↓ موضوعات مرتبط ↓ :
سرگرمی حلال (۹۸ مطلب مشابه) مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه)
سلام وقت بخیر
من دانشجوی رشته حقوق البته دانشگاه غیر انتفاعی ام و برای کنکور دادن منعی ندارم به خاطر اینکه لازم نیست انصراف بدم
تا الآن شرایط و سطحم جوریه که می تونم این دو ماهی رو بخونم یه رتبه خوب بیارم حالا در حد پزشکی دولتی نه ولی پزشکی آزاد و پردیس جای دور یاحتی شهرخودمونم احتمالش هست
ولی چند روزیه که ول کردم درس رو (البته دروغ چرا بخش خیلی خیلی زیادیش به خاطر تنبلیه) ولی به طور کلی سوال پایین برام پیش اومده
یعنی مرددم نمی دونم چه کار کنم نمی دونم به کدوم رشته علاقه دارم حقوق یا پزشکی (چون به حقوقم خیلی علاقه دارم ) می ترسم برم وارد رشته پزشکی شم ولی بعد مدتی این همه هیاهو پرستیژ اجتماعیش برام اشباع بشه یا سختی درس ها کلافم کنه و نتونم پزشک موفقی بشم و حسرت بخورم چرا همون حقوق رو ادامه ندادم که با کار کمتر یه قاضی بشم با پرسنیژ و درآمد یکسان نه ولی کمی کمتر و از طرفی هم احتمالش هست اگه پزشکی قبول شم خیلی علاقه مند بشم و به جاهای خوبی برسم ، اصلا نمی دونم کدوم حالت رخ میده برای همین سردرگمم
حریم خصوصی خصوصیتان چگونه شکسته شد؟
بیاین از رفتارهای نا معقولی که در آشنایی های بیشتر جهت ازدواج دیدید و بگید . و بگید چگونه حسی شما رو گرفت . رفتار آدم های سریش . آدم های پرویی یا گاها بی ادبی هایی که در آشنایی ها مشاهده کردید و بگید. از خجالت های خودتون بگید .
بگید این غارتگران اعتماد و حریم خصوصی چه کردن . از هیز بازی ها از زود پسرخاله شدن و ابراز علاقه کردنهای دروغین که دیدید بگید . دختر و پسرم نداره . واقعاً بعضی ها به حریم دختر مردم اهمیت نمیدن . بگید چرا برخورد نمی شه. چه باید کرد برای این موضوع .
واقعاً خود ما دختران مقصریم ؟ یا اون آدم ها . چرا بعضی ها این قدر گستاخند یک روز روانشناسی گفت بسیار افرادی در برابر زنان گستاخانه و سو استفاده گرانه رفتار می کنن . ما بعنوان شهروندان جامعه ایران چقدر در این معضل سهیم هستیم.
سلام خدمت دوستان گرامی
بنده مدتیه که درگیر خدمت سربازی هستم و به همین دلیل کم پیدا شدم! سوالی که می خوام بپرسم در خصوص یکی از اقوام دورمونه.
ایشون خانمی هستن که کارشون کمک به کر و لال ها هست و زبان اشاره رو هم به خوبی بلدن. تازگی ها یکی از معلولین کر و لال (غیر مادرزاد) از ایشون خواستگاری کردن. فکر می کردیم ایشون حداقل به پیشنهاد طرف مقابل کمی فکر کنه. ولی همون اول گفت که علاقه ای به ازدواج با یک کر و لال ندارن و دوست دارن شوهری سالم از این جهت داشته باشن.
اون آقا پسر واقعاً با شخصیت هستش. وقتی که جفتشونم هم دیگه رو میفهمن و می تونن با هم ارتباط برقرار کنن چرا باید از همون ابتدا بالکل بی خیال طرف بشه آخه؟
خوبه که ایشون به این افراد کمک می کنن. پس چرا فرصت این رو از خودشون می گیرن؟ آیا با زبان اشاره دوستت دارم گفتن رمانتیک نیست؟
سلام دوستان
میخوام شما رو به خوندن یک پست قاطی پاتی دعوت کنم.
