خانواده برتر

من خاموش کامل نیستم ولی
 تیتر پستها  رو نگاه میکنم:
بعضیاش  اگه واقعا مربوط به من نبود حتی خوندنشو ادامه نمیدم..
واسه بعضیاش اگه اطلاعات کافی نداشته باشم فقط پاسخ ها رو میخونم..
فقط واسه بقیه تا جایی که اطلاعاتم اجازه بده جواب میدم.

سلام

اگر کسی اطلاعات نداره و یا نتونه کمکی به سوال کننده بکنه همون بهتر که خاموش باشه چرا که عده ای در همه زمینه ها اظهار نظر میکنن در صورتی که نظرات اونها نه تنها مفید نیست چه بسا سبب ایجاد مشکل برای سوال کننده میشن و گاهی افرادی هستن فقط و فقط از کلامات بی معنا مثل خخخخخخ و ههههههه و ... استفاده میکنن که بسیار بی محتوا و باعث به تمسخر گرفتن سوال کننده و دیگر دوستان میشن همان بهتر خاموش باشن و فقط مطالعه کنند .

گزینه 1و6

راستی یادم رفت بگم من تخصصم توی رابطه های قبل ازازدواج و مجردهاس و همچنین بکارت،توی سوالات زناشویی متاهل ها دخالت نمیکنم چون چیزی بلدنیستم نمیتونم اشتباه راهنمایی کنم،خودم مجردم:)))))))

گزینه 2 و 5

عزیز من ممکن یه نفر بیست بار رفرش کرده باشه خو

۱-ترس از راهنمایی اشتباه.
۲-تکراری بودن سوال و پاسخ‌ها
۳-سطحی بودن سوال.
۴-پاسخی که می‌دم از نظر من بهترینه و در دفعات قبل که نظر گذاشتم و بازخوردی ندیدم پس به طور خلاصه بی‌خیال.
۵-جو احساسیه و بابت پاسخ باید جوابگو سوال کننده باشیم که خانوادتونم بودن همینو میگفتی؟
۶-توحید که جزء اصول دین هست هنوز کامل شناخته نشده.
۸-بعضی پستا بیشتر شرح حال میزارم و باعث بدبینی نسبت به خودم میشین.
۹-زیادی دیگه دارم وقت تلف میکنم اینجا.(کمش کردم)
۱۰-بیشتر سوال کننده‌ها شاید خانم باشن و دنیاشون با دنیای من فرق داره
۱۱-و............ خیلی چیزای دیگه که اگر بگم به بعضی دوستان شاید خوش نیاد.

بنده معمولا سعی میکنم در مواردی که واقعا تجربه اون مساله رو دارم اظهار نظر کنم تا نظرم به عبارتی کارشناسی باشه ..نه اینکه هر کی هر حرفی زد من بیام خودشیرینی کنم و اون سوال کننده رو بعضا با جوابای نادرست به اشتباه بندازم..پس گزینه 2 رو انتخاب میکنم.

سلام

خیلی وقت نیست با این وب آشنا شدم...

سلام

البته من خیلی هم خواننده خاموش نیستم ولی به 3 دلیل کمتر کامنت میذارم:1-نداشتن اطلاعات کافی در مورد بعضی موضوعات 2- اصلا حوصله نوشتن ندارم چون فعالیتهایی که دارم در طول روز بشدت خستم میکنه و ترجیح میدم فقط نظرات دوستان رو بخونم3- از خوندن بعضی پستها ناراحت میشم و گاها عصبانی بنابراین ترجیح میدم یه خواننده آرام باشم تا یک نویسنده خشمگین!!!!!!!

