سلام

چاکر و مخلص خواننده های عزیز

رفقا چند صباحیه که با مشکلی درگیرم. من حدوداً سی سالمه و به واسطه ی کار و بار روزانه ام با زن و دختر جماعت، زیادی حشر و نشر دارم.

مساله ی غامض و ممتنع اینه که هر روز و هر هفته از جانب یه خانمی به دوستی فراخونده میشم. همه جور زنی هم بینشون هست؛ زن متاهل، بیوه، مطلقه، دختر دانشجو و ترنس. نکته ی قابل توجه اینه که با وجود اعتماد به نفس بسیار بالایی که دارم ولی تو وهم هم سیر نمیکنم. من امتیاز به خصوص ظاهری و جسمی نسبت به همکارای دیگه ام ندارم یعنی کاملا معمولیم ولی این درخواست ها و چراغ سبزهای این لعبتان، غالباً به سمت من گسیل میشه. حدس و نظر خودم اینه که باید به خاطر نوع ادبیات و محاوره معمولا ادبی و طنین صدای خاصم باشه. بارها پیشنهاد دوبلوری هم داشتم.

خلاصه این سریال شماره دادن ها قصه ی با غصه ای برام شده. خیال نکنید دارم کباده ی دینداری و .. مقدسی میکشم. منم جوونم و مجرد، نفسم هم مایل و راغب به عیاشی و زن بازی؛ ولی یه سلسله قوانینی در حوزه ی خانواده برای خودم وضع و جعل کردم که مراعات اونها توسط من مانع از شیطونی های مرسوم در جامعه ی آشفته کنونی ماست. به همه پیشنهادات هم با کمال احترام و شفقت نه گفتم ولی یه مورد بدجوری منو تو چاه ندونم کاری انداخت.

مشکلی که اخیراً برام پیش اومده مرتبط با همین قضایاست. دختر دانشجویی که ارشد فیزیک می خونه مدت 7 ماهه که مثل سقز بهم چسبیده و رهام نمیکنه. بزرگترین اشتباهم این بود که به رغم موارد قبلی سر این مورد گاردم رو باز کردم و بهش راه دادم. هر چه که نزدیک تر شد آتش علاقه اش هم شعله ورتر. درد اینه که اونقدری که اون به من علاقه داره من کششی نسبت به اون ندارم. من همون ابتدا به منظور رفاقت معمولی بهش راه دادم. اینو با کمال صداقت به خودش هم گفتم. هیچ انتظار دیگه ای هم ازش نداشتم. ولی اشتباه من همینجا بود.

اتفاقاً سطح مالی پدرش بسیار خوبه و از بساز و بندازای ولنجکه. ساکن الهیه هستن. به شدت با مادرش مشکل داره و مثل موشی که گربه می بینه ازش گریزانه. لبّ خواسته اش اینه که بیا منو بگیر و منو از دست خانواده ام به خصوص مادرم نجات بده. پدر و مادرش بندگان خدا، آدمای بدی به نظر نمیرسن ولی نمیدونم چرا اینقدر با دخترشون اصطکاک دارن و درک متقابلی از هم ندارن.

میگه دوست دارم و وقتی کنارتم آرامش دارم. آرامش، حلقه گمشده ی زندگیه منه که پیش تو حسش می کنم. منو تو اوهامش کرده فرشته ی نجاتش. پدرش از وصلت ما به شدت راضی و خرسنده. اومده محل کار و زندگی ام و راجع به من تحقیق و تفحص کرده و همه آشنایان هم بنده نوازی و لطف فرمودن و از من پیشش یه شاه صنم ساختن!

پدرش میگه هر چی خواستگار از بچه های همکارام و فامیل و بقیه براش اومد قبول نکرد؛ ولی تو انتخاب خودشی. یه آپارتمان 300 متری تو ولنجک بهت میدم و یه ماشین. دست دختر چموشم رو که اینقدر دوست داره بگیر ببر اهلیش کن! منو مادرش نتونستیم شاید تو بتونی!

ده روز پیش تو دلم گفتم منی که مثل اون بهش علاقه ندارم بزار بهش خیانت نکنم و تمومش کنم. باهاش حرف زدم، خیلی جدی. بهش گفتم من به درد تو نمیخورم. بیا تمومش کنیم. من شاید اونی نباشم که تو رویاهات پروروندیش. تهدیدم کرد اگر من به تو نرسم و منو از خونمون که غمکده ی منه نجات ندی، انتحار و خودکشی می کنم.

حرفشو جدی نگرفتم و دیگه به تلفناش جواب ندادم. به نگهبانی شرکت هم سپردم دیگه راهش ندن. تا اینکه باباش پریروز بهم خبر داد گلشن دو تا ورق قرص سیتالوپرام 50 خورده و الان تو بخش مسمومیت فلان بیمارستان بستریه. رفتم ملاقات، خدا رو شکر مادرش زود مطلع شده بود و سریع رسونده بودش بیمارستان و معده شو شستشو داده بودن و خطر رفع شده بود. توی بیمارستان هم پدرش باهام برخورد بدی نکرد که تو مسبب این کارش بودی و این حرفها. ولی بازم حرفای سابقشو تکرار کرد که بیا کمکش کن، رهاش نکن. تو این موقعیت فقط تویی که میتونی بهش مدد کنی.

نمیدونم چی کار کنم. مستاصل و بیچاره شدم. هر لحظه لیچار بار خودم میکنم. اصلا فکرشو نمی کردم که تو این دوره زمونه، دختری مثل فیلمای هندی دست به این کارا بزنه. قضیه برام جدی تر و بحرانی تر شده. خانواده ام رو در جریان قرار دادم. همه با ازدواج ما مخالفن جز خواهرم. از طرفی دلم هم برای اون بدبخت می سوزه. خیلی معذب و در رنجه. تصمیم دارم بعد از ترخیصش با هم بریم پیش مشاور و روانپزشک، ببینم چی میشه. دوستان هم هر چی به ذهنشون میرسه بگن شاید از بین اقوال، حرف حسابی گیرمون اومد.

خیلی ممنونم بابت صرف وقتتون - پاینده باشید


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)