خانواده برتر

تجربه من اینو میگه

اون یکی از دو این دو هدف رو داره

1 یا میخواد زود رنجیتو از بین ببره و از همین اول سطح جنبتو ببره بالا که بعدا راحت باشه

2میخواد باهات شوخی کنه اذیتت میکنه با مزه میشی و از این خزعبلات

برا دوتاش من یک حرکت انجام میدم

یه چیزی گفت دو تا با خنده و شوخی میزارم روش تحویلش میدم اون مسخره مسخره دستت میندازه من بیشتر دستش میندازم

(جوری که دعوا نشه ها با لحن نیشو کنایه نه با خنده و شوخی)

دو بار که جلو زبونم کم میارن که اصولا میارن دفعه سوم منو میزارن تو لیست سیاه که ضایع نشن

من وقتی ببینم کسی از یه چیزی میترسه و یا لوس هست همش میترسونمش و اذیتش میکنم،ولی اگه کسی که نترسه و مثل خودم باشه اصلا کاری به کارش ندارم.

حالا جریان شوهر شما مثل منه مثلا موقعی که به شما میگه من دوست دختر داشتمو و بعدا سرت هوو میارم از این حرفا اصلا به حرفش گوش نده و یجورایی خودت رو به بیخیالی بزن(دقیقا مثل حرف هایی که عباس اقا نوشتن بهش بگو)اگه به حرفش گوش بدی و ناراحت بشی هی بیشتر اذیتت میکنه و تو هم بیشتر عذاب میکشی.

http://khbartar.blog.ir/post/7627

سلام ممنون از راهمنایی همگی

راستش اگه بهش بی توجهی کنم یا خودم هم با طنز جوابشون رو بدم بدتر ادامه میده یا هر وقت باهاش منطقی حرف میزنم یا بحث عوض می کنه یا سکوت میکنه!!!ومیگه سخت میگیری اما من بارها بهشون گفتم این رفتاراش داره من اذیت میکنه،دقیقا به گفته یکی از دوستان نامزدم میگه چطور با دوستام از این شوخیا میکنم ناراحت نمی شن و تازه حاضرن جوونشونم برام بدن و من اخلاقم یکه! تو باید اخلاقت عوض کنی!!!....واقعا نمیدونم دیگه چطور بهشون بگم!بعضی وقتا میترسم دوباره حرفی بزنم و بدونه من رو چی حساسم و کلید کنه روش و اذیت کنه!

اخه وقتی هم شوخی میکنه با لحن بدی میگه بدتر ناراحت میکنه!!یا جلو اطرافیان من مخاطب قرار میده و یه چیزای به شوخی میگه که من جلو اطرافیان شرمنده میکنه

یا حتی شده میاد و میگه که حرفای بین خودمون میره به دوستاش میگه !!!

بهشون گفتم این غرورت خوب نیست اما اعتنا نمیکنه و میگه مرد باید غرور داشته باشه!!حتی شده بخاطر این رفتاراشون اشکم درآورده و جلوش گریه کرده ام اما بازم هیچ حرکتی انجام ندادن حتی بادیدن گریه ام بی تفات بودن!!

خیلی بهشون محبت میکنم خیلی..بعضی وقتا خودشونم تو تعجبن که چقد من هواشون دارم اما این غرورشون باعث شده حتی برای محبت بمن چرتک بندازن!یا یه وقت من به ایشون محبتی نکنم ایشون هرگز علاقه نشون نمیدن!! با این رفتاراشون دارم من هم سرد میشم

تو فکر بهم زدنم...

به "پسر"

یا از عمد میاد و از دخترایی که بیرون نگاهش کردن تعریف میکنه

حتی چند وقت پیش داشتیم تلفنی حرف میزدیم یهو سکوت کرد گفتم چی شد گفت چندتا دختر با وضع بد رد شدن داشتم اونارو نگاه میکردم!!!!

این رفتاراشون حتی شوخیشم خوب نیست...یا حتی شوخی هایی میکنن که یه جورایی بی حرمتی محسوب میشه واقعا کلافه شدم

حرف زدن باهاشون فایده نداره که هیچ بدتر میکنه!!

