خانواده برتر

مثل منی منم دیگه نمیرم تو جمعشون بشینم در مورد اون اولی بنظرم حق با اونه شوخی کرده تو اصلا جواب نده سکوت بهترین جوابه دوتا مورد آخری من بودم که دورشونو خط میکشیدم ما هم داریم اینطوری بهم میگن افسرده ای که چیزی نمیگی منم یک خط قشنگ دورشون کشیدم جالبه میگن چرا دیگه نمیای خونمون یا پیشمون بشینی ( البته اینا مال دوسال پیشه از دوسال پیش تا الان حتی واسه عید دیدنی هم نرفتم خونشون )

زیادی حساسی دخترجون، لااقل این مثالی که زدی اینو نشون میده به نظرم بین شوخی و تمسخر یه مرزی وجود داره که به راحتی میشه ازهم تشخیصشون داد.

به نظرم تو مشکل نداری و عکس العملات طبیعی هست مامانت مشکل داره که متوجه توهین مردم نمیشه منم صد برابر تو زبون دارم و جواب همه رو میدم به مامانت بگو تو یه عمر با این روش زندگی کردی بذار  منم به روش خودم زندگی کنم اگه مامانت انقدر مبصر خوبی هست چرا به خوهراش و فامیلاش تذکر نمیده مامان منم بیخود به فامیلاش احترام میذاره و با بچه هاش و شوهرش و فامیل های بابای من خوب نیست منم چپ و راست حالشون رو میگیرم و جواب بی ادبیها و پررویی ها و زرنگی هاشون رو میدم کاری کردم که مثل سگ ازم میترسن. خودم فوق العاده ادم شوخ و مهربون و دلسوزی هستم ولی از ادمهای زرنگ  بدم میاد.از بچگی یه ایده داشتم میگفتم باید ادم با هر کی مثل خودش رفتار کنه.

بنظر من موقعی که شوهر خالت بهت گفت قزوین اصلا سینما داره شما بهتر بود در جواب میگفتی نه فقط رشت سینما داره و بغلش یه شکلک خنده میذاشتی. ببین لحن گفتن خیلی مهمه. اگه با خنده و شوخی باشه از حالت تهاجمی خارج میشه.

یا مثلا اون قضیه مهمونی خالت که نرفتین خب یجورایی منم بودم شام درست میکردم بعد مهمونا زیرش میزدن خیلی زیاد ناراحت میشدم. شما هم دقیقا تو اون شرایط بد به خالت میگی که تازه شام هم برات نگه داره. دیگه این بدتر از فحش میشد. خب اما خالت هم نمی دونم رو چه حساب که احتمالا حس صمیمیت و راحتی زیاده بهت این جوابو داده.

در کل من فکر میکنم خانواده مادریت مدلشون اینجوریه و خیلی راحتن با هم. مطمئنم با سایرین هم همین رفتارو دارن. پس به دل نگیر. چون مدلشون اینجوریه. بجاش تو با مسخره بازی جواب بده.

عزیزم شما اگه جواب ندی یجورایی تبدیل به عقده میشه و حسابی حرص میخوری و واسه سلامت هر آدمی به هر حال ضرر داره.پس تمرین کن که باسیاست جوابشونو بدی و هرموقع حس کردی اگه جواب بدی کوچیک میشی جوابشونو با سکوت معنی داری بده.این سکوت یعنی حرف نزن و من برای حرفت ارزش قائل نمیشم.میدونم حرص میخوری منم الان که داشتم مطلبو میخوندم حرصم گرفت ولی نباید با عصبانیت جواب بدی کاملا ریلکس باش بعضیا هدفشون حرص دادنه نذار به هدفشون برسن و همیشه سعی کن احترامشونو نگه داری تا دست دیگران آتو ندی.امیدوارم دیگه اذیت نشی😢

شما بیش از حد حساس و زودرنجید.

سلام.....
به نظر من بهتره شما به یک روانشناس یا روانکاو مراجعه کنی چون بهتر از هر کس دیگه میتونه 

شما رو درک کنه  رفتار ها و صحبت های شما رو حلاجی کنه و برای افکار شما رو تغییر داده ا

اون رو سازماندهی کنه....اصلنم به این فکر نکن که روانشناس چیه  ومگه من مشکل دارم و

ازین حرفا ... ن..   شما به نطر من دچار وسواس فکری شدین و همین باعث شده شما در مورد رفتار اطرافیان خودتون جبهه بگیرین...

