سلام به همه خانواده برتری های عزیز

میخواستم تو مسئله ای بهم کمک کنید ، از اولش میخوام براتون تعریف کنم . دختر احساساتی هستم و از این بابت خیلی حساسم و نقطه ضعفم همین احساساتمه .

برم سر اصل ماجرا ؛

تو محل کارم آقایی رو دیدم و پیام هامون تا جایی کاری بود تا اینکه ۴ ماه پیش صمیمی شدیم تا الان ، میدونستم یه پسر کوچیک دارن و میدونستم با خانومی نیستن ولی متوجه شدم که طلاق نگرفتن بخاطر بچه ، تا دیروز که گفتن بزرگترا پا در میونی کردن و زنم برگشته ، منم گفتم پس دیگه تنها نیستی ، همون شب خواستم تمومش کنم . ولی معلوم بود که میخواست ادامه بده ، گفت لام تا کام با هم حرف نمیزنیم . هر کس تو یک اتاق جدا میخوابه . تنهایی بهتره تا این .

من گفتم جدایی تابو نیست ، اونم گفت هر کاری تو بگی میکنم ، بعدشم ادامه ی بحث رو به فردا موکول کردیم . فرداش که گفتم فکر کردی یا نه گفت دقم نده من نمیتونم ازت دست بکشم و بدون تو نمیتونم و وابستتم . فاصله سنی ایشون و خانومشون کمه ولی اختلاف سنی ما زیاده . الان هنوز حرف میزنیم ولی من اصلا صمیمی نمیشم و از آینده میگم یه جورایی که متوجه بشه نمیخوام باهاش ادامه بدم . منم راستش وابسته شدم . نمیدونم میخواد جدا شه یا نه . اصلا جرئتش رو داره؟

من دارم واسه ی کنکور ارشد سال بعد میخونم ، شاید میخواد ذهنمو درگیر این قضایا نکنه تا تکلیف من معلوم شه ، میدونم به خاطر بچشه که ادامه داده رابطش رو ، آخه این طور که میگه بدون من نمیتونه ( میدونم که راست میگه ) به هر حال که واسه من موقعیت ازدواج پیش میاد ، یعنی این مسئله رو در نظر نمیگیره . به نظرتون همین طور رسمی ادامه بدم تا نیت واقعیش رو بدونم؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)