خانواده برتر

تو رو خدا این قدر حرف احترام و این چرت پرت ها رو نزنید خودتون پدرمادری دارید که کوچکترین بی احترامی بهتون نمی کنه و شما هم کمال آرامش رو دارید بعد بیرون گود نشستید می گید لنگش کن .

اگه یادتون باشه 10 روز پیش یکی یه کامنت گذاشته بود از آزار و اذیت های مادرش

آخه آدم چه جوری می تونه به همچین کسایی احترام بذاره

دختر گل من میخواستم نکاتی رو بگم چون خیلی درکت میکنم ولی راستش چون کامنتت یه کم خشن بود نمیتونم با متنت ارتباط برقرار کنم و یه جورایی حس میکنم اگه جواب بدم انگار خودمو مسخره کردم چون با این همه ناراحتی و نفرتی که شما ابراز کردی اصلا دهن آدم بسته میشه، چون هرچی بگیم تو این همه نامهربانی گم میشه و می ترسم هر حرفی بزنم مُضحک به نظر بیاد . ولی با این حال سعی میکنم نظرات واقعیمو تو چن تا نکته بگم(عزیزم بدون که مذهبی هم نیستم)

1) گفتی که مامانت بهت گیر میده ، ولی تو متنت به مامانت گیر دادی. اگه قراره کسی کاری به کسی نداشته باشه پس شما هم لطفا اون رو قضاوت نکن.

2) منم قبلا فک میکردم مامانم به خودش نمیرسه بعد متوجه شدم که تعریف من از رسیدن به خودم با تعریف مامانم فرق داره. من اگه یه کم آرایش کنم حس میکنم به خودم رسیدم ولی مامانم وقتی میره حموم، موهاشو شونه میکنه، لباس تمیز می پوشه فک میکنه به خودش رسیده. بعد از چن سال عاشق همین سادگی مامانم شدم و عاشق معصومیتی هستم که تو چهرشه.وقتی چهرشو می بینم هزار بار قربون معصومیتی میرم که تو چهرشه. پس خوب نیس که اگه کسی به سلیقه ی ماها نیس فک کنیم به خودش نمیرسه.

 بعد هم اگه مامانت واقعا اصلا به خودش اهمیت نمیده و اصلا به خودش نمیرسه ، سعی کن با محبت بری سراغش، مثلا براش یه بلیز قرمز بخر و کادو کن. با محبت بوسش کن و بهش بده. بگو مامان عزیزم برات کادو خریدم که یه کم بیشتر به خودت برسی. موهاشو شونه کن و قربون صدقش برو. اینجوری هم برخورد صحیح رو یادش دادی و هم متوجه میشه که باید به خودش برسه.

3) باهاش مبارزه نکن . از هر جهتی که حساب کنی مبارزه با مامانت به صلاحت نیس. اول از همه اینه که اعصاب خودت به هم می ریزه و پریشون میشی.

مامانت هم انسانه و اگه بهش پرخاش کنی مثل هر آدم دیگه ای دلش میشکنه. گیردادن مجوز پرخاشگری نیس. حتی اگه مادرت نبود ، به عنوان یه انسان باید بهش احترام بذاری.

 بعد هم پس فردا ممکنه ازدواج کنی یا حتی جلو دوست و آشنا، اگه رابطه ات با مامانت خوب باشه، خیلی باشخصیت تر به نظر میرسی تا اینکه رودرروی مامانت قرار گرفته باشی. اگه روبروی همسرت یه آخ به مامانت بگی، اون مامانت نیس که زیر سوال میره و متأسفانه خودت زیر سوال میری چون هر بار که با شوهرت بحثتون بشه، شوهرت میگه تو با مامانت هم مشکل داری و رابطه ات با مامانت رو تو سرت می زنه.... خیلی بحثش مفصله . 

از طرف دیگه سعی کن تو مسائل مذهبی هم باهاش درگیر نشی. اگه مثلا به اعتقاداتش گیر بدی ، اون کلا فک میکنه تو یه آدم بی اعتقاد هستی و بیشتر بهت حساس میشه.سعی کن خودت دیگه فضا رو سمپاشی نکنی و به خودت حساسش نکنی. من حداقل درباره ی خودم به این نتیجه رسیدم که خیلی وقتا اگه بی سر و صدا کارمو میکردم خیلی اتفاق ویژه ای نمی افتاد ولی خودم با رفتارم دیگران رو حساس کردم و خودمو تو تله انداختم. با یه رفتار نرم و کمی تواضع و سیاست به راحتی میتونی از گیرهاشون در آسایش باشی.