امیدوارم راهکارم مفید باشه.بای

ای خدا جفت منی اصلا انگار من اینو نوشتم منم مامانم همینارو بهم میگه همه هم از من دور شدن و دوستم ندارم در عوض خواهرم رو که همیشه سکوت میکنه انگار میپرستن نمیدونم شاید اگه چیزی نگیم بهتره ...!

سلام
به نظر من خانواده مادریتون خیییییلیییییی فرهنگشون پایینه و شما فرهنگتون بالاتره. مجبور نیستید باهاشون رفت و آمد کنین.

فعلا تحملشون کنید و وقتی ازدواج کردید اصلا باهاشون رفت و آمد نکنید. باید چنین آدمایی رو باهاشون قطع ارتباط کرد تا متوجه رفتار زشتشون بشن. اینم یه جور نهی از منکره.

وای خوبه شما جواب میدین من بعضی وقتا نمیتونم جواب بدم من بیشتر سکوت میکنم جواب نمیدم چون از بچگی فکر میکردم جواب ابلهان خاموشیست خخخ بیشتر شوهرم جوابشونو میده مثلا چند وقت پیش جاریم خیلی زیاد بهم چرت و پرت میگفت و تیکه مینداخت اخرم شوهرم باهاش دعوا کرد و گفت دخالت نکن..به نظر من سکوت بهتره چون طرف بیشتر جری میشه حرص میخوره من خیلی خودمو به بیخیالی میزنم چون جواب بدی خودتو کوچیک میکنی با نظر صبا موافقم البته برای من عقده نمیشه چون برام زیاد مهم نیستن از قدیم گفتن در دروازه رو میشه بست دهن مردم رو نه پس دوستم بیخیال راحت از کنارشون بگذر زیاد جوابشونو نده فقط و فقط اگه بی احترامی و توهین خیلی بدی بود بشور بنداز رو بند 

چقدر مسخره...واقعا مامانت بهت همچین جوابی داده؟! از جمله بندیش کاملا مشخصه داره کنایه میزنه که قزوینم شد جا برا زندگی؟؟؟ بهترین و مودبانه ترین جواب رو به یه آدم پررو دادی. و کوتاه نیا چون رفتار درست رفتار توئه نه مادرت...موفق باشی

سلام من طلبه هستم وبرای اکثر مطالب سایت جواب های خوبی دارم ممکنه باهم همکاری کنیم اخه من بیمارهستم ونیاز مالی شدید دارم

درد و مشکل این خانوم و بقیه خامو ما رو فقط من می دونم ::::امان از بی شوهری و بالا رفتن سن دختر خانو ما که باعث نا امیدی خانومای دم بخت یا بهتر بگم در انتظار بخت شده باید زود تر براشون کاری کرد هنوز که بدتر نشده  بنده خدا ها همیشه سراب شوهر می بینن !!! ولی هر چه می دوند بی فایده هست...و این باعث انواع کابوس و وسواس فکری و خودخوری و افسردگی و عدم اعتماد به نفس  انهاشده --وای از دست ما جون های مجرد (( شوخی کردم خانو ما جبهه نگیرن ...اخه این سوال همین جوابو لازم داشت)))

درد و مشکل این خانوم و بقیه خامو ما رو فقط من می دونم ::::امان از بی شوهری و بالا رفتن سن دختر خانو ما که باعث نا امیدی خانومای دم بخت یا بهتر بگم در انتظار بخت شده باید زود تر براشون کاری کرد هنوز که بدتر نشده  بنده خدا ها همیشه سراب شوهر می بینن !!! ولی هر چه می دوند بی فایده هست...و این باعث انواع کابوس و وسواس فکری و خودخوری و افسردگی و عدم اعتماد به نفس  انهاشده --وای از دست ما جون های مجرد (( شوخی کردم خانو ما جبهه نگیرن ...اخه این سوال همین جوابو لازم داشت)))

سلام خانوم

زیاد حساس نباش 

ادامه کامنت قبلی 

بهترین راه واسه این آدم اینکه هروقت اومد قزوین ببرش اون کبوتر هایی که حرف میزنن رو نشونش بده خودش اتوماتیک درست میشه . بالام ....لطفا تایید کنید.

خخخخ

سلام ممنونم دوستان

سال قبل، یک روز قبل عقد دخترخالم، هممون توی ایوون مادربزرگم نشسته بودیم من تو فکر بودم یهو یکی از خاله هام برگشت گفت چته چرا ناراحتی؟ ناراحتی دخترخالت ازدواج کرده تو نکردی؟!!! اون یکی خالم جواب داد این که همیشه خدا ناراحته! حالا من 18 سالمه و هیچ مشغله ی فکری هم راجع به ازدواج نداشتم و ندارم... جواب دادم تو اظهار نظر نکنی نمیشه؟ بعد رفتم تو اتاق و شروع کردم گریه همه طرف اونو گرفتن گفتن شوخی کرده تو چرا انقدرررر بی جنبه ای؟!