زاستش تو خونواده ایی بزرگ شدن که همیشه حرف حرف ایشون بوده و همه ازشون تعریف کردن...واسه همین میگن هیچ رفتار من مشکلی نداره و من همینم...

این نشون میده هنوز خیلی بچس

حالا اون نمیاد خودت تنهایی که میتونی بری مشاور

برو ببین راه حلی داره برا اینکه درستش کنی یا مجبوری بهم بزنی به هر حال تلاشت رو بکن

بی گدار به اب نزن

و پشت گوشم ننداز

نه عقد نیستیم،ایشون خیلی عجله دارن برای عقد اما من با این شرایط ترسیدم از عقد  کردن و بدتر شدن اوضاع...

ایشون کلا با مشاور رفتن مخالفن،خودم که با مشاور حرف زدم میگفتن شخصیتشون اینه و فکرنکنن تغییری صورت بگیره!!!گفتن که بیشتر باهاشون صحبت کنم یا هرجورشده دوتایی بریم مشاوره و یه کم صبرکنم اگر رفتاراش ادامه داشت ادامه ندم

اخه اینش برام جالبه برای دوستانشون اصلا غرور نداره ،نمیدونم چرا بامن اینطور برخوردایی دارن!خواهر نداشتن اهل دوستی هم نبودن گفتنم شاید با جنس دختر و روحیاتشون اشنایی ندارن و بخاطر همین بهشون کتاب معرفی کردم باهاشون صحبت کردم اما همه اش میگه: سخت میگیری و این وسط با این رفتارات خودت اذیت میشی (یعنی اذیت شدن من براشون مهم نیست)!!!

حدود 26سالشونه،درمقابل دیگران خیلی بیشتر از سنشون رفتار میکنن طوری که همه میگین چه پسر فهمیده ایی هستن اما با من اصلا !!!!

به پرتو:اخه مشاور وقتی موثره که طرفت قبول داشته باشه که برخی رفتاراش درست نیست اما ایشون فقط من مقصر میدونن...

مثلا شده کلی به ظاهر و پوششم رسیدم بخاطر ایشون یا براشون کلی با ذوق چیزی درست کردم اما نه تنها یه تشکر نکردن حتی یه رفتاری نشون ندادن که خوشحال شدن...من واقعا دلسرد میکنن..برام عجیبه خب چرا خودشون من خواستن پس یعنی چی؟؟؟؟

این غرورش نبود باز اوضامون بهتر بود...(ایشون ظاهر خیلی خوبی دارن،و همه ازشون تعریف میکنن )

واقعا از نظرات همگی ممنونم

امیدوارم تصمیمی که دارم بهش فکرمیکنم بتونم خیلی خوب عملی کنم

از تک تکتون ممنونم

کابوی تنها:من اتفاقا خیلی هم حساسم نمیتونم بیخیال باشم حرف شما کاملا درسته.

فکر میکنم ادامه دادن بدتر نابودم میکنه:(

باید بزنی به در بی خیالی. بقول خودش سعی کن سخت نگیری. اگه میتونی سخت نگیری باهاش ادامه بده.

بنظر نمیاد عمدی باشه کاراش.

البته شما هم خیلی حلوا حلواش کردی فکر کنم با این رفتارت به اون اخلاقش دامن زدی.

یه کم بکش کنار ازش. یه کم کناره جویی کن ببین چه عکس العملی نشون میده. یجوری نشون بده که سرت شلوغه البته با محبت و احترام. بهش نشون بده که برای اینکه تو رو داشته باشه باید با دنده سنگین حرکت کنه.

فکر میکنم دوستت داره. اما اگر اخلاقش عوض نشد و خواستی باهاش بمونی راه سختی در پیش داری...

موفق باشی.

به ترانهه:نمی تونم نسبت به این رفتاراشون بی تفاوت باشم،اگه باهاشون سرد بشم دقیقا ایشون هم رفتارای سرد و بی تفاوت تر میشن!!!!من چه میدونستم فکرکردم با محبت بیشتر ایشونم یه حرکتی انجام میدن ولی نه...