4) اگه میخوای هرجوری عشقت میکشه باشی تا به آرامش برسی، این راهش نیس چون میبینی که نتیجه ای جز ناآرومی و خشم نداره.

5) شک نکن که مامانت دوست داره وگرنه چرا به همه گیر نمیده؟ چون دوست داره و فک میکنه صلاح تو اینه که بهت گیر بده . هرچند برخوردش اشتباهه ولی نیتش که بد نیس. دقیقا مثل خود شما که نیت بدی نداری ولی رفتارت اصلا درست نیس و تو همین پست هم رفتار خوبی نداشتی عزیزم. پس بهتره که به قلبش نگاه کنی شاید تنفرت کمرنگ بشه و بیشتر علاقه مند بشی بهش. شما مجردی و همیشه یه داستان معروفی هست که میگه دخترا بعد از ازدواج و بعد با بچه داشتن، تازه دلشون واسه مامانشون تنگ میشه . من کسایی دیدم تو شرایط شما که خیلی از مامانشون شاکی بودن ولی وقتی ازدواج کردن کفشای مامانشون رو هم جفت میکردن و عاشقش بودن. پس لطفا همه ی پل های پشت سرت رو با رفتارت خراب نکن. یه حدیثی میگه با دشمنت جوری دشمنی نکن که اگه یه روزی دوستت شد نتونی هیچ کاری کنی... . حالا این که دشمن هم نیست، مادره.

6) اعتقادات کاملا شخصیه ولی لباس پوشیدن خیلی به عرف جامعه و خونواده برمیگرده. اصلا منظورم این نیست که به حرف مامانت گوش بدی. منظورم اینه که آدم عاقل به خاطر یه لباس پوشیدن، با عرف و خونوادش نمی جنگه. ینی همه ی مشکلات تو حل شده، مونده همین لباس پوشیدنت که به خاطرش اینجوری خودت رو اذیت کنی؟ هر وقت گیر داد بهش یه لبخند بزن و بگو چشم و بعدش یه کم حرفشو گوش کن و یه کم کار خودتو بکن و طبق میل خودت باش. یا هیچی نگو فقط یه بوسش کن و برو به کارت برس. اصلا وارد بحث نشو چون غیر از اعصاب خوردی واسه خودت چیز دیگه ای نداره. به نظرم خواهرت هم آدم سربه هواییه و حرفش عاقلانه نیست. چون از نشانه های عقل ، مداراست. مدارا کن مدارا کن مدارا.

سعی کن به چیزای با اهمیت تر تو زندگیت بها بدی و براشون بجنگی.چیزی که ارزش جنگیدن داشته باشه نه دو متر پارچه. حالا اگه میگه جورابت نازکه، خب چه اتفاقی می افته اگه جوراب نازک نپوشی ؟ آسمون که به زمین نمیاد ؟. درسته که اون نباید گیر بده . ولی الآن شما تو یه موقعیتی قرار گرفتی که باید بهترین کار رو انجام بدی . اگه یه زمانی خودت مادر شدی سعی کن گیر ندی ولی الآن که جای مادرت نیستی پس نمیتونی رفتار اون رو عوض کنی.

مطمئن باش سالهای بعد مثلا بعد از متأهل شدن و ...، گیرهاش کمتر میشه.

7) عزیزم نمیدونم چه جوری حرفم رو بزنم که ناراحت نشی ، میخوام بگم شما خیلی عصبی و خشمگین به نظر میرسی. و خوب نیست که اینو بندازی گردن دیگران. خیلی ها از جمله بعضی دوستای من تو شرایط خیلی بدتر از تو هم بودن ولی اینجوری نبودن. پس مسئولیت رفتارت رو بپذیر و تقصیر خانوادت ننداز. چون هرچقد هم که شرایط بد باشه باز شما اراده داری و میتونی خوب رفتار کنی. پس سعی کن به رفتارت مسلط باشی.  

مثلا اگه مامانت گیر میده که چرا اصلاح میکنی، با محبت و لبخند و شوخ طبعی مناسب با فضایی که دارید جواب بده . حتی میتونی حرفای خودتو در قالب شوخی و محبت بزنی. از محبت خوارها گل می شود.

