سَلآم ..

واقعا من حسود هستم؟
من با یک یکی از دوستانم در دبیرستان خیلی با هم دوست صمیمی بودیم و در مواقعی هم کارهاش واقعا آزارم میداد ... بعد 2 سال فهمیدم که اصلا ما شبیه هم نبودیم ! شاید تظاهر میکرد نمیدونم یا من چیزهای دیگه ای رو فهمیدم بودَم ازش ..

منم رفته رفته باهاش سرد شُدَم ..  تا اینکه این خانوم براش خواستگار اومد و اون دوست داشتم مثل همه چیز در مورد اون اولین نفر با من حرف بزنه.

ولی من انقدر ازش خورده بودم و ناراحت بودَم که دیگه نمیخواستم صمیمی بشیم با هم . اون با من مطرح کرد و نظرم رو خواست من به شرایطی که این آقا داشت گفتم مناسبت نیست، اما چون دوسش داشت زیر بار نمیرفت و از خوبی هاش میگفت (دقیقا نمیدونم دیگه چرا نظر منو میخواست) .

خلاصه ایشون بعد دو سال با هم عروسی کردن، منم تو این دو سال فقط با دوستم فقط سلام و علیک دارم، قبل عروسیش گفت دوست داره مثل قبل باشیم ولی گفتم میدونستم اخلاقش همونه و عوض نمیشه. 


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)