قدیم ها من یک دفتری داشتم که اسمش رو گذاشته بودم دفتر آرزوها، اون موقع ها خیلی تو جو قانون جذب و مثبت اندیشی و مدیتیشن و یوگا و خود هیپنوتیزم و تلقینات مثبت بودم. خواسته هام رو تو اون دفتر مینوشتم، رنگی شون میکردم، جملات مثبت مینوشتم، چیزهایی که بهشون نیاز داشتم تا خریداری شون کنم ولی بابت شون پولی نداشتم و خلاصه تمام حس های مثبت و درد دل های دو نفره با خدا رو.
امروز بعد چند سال داشتم اون دفتر رو ورق میزدم، چیزهایی نوشته بودم که خودم به کل فراموش شون کرده بودم، مرور خاطرات گذشته به چشمم قشنگ اومد، دیدم خیلی از آرزوهایی که نوشته بودم برآورده شدن، البته با فاصله زمانی ... ، ولی به هر حال برآورده شده بودن.
باورش برام سخت بود، حتی یک جا برای یک دوستی دعا کرده بودم و امروز اون فرد به خواسته ش رسیده، شاید خیلی هاتون این روش رو امتحان کرده باشید ولی اگر از اون دسته ای هستید که دفتر آرزوها ندارید بهتون پیشنهاد میکنم حتما این کار رو بکنید، انسان موجودی فراموش کاره و وقتی در گذر زمان خواسته هاش برآورده میشه فراموش میکنه که یک روزی اون خواسته جزء آرزوهاش بوده. بعد از سالها خوندن مطالب مختلف هنوز نفهمیدم دقیقا قانون جذب چی میگه و چطور کار میکنه یا چرا گاهی عمل میکنه گاهی عمل نمیکنه، ولی چند روز پیش یک حدیثی از حضرت علی (ع) خوندم که اگر کسی در پی چیزی باشد به تمام یا بخشی از آن میرسد.
سلام
من به تازگی خواستگاری دارم که ایشون قبلاً جایی منو دیده بودن بعد خانواده شون رو فرستادن برای خواستگاری. طی دو سه جلسه حضوری که با هم صحبت کردیم پسندیدم و خانواده م اجازه دادن بیشتر با هم آشنا بشیم تا اگر مشکلی نبود با هم نامزد بشیم.
یک هفتهای هست که منو خواستگارم تلفنی با هم صحبت میکنیم، در جلسات حضوری بسیار متشخص و مبادی آداب بود امّا از روزی که شماره منو گرفت شروع کرد سوالات جنسی پرسیدن اون هم کاملاً رک، نه سربسته. و وقتی که بهش گفتم من توقع نداشتم همین ابتدا با چنین بحث هایی رو به رو بشم، گفت که برام مهمه، اصلاً یکی از دلایل اصلی ازدواج همینه.
من هم می دونم این مسائل خیلی مهمه برای من هم مهم هست امّا اینکه هنوز ایشون منو کامل نشناخته و این سوال هارو میپرسه برای من واقعاً صورت خوشی نداشت. حالا به نظر شما حساسیت من بی مورد هست و واقعاً ایشون حق داشته از الآن اینجوری سوال بپرسه؟ یا کلاً مورد مناسبی برای ازدواج نیست؟
مرتبط با مسائل جنسی در خواستگاری:
چطور بحث مسائل جنسی رو با خواستگارم مطرح کنم که بد نباشه؟
مردان کم مو، میل جنسی پایینی دارن؟
کتاب دوستی های قبل از ازدواج اثر مجتبی حورایی
یکی از انگیزه های مهم برای ایجاد رابطه با جنس مخالف، پاسخ گویی به نیاز روانی، عاطفی غریزی است؛ یعنی ساختار وجودی انسان به گونه ای است که جوان در مقطعی، به طور جدی احساس می کند تلاطم و التهاب درونی اش تنها با گفتگو، معاشرت، هم نشینی و ایجاد رابطه با جنس مخالف آرام می گیرد.