8)سعی کن همون جوری با دیگران رفتار کنی که دوست داری با خودت رفتار کنن. مثلا مطمئن باش که بچه ات همون جوری با تو رفتار میکنه که تو با مامانت رفتار میکنی چون بیشتر از هر کسی از خودت الگو میگیره.(ببخشید اگه مثل نصیحت شده این جمله)

چرا اینقد از این اشکال مامانت ناراحت میشی ؟ خب همه آدما ضعف و اشکال دارن. مامان شما هم ضعفش به قول خودت خشک بودن و گیر دادنه . 

فک میکنی خودت هیچ عیبی نداری ؟ خب همه ی آدما عیب و نقطه ضعف دارن. ولی به خاطر عیب هاشون که نباید با تراکتور از روشون رد بشیم! باید باهاشون مدارا کنیم. پس لطفا مامانتو با همه ی ضعف هایی که داره سرزنش نکن وگرنه بعدا دقیقا به خاطر همین ضعف ها خودت مورد سرزنش قرار میگیری. مدارا کن. به گیر دادن هاش، گیر نده. آخه مشکل ویژه ای که نداره تنها مشکلش اینه که بهت گیر میده. اگه بهت گیر نمیداد بازم بد بود ؟ از متنت مشخصه که ظاهرا مادر بدی نداری و فقط کمی خشک و گیره. ولی خودت هم گیری، دیگه اینقد گیر نده به گیراش. بگذر ازش.

حرف آخر : حرف آخر همیشه تلخه خخخ. عزیزم کمی عسل قاطیش کن که شیرین شه بتونی بخونی. آخه حقیقت گاهی تلخه. دایی من تقریبا باهام هم سنه. داییم گفته بود اگه دختر خوبی دیدیم معرفی کنیم که برای ازدواج باهاش آشنا بشه.بعد گفت اگه دختری که دیدید کلا بدون روسری هم بود، اهمیتی نداره ولی اگه حیا نداشت لطفا معرفی نکنید. گفت خیلی برام مهمه که دختر به دیگران احترام بذاره و روی خواسته هاش میخکوب نباشه! . حس کردم حرف عاقلانه ای میزنه . رفتار زننده و تند و "اصرار کردن" به نداشتن حجاب، حتی برای اونا که بی حجابن ولی معتدلن، زننده هس. پس بعضی چیزایی که برا ظاهرت میخوای رو بگذر ازش ، و بعضیاشو انجام بده ولی سعی نکن بیش از پیش حساسشون کنی.حرف خواهرت هم خیلی تند و خامه، به نظر من آبجیت اگه متأهل باشه با همسرش مشکلات جدی داره چون اصلا روحیه مدارا نداره. اینجوری که یه روزه باید طلاق بگیره. آدم که همیشه همه چی باب میلش نیس ،این دیگه خاصیت زندگی جمعیه.

من خیییلی خوش تیپم - تعریف از خودمه خخخخ - ولی خیلی وقتا هم روی خواسته هام پا میذارم فقط به خاطر دیگران و برای اینکه چیزای مهم تری از لباس پوشیدن طبق میلم، تو زندگیم دارم. واقعا یه لباس پوشیدن چقد اهمیت داره که زندگی رو به صحنه ی جنگ تبدیل کنیم ؟

 هرکاری دوس داری بکن فقط کمی نرم و انعطاف پذیر باش. همین.

سلام

درکت میکنم که چی میکشی, مامان منم مثل مامان توست, هی میگه دست به ابروهات نزن, بابا کجا نوشتن دختر نباید تو دوران مجردی ابروهاش دخترونه برنداره.

هی بهش میگم بابا زمونه عوض شده, الان ماشالاه پسرامون ابروهاشون برمیدارن, چه برسه به دخترا.

هرچقد بهش میگم باز حرف خودش میزنه.

منم دیگه کاری باهاش ندارم, فقط ابروهام دخترونه برمیدارم.

بدم میاد مثل پسرا سیبیل داشته باشم و ابروهام شبیه موکت بمونن.

ببین چرا همه اینجا مذهبی ان منم خودم خیلییییییییییییی مشک دارم منو مامانم میزنه ابجی ام با بلیز میاد من باید تا مچ پام مانتو باشه گیر دادههه به من ازادی ازادی ازادی ...

*** ****** ** *** ****** **** ***** **  ** **** ** ** **** ***** **** *** **** **** ** ** ***** *** **** ** **** ** ***** ** **** ***** ****** ****** ***** **** *** ***** **** ************