سلام به همه ی بچه های خوب خانواده برتر . انشاء الله که نماز و روزه هاتون قبول باشه
نمیدونم چه طوری شروع کنم من یه دختر 22 ساله ام لیسانس مترجمی زبان دارم دیروزم که نتیجه ارشد اومد خدا رو شکر رتبه م خیلی خوب شد و از مهر دانشجوی ارشد دانشگاه دولتیم ان شاء الله . از نیمه ی شعبان با اقا پسری اشنا شدم ( رسمی با خانواده اومدن ) .
اون اقا هم مهندس برق و برای سپاه کار میکنه ( نیروی هوایی ) به دلیل شرایط کاریش سالای قبل که ارشد داده قبول نشده اما امسال که اقدام کرده احتمالا پیام نور ادامه میده .
از لحاظ قیافه و اینا نمیگم برد پیته ولی واسه یه مرد خوبه به قول مامانم مرد که نباید خوشگل باشه : دی  .
یه اپارتمان از خودش داره و یه پرایدم داره. و به نظر میاد در اینده جای پیشرفت داره. قبلا هم تا مرز عقد با دختری پیش میره ولی بهم میخوره چون دختره کس دیگه ای رو دوست داشته و البته شناسنامه ش سفید و خودش میگه خدا رو شکر که نشد.
میگه اصرار مامانم اینا بود و این صداقتشو دوست داشتم . اینا رو واسه اشنایی میگم وگرنه بحثم این نیست. بعد از چند جلسه صحبت کردن و اینا به توافقاتی رسیدیم و حس کردیم که بدرد هم میخوریم .

بعد تصمیم گرفتیم بریم ازمایش بدیم که ببینیم مشکلی هست یا نه ازمایش اولیه مشکل داشت ولی ازمایش تکمیلی هیچ مشکلی نشون نداد. بعد از اون برای اینکه بهتر بتونیم با هم اشنا شیم و از نظر رفت و امد مشکلی نباشه یه صیغه محرمیت خوندیم . اون خیلی منو دوست داره خیلی ابراز علاقه و اینا میکنه ولی من به اندازه ی اون عاشق نیستم. الان که واقعا تو مسیرش افتادم یه جورایی از ازدواج میترسم .

خدا رو شکر تا الان زندگی خوبی داشتم هیچ وقت تو خونه با خونوادم خدا رو شکر مشکلی نداشتم هیچ موقع احساس محدود بودن نکردم هیچ موقع کسی بهم امر و نهی نکرده . ولی دوست داشتم ازدواج کنم چون بالاخره اگه بد بود خدا نمی گفت ازدواج کنید و به ارامش برسید منم میخوام با چشم باز با عقلم تصمیم بگیرم تا خدای نکرده بعدا پشیمونی برام به بار نیاد .
این حرفا رو به خودشم زدم بهم اطمینان داده زندگی خوبی در کنارش خواهم داشت بهم میگه حاضرم جونمم واست بدم . خدا کنه حرفاش راست باشه و بعدا اگه خدا خواست ازدواج کردیم همین طور بمونه . دوست داشتم همه ی نگرانی و حرفام و برای یه شخص سوم بی طرفی بگم لطفاااا دوستان راهنماییم کنید این استرس و دلشورم طبیعیه یا نه الکی هستند، چیکار کن؟
التماس دعا

مرتبط با فقدان علاقه در ازدواج:

علاقه بعد از ازدواج بوجود نمیاد؟

آیا علاقه بعد از ازدواج می تونه به وجود بیاد؟

عاقلانه و بدون علاقه بله گفتم، الان گاهی ازش متنفر میشم

کسی هست که بدون علاقه به همسرش باهاش ازدواج کرده

الان متوجه شدم به پسری که قول ازدواج دادم علاقه ندارم

شوهرم اونی نیست که می خواستم

شوهرم اونی نیست که فکر میکردم

می ترسم بله بگیرم بعد بگه اونی که می خواستم نیستی

می ترسم بله بگیرم بعد بگه اونی که می خواستم نیستی (2)

شوهرم اونی نیست که در ذهنم ساخته بودم

آیا به ازدواج با اونی که دوسش دارم اصرار کنم؟

خواستگار خوبی دارم که بهش علاقه ندارم

منظور از علاقه نداشتن به خواستگار چیه؟

آیا ازدواج کنم در حالی که پسر دیگه ای به من علاقه داره؟

فکر می کنم دختر مورد علاقه م رو مجبور کردن با من ازدواج کنه

اگه مجبور به ازدواج زوری بشم، چه بلایی سرم میاد؟

می ترسم مثل خواهرم بعد از ازدواج حسرت ظاهر مردان دیگه رو بخورم

اگه با کس دیگه ای ازدواج کنم نمیتونم دوستش داشته باشم

چطور ممکنه با فرد دیگه ای ازدواج کنم؟

چطوری به خانواده ام بگم که به یکی دیگه قول ازدواج دادم؟



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)