سلام به همگی

من پنج ماهه عقد کردم اصلا خوش نمیگذره دوران نامزدی :( با اینکه همسایه ایم و هر روز تقریبا همدیگه رو میبینیم ولی ....

همش میگم کاش یه کم دور بودیم یا اینکه مثلا من یه هفته ای میرفتم مسافرت... . تازگی ها هم پدر شوهرم فوت شده شوهرم بیشتر افسرده شده و من بیشتر تنها...

نمیدونم چیکار کنم؟ الان  سه روزه که شوهرم پدرش رو از دست داده بهش خیلی وابسته بود بدخلقیاشو فقط واسه من میاره آبجیاش رو دلداری میده بغل میکنه ولی من یه چیز میگم دعوا میکنه...

راهکار بهم بگین چیکار کنم چه جوری برخورد کنم و چه جور دلداریش بدم ... . میترسم ناراحت شه . یه بار مریض بود بهش درخواست رابطه دادم گفت اصلا ملاحظه نمیکنی ولی به نظرم اون اصلا منو ملاحظه نمیکنه  .

فقط به فکر خونواده خودشه که یکی یکی آبجیاش و مامانش و نوه هاشونو بغل کنه و دلداری بده انگار نه انگار که منم اونجام ...

کلا خیلیی خونواده دوسته ولی من نسبت به خودم اینو حس نکردم. الان هم که پدر شوهرم فوت شده همش میگه مامانم تنها میمونه من باید نذارم تنها بمونه... به جز نامزد من شش تا بچه دیگه داره ولی این شده غمخوار همه جز من ...

همش تو دلم حس میکنم انتظار داره مامانش با ما زندگی کنه ولی به زبون نمیارم میترسم .خیلی از همسایه های ما هم شوهرشون از دست دادن ولی حاضر شدن تنها بمونن ولی مادر شوهرم میگه من میترسمممم از ادامه زندگیم میترسم خیلی ...

از این مورد ها برا کی پیش اومده؟ چیکار کردین؟ چه جور برخورد کردین؟

ممنون از همگییییییی


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)