سلام

من به پسری علاقه دارم !!!

میدونم تکراریه اونم خیلی تکراری ، یک چیز تو دلم سنگینی میکرد جایی بجز اینجا برای خالی کردنش پیدا نکردم ، فقط نظرم رو دیدید خواهشا برام دعا کنید که به بهش برسم که واقعا خسته شدم !

ایشون همکلاسی من بودن البته ترم بالاتر ، من میشناختمش و سر یه بحث های با هم برخورد کردیم خیلی پسر خوبی بود و اهل هیچی هم نبود اون موقع نه فکر دوست داشتن و ازدواج و عشق علاقه بودم و نه هیچ چیز دیگه که بخوام به پسر مردم فکر کنم ، داشتم زندگیم میکردم نمیدونم چی شد یهو به خودم اومدم دیدم خیلی دوستش دارم و هنوز هم نفهمیدم که واقعا چی شد که اینجوری شدم فقط میدونم مهرش وسط دَر دلم نشسته نه میره  بیرون از دلم نه میاد داخل و این خیلی منو عذاب میده .

ای کاش حداقل قرار بر دوست داشتن بود اون موقع که میدیدمش این حسو تو خودم حس میکردم ! نه الان .. اخه خیلی وقته ندیدمش  اصلا اگه بینمش هم نمیدونم چیکار کنم که توجه اش رو به خودم جلب کنم که برچسب آویزون بودن و خودت خواستی و این چزا هم بهم نزنن .

حداقل اگه میدیدمش شاید این احتمال بود بدون عکس العملی  از من اونم به من فکر کنه و دعاهام مستجاب بشه و به من علاقه مند بشه !!

نمیدونم تا کی باید صبر کنم که بتونم یک بار دیگه بینمش . نه واسطه ای دارم نه کسی که بخوام بهش بگم خودمم که دخترم و مثل همیشه باید رعایت کنم که مشکلی پیش نیاد که بعدا پشیمون بشم مثل اینکه رفتاری کنم که باعث بشه یک فکر دیگه در موردم کنه .

هر کاری هم کردم فراموشش کنم نه تنها اینجا بلکه کل اینترنت رو زیر و رو کردم هر چی بود امتحان کردم و در عین ناباوری نتونسم جلوی رشد این بذری که در مغزم بوجود اومده از فکر این پسر بگیرم هر چند دوست دارم بهش برسم تا فراموشش کنم .

هر کاری کردم یا قیافه اش جلوی چشمم بود یا هر جا بودم و رفتم میگفتم ای کاش اون هم بود ... شاید اگه تو این حال نبودم کسی بهم این حرف ها رو میزد میگفتم چیز حادی نیست اما الان میفهمم که در عین آرامش ظاهری از درون چه غوغایی به پا میکنه این عشق !

همش باید تو دلم بریزم این غم هایی که به جای تخلیه کردن تو دلم میریزم کم کم از زندگی سیرم میکنه به طوری که افسرده شدم اخلاقم عوض شده . بحث یکی دو ماه هم نیس بگم با گذر زمان مشخص میشه یکسالی هست .

نمیدونم تکلیفم رو با خودم روشن کنم  واقعا دارم از درون میسوزم ،  الان 3 ماهه ندیدمش و چون قبلا میشناختمش و ما هم طوری هستیم که کسی ازدواج کنه زود خبر دار میشیم حالا هر کس میخواد باشه و میدونم که هنوز مجرده و این امید منو بیشتر کرده .

اگه جلوی چشمش بودم رفتاری ازش میدیدم که خیلی به من سرده یا اصلا تمایلی نداره به من راحت تر بود فراموش کردنش یا حتی ممکنه اون اتفاق خوب می افتاد میدیدم به من علاقه پیدا کرده که دیگه عالی میشد شاید بخت من هم باز شد و این بار قرعه به نام من افتاد و زندگی به روم خندید .

در کل خواستم خودمو خالی کنم و تقاضای دعا کردن داشته باشم ازتون نه اینکه بخوام ازتون راه حلی بخوام چون راه حلش فقط دست خداست تا اون نخواد یک برگ هم از درخت نمیفته ، به دعاهاتون نیاز دارم منو از دعاهاتون بی نصیب نذارید


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
جذب خواستگار دلخواه (۱۲۵ مطلب مشابه)