خانواده برتر

سلام

من فکر میکنم تنها چیزی که نمیشه تغییرش داد ذات ادمهاست

هر کسی اخلاقهای خوب و بد داره که شاید حتی خوبش هم به مزاج ما خوش نیاد دیگه چه برسه به بدش

ولی در کل نمیشه ذات خیلیا رو شناخت 

ادم اگه بتونه به عنوان یه دوست با خانواده همسرش برخورد کنه به نظر من بهتره

دوتا دوست همیشه با هم خوبن و وظایف دوستی خودشونو خوب انجام میدن

شمام سعی کن همیشه با همسر ایندت صحبت کنی و بتونی حتی کوچکترین مشکلات هم حرفش از خونه شما بیرون نره تا کسی جرات دخالت تو زندگیتونو نکنه و یا اگه کرد با بی اعتنایی هر دوتون بر خورد کنه

همیشه اقایون بیشتر مشکلاتشونو برا خواهر و مادرشون تعریف میکنن  و همین باعث دخالت اونها میشه

آخ!پای پسرم خورد به سنگ

اینا بیشتر به فرهنگ ربط داره خیلی وقتا نمیخوان دخالت کنن

یه خاطره تعریف میکنم بعد مثالمو از رو اون میزنم

برا خرید عروسی منو همسرمو دوتا مادر ها اومده بودن

من یه حلقه انتخاب کردم

700 هزار بود مامانم گفت نه گرونه مادر شوهرم گفت خیلی قشنگه همینو بدین مامانم گفت نهههه گرونه هیچی دیگه با هم دعوا میکردن که من اون حلقه رو بخرم یا نه

اصلا هم حواسشون نبود که منو همسرم از مغازه رفتیم بیرون دنبال یه حلقه دیگه

یه حلقه دیگه انتخاب کردم 200 هزار مادر شوهرم گفت اون قشنگ تره

مامانم گفت طرحشون تو مایه های همه اما این قیمتش مناسب تره دوباره اونا داشتن بحث میکردن ما حلقه رو خریدیم اومدیم بیرون :)

حالا موقع خرید حلقه همسرم این اتفاق برعکس افتاد مامانم میگفت قشنگه مادر شوهرم میگفت چه معنی میده حلقه داماد گرون تر از عروس باشه

خوب خیلی ها اینو دخالت میدونن بهشون بر میخوره اما به نظر ما دخالت نبود خوب اورده بودیمشون که نظر بدن دیگه هر کدومشونم دلیل خاص خودشون رو داشتن

به قول مادر شوهرم میگه حرف مادر شوهر هر چقدرم که نرم باشه برا ادم سنگین میاد

همون حرفو مادر خود ادم بزنه بر نمیخوره به ادم

مثال شما داری میری فست فود با شوهرت  مادر خودت میگه اینقدر نخور اینارو فشار خون میگیری  میگی ماهی یک باره دیگه

مادر شوهرت میگه عزیزم زیاد نرین فست فود ضرر داره سریع تو ذهنت تجزیه تحلیل میکنی تیکه بود؟ اره دیگه برا جیب  پسرش گفت فقط باید برا اون خرج کنه و.......

حرص میخوری اتیشی میشی سر شوهرت غر میزنی اون اعصابش خورد میشه برا جلو گیری از اعصاب خوردی های بعدی میره به مادرش میگه دیگه به زن من اینجوری نگو

مادر شوهر میگه وا مگه من چی گفتم و میشینه برا خودش تحلیل که اره این عروسه بچه منو ازم گرفت یه نصیحت خیر خواهانه نمیتونم بکنم غذا درست نمیکنه و.........

چند تا تجربه دارم در اختیارت میزارم :

1 در مورد زندگی دعوا ها بدی ها و خرید ها با خوانواده شوهرت حرف نزن (طبیعی که طرف شوهرتو بگیرن حتی اگه کاملا حق با تو باشه) تازه دخالتم زیاد میشه

در مورد بدی ها با خانواده خودت هم حرف نزن (تا وقت لزوم) اما اگه واست چیزی خرید جایی برد تو خونه کمکی کرد حتما بگو به مامانت

2هر چی که مادر شوهرت میگه اول به این فکر کن که اگه مامانم بود هم ناراحت میشدم

اگه دیدی اره بازم ناراحت میشدی به شوهرت نگو

اگه میتونی ببخشی ببخش اما اگه نمیتونی ببخشی به خود مادر شوهرت با احترام بگو نزار یک کلاغ چل کلاغ بشه

3تو خونشون نه انقدر کار کن که مثل کلفتا بشی

نه اونقدر بشین که از دماغ فیل افتاده بشی

4 تو خونشون همیشه زیبا ترین خوش بو ترین و خوش پوش ترین باش اصلا هم نخواه که بگی من چیزای گروتنو حصابی از فزوشگاه های مارک میخرم

5 این یکی به درد همه میخوره لبخند هیچ وقت فراموش نشه