سلام دوست عزیز
من اگه بخوام راجع به رفتار فامیلای مادرم برات بگم میتونم یه کتاب بنویسم ولی خب امکانش نیست من فقط یه خلاصه برات میگم، اینکه نوع رفتارشون از کجا ریشه میگیره من نمیدونم و کاری نداریم، ولی کلا آدمایی ان که اهل تمسخر و نیش و کنایه ان، و نسبت به خانواده ما هم بیشتره و یه دلیلشم شاید به خاطر رفتار مادرمه که کلا شخصیت ساده و دلسوزی داره و هیچی رو به دل نمیگیره، مثلاً مادر من هر حرفی میزد یا هر لباسی میپوشید یا هر کاری میکرد علنا جلوی ما تحقیرش میکردن و مادرمم هیچی نمیگفت، ما هم که بی سر و زبون، بلد نبودیم جواب بدیم و فقط ناراحت میشدیم وقتی هم میومدیم خونه اگه به مادرم میگفتیم حتی طرفداری اونارو میکرد، میگفت شما چیکار دارید اونا به من حرف زدن ولی ما که نمیتونستیم بی خیال باشیم ببینیم به مادرمون بی احترامی کردن،من زمانی که دبیرستانی بودم اصلا جرأت نداشتیم اسم خانوادشو بیاریم با ما دعوا میکرد،اینا چون عادت کرده بودن با مادرم بی ادبانه رفتار کنن فکر میکردن میتونن با ما هم همونطوری رفتار کنن، من همون موقعا که دبیرستانی بودم یه دخترخاله دارم اینقدر با من بد حرف میزد من هروقت میومدم خونه از دستش گریه میکردم،یه نمونه از رفتاراشون این بود که مثلاً اگه لباسی میخریدیم میگفتن این چیه خریدین چقد زشته و من فقط ناراحت میشدم و هیچی بلد نبودم بگم(بعدا وقتی اینجوری میگفتن منم میگفتم خب هر کس یه سلیقه ای داره و ممکنه شما خوشت نیاد مثل من که از این لباسی که شما پوشیدی خوشم نمیاد و به نظرم اصلاً قشنگ نیست ولی چون سلیقه تو بهت احترام میزارم و چیزی نمیگم) یعنی حتی تو ریزترین چیزا هم دخالت میکردن،تو همون دوران دبیرستان یه دوستی داشتم اهل کتاب بود و ما با هم کتاب ردو بدل میکردیم، یه بار بین کتابایی که به من داد یه کتاب اعتماد به نفس در ده روز بود، این کتاب منو عوض کرد(بدون اغراق میگم این کتاب یه نقطه عطف تو زندگیم بود) ، و من تونستم خیلی تغییر کنم و رفتاری که اونا با ما داشتن تا نود درصد تغییر کرد، که این تغییر رفتار اونا هم به خاطر این بود که من خودم خواستم تغییر کنم و هم اینکه دو سه سال زمان برد، و اون ده درصدم به خاطر اینه که شخصیت اونا همینه و اونا عوض نمیشن ولی تو میتونی جوری رفتار کنی که بهت بی احترامی نکنن و یه مقدارشم به خاطر مادرمه که اون هم تغییر نکرده، از اون موقع هاش بهتر شده یعنی حداقل الان میتونیم راحت باهاش درد و دل کنیم ولی اصلا نمیتونه جواب بده، مثلا دو سال پیش خونه خالم اینا بودیم یه رفتار خیلی بدی داشتن ولی مادرم هیچی نگفت و سکوت کرده بود،بعدا که گفتم چرا سکوت کردی میگه خب من چی بگم، پس من بی خیال مادرم شدم چون عوض نمیشه ولی بی احترامی هم نمیکنم چون مادرمه و خیلی خوبیا داره ولی بدیش هم همینه، و میگه من نمیتونم کسیو ناراحت کنم،
خب این از مادرم که دیدیم تغییر نمیکنه و بی خیالش شدیم، مورد بعدی شخصیت اوناست که بعد از این همه سال هنوزم که میبینمشون امکان نداره بالاخره یه چیزی نگن مثلا چند سال پیش که من دنبال کار بودم رفته بودیم خونه داییم اینا، زنداییم و عروسشو دخترش یه حرفایی زدن و یه برخودی داشتن و راجع به کار کنایه زدن که من از شدت ناراحتی شام نخوردم، اون شب تا صبح گریه کردم و اون شب واقعا دلم شکست، و از خواست خدا فردای همون شب از یه جایی که دو سه ماه پیش رفته بودم برای کار زنگ زدن و رفتم سر کار، این آدما که هیچ وقت نمیفهمن که کارشون زشته و این تویی که باید تغییر کنی، من کلاً حاضرجواب نیستم وقتی چیزی میگفتن فقط ناراحت میشدم بعد چند ساعت تازه یه چیزی به ذهنم میومد به خواهرم میگفتم کاش اینو بهش میگفتیم، بعد پیش خودمون میگفتیم اگه دفعه بعدی گفتن اینوبهش میگیم، خب اونا هم که دفعه بعدی همین حرفو نمیزدن یه چیزی دیگه میگفتن، برای جواب دادن به این آدما باید چند تا نکته یادت باشه، اول اینکه اصلاً با بی ادبی نباید جواب بدی همیشه محترمانه صحبت کن، بعد خونسرد باش(من خودم وقتی حرفی میزدن یه دفعه اینقد ناراحت و عصبانی میشدم که دیگه هیچی نمیتوستم بگم، آدم توعصباینت یا تند جواب میده یا فکرش کار نمیکنه)، وقتی خونسرد باشی فکرت کار میکنه و یه جواب دندون شکن میدی، خیلی وقتا اصلاٌ میتونی سکوت کنی چون خیلی از حرفاشون اصلاً ارزش نداره که بخوای جواب بدی، حتما حتما حتما اعتماد به نفستو تقویت کن و کتابای روانشناسی بخون، و اینکه سعی کن زیاد باهاشون معاشرت نکنی، ببین من دقیقا میدونم چی میگی حالا شاید شما خودتم حساس شده باشی و فامیلاتون به بدی رفتار فامیلای ما نباشه ولی من به شخصه میدونم این رفتارا چقدر میتونه روحو روان آدمو تخریب کنه، من توجمع دوستام و همکارام و خانواده شوهرم خیلی آدم موفق و راحتیم و همه بهم احترام میزارن و قبولم دارن ولی توجمع فامیلای مادرم که میام هنوز اون ته مانده های اون احساسای بد هست و هیچ وقت باهاشون بهم خوش نمیگذره و رفتارای بدشون تا الان ادامه پیدا کرده ولی من دیگه باهاشون رابطه ای ندارم شاید سالی یکبار هم ببینیم و خودم ازشون فاصله گرفتم، امیدوارم تجربه من به دردت بخوره