دانشجوی ترم 4 پزشکی هستم. من مشکلی درباره موضوع خواستگاری دارم. خوشبختانه یا متأسفانه به دلیل چهره ظاهری من که به گفته خیلی از اقوام معصوم و دلنشین پیشنهاد ازدواج به خانواده زیاد شده امّا چون تو خانواده ما رسم نیست دختر زیر 25 سال ازدواج کنه خوب خواستگار راه ندادن.
امّا موضوعی وجود داره که خیلی نگرانم کرده. من با وجود این که مانتویی هستم ( ولی از مدل های مانتو جلو باز یا مانتو خیلی کوتاه یا شلوار تنگ نه) و خیلی کم در حد کرم ضد آفتاب و یک رز خیلی ملیح هم آرایش دارم خواستگار هام هم نه مذهبی اند نه خیلی آزاد.
امّا یه مشکلی هست. شاید از نظر ظاهری نه ولی اخلاقی فوق العاده پایبندم. دبیرستان ما با اینکه بچه های خوبی از نظر تحصیلی داشت امّا متأسفانه مثلا از 25 دانش آموز 20 تا دوست پسر داشتن. پس به همین تعداد پسر هم با این دخترها دوست بودن. من با اینکه گرم مزاجم حتی تا الآن به خودم اجازه یک چت ساده با اقوامی مثل پسر عمو هم ندادم و حتی وقتی دوستانم منو تو گروه های مختلط عضو میکرن فورا بیرون می اومدم چون واقعاً از این جور روابط بدم میاد.
سلام
ابتداً عرض کنم ضعیف بودن این آزمون مورد قبوله ولی کاملا قابل رد نیست، یه سوال که برام جالبه، چطوری افراد چیزی که هستن با گزینه هایی که انتخاب می کنن متفاوته. نمی دونم میشه بهش چی گفت. یعنی بین چیزی که هستن و چیزی که می خوان باشن تفاوته.
مثلا طرف توی زندگیش، غالب رفتارش آدم منظمی نیست امّا موقع آزمون، گزینه هایی که روی نظم تاکید داره انتخاب می کنه . این هم قبول دارم بعضی آدمها در حد مرزی بعضی کارکردها هستن. برای آدمی که سال ها میشناسی می تونی این تفاوت تشخیص بدی. امّا برای یه آدم جدید نمی شه از روی شتابزدگی چنین نظری داد. آیا شمام چنین چیزی دیدین؟
اگه دیدین چرا این اتفاق میفته؟
چه دلایلی می تونید براش وجود داشته باشه؟
واقعاً میشه این خطا فهمید؟ اگه میشه چطور میشه فهمید؟
با سلام
من پدری دارم که عزت نفسش خیلی پایینه. 50 سالشه و به گفته خودش زندگی سختی داشته. 25 ساله که ازدواج کرده و من و برادرم بچه هاش هستیم. امّا هیچ وقت نشده که ما اعضای خانواده ش بتونیم باهاش راحت صحبت کنیم. وضع مالی متوسط رو به بالا داره. الحمدلله دستش به دهنش می رسه. سالم هست. ولی مشکل عصبی داره. نمی تونیم باهاش حرف بزنیم. زود جوش میاره. زود از کوره در میره. تو این 23سالی که پسرشم یک بار هم نشده که عین دو تا انسان بالغ بتونیم با هم صحبت کنیم. همه ش دادوبیداد راه نگه می داره. همه ش صداش رو بلند می کنه. دربرابر ابراز علاقه های مادرم جواب های دلشکنندهای میده. مثلا تو منو دوست نداری، من باورت ندارم و این ها. دیگه نمیگه که این زنه 25 ساله که داره با من تو هر شرایطی میسازه. ما خانواذه آرومی داریم. اهل حاشیه نیستیم. ساده زندگی می کنیم. اهل بریز و بپاش نیستیم اصلا. پدرم هم ما شاء الله وضعش خوبه.