اقای نجفی بنظرتون این تعداد نمایش این عدده ک میزنه درسته واقعنی؟؟؟؟ اخه خیلی از پستها طولانی نیستن و نیاز ب باز کردن پست نیست و فقط با وارد وبلاگ شدن میشه خوندشون. بنظرم الکیه این تعداد 

موارد1-3   و   5-6

1و5
اینکه فک میکنیم جواب من بهترین جوابه .بعدم ری اکشن نمیبنیم واقعا معضلیه ها .
من اینو واسه ی erorمینویسم:
لطفا لطفا وقتتو اینجا واسه افزایش اعتماد به نفس نذارین .جواب نمیگیرین. اعتماد به نفس دنیای واقعی و ادمای واقعی میخواد .مثل قضیه ی ادم های مکتوب

یه سری از سوال ها واقعا عجیبه و نمیتونم سوال کننده رو درک کنم

با سلام

بیشتر خاموش بودن من(که البته به تازگی اینطور شده) اینه که نمیتونم اون مقداری که لازمه صفحه باز کنم چون سیستمم هنگ میکنه

2 

اگر در یه روز سه بار وارد سایت بشی (حتی اگه سه بار reloadکرده باشی)تعداد نمایش سه بار افزایش پیدا میکنه

تعداد نمایش با تعداد افراد بازدید کننده از صفحه برابر نیست

مثلا یه فرد ممکنه یه صفحه رو 20 بار مورد نمایش گذاشته باشه و تعداد نمایش رو 29بار بالا

برده باشه اما نظر نداده باشه

سلام 

خب الان مثلن خود شما... چون میخای نظرات این پست رو پیگیری کنی ممکنه روزی 30بار به این پست مراجعه کنی خب در این صورت تعداد نمایش این پست از 230میرسه به 260 و خب مثلن پستی که 60تا دیدگاه داره اگر هرکسی که دیدگاه میذاره 10بار هم بره اون صفحه رو بازدید کنه که از واکنش ها به دیدگاه خودش مطلع بشه تعداد نمایش های اون پست میشه 600تا !! پس زیادم خواننده ی خاموش نداریم!  البته خب ممکنه همه ده بار بازدید نکنن اما احتمالن همینطوره

سلام دوستان خوبم من همونیم که در پست دردسرهای پارگی پرده بکارت از شما راهنمایی خواسته بودم اومدم از دوستان تشکر کنم نظراتشون برای من خیلی مفید بود ببخشید اگر دیر مراجعه کردم بخاطر این بود در مسافرت بودم این را هم بگم اون شب من همسرم هیچ رابطه ای نداشتیم فقط دستمال رو همسرم با بریدن قسمتی از انگشت پاش خونی کرد اما فردا صبح نه از خانواده من پیگیر دستمال شد نه از خانواده شوهرم هر دو خانواده فکر کرده بودند به اون یکی تحویل دادم شب بعدش وقتی من و همسرم رابطه داشتیم من دچار خونریزی شدم تازه متوجه شدیم پرده بکارتم کامل پاره نشده بود باورتون نمیشه من و همسرم اینقدر از این موضوع خوشحال شدیم اما فقط افسوس خوردم یکسال دوره نامزده ام را با ناراحتی گذروندم بعد از اون هم رفتیم مسافرت
حالا هم از دوستان میخوام قدر تمام لحظات زندگیتون رو بدونید من تصمیم گرفتم دیگه بعد از این سر چیزهای بیهوده زندگی ام را تلخ نکنم الان خیلی احساس خوشبختی میکنم چون همسرم همیشه با من مهربون هست حتی در گذشته که اذیتش میکردم
دوستان خواهشی که از شما دارم مثل گذشته نظرات خود رو بیان کنید چون واقعا خیلی برای من مفید بود حس نگرانی شدن و عصبانی شدن و حتی دعوا کردن تون برای من حس اینکه خانواده ام نگرانم بود رو داشت واقعا برای من لذت بخش بود.
 آقای نجفی از شماهم تشکر میکنم که چنین سایت مفید رو مدیریت میکنید در خواستی که از شما دارم اینکه این پست رو جداگانه بذارید تا از دوستانی که ازمن خواسته بودند نتیجه را بهش اطلاع بدم ببینند
ممنونم خانواده برتر چون برای من خانواده هستید

از بَس مدهبی نماها به آدم می پرن !همین!

