سلام
من زنی هستم که مدت سه سال است ازدواج کرده ام. البته با فردی که از نظر فکری و عاطفی خیلی به هم شباهت داشتیم و علاقه شدید به هم داشتیم.

همسرم از نظر مالی ضعیت خوبی نداشت. به همین دلیل من مجبور شدم برای اینکه کمک خرج اش بشم به سر کار برم. همون روزهای اول عقدمون. همسرم در ابتدا موافق نبود اما زمانی که اصرار من رو دید رضایت داد و از اونجایی که فردی معتقد و سنتی بود برای من شروطی گذاشت.

که یکی اش این بود که جایی که برای کار من در نظر گرفته شده باید حتما شناس او باشه و از تمام جهات محل کار من رو زیر نظر داشته باشه.

من قبول کردم ، چون واقعا علاقه ای به کار کردن نداشتم و تنها قصدم این بود که تو خرج و مخارج دوران عقد بهش کمک کنم. چرا که همان طور که گفتم وضعیت مالیش خوب نبود و من می خواستم بدون اینکه کسی بدونه بهش کمک کنم.

اون هم برام یه کار پاره وقت پیدا کرد. که مدیر اون کار صمیمی ترین دوستش بود. مردی که از نظر دینی و اعتقادی آدم موجهی به نظر می آمد. و شوهرم آزمایش اش کرده بود و رو سرش قسم می خورد. من دو سال اونجا کار کردم.

پول هام رو صادقانه به حساب بانکی شوهرم می ریختم و بعد دو سال خدا بهمون کمک کرد و در شرایطی که فکرش رو نمی کردیم خونه دار شدیم و شوهرم هم خیلی بیشتر ازکاری که من کردم و محبت های من رو جبران کرد و همه خانه رو به نام من کرد. خلاصه زندگی مون جون گرفت.

بعد از دو سال زمانی که درسم تمام شد همسرم به من پیشنهاد داد که در همان محلی که کار می کنم پیشنهاد بدم که من رو رسمی کنند و از حالت پاره وقت خارج بشم. تا حداقل بیمه بشم و ثمره زحمت هام رو در آینده ببینم.

این پیشنهاد رو با مدیر اونجا که دوستش بود و بهش اعتماد داشت. مطرح کردم اون هم قبول کرد و گفت این پیشنهاد رو در جلسه هیئت امنا مطرح می کنه، اما بعدش شروع به حرف هایی زد که اصلا فکرش رو نمی کردم

اولش گفت:از اول اش من رو به خاطر خودم می خواسته نه به خاطر شوهرم بعد گفت  تو همه این مدت به من به چشم خواهرش نگاه کرده که این برام قابل تحمل بود . بعدش که من سکوت کردم.( چون واقعا چهره مذهبی داشت و من فکر نمی کردم منظور بدی داره.)

بعد گفت این رو به شوهرتون نگید؟ من تعجب کردم و پرسیدم چرا؟

گفت نمی خواد اون رو بی دلیل حساس کنه

گفت: می خواد با من رابطه خواهرانه ای رو داشته باشه

من نفهمیدم معنی  حرف اش رو...اما خیلی صمیمی شده بود.

راستش من تو کتم نمی رفت

اما باز چون می شناختم اش و هم شوهرم رو سرش قسم می خورد سکوت کردم.

بعد اون با لحن چندش آوری گفت:

داری ناز می کنی ؟ اگه ناز می کنی من بلدم نازت رو بکشم....

این حرف آخر من رو شوکه کرد. این حرفی نبود که به من بزنه!؟ این حرف در شان من نبود. واقعا شوک عصبی بهم دست داد ...

عصبانی شدم و ار دفترش بیرون آمدم. نذاشتم برام توضیح بده اصلا حرفی نذاشتم بزنه فقط فرار کردم. گریه کردم و فرار کردم...تا اینکه که نمی دونستم کجاست نشسته ام و خیره خیره موندم...

به شوهرم جریان و گفتم...

خنده داره اما اون اصلا باورش نمی شد.

اما من یه احساس بدی به اون نفر پیدا کردم اوایل اسم اش رو می شنیدم حالم بهم می خورد از اینکه نسبت به یه زن شوهر دار اونم زن دوستش نظر داشته، از خودم که چقدر ساده ام، از اینکه چرا گذاشتم این رو بهم بگه .

دیگه از خونه بیرون نمی رفتم تا چند روز تو اغما بودم و تو خودم داشتم فکر می کردم من چیکار کردم این طور راجع به من فکر کرده...

شب ها کابووس میدیم

تو خونه از تنهایی می ترسیدم

از همه مردها می ترسیدم. واقعا حالم خیلی بد بود... شوک خیلی بدی بود

بعد از شش ماه ...

الان دچار عارض بدی شدم

هنوز کابووس می بینم

ترس از همه مردها دارم

خیلی روز ها مثل مُرده ها می شم و از صبح تا شب فقط به یه نقطه خیره می شم و دست و دلم به کار نمیره...

دیگه نمی تونم برم سر کار

به هیچ مردی اعتماد ندارم

یه جورایی انگار مرد گریز و جامعه گریز شدم

حتی نسبت به پدر شوهرم

انگار ازشون می ترسم

نمی دونم باید چیکار کنم؟؟؟؟

می ترسم این موضوع زندگی ایم رو داغون کنه اونم زندگی که انقدر براش زحمت کشیدم رو شوهری که انقدر دوستش دارم رو... نمی تونم برم دکتر چون از صحبت کردن راجع بهش نفرت دارم و حالم رو بهم میزنه و بدتر  از همه همسرم هم هنوز باهاش در ارتباطه ، از طرفی دلگیرم از اون که هنوز حاضر نیست اون رو رها کنه  .

یعنی الان حتی به اونم شک دارم که نکنه " من رو دوست نداره..."

لطفا کمک ام کنید من هنوز پر از حس انتقامم احساس می کنم ازم سوء استفاده شده بدون اینکه بفهمم .


فریب دختران:

ترفندهایی پسران دخترباز برای سوء استفاده از دختران صاف و ساده

عکس با لباس راحتی بفرست اندامت رو ببینیم

باید عکس از کل بدنت رو بفرستی تا من ببینم تو رو میپسندم یا نه

احساس میکنم از سادگی من سوء استفاده شده

مذهبی نماهایی که ادعای پاکی شون میشه خیلی خطرناک هستند

شکست عاطفی خوردم، خیلی احساس خالی بودن دارم

نگرانی در مورد سوء استفاده از احساس خانم ها

ازدواج با دختری که قبلا ازش سوء استفاده جنسی شده

چرا بعضی از دخترها آگاهانه میرن دنبال پسران سوء استفاده گر



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)