به همه بدبینه. گاهی احساس می کنم که لیاقت دوست داشته شدن رو نداره. هیچ وقت من و برادرم نتونستیم راحت باهاش حرف بزنیم. چون همیشه سرمون داد میکشه. با کوچکترین موضوعی ما رو تو خونه اضافه قلمداد می کنه و میگه برید گمشید از خونه بیرون! درحالیکه تو هیچ خانواده ای همیشه اتفاق نظر وجود نداره. بچه ها وقتی بزرگتر میشن مسائل و مشکلات شون هم بزرگتر میشه. امّا پدر من همچنان با مشکلات ما مثل زمانی که 2 ساله بودیم برخورد می کنه. ظرفیت پایینی داره.
ببخشید من می خواستم از اعضای این وبلاگ یه نظر خواهی انجام بدم سطح تحصیلات یه پسر چقدر براتون مهمه، مثلا لیسانس، فوق لیسانس، دکتری؟
من دو سال دیگه درسم تموم میشه و مشغول به کار میشم، یعنی مدرک از اشتغال برای خانم ها خیلی مهمه حقیقتا من نمی تونم نصف عمرم رو تو دانشگاه بگذرونم برای یه تیکه کاغذ.
می خوام آموزشگاه هم بزنم یه پولی قرار هست به دستم برسه، فرضا من نوعی بخوام برم جایی با این شرایط ردم یا پذیرفته میشم.
در ضمن خونه ندارم، ولی یه مسکن ثبت نام کردم فعلا دارم قسط میدم، یه آموزشگاه هم کار می کردم که به خاطر کرونا دیگه قراردادم تموم که شد نرفتم، سه ماهه دیگه هم میشه ۲۰ سالم ولی به نسبت همسن هام جلو هستم، فکر کنم خانواده هم کمکم می کنه ولی خوش ندارم برم زیر بلیط کسی.
من یه دبیرستانی هستم؛
محصل که چه عرض کنم من هیچ توانایی ندارم هر چقدر هم درس بخونم باز نمره امتحاناتم بیشتر از پنچ نمی شه، توی ورزش هم همین هست البته من بدن ضعیفی دارم . راه موفقیّت مگه چیه که من پیداش نمی کنم؟
من فقط می خوام یه بار پیشرفت کنم چند وقت دیگه باید کنکور بدم که من بدون شک قبول نمی شم باید برم تو بازار آزاد که مطمئنم تو اون کار هم پیشرفت نمی کنم.
کمکی که از شما می خواهم این هستش که کسانی که الآن شاغل هستند بگویند شغل شان چیست چگونه شروع کردند ،شاید من هم انگیزی برای ادامه پیدا کردم حس می کنم یه موجود اضافی هستم که بود و نبودم فرقی ندارم .
