سلام

دختر حدودا سی ساله هستم. یه مشکلاتی در سالهای اخیر در زندگیم پیش اومده. نمیخوام وارد جزییات بشم.

در مورد کاری که دارم انجام میدم سوال دارم بیشتر هم از اقایون. لطفا هر کی نظر میده حدود سنشم بگه.

من در یک محیط بیمارستانی دانشگاهی کار میکنم رشته تحصیلیم مرتبط با پزشکیه و کاری که انجام میدم بیشتر با بیمار و پزشک سرکار دارم. چون میخواستم ادامه تحصیل بدم اومدم اینجا که هم پاره وقت کار کنم البته یه کار علمی انجام میدادم و هم با استادای اون دانشگاهی که تصمیم داشتم قبول بشم ارتباط داشته باشم که وقتی دانشجو شدم بتونم راحتتر پروژه بردارم و وقفه چند ساله ای که بین لیسانس و ارشدم میفته رو جبران کنم.

وضع مالی پدرم خوب بود و خیلی درگیر پول دراوردن نبودم. منتها چند مدته که بخاطر یه مسایلی که موقته دچار مشکل مالی از نظر معیشت روزانه شدیم و پدرم داره سعی میکنه مشکلو حل کنه و ما فقط  حقوق پدرمو داریم.

من که دیدم اینطوریه تصمیم گرفتم کار تمام وقت برم. همین جایی که هستم و بعنوان دانشجو همه منو میشناختن یه کاری بود که همون استادم که قراره باهاش تزمو بردارم پیشنهاد داد یه کار اجراییه که مثل مسئول دفتر باید برم پیش چند تا دکتر و امضا بگیرم.

گاهی وقتا هم عکس بیمارو ببرم پیش دکتر تا ببینه و نظر بده بعد دوباره بیارم. راستش توی این مدت خیلی روم فشاره. قبول کنید هر کسی انتظاری از خودش داره. من رتبه برتر شدم توی رشته خودم و قراره از مهر دانشجوی ارشد بشم در بهترین دانشگاه ایران که همه پزشکی ها ارزوشونه این دانشگاه قبول بشن.

یعنی چیزیم کم نیست از نظر هوشی نسبت به پزشکها. اونها تو رشته خودشون بهترین جا قبول شدن منم تو رشته خودم. از اینکه جای خودم نیستم خیلی ناراحتم. هر بار که میرم برای امضا پیش دکتری که هست و کلی دانشجو پیششه احساس میکنم دارم خرد میشم. میدونم به همه شغلها نیاز هست و همه هم قابل احترامن مشکلم اینه که اگه میخواستم کار مسئول دفتری داشته باشم نمیرفتم یه رشته سخت مهندسی بخونم.

و اینقدر تلاش نمیکردم که رتبه برتر ارشد بشم.کسی که قراره استادم بشه بهم گفته توی اینکار بمونم در کنارش کار تخصصی رشته خودمم انجام بدم تا کمک مالی بشه بهم.

میدونم استادم بهم لطف کرده اینکارو منم نیاز مالی دارم این پولی درمیارمم برای خودم خرج نمیکنم میدم مادرم که فعلا کم نیاریم.

نگران پرستیژ اجتماعیم هستم. وقتی من اینکارارو انجام میدم هیچ وقت یه پسری که رزیدنت پزشکیه نمیاد سراغم . مثلا یه رزیدنتی بود احساس میکردم بهم توجه میکنه فکر میکرد دانشجوی تحصیلات تکمیلی فنی هستم و کار تخصصی میکنم ولی از وقتی که وارد اینکار شدم و دیده میرم پیش استادش برای امضا گرفتن و مثل یه منشی باهام رفتار میشه کلا نسبت بهم عوض شده.

اینو مثال زدم نه اینکه بخوام بگم بهش حسی داشتم چون اصلا نمیشناختمش. اگه برم بیرون اینجا دنبال کار دیگه با اینجا ارتباط ندارم بعد هم که کلاسا شروع بشه نمیتونم بمونم چون جایی قبول نمیکنن.اینجا بمونم چون دانشگاه نزدیکه میتونم هم کارمو داشته باشم هم درسمو منتها کارم در شانم نیست احساس خوبی ندارم ادمایی که سراغم میان در حدم نخواهند بود چون افرادی متخصص هستن دنبال یکی در حد خودشون میرن نه یه مسئول دفتر و منشی. چکار کنم ؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
کسب و کار (۵۷۶ مطلب مشابه)