سلام

29 سالمه ، از وقتی یادم میاد دیمی بزرگ شدم . هیچ محبتی از خانوادم ندیدم ، حتی یادم نمیاد مادرم یکبار منو ببوسه یا پدرم .

نوجوون بودم که مادرم خودکشی کرد ، اول دبیرستان بودم معدلم هفده بود اما بعدش همه کارای خونه ریخت سر من ، تک دخترم و سه تا برادر که ازم بزرگترن . بماند که چه بدبختی های کشیدم .

در حال حاضر هر سه برادرم معتادن و پدرم ده سال زن جوان گرفته و خوشه . به ما هم فقط خرجی میده در حد بخور و نمیر . در صورتی که وضعش خوبه و ادکلن هاش بالای دویست تومنه .

مشکل من اینکه زندانیم . از وقتی دیپلم گرفتم تا الان دوازده ساله که حبسم . برادرام بد دلن شاید دو ماه یه بار با خالم برم بازار یه بارم با بدبختی .

خواستگارم که معلومه با وضع برادرام و البته چهره زشتم ندارم . الان سوال اینه خدا چرا منو افریده ؟ هیچ استعدادی ندارم که حداقل تو خونه کار کنم . انقدر تحقیر شدم . خدا خودش شاهده از هیچ نذر و نیازی کم نذاشتم . کسایی که منو میشناسن به قران برام گریه میکنن .

الان تو آخر جوانی به این فکر میکنم هیچی نیستم نه مدرک دارم ، نه شوهر ، نه بچه ، خدا چرا منو آفریده ؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)