سلام

من یک دختر زیر بیست و پنج سال هستم. خواستگاری دارم که از نظر اخلاقی و اعتقادی ، تحصیلات (ایشون دارن دکتراشونو میگیرن ) و از لحاظ شرایط کاری قبول شون دارم. میدونم خیلی مهربون هستن و شک ندارم که چیزی کم نمیزارند برای من در آینده. شک ندارم که تا جایی که بتونند سعی و تلاش شونو میکنن برای زندگی و زن در خونه ی ایشون خیلی عزیز و محترم خواهد بود.
ایشون خیلی به من ابراز علاقه کردن و بعد از گذشت چند سال از خودشون و گاها اطرافیان میشنوم که هنوز هم بهم علاقه مندند و نمی تونن منو فراموش کنن. من تا بحال صد درصد به ایشون نه نگفتم.
مشکلی که دارم اینه که ظاهر ایشون و طرز صحبت کردنشون برای من جذابیتی نداره. من کشش جنسی به این آقا ندارم. شده که در جایی چند ساعت نزدیک به من نشