با سلام  من درخواست کمک دارم
من یه دختر 20 ساله هستم و همینطور درسخون و از اون دسته دخترایی که اعتماد فامیل بهش جلبه و روش حساب باز میکنن ( اینا رو برا تعریف از خودم نمیگم میخوام تا جایی که میتونم اطلاعات بدم تا راهنمایی و مشاوره بیشتری رو دریافت کنم ) تا حالا با پسری دوست نبودم و از بین خواستگارام هم با دو مورد صحبت کردم که مورد اولی از طرف خانواده به خاطر دلیل قانع کننده ای رد شد و مورد دومی که فامیل هست و میشه پسر دایی .
راستش دو سه سالی میشه که درگیر این موضوع هستم و دیگه یه جورایی الان واقعا کم آوردم و حتی صحبت راجبش عصبیم میکنه چون همون بار اولی که این موضوع از طرف ایشون مطرح شد و اینکه با خانواده اومدن جلو همون بار اول گفتم که نه ولی خوب اصرار زیاد ایشون همچنان ادامه داشت تا اینکه من باهاشون با اس ام اس جوابمو دادم و در حد یه ساعت حرف زدیم و گفتم که نه .
باز دوباره چند وقت پیش اصرار شدید کردن و من بر خلاف میلم ولی خودمو قانع کردم تا با یه دیدگاه جدید و نگاه تازه به دور از همه اتفاقات قبلی برم جلو و انگار واسه اولین بار  میخوام باهاش حرف بزنم و چند روز مهلت بخوام تا فکرامو بکنم و واقعا هم همینطور و با همین روحیه رفتم جلو و باهاشون حرف زدم . 

ولی حس هام بهشون تشدید پیدا کرد و مصمم تر شدم تو نه گفتنم . ببینید ایشون خیلی خوبه اینا رو به خودشم گفتم یعنی کار داره با درامد خوب, خانواده خوبی داره ,با هیچ دختری تا حالا دوست نبوده و مثل منه و از بچگی با هم بزرگ شدیم  و از همه مهمتر اینکه خانواده منم کاملا قبولش دارن و کاملا با این قضیه موافقن  و این باعث میشه که من بیشتر تحت فشار باشم چون همه تو دلشون بهم میگن چقدر دیگه تو پر توقعی آخه دیگه چی میخوای بهتر از این ؟
ببینید من هیچ حسی نسبت بهش ندارم که هیچ اصلا حتی تو ذهنم هم نمیتونم ایشونو به عنوان شوهرم قبول کنم . آخه الان خودمم موندم که چجوری بگم تا اینجا برداشت اشتباه نشه یا به توقع زیاد من ربط داده نشه باور کنید اینطوری نیست
مثلا من اصلا دوست ندارم جایی که اون باشه برم یا اگه اونو ببینم دوست دارم رومو اونور کنم اون ادمی نیست که بخوام به عنوان همسرم قبولش داشته باشم مثلا قیافش با اینکه خوبه به دلم نمیشینه نمیگم برد پیت باشه یا سیکس پک باشه نه اون حتی خیلی خوبه ولی دلمه دیگه راضی نمیشه حتی خودم هم موندم چیکار کنم ؟
ساده بگم اینکه عقلم میگه اره چون شرایطش خوبه ولی تو این سه سال دلمو نمیتونم راضی کنم  این جمله رو به خودشم گفتم
پیش مشاورم رفتم به مامانم گفته فراموش کنید این قضیه رو و دیگه تکرارش نکنید چون دخترتون داره اذیت میشه واقعا هم همینطوریه
ولی اون خیلی اصرار به دیدار دوم داره و میگه میخوام دوباره حرف بزنم و من وقتی پیششم حس خفقان بهم دست میده
همه اینا رو هم از طریق خانوادش میاد و میگه و من موندم چیکار کنم؟
من تا جایی که تونستم تلاشمو کردم تا چند سال دیگه جای پشیمونی برام نداشته باشه ولی الان واقعا دارم اذیت میشم ول نمیکنه اصلا
خواهش میکنم کمکم کنید

مرتبط با فقدان علاقه در ازدواج:

علاقه بعد از ازدواج بوجود نمیاد؟

آیا علاقه بعد از ازدواج می تونه به وجود بیاد؟

عاقلانه و بدون علاقه بله گفتم، الان گاهی ازش متنفر میشم

کسی هست که بدون علاقه به همسرش باهاش ازدواج کرده

الان متوجه شدم به پسری که قول ازدواج دادم علاقه ندارم

شوهرم اونی نیست که می خواستم

شوهرم اونی نیست که فکر میکردم

می ترسم بله بگیرم بعد بگه اونی که می خواستم نیستی

می ترسم بله بگیرم بعد بگه اونی که می خواستم نیستی (2)

شوهرم اونی نیست که در ذهنم ساخته بودم

آیا به ازدواج با اونی که دوسش دارم اصرار کنم؟

خواستگار خوبی دارم که بهش علاقه ندارم

منظور از علاقه نداشتن به خواستگار چیه؟

آیا ازدواج کنم در حالی که پسر دیگه ای به من علاقه داره؟

فکر می کنم دختر مورد علاقه م رو مجبور کردن با من ازدواج کنه

اگه مجبور به ازدواج زوری بشم، چه بلایی سرم میاد؟

می ترسم مثل خواهرم بعد از ازدواج حسرت ظاهر مردان دیگه رو بخورم

اگه با کس دیگه ای ازدواج کنم نمیتونم دوستش داشته باشم

چطور ممکنه با فرد دیگه ای ازدواج کنم؟

چطوری به خانواده ام بگم که به یکی دیگه قول ازدواج دادم؟



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)