ممنون از شما که چند بار نظر گذاشتید ،خودمم تو فکر بهم زدن هستم،البته مطمئنم ایشون به ذهنشونم خطور نکنه من بخوام چنین کاری بکنم چون به نظر خودشون مثل ایشون دیگه برای من نیست!!!

پرتو عزیز:من نمیخواستم مثل ایشون باهاشون رفتار کنم چون میترسیدم حرمتا شکسته بشه و یا رفتار بدتری ببینم مثلا یه بار بهشون گفتم مغروری و سردی نمیدونید چه بحثی پیش اومد!!!

نه عزیزم من شهرستانم

مشاور نمیدونم ولی اونی که باید تصمیم اخر بگیره منم.عقلم میگه ادامه ش در حد توان من با این روحیاتی که دارم نیست!

دوستان برام دعا کنید.ممنون.

خواهشا بیاین و نتیجه ی  تصمیمتون رو بگین تا یه تجربه ای واسه ماهاهم  بشه.

ممنون

به شیوا:باشه ،فعلا به خوانواده ام گفتم قراره موضوع رو مطرح کنن

به خودشون هم گفتم تصمیمم جدیدیه، شکوکه شدن!!انتظار چنین تصمیمی از من نداشتن جالبه میگن تو اخلاقت عوض کنی رابطه مون بهتر میشه و تو جنبه شوخی نداری(جنس شوخیاشون برای من قابل هضم نیست). البته بخاطر غرورشون واین که بخاطر ظاهر و شرایط خوبی که داره اگر هم واقعا نخواد بهم بزنیم چیزی بروز نمی ده و میگه دخترا از خداشونه من داشته باشن(چیزاییه که من از ایشون تا حالا استنباط کردم و گرفتم)!!!!تصمیم خودمو گرفتم الان تموم بشه بهتر از اینکه عقد کنیم و کاسه چه کنم دست بگیرم.هرچند پسر خوبی هستند ولی نه برای من...

بخاطر محیط کوچیکی که زندگی میکنم شک ندارم حرف پشت سرم زیاد میشه اما آرامش روحی خودم تو اولویت قرار دادم...

توکل بخدا...

التماس دعا

من فکر نمی کردم با کسی که غرور داره و همیشه همه چی در اختیارشون بوده زندگی کردن اینقدر سخت باشه، راستش من به حرف دلم گوش کردم و دلم پادشاه بود و عقلم وزیر!!! پدرو مادرشون من رو میذارن روسرشون و کلی هوامودارن برام کم نمیذارن ولی پسرشون همه این خوبی هارو از چشمام پس میگیره!!!احترام بیش از حد والدینشون به ایشون چون بچه اخر بودن و عزیزدوردونه مامان و باباشون. و تعریف زیاد اطرافیان و فامیل از ایشون،باعث شده ایشون اینقدر مغرور بشن و چیزی جز راحتی خودشون نخوان...و حرفای من مسخره بدونن!

دوستان اگه روحیه حساسی دارید یا خیلی دل نازک و مهربونید با یه آدم خیلی مغرور هیچ وقت وصلت نکنید چون جواب این رفتاراتون نده سرخورده میشید ...واقعا عذاب آوره خیلی.خدا میدونه من توی این چند وقت چی کشیدم!:(

حالا هم همه چی سپردم بخدا...انشالله همه عاقبت به خیر بشید..

ممنون از همگی

ممنون پرتو عزیز،فقط توکل کردم بخدا همین.ممنون از دعات

به لیلی :بله مرد بدی نیستن ولی رفتارشون بامن خوب نیست وگرنه اگه باهاشون برخوردکنید محاله حرفای من باورکنید همه رو اسمشون قسم میخوردن!!!!!کلا جنس زن رو مثل مرد میدونن!

چندسال اینطور شخصیتی داشتن فکر نکنم تغییری صورت بگیره مگر اینکه من تغییر کنم که بازم برای من سخته بخوام نادید بگیرم بی تفاوتی کسی که قراره یه عمر کنارشون زندگی کنم!!

