خانواده برتر

سلام محترمانه ازش بخواین براتون توضیح بده اگه چیزی باشه میگه ممکن شما دچار شک شده باشین اطمینانتون با توجه به چه دلیلی؟

گذشته شو بگه که چی!

دوست عزیز بستگی داره این مساله که توی گذشته این خانم هست تا چه حد اهمیت داره،شاید واقعا تاثیرگذارباشه شایدم مهم نباشه به هر حال بنظرم اگه الان متوجه بشین بهتره تا اینکه بعد ازدواج متوجه بشین و اگه قضیه مهمی باشه شاید نتونین باهاش کنار بیاین.

منظورتون از اینکه میگین از گذشته ناراحته یعنی چی؟؟؟
مثلا خدایی نکرده با کسی یا کسانی رابطه داشته؟
یا اینکه با خانوادش مشکل داشته و بچه طلاق هست.
لطفا بگین کدومه.
اگه با کسی رابطه داشته و حقیقت رو بگه که جریان چی بوده  و توبه کرده باشه و بعد ازدواج به کارهاش ادامه نده و شما هم بتونی این موضوع رو بپذیری که بحثش جداست.

ایشون تا اون لحظه ای که بهش درخواست آشنایی دادین و باهم در ارتباط شدین برای همدیگه کاملا ناآشنا و غریبه بودبد
شاید کنجکاو باشین که بدونین ولی حق ایشون هست که نگه
با اینکه رابطه زن و شوهری یکی از نزدیکترین رابطه هاست ولی این دلیل نمیشه که همه مسائل گذشته و حتی آینده رو به هم بگن
برای مثال تو خانواده پدری مادر من تقریبا همیشه جر و بحث هست(ولی همگی با هم رفت و آمد دارند و حتی هر سال باهم حداقل یه بار مسافرت میرن) و من و مادرم و برادرم حداقل هفته ای دو بار میریم اونجا ولی پدرم معمولا فقط تو عیدها و مناسبت ها میره که اون موقع همه میگن و میخندن ولی مادرم اصلا اجازه نداده پدرم از اون جروبحث ها بویی ببره واسه اینکه اصلا بهش مربوط نیست و ممکنه با دونستن این موضوع تو یه اختلاف سطحی بین پدر و مادرم و یا حتی به شوخی پدرم این موضوع رو به رخ مادرم بکشه و اختلاف سطحی و یا شوخی باعث از هم پاشیدن زندگی مشترک 21 ساله بشه
البته اینجا بحث عدم اعتماد به همسر نیست بلکه بحث توانایی مهم سازگاری با همسر و هنر زندگی مشترک هست که این روزا متاسفانه تو کمتر کسی هست
در ضمن من احتمال میدم شما حدس میزنین که مسئله گذشته ایشون مربوط به مسایل جنسی هست که حساسیت نشون دادین که ازشون سوال کنین که گذشته شما پیرامون چه مسئله ایه؟ شاید به مسئله ای که ربط داره برای شما کاملا بی اهمیت باشه و در نظر ایشون با اهمیت هست. که شاید واسه برخی مهم باشه ولی واسه عده زیادی مهم نیست که طرز فکر دوم صحیح هست-البته تهمت ناروا نزنین و الکی و بیجا شک نکنین که عواقب دنیوی و اخروی شدید داره) و چون ایشون شمارو دوست دارند میترسن از رهاش کنین واسه همین نمیگ

اگر مسائل جنسی و دوست پسری و رابطه بوده بهت پیشنهاد میدم اصلا سراغش نرو  و باهاش بهم بزن چون دخترای که گذشته ی خرابی دارن آینده درستی هم نمیتونن داشته باشن و باز  میرن دنبال این جور کارا و خیانت ولی اگه غیر اینه  مشکلی نیس که ازدواج کنی

نه بخاطر گذشتس ولی بخاطر آدم دروغگو و مخفی کار بودنش بدرد نمیخوره باید اعتراف کنه

اگه امکانشو دارید تحقیق کنید ...اگه در تحقیقات چیزی پیدا نکردید سخت نگیرید و بی خیال شید ....ولی اگه دلتون صاف نمیشه و ذهنتون مشغول میشه بی خیال ازدواج شید ولی مجبورش نکنید اگه چیزی هست به شما بگه ...

