزاده م همش 9 سالشه که این حرفا رو میزد. خلاصه مادرم خیلی دلش شکست و هلک هلک یه جوری که بچه متوجه ناراحتیمون نشه پاشدیم برگشتیم اومدیم. دیگه این چیزا گفتن نداره. ببخشید تو رو خدا سوال کننده من این پست رو با این حرفا الکی پر کردم. فقط پناه بر خدا.

یه جایی توی این پست من گفتم نفرینشون کردم ولی واقعیتش به جز یکی دوبار اونم از سر سختی کشیدن که زجرای مامانمو دیدم دیگه دستم نرفت نفرینشون کنم. از خدا هم میخوام منو ببخشه که این کارو کردم و نفرینمو پس میگیرم. هیچوقت نه چشمم به مالشونه و نه هم از خدا براشون بدی میخوام. نفرین کار درستی نیست. ادم به دشمنش هم نباید نفرین کنه. اینجوری خدا خودش می رسونه و هوای ادمو بیشتر داره. دیگه دلمو بد نمیکنم خدایا ببخش