میدونید مشکل چیه ؟مشکل اینکه مادرامون با فامیلهای بابا مون خوب نیستند وبه فامیلهای خودشون اونقدر رو میدن که اونها به خودشون اجازه میدن هر جورکه دلشون می خواهد با ما رفتار کنند میدونید شما باید چی کا رکنید؟اصلا بهشون رو ندید مادرتون جوری با فامیلاش رفتار می کنه که انگار بهشون بدهکاره واین حس باعث میشه شماهاهم خودتونو بدهکار فامیلای مادرتون بدونید واونها روسر شما سوار میشن وشما رو دست کم می گیرند وقتی یه دختر ازدواج می کنه رفتارش با فامیلهای شوهرش باید شبیه رفتار یه خانم کارمند با همکاراش ومدیران ورئیسان محل کارش باشه نه اینکه اونها رو دشمن خودش بدونه وبهشون بی احترامی کنه بعد از اون طرف اونقدر به فامیلهای خودش رو بده که باعث ازار واذیت شوهرش وبچه هاش بشه

به ن:

به کیمیا

آفرین خوب کاری میکنی هیچ وقت بازم تایید میکنم هیچ وقت اجازه نده کسی بهت توهین کنه …بعضی از دوستان میگن تو جواب نده و سخت نگیر دقیقا یعنی چی جواب نده و سخت نگیره اگه امروز به شهرش توهین میکنه اگه جواب نده فردا پس فردا به وجود و حریمشم توهین میکنه …پشت خیلی از حرفا که به حساب شوخیست یه عالمه حرف جدی و شاید توهین نهفتست (به اون خیلیه توجه کنید)نمیگم همه ی شوخیها توهینن

عزیزم خیلی حساسی اونم بخاطر این هست که تو سن نوجوانی هستی... منم هم سن تو بودم از اینجور صحبتا میرنجیدم ولی الان خنده ام میگیره و میدونم خیلیاش شوخی بوده نه توهین.... حق با مادرته اینقدر همه چیز رو جدی نگیر

حق داری  دقیقا درکت میکنم