سلام

دختری هستم 25 ساله که اگه خدا بخواد چند روز دیگه مراسم عقدمه. این روزا کل وجودم و استرس و دلشوره گرفته اینقدر که یه قطره آب هم به زور از گلوم پایین میره دقیقا مثل یه مرده متحرک شدم .

منی که اینقدر شاد و پر جنب و جوش بودم این روزا خیلی آروم و کم حرف شدم انگاری که دچار افسردگی شدم.

من از مخاطبین همیشگی این وبلاگم چند روزی به خاطر این حالم به وبلاگ سر نزدم وقتی پست از دختر صفر کیلومتر ایده آل بسازید رو دیدم بهتر دیدم که برا حل مشکلم از شما کمک بخوام.

از وقتی که به یاد دارم سرم تو درس و کتاب بوده و خدا رو شکر به اون چه که میخواستم رسیدم و البته سعی کردم تک بعدی عمل نکنم و تو زمینه های دیگه هم دستی داشته باشم که بازم خدا رو شکر میکنم.

در زمینه ازدواج و مسائل مربوط به اون کلی مطالعه داشتم و اطلاعات کسب کردم ولی نمیدونم چرا الان که در موقعیتش هستم احساس میکنم دارم قدم به یه زندگی ترسناک و ناشناخته میذارم.

اصل مطلب اینه که من از ازدواج میترسم!! همسرم، پسر خالمه و خیلی هم بهش علاقه دارم ولی این چند روز طوری رفتار کردم که احساس کرده دوسش ندارم و پشیمون شدم  حتی دیشبم با هم بحثمون شد و خیلی ناراحت از خونمون رفت.

نمیتونم به کسی بگم میترسم آخه چی فکر میکنن راجع به من!! خانمای متأهل شما که این راهو رفتید لطفا بگید این حالات من طبیعیه یا نه؟!

اینقدر حالم بده که میگم همه چی رو به هم بزنم امیدوارم که هیچ کس تو موقعیتی که من هستم قرار نگیره واقعا عذاب آوره.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)