پدر و مادرشون قضیه رو فهمیدن...امتناع میکنن و مادرشون اومده بود که میگفتن: برات چه کارها که نمیکنیم بهم نزن منم گفتم تو قصر طلا هم باشم و بهترین امکانات نمیتونم چون تحمل این رفتارا و به اصطلاح شوخی هایی که میتونه تیشه به ریشه زندگیم بزنه داشته باشم

نامزدم خیلی عجله داره برای عقد میترسم یه مدت خودشو خوب نشون بده بعد عقد کنیم بازم بشه همون آش و کاسه!!!

پناه برخدا ...

همه قضیه رو فهمیدن اصرار دارن به سازش من!!!!!شزایط خیلی بدی برام پیش اومده

خیلی تحت فشارم...

دوستان برام دعا کنید خیلی محتاجم،ممنونم.

التماس دعا

به آقای رحمان:

بله دقیقا حرفای شما درسته،

هیچکس حرفا و شرایط من رو نمی تونه درک کنه،هرچی هم براشون توضیح میدم بازم نمیتونن بفهمن من چه عذابی میکشم،بخاطر همین دیگه درمقابل سوالهاشون فقط سکوت میکنم و دیگه توضیحی ندارم و میگم نمیخوام ادامه بدم همین!

قبلا هم گفتم ایشون درمقابل دیگران و برخورد با اطرافیان  خوب و شایسته برخورد میکنن و همین باعث شده همه انگشتها به سمت من باشه و من مقصر بشم!!هنوز هیچی نشده کلی حرف پشت سرم زده شده!!فقط سپردم به خدایی که از همه چی کاملا خبر داره.

ولی به گفته شما حاضرم بخاطر آرمش خودم این حرفهارو بجون بخرم هرچند واقعا سخته.

توی این شرایط دائم به خدام متوسل میشم.توکل بخودش

ممنون از شما.

سروناز عزیز:عادت به این رفتارها برای من سخته،من خیلی موارد این جا نگفتم،فکرمیکردم شاید واقعا من مقصرم ولی بانظرات دوستان فهمیدم نه این طور نیست!!!

اینکه توی این چند وقت حتی بیشتر از یک بار به زبون نیار دوست داره و چنین رفتارهایی انجام بده سخته...حداقل برای من با روحیات من.

به پرتو عزیز:باشه چشم ،حتما اسم مینویسم.ممنون از دل مهربونت عزیزم.دارم مقاومت میکنم برای عواقب بعد کار چون به مو رسیده این ماجرای من...اگه مادر پدرشون اجازه میدادن الان کاملا تموم شده بود ولی چه کنم والدینشون من رو ،رو سرشون میذارن و خیلی زیاد من دوست دارن ولی پسرشون...!!!!!

به سروناز:عزیزم خب شما همسرتون توی دوران نامزدی شدیدا با احساس بودن ولی نامزدم من عکس همسر شما احساسی که بروز نمیده هیچ خیلی تو ذوق من میزنه و منو دلسرد میکنه طوری که از دیدنشون دیگه خوشحال نمیشم چون میدونم باز قراره با یه حرکتی من ناراحت کنه و خودشون خوشحال بشن!!

فکرکنم طرز فکر و دوست داشتن ما باهم خیلی فرق داره.

التماس دعا

پرتو عزیز:اطرافیان میگن اگه زندگیت رو دوست داری باید ادامه بدی!!!نمیتونن شرایط من رو درک کنن و من هم نمیتونم بعضی مسائل رو براشون بیان کنم!اتفاقا بهشون بارها گفتم چندوقت پیش که بامادرشون صحبت کردم و برخی مسائل بهشون گفتم قرارشد با پسرشون حرف بزنن ولی نامزدم گفتن مادرشون اصلا باایشون حرفی نزده!!!!!

باپدرشون هم حرف زدم که قرارشد پدرشون باهاشون صحبت کنن.. نامزدم با من تماس گرفتن و داد ویبداد چرا مسائل به پدرشون گفتم و کلی من سرزنش کردن و بهم گفتن: من به حرف بزرگترها گوش نمیدم حرف حرف خودمه(قبلا گفتم توی خونواده چون خاطرشون برای همه عزیز بوده رو حرفشون حرفی زده نشده و همیشه بهشون بها داده شده) حالا من باید چوب این رفتاراشون بخورم!