یه حدیث داریم که نباید تو گذشته ادما جستوجو کرد. اولا گذشته هر چی بوده تموم شده رفته اگ مساله ای یا مشکلی بوده متعلق به همون موقع است ربطی به الان نداره که بخوای بخاطرش ذهن خودتو درگیرش کنی. دوما چرا میخوای بدونی از گذشته اش در حالی که مربوط به شخص خودش هست اگه چیزی باشه که زندگی مشترکتون رو تحت تاثیر قرار بده شما حق داری بدونی در غیر این صورت ارزشی نداره که زندگیتونو بخاطرش تلخ کنید. گفتید ناراحته خودش از گذشته اش میتونید باهاش صحبت کنید تا اگه بتونه بگه شاید بتونید کمکش کنید تا ناراحتیش بر طرف بشه. یا حق

دوستان خواهشا راهنماییم کنید

شاید گذشته براش دردناک باشه یا به یاد اوردنش زجرش بده

گذشته ی خودشه. الانشو ببین. به دردت میخوره؟ زن زندگی هست؟ میتونی اگه گذشتش پاک نیست باش ازدواج کنی؟ حقشه نگه. اما خوووب چشاتو وا کن که پس فردا پشیمون نشی. 

اگه واقعا دوسش دارین واسه بدست آوردنش تلاش کنید و مطمئن باشین اگه دختر خوب و با وجدانی باشه اگه از طرف شما مطمئن بشه که واقعا میخایدش اگه بپرسین هرچی بوده بهتون میگه,

ببینید فرقی نداره کسی توی گذشته شما و اون خانم بوده یا نه، مهم اینه که از وقتی همدیگرو قبول کردید به هم وفادار بوده باشید، گذشته هرکسی به خودش مربوطه و ربطی به الانتون نداره،مطمئن باش اگر‌اون خانم شمارو دوست داشته باشه بهتون وفادار میمونه،اون خانم هم بهتربود بطور خیلی سربسته یه اشاره هایی میکرد که شما حساس نشید،اگر دوستش دارید و فکرمیکنید رابطه دوطرفست زیاد خودتو گرفتار این مساله نکن

خیلی ممنون از لطف همگیتون 

یسری مسائل هستن که توی زندگی شخصی هرکس وجود داره.

آقا حامد همون طور که یکی از دوستان اشاره کردن حدیث داریم دو نفر که میخوان با هم ازدواج کنن به هیچ عنوان نباید از گذشته ی هم چیزی بپرسن چون گذشته چیزی هست که قبلا اتفاق افتاده و مربوط به خود همون شخص میشه و به هیچ کسی حتی شما ربطی نداره.تو گذشته هر کاری کرده هراشتباهی هر گناهی کرده و وقتی الان پشیمونه صددرصد خدا بخشیدتش پس ای قضیه به هیچ کسی غیر از خدا ربطی نداره.این فکرارو از خودتون دور کنین و به این فکر کنین که الانش خوبه و دوستش دارین و آیندتونو بسازین.موفق باشین.یا علی.

بستگی به خودتون داره که ببینید میتونید با هر قضیه ای کنار بیاید یا نه ، ولی باید احتمال هر موردی رو بدید حتما چیز مهمیه که از گفتنش میترسه ، دیگه این بستگی به شخصیت و دیدگاه خودتون داره ، یکی ممکنه اگه طرفش خطای بزرگی هم کرده ببخشش ، یکی هم نه نمیتونه ،  ولی من اگه جای شما باشم ریسک نمیکنم .

شما مگه مطمئنی که گذشتش بده؟ که میگی شلید برگرده !

با توجه به اینکه شما میدونید این خانوم گذشته مخفی شده داره و نمیدونید که چیه و ظاهرا براتون مهم هم هست توصیه من اینه که رابطه رو متوقف کنید.

حالا اگر خانوم اومد و تعریف کرد و برای شما مهم نبود که خب برگردید و ادامه ماجرا و اگرم مهم بود و نتونستید کنار بیاید که بی خیال هم بشید وگرنه زندگی هم رو خراب میکنید.