سلام
من عاشق یه پسری بودم بهش پیام دادم اون هم گفت منو دوست داره و خواست که با هم دوست بشیم و گفت که شرایط ازدواج رو نداره ، من قبول نکردم به خاطر دلایل مذهبی ولی همین جوری قضیه کش پیدا کرد و دو سال تموم با هم چت می کردیم اون هم می گفت واقعاً منو دوست داره و هر بار که من بهش پیام می دادم خیلی خوب باهام برخورد می کرد و اصلا ناراحتم نمی کرد من تو زمینه های مختلف بهش کمک می کردم و دیگه یواش یواش دیدم وابسته اش شدم و ازش خواستم که با هم دوست بشیم حالا ورق روزگاره برگشته بود و این بار اون مخالفت می کرد و نقش مشاور رو برام بازی می کرد می گفت نه و نمی خوام لطمه ببینی و این ها،
ولی وقتی هم من تصمیم می گرفتم دیگه تمومش کنم و سراغش رو نمی گرفتم خودش پیام می داد و می گفت دلش برام تنگ شده
خلاصه کار به جایی رسید که ما همدیگر رو دیدیم و بعدش من ازش خواستم قول ازدواج بهم بده گفتم من این مدل دوستی رو نمی خوام اون هم گفت شرایطش رو نداره (البته راست می گفت هنوز دانشجوعه سربازی نرفته ، شغل ماشین خونه هیچی نداره )و بیشتر که حرف زدم تهش گفت که آخرش هم اگه شرایطش رو داشته باشه با یه دختر دیگه ازدواج می کنه من رابطه رو باهاش تموم کردم و بهش گفتم دیگه همه چی تمومه و گفتم وقتی کسی رو نمی خوای الکی نگو دوستت دارم.
گاهی تصمیمات بسیار کوچک عواقب بزرگ دارد. یه آشنایی ساده بر اساس کنجکاوی یا رودربایستی یا برای اینکه کلاس بذاریم یا دلسوزی و ... می تونه آسیب های جدی بزنن .
نگاه کنید همین رودربایستی برای جامعه زنان ما خیلی پر رنگه !!! من اینجا داستان خودم رو میگم که تجربه بشه برای همه دخترها، شما هم تجربه ای دارید بگید همه پند بگیریم.
خود من دختر 24 ساله چه گناهی کردم این جوری شد من تو رودربایستی آشنایی کسی رو قبول کردم برادر دوستم بود، چند بار بهم گفت پیش خودم گفتم حالا داره میگه مگه چیه فقط یه آشنایه سخت نگیر قبول کردم .
حالا آنقدر هم پسر خوبی است که روم نمی شه تمومش کنم موندم چه کنم واسطه میگه زشته یه جلسه دیگه حرف بزن ولی ابدا انتخابم برای زندگی نیست حالا مثل چی گیر کردم بابامم فهمید ناراحت شد کلا نگاهش به من عوض شد، مردم و زنده شدم تا از دلش در آوردم .
خواهشا دوستان قبل هر کاری خیلی به عواقب تصمیمات خیلی ریزتان فکر کنید شاید عواقب عجیبی داشته باشه که فکرشم نمی کنید و بدجور غافلگیرتون کنه.
توی این وبلاگ نظرات زیادی رو می بینم وقتی که یکی میگه مثلاً یک تومن یا یک و نیم حقوق دارم بهش میگن که حداقل حقوق وزارت کار ۱ و هشتصده و ...
خب مشکل خیلی از ازدواجها همینه اینکه خیلی از دخترها بدون هیچ احساسی و خیلی مکانیکی و بی احساس نسبت به حقوق پسرها نظر میدن و بدون اینکه درکی از واقعیت داشته باشن.
بله حقوقی که وزارت کار اعلام کرده ۱ و هشتصد برای سال ۹۹ هست. ولی آیا کارفرماها موظف به پرداخت این حقوق هستن؟ خیر. آیا پرداخت می کنن؟ خیر. آیا افراد همگی شغلی پیدا می کنن که حقوق مطابق وزارت کار پرداخت بشه و کارفرما هم این رو پرداخت بکنه؟ خیر اصلاً کار پیدا نیست.
کارهایی مثل رستوران و کارواش و... حقوقش دور و بر همین یک و خرده هست و صبح تا غروب کاره و عموماً بیمه هم ندارن و اگه بیمه بکنن از حقوق کسر میشه
یک کرایه ماشینی هم هست برای رفت و آمد آخرش خیلی شیرین همین یک تا یک و دویست شاید بمونه. برای شخص من که فقط نهصد تومن میمونه و توی یک رستوران معروف کار میکنم.