عایا شما فضول هستید؟!
گزینه یک بله
گزینه ی دو صددرصد
گزینه ی سه هر دو مورد😜

قبلا تقریبا در بیشتر پستها جواب میدادم اما امسال دیگه خیلی جواب نمیدم . شاید اون هیجان اول رو نداره چون سوالات داره تکرار میشه .و بعضی جاها میشود فهمید که سوالات ناشی از خواندن سوالات  و نظرات دیگران است و..  بعد از مدتی در هر کاری انسان سست تر از قبل نشان میده
حوصله سال قبل و قبلتر را ندارم . با این حال بعد از روشن کردن لب تاب اول میام اینجا و حداقل سوالات رو میبینم .و نظرات را در حد بعضی از سوالها
پیشنهاد
برای اینکه نوشتن وقت زیادی میگیرد در کنار نظرات علامت مثبت و منفی بود خوب میشد
همچنین بخش پاسخ به این نظر چون واقعا در بعضی مواقع بعضی نظرات ایجاد شبهه میکند و باید جواب داده بشه و جواب بعد از چند نظر ممکن است که خوانده نشود و فقط شبهه و نظر اولی دیده شود ولی اینطوری بهتر است . برای جلوگیری از جر و بحث هم میشود تایید نظر به این شرط باشد که جواب فقط برای رفع شبهه باشد

تقریبا همه موارد به جز 9و 7و 4و 10

سلام.ببخشید واقعا دقدغتون اینه؟؟؟انگیزتون ازپرسیدن این سوال چی بود؟!

بخدا من خودم مشکلاتم خیلی زیاده اینجام تنها جایه که انلاین مردم یه سری مشکلاتشونو میگن منم میام میخونم حداقل به خودم بگم مردمم کمی مشکل دارن
اینجا خیلی مشکلات هستن که براحتی حل میشن ولی مشکل افسردگی و اعتیاد نصفه نیمه منو کی میخاد درس کنه

صددرصد گزینه  دو.

سلام.
من که خاموش نیستم پس هیچی
اومدم در مورد پیشنهاد اقا حمید یه چیزی بگم و برم.
اقا حمید اگر مثبت منفی بخوان بزارن که ما مدافعان صیغه همه منفی هارو جمع میکنیم اونوقت منفی نمیمونه که به دیگران بدن!!

1: من که کلا اومدنم به این سایت دوره ایه. یعنی یه مدت مداوم چک میکنم یه مدت اصلا نمیام اینجا که بخوام نظر بذارم یانه. /2: از مدیر و اکثر کاربرای فعال سایت خوشم نمیاد چون ذهن و فکر مضحک و بسته ای دارن فقط بلدن جانماز آب بکشن. / 3: حوصله تونو ندارم. / 4: یا سوال بقدری مسخره س که اصلا لزومی نمی بینم برم تو صفحه ش یا اونقدر موضوع برام پیچیده س که نمیتونم جوابی براش پیدا کنم. / 5: وقت ندارم / 6: از یه عده هم باید پرسید میشه یه کم خاموش باشید و همه جا اظهار فضل نکنید؟! جالب اینکه همه جا هستنا ولی اینجاهم جواب دادن!

به بهانه

میدونی شباهت من و تو چیه

رو اعصاب راه رفتن

فرق مونم اینه من میتونم کنترلش کنم تو نه خخخ

امروز حسابی مریضم مگرنه بیشتر برات مینوشتم

فعلا بای

آقای dell هر وقت حالتون بهتر شد توضیح بدین. / راستی اینکه گفتم از مدیر و کاربرای این وبلاگ خوشم نمیاد جدی نبود.