اگر هم دیدید دیگه خبری از خانوم نشد که بدونید یا گذشته اونقدر خراب بوده که نتونسته بگه یا با شناختی که از شما داشته مطمئن بوده اگر بگه شما کات میکنید که ترجیح داده حداقل رازشو پیش خودش نگه داره. حالت دیگه هم اینه که اونقدر اهمیت نداشتید براش که سعی کنه اعتمادتونو جلب کنه

همسر من همیشه یه راز مگویی از گذشته اش داشت!!!!!!
همیشه یه جوری مدارکشو ازم قایم میکرد و ...تا از دانشگاهش میپرسیدم با عصبانیت بحث رو عوض میکرد!!!!!!!از دوستای دانشگاهش فراری بود و مدام میخواست اونروزا رو حذف کنه از زندگیش...
برای من سوال بزرگی بود و البته با تصور اینکه یه شکست عشقی عمیق داشته میترسیدم سوال بیشتری بپرسم...
تا اینکه یه روز خودش اعتراف کرد قضیه چی بوده...!!!
اگه بگم باورتون نمیشه!!!!!!
ظاهرا همسر من وقتی کنکور میداده به خاطر استرس شدید سر جلسه کنکور دچار حالت تهوع میشه و نیم ساعتی رو از وقت کنکورش صرف رفتن به دستشویی و بازگشت به حالت طبیعی میکنه...و یکی از پسرایی که نزدیکش نشسته بوده بهش اجازه میده حدود 20 تا سوال ریاضی رو از روی اون بزنه و در واقع تقلب میکنه!!!!!!البته باید بگم همسر من واقعا باهوش و درسخون بود ولی خوب اونروز حالش بد بوده بیچاره...
اونروز میگذره و همسر من از رشته دلخواهش هم قبول میشه ولی عذاب وجدان رهاش نمیکنه!!!!!!میگفت چند بار تصمیم به انصراف گرفتم که دوستام نذاشتن...حالا از شانسش با همون پسری که بهش تقلب رسونده بود همکلاس هم شده بود!!!!!!!!!!و این عین شکنجه بود براش...اخرش از جند تا مرجع استفتا گرفته بود که ادامه تحصیل و کار تو این رشته براش شرعا حلال هست یا حرام که اونها گفته بودن توبه کردی پس حلاله...
حالا من بعد 11 سال تازه فهمیدم علت اینکه اصلا تو رشته خودش دوس نداشت کار کنه چی بود...چرا دوستای دانشگاهش رو نمیخواس ببینه و...البته بیشتر برام خنده دار اومد...حالا که قضیه رو فهمیدم و برگه های استفتاهاش از مراجع رو دیدم ترغیبش کردم با دوستاش بیشتر ارتباط داشته باشه و از رشته مورد علاقه اش که مدرکش رو داره کسب درامد کنه...
گاهی راز بزرگ یه نفر ممکنه یه شوخی بیشتر نباشه...بر فرض هم راز مگوی همسر شما جنسی باشه...واقعا غلیان جنسی هم در دختر و هم در پسر واقعا ویرانگر هس و ممکنه هر کسی از سر ندانم کاری یه روزی یه کاری بکنه و بعد پشیمان بشه...نبش قبر لازم نیس...خدا ستارالعیوب هست...شما چرا میخوایین عیب کسی رو به روش بیارین؟؟اگه با شما خوبه اگه براتون کم نمیزاره بزارین به حال خودش باشه...اگه واقعا همسر مناسب و خوبی باشین مطمئن باشین خودش یه روزی بهتون میگه...اونوقت ممکنه مثل من به خودتون بخندین!!!!!!!راستش من الان اونقد از زندگیم راضی هستم که اگه همسرم اعتراف به رابطه جنسی قبل ازدواج میکرد باز هم برام مهم نبود چون اولا قبل از اشناییش با من بود و به من ربطی نداشت...دوما حالا میدونم که زنان و مردان به یک اندازه تحت فشار جنسی هستن و هر خطایی ممکنه پیش بیاد...سوما همسر من پاک ترین و قابل اعتماد ترین کسی هست که در طول زندگیم دیدم چون بارها در شرایط مختلف اینو بهم ثابت کرده...پس احمقانه هس که به چیزی فکر کنم که جز عذاب بی مورد چیزی نداره و سر هیچ و پوچ زندگیمو خراب میکنه...
مهم الان هست ...مهم الانه که دوستتون داره اوتقد که ترس از دست دادنتون ازارش میده...مهم الان هست که شما عاشق اون هستین...از این روزای زیبای زندگیتون استفاده کنین که برنمیگردن...
هر وقت لازم دونست مطمئن باشین به خودتون میگه

ما داریم راجع به یه زندگی حرف میزنیم...لطفا نسخه نپیچین برادر...چه راحت بعضیا زرت و پرت میکنن...از مرد بودنم شرم میکنم...

چقد راحت بعضیا نسخه میپیچن..