نامزدم میگه: من هیچ عیبی ندارم و از هر لحاظ شرایط خیلی خوبی دارم  پس بهم نزن که برای تو بد میشه!!!..

فقط خدارو دارم.

سلام

به آقای رحمان:

ممنون از نظراتتون و راهنماییاتون.

بنده 23سال دارم.نه من هیچ وقت به حرف دیگران گوش نمیدم منظورم برای تصمیم نهاییه، چون قراره من با ایشون یه عمر زندگی کنم درسته والدینشون خوبن و شرایط خوبی دارن اما من مهمترین معیارم اخلاق خوش طرف بوده و هست که با این اتفاقا مطمئن شدم اگه بخوام ادامه بدم قضیه من میشه سوختن و ساختن!

من با خود ایشون بارها صحبت کردم درمورد این قضایا،اما ایشون یا بحث عوض کردن یا اصلا براشون ناراحت شدن من مهم نبوده حتی باگریه ازشون خواستم به رفتاراشون فکرکنن و بعضی مسائل کنار بذارن که تا چند روز ازشون خبری نبود حتی جویای حال من هم نشدن!!!!!(ایشون خیلی خوب بلدن چطور رفتار کنن که هیچکس شک نکنه که مشکلی از طرف ایشون بوده طوری که برادرم با ایشون صحبت کرده بودن برادرم گفتن :امکان نداره، ایشون خیلی فهمیده و پسر مودبی هستن و... )ایشون طوری قضایا رو جلوه دادن که مشکل رفتارا و حساسیت منه که  اشتباهه!!!

متاسفانه ایشون با مشاوره رفتن کلا مخالفن ،دیگه هم نمیتونم بهشون بگم چون از این خواسته من اینطور برداشت میکنن که گویا من منظورم اینه که ایشون مشکلی دارن(ایشون خیلی حساسن کسی بهشون بگه رفتارشون درست نبوده چون تا حالا همه جز تعریف چیزی نگفتن البته بخاطر خانواده سرشناسی هم که دارن) بخاطر همین جبهه میگیرن و بازم بحث و دعوا....

خودم بامشاوره حرف زدم راهکاریی غیر صبر و حرف زدن نداشتن(البته یک مورد هم گفتن تمومش کن دنیای شما باهم فرق داره) البته من شهرستانم به مشاوره خیلی خوبی دسترسی ندارم.بنظرخودم، خودم شاید بهتر بتونم برای زندگی تصمیم بگیرم چون بازم هیچکس توی شرایط من نیست.من تصمیم خودم رو گرفتم.همه هدایای و وسایل آماده کردم پس بفرستم.با اینکه همه درمقابل من هستن ولی خداروشکر به گفته شما خدا رو دارم خیلی دعا و نذر انجام دادم و نماز توسل خوندم.درتصمیمم دیگه شکی ندارم.واقعا ممنون از همه.

سعی کردن همه جوانب بسنجم که حتی کوچکترین راه برای پشیمونی اینکه شاید درست میشد نذارم.

ببینید من میدونم با غصه چیزی درست نمیشه این اطرافیانن که من رو تو منگنه گذاشتن،راستش من با جواب مثبت دادن به ایشون باعث شدم تعدادی از اقوام درجه یک از ما دوری کنن همین هم خونواده م رون اذیت میکنه که حالا....

ممنون از شما و از دعاتون.

توکل بخدایی که از همه چی آگاهه.

التماس دعا.

آقای رحمان:ممنون از همه دلگرمی ها و راهکارهایی که دادید

خیلی ممنون بخاطر معرفی نماز طلب خیر.و....

انشالله که خدا برای شما بهترین هارا رقم بزند.

ممنون از همگی دوستان بخاطر توصیه ها و دعاهاشون.

انشالله همگی خوشبخت باشید و بشید درکنار کسی که قدرشما هاروبدونه و آرامش داشته باشید.

درپناه حق.