خانواده برتر

ازدواج برای فرار ایده خوبی نیست!

این نیز بگذرد ...
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می گوید: فردا به فلان حمام در فلان شهر برو و کار روزانه ی حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد. ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد. دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله ی دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و... حمامی گفت: این نیز بگذرد. یکسال گذشت... برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری ها پول می گیرد. مرد وارد حمام شد و گفت: یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری. حمامی گفت: این نیز بگذرد... دو سال بعد هم خواب دید، این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید! وقتی جویا شد گفتند: او دیگر حمامی نیست، در بازار تیمچه ای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ شهر است. به بازار رفت و آن مرد را دید گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه ای شده ای. حمامی گفت: این نیز بگذرد. مرد تعجب کرد گفت: دوست من، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟ چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری در آن شهر رفت ولی او آن جا نبود. مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود می خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است. مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی آن شهر شد. جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت: خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می بینم. پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد. مرد شگفت زده شد و گفت: از مقام پادشاهی بالاتر چه می خواهی که باید بگذرد؟ ولی مرد در سفر بعدی که به دربار پادشاه مراجعه کرد، گفتند: پادشاه مرده است! ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد؛ مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده، حک کرده و نوشته است: این نیز بگذرد!
هم موسم بهار طرب خیز بگذرد
هم فصل ناملایم پاییز بگذرد
گر ناملایمی به تو کرد از قضا
خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد

هیچ سختی قرار نیست تا ابد باقی بمونه .حواست باشه برای خلاص شدن از یه گرفتاری به گرفتاری بزرگتری مبتلا نشی  ...به قول معروف از چاله دراومدن به چاه افتادن

خیلی خلاصه گفتی که مادرت اذیتت میکنه ولی بدون بعضی از مادرها اصطلاحا بهشون میگن مادر خودشیفته شدیدا با دخترهاشون مشکل دارن انگار دختره بیچاره هووشون هست.
شاید شما تو یه موقعیت هایی تو زندگی موفق باشی و مادرت بهت حسودی میکنه یا اینم که دختر اذیت کنی هستی.
برای فرار از موقعیت هیچ وقت ازدواج نکن.
میتونی وقتت رو بیشتر بیرون بگذرونی تا با هم برخورد نداشته باشین.

عجول نباشین خانوم.عجله کار شیطونه.

خدا بزرگه... اندکی صبر که سحر نزدیک است...

دوباره باغچه گل میده-از عاشقا خبر میاد
واقعا سخته ولی به گفته خدایی که دنیا و آخرت دستشه،مطمئن باش که روزی بهترین نعمت هارو بخاطر صبرت بهت میده
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
برات دعا میکنم شما هم برای من دعا کنین

از دلداری های دوستای گلم ممنون.درباره اینکه بعضی از دوستان گفتن شاید اذیت میکنی میتونم بگم که شاید اصلا چون همیشه مادرم بدی های اخلاقی خواهر و برادرم رو میگه ولی وقتی میگم من چه رفتار بدی دارم که باعث ناراحتیت میشه میگه یادم نیست و حتی بهش گفتم هر دفع کار بدی کردم بگو تا درستش کنم ولی هیچ وقت چیزی نمیگه.من همیشه برای خواهر و برادرم و پدر و مادرم بهترین آرزو ها رو داشتم ولی وقتی من به موفقیتی رسیدم خواهر و برادرم ناراحت شدن مخصوصا قبولیم تو کنکور.و باعث شکسته شدن قلبم شدن

سلام عزیزم همه ما در طی روز امتحان میشیم.هر کی با یکی  دیگه .شما دارید با خانواتون امتحان میشید صبر کنید خدا همه را شاهد است .مطمعن باش صبرت بی جواب نمیمونه.استعینو بالصبر والصلوه.