من چند وقته کمتر میام .هم وقت نداشتم و هم حوصله و هم اینکه سوالا تکراری شده بحثها مثل قبله منتهی با کاربرای جدید .. یه مدت فقط همه پستها رو میخوندم . بعدش چند تا پستو فقط باز میکردم و اخرش دیگه نیومدم.... یه کم که گذشت حالم بهتر شد و الان اگه وقت کنم میام یه سر میزنم و تا جاایی که بتونم سعی میکنم کمتر نظر بزارم نسبت به گذشته ولی خب بازم حضور دارم همچنان  و نمیشه کلا خاموش شم :))))



خانوم بهانه برام جالبه وقتی اینقدر از محیط اینجا خوشتون نمیاد خب حضورتون اینجا برای چیه ؟؟؟ من خودم اگه از جایی بدم بیاد سعی میکنم نباشم یا همینجا نظرات کسایی رو ک هیچ جوره نمیتونم طرز فکرشون رو درک کنم نمیخونم و از اسمشون رد میشم.... اما در کل از فضا و اعضای اینجا بدم نمیاد !!  از نظرات کاربرا و مدیر اینجاست که ادم چیزی یاد میگیره و اطلاعاتش زیاد ممیشه و یا از تجربه هاشون استفاده میکنه! خب وقتی من طرز تفکرشون رو قبول نداشته باشم و نتونم تحملشون کنم برای چی بیام ؟؟ اگه قصد کمکه که میشه سایتهای دیگه و به نحو دیگه انجام داد ! واقعا دلیل حفظ ارتباطتتون با اینجا چیه ؟ دوست دارم بدونم .... تا جایی که من فهمیدم خیلی  مشکل دارید با کاربرای اینجا .....

موفق باشید ...

به بهانه

راستش فکر نمیکردم بشناسید

تعارفو میزارم کنار مستقیم میرم سر اصل مطلب

میخواستم بدونم میخواید با این لحن به کجا برسید که انقدر تند صحبت میکنید

توی زتدگی واقیتون هم این طوری هستید ؟

خیلی حرفارو میشه با لحن خوب هم گفت

منم میتونم با چند کلمه روی اعصابتون راه برم اما وقتی میتونم از کلمات خوب استفاده کنم چرا این کارو بکنم ؟( توی ذاتمه )

میخواستم بدونم چرا این جوری صحبت میکنید

همین

اصلنم در حدی نیستن که بخوام کسی رو نصیحت کنم . فقط میخواستم دلیل این کارتونو بدونم

ممنون

آقای dell 

سلام:) 11-خستم!!!!!!!!! حال ندارم تایپ کنم:) یا حق

قصدم مانور دادن نبود . فقط حس کردم همچین هم الکی نگفتید . برای همین ازتون پرسیدم ....

میگن معیار حق رو بشناس و بر اساس اون معیار ، حق و باطل رو از هم تشخیص بده... ایمان و مذهبم همینه..باید معیاروشناخت و بر اساس اون ادما رو به مذهبی و غیره تقسیم کرد ....!!
 من چند تا از راهنمایی های که به سوال کننده ها کردید رو هنوز یادمه چون راهکار فوق العاده ایی داده بودید ...گاهی نه همیشه با انتقادهایی که میکنید موافقم ولی لحن تند و زیر سوال بردن شخصیت بقیه باعث میشه نتونم حرفتون رو قبول کنم... اینا رو دارم نمیگم نصیحتتون کنم.‌ نه اصلا ! میخوام بگم وقتی با این روش نقد میکنید هیچ نتیجه ایی نداره برای بقیه و صرفا باعث جبهه گیری و بهم خوردن جو میشه حالا هر چقدرم حرفتون درست باشه ... ...
.در مورد خودم دارم میگم(بقول شما خودشیفته هم نیستم ).. خودم اگه نقدی به یکی داشته باشم حرفمو میزنم محترمانه!...از عکس العمل اون شخص میفهمم میخواد به حرفم گوش بده و به نتیجه برسیم یا نه و صرفا میخواد حرف خودشو به کرسی بنشونه و منو بکوبونه مثلا!  اگه اولی بود باهاش جلو میرم ولی اگه مورد دوم بود بحث و ادامه نمیدم به هیچ وجه.. برامم مهم نیست اون فکر کنه مثلا چون من کم اوردم و قبولش کردم جوابشو نمیدم دیگه !!!! مسوول به اشتباه افتادن بقیه و قبول حرفای اون شخصم نیستم (مثل پست پریا که منم نشد حرفای نویسنده رو باور کنم ولی ربطی بهم نداشت بقیه حرفای اون خانوم رو قبول کردندیا نه... همینکه دیدم چندنفر اخطار دادند و بقیه نخواستند یا نتونستند باور کنند دیگه به اون پست سر نزدم تا همین الان ! ).
تا حالا فک میکنید از نقدایی که کردید چند درصدش تاثیر داشته حالا هر چقدرم حرفتون درست بوده ؟! فقط جو بهم میریزه و پستها از موضوع دور میشه بدون هیچ نتیجه ایی !! خب اینطوری نقد کردن با این شیوه چه فایده ایی با نقد نکردن و سکوت داره ؟!!؟؟  شما از دلشکستنون میگید و اقای نجفی میگند اینطور نبوده فکر نمیکنید شاید یکی دیگه هم با حرفهای تندتون دلش شکسته باشه در حالی که شما معتقدید اینطور نبوده ؟؟هر چقدرم حرفتون درست باشه شایذ شاید شاید برای کسی که شخصیتش بر اساس همون باورهای غلط ( از نظر شما) شکل گرفته درک حرفاتون یهویی غیر ممکن باشه و باعث دلشکستنش بشه .؟؟ شاید واقعا ته دلش اون چیزی که ماها برداشت کردیم نباشه ! 

انتقاداتون در مورد فانتزی های جنسی و..و اون پست ازدواج رو قبول دارم ( منم مخالف اون پستم)ولی اینم در نظر داشته باشید عقاید و تفکر و فرهنگ ادما با هم تفاوت زیادی داره /خیلی هامون که میایم اینجا هنوز به اون پختگی لازم نرسیدیم و ممکنه اشتباه کنیم و نمیشه انتظار کامل بودن ازمون داشت.. هر چند خودمون ادعامون زیاد باشه . خیلی وقتا ادم توی لحظه یه حرفی میزنه و معتقده کارش درسته ولی به مرور میفهمه اینطور نیست و تجربه کسب میکنه... خودمنم اینجا گاهی حرفهایی زدم که الان پشیمونم و دوست داشتم نگم اون حرفارو .هرچند چیز خیلی خاصیم نبود .!
بعضیا میان اینجا که اینجور رفتارهارو یاد بگیرند و این میون اشتباهم ممکنه کنند .. خیلی نمیشه ایرادشون رو بزرگ کرد و هی بکوبونیم تو سرشون !
طرز تفکر و شخصبت ادما اونقدر متنوع هست که باید گاهی طرز فکر ،عقیده و... بعضیا رو همونطور با تفاوت صدوهشتاد درجه ایی قبول کردشون، هر چقدرم اون فکر از نظر من مضحک باشه !! لازمه که اونا رو همونطوری که هستند با همون طرز فکر مضحک قبول کرد..( منظورم فقط به اینجا نبود.. کلی گفتم) . اطراف من اونقدر همچین ادمایی هستند که اب دیده شدم و قبول کردم و یاد گرفتم همونطوری قبولشون کنم و انتظار عوض شدنشون اونم بعد از شکل گیری شخصیتشون رو نداشته باشم! یه چیزی مثل همزیستیه مسالمت امیز !! 


من بازم طولانی نوشتم .‌اصلا نمیخواستم اینقدر طولانی بنویسم...از دستم در رفت... قصدمم نصیحت نبود به هیچ وجه... همینطوری هر چی تو دلم بودو نوشتم ..



فقط سه تا خواهش 
اول اینکه از همه انتظار کامل بودن نداشته باشید و این انتظارم نداشته باشید همه متواضع باشند و شکسته نفسی کنندو  خودشون رو کامل ندونند ! همه اینطوری نیستند !
دوم اینکه گاهی نقداتون درسته. منتهی تند شروع میکنید و ادم مجبوره تند جوابتون رو بده و بعدش کدورت پیش میاد و دو طرف میشینید همو متهم میکنید !!
اگه دارید نقد میکنید نقدتون صرفا مربوط به موضوع همون پست و همون شخص باشه نه بیشتر !!.... من چندین بار دیدم که توی پستهای مختلف به این فانتزی های جنسی و پست ازدواج و گفتن اندام و.... اشاره کردید . باور کنید اینطوری فایده نداره و نتیجش میشه یه دعوا و کل کل بچه گانه ..


من این حرفارو به شما زدم چون شخصیتتون دستم اومده که در دنیای واقعیتون چطورید و تا حدودی قبولتون دارم! ولی  نابود کردن شخصیت کاربرا و توهین بهشون رو قبول ندارم ... شخصیت هر کس برای هیچ کسی هم محترم نباشه برای خود اون شخص محترمه

. من احتمالا چند روز به نت دسترسی ندارم. شاید نتونم دیگه به این پست سر بزنم..
موفق باشید

..............

اقای دل سلام!
( کامنت اول شما یاعث شد من توی این پست روده درازی کنم. گفتم یه سلامی هم به شما گفته باشم :))

به مستر eror:
سلام .وقتتون بخیر . امیدوارم اینو ببینی
من با این اصطلاح آدم های مکتوب وقتی آشنا شدم که وبلاگ مینوشتم .تو دوستای وبلاگی م یه سری آدم های خیلی ادبی و باحال بودند که کلی تو محیط مجازی مورد پسند بودند .کم کم که روابطم باهاشون گسترش پیدا کرد دیدم عه چه جالب .چه قد اینا تو روابط واقعی لنگ میزنن .
یا توی همکلاسیام یه دختری هست که توی وبلاگش به مراتب جذابتر و دوست داشتنی تره.
یه اصطلاح غیر رسمی هست واسه اینا به اسم آدم های مکتوب.الزاما بد هم نیست ها .یه سری توی نوشته ها بهتر خودشونو منتقل میکنن .
ولی بدی ش وقتیه که ادم یه دنیای جدا واسه خودش درست میکنه توی فضای مجازی.مثل مثلا "نرگس سولو" مصاحبشو بخونید
من فکر میکنم ادم روی هرچیزی وقت بذاره قطعا پیشرفت میکنه .وقت رو بذاری روی دنیای مجازی ادم های اونجا به سمت خودت جذب میکنی .ولی وقت بذاری روی دنیای واقعی .ادم های واقعی .گروه ها و ان جی او های واقعی اونجا پیشرفت میکنی.و قطعا توی روابط واقعی موفق میشی.
اینجوری که شما میگین من حس میکنم کم رو هستین .
گوشتون بیارین جلو :من دو سال پیش میرفتم پیش روانشناس چون فکر میکردم سوشال فوبیا دارم.
ولی تمرین تمرین تمرین

به نارنجی

علیکم  السلام

به هر حال اگر این پیام دیدید که بیزحمت جوابشو بدید اگرم نه که هیچ

البته خیلی سوالات درباره خودتون داشتم ولی خوب و همین یکی بسنده میکنم

میخواستم بدونم روانشناسی میخونید یا این اطلاعات رو با فکر و فهم خودتون بهش رسیدید

مثلا اگاتا کریستی در حد یک لیسانس ادبیات یا نویسنده ماهر مینوشت اما در صورتی که اصلا دانشگاه نرفته بود

این سوالو پرسیدم چون قبلا گفته بودید پیش یه روانشناس رفته بودید و بعدش فهمیده بودید اون اقا هم یکی از کاربران خاموش خانواده برتر هست(منظورم کار اموزی بود ) این مسئله باعث حس کنجکاویم شد و سوال هست که خیلی وقته میخواستم ازتون بپرسم

ممنون

چقدر جالبه 

اقای دل
مجددا سلام

رشتم روانشناسی نیست و هیچ علاقه ایی هم به این رشته نداشتم و ندارم!
اون باری هم که پیش روانشناس رفتم برای کاراموزی نبود !یه کار تحقیقی بود که برای تکمیلش لازم بود چند تا پرونده مشاوره در مورد اون موضوع رو هم مطالعه کنم...فقط همین !

موفق باشید

خیلی وقتها تعداد بازدیدها بخاطر پیگیری و دیدن پاسخ افراد به نظراتمونه, پس قیاس 900 و 60 شما آنطورهم صحیح نیست

خانم نارنجی 

خب دیگه نمیخواستم چیزی بگم ولی حالا که اصرار داری تا حدودی برات میگم

اگر دوست داری این چهرمم ببین

من وقت زیادی رو توی خیالاتم زندگی میکنم و میشه گفت به قول برادرم توی اون دنیا چندتا دوست دارم که باهاشون حرف میزنم خخخخ

و این باعث میشه بتونم فکر هایی رو بعضی وقت ها بکنم که به عقل جن هم نرسه

البته فکر کنم شما با ادبیاتتون این کار هارو میکنید و با ادبیاتتون رو اعصاب راه میرید

اگر بخوابم کسی رو ناراحت کنم بدون اینکه بهش دست بزنم یا نگاه کنم میتونم رو اعصابش راه برم (البته میدونم دربارم چی فکر میکنی ولی خوب چیزی نگو در این رابطه )

البته اینم بگم من در مقابل اشخاصی مثل اقا مصطفی هیچی نیستم (خدایش اخر رو اعصاب راه رفتن توی این وبلاگ و اسطوری من هستن )

یکی از دختر ها خودش میگفت

یه خواستگاری برای یکی از دختر های وبلاگ رفته ولی مادر دختر اسم اقا دامادو پرسیده و گفته اسمم مصطفی است . دختره از حال رفته خخخ (تاثیر فضای مجازی رو زندگی واقعی )

بگذریم بزار یکم از شیرین کارهام برات بگم تا یه خاطره هم برام زنده شه

بزار چایمو بخورم


من از یکی همکلاسیام دخترم خیلی خوشم میومد جوری بود که نزدیک بود ترم اول کارشناسیمو بخاطرش مشروط شم

من از اون داشگاه مهمان شدم رفتم دانشگاه دیگه تقریبا برای اینکه اون دخترو نبینم

ترم بعد اون دختر خانم هم اومدند توی اون داشگاه

دو تا کار انجام دادم

عکس شبیه اون دخترو پیدا کردم (خدایش خیلی شبیهش بود ) و به دوستش نشونش دادم گفتم این همون خودشه

فرداش اون دختر که کلاس نداشت (پسر باز حرفه ای بود ) بخاطر دوست پسرش امومده بود داشگاه  منم که که کنترلمو از دست دادم (فک پیاینم میلرزید )

رفتم دست صورتمو شستم دیدم حالم خوب نشد و خیلی خیلی ناراحت بودم

بعد چند ساعت  اون دختره رفت و من با دوست پسرش کلاس داشتم و اتفاقی جلوم نشسته بود . عکس چند تا از دوست دختراشو نشونم دادم که باهاشون رابطه کامل داشته

منم چون عکس اون دخترو (عکس خود اون دختره توی کلوب بود ) نشون دوست پسرش دادم و اون اقا هم رفت به دختره گفت (دختره فکر میکرد پسره میخواد باهاش ازدواج کنه )

و یک سری ماجراها پیش اومد که از حوصله این بحث خارجه

البته این یکی از هزار موردیه که انجام دادم

اقای نجفی لطفا اینو تایید کن خیلی زحمت کشیدم نوشتمش فکر کنم اولین پیام طولانیم بود

یکم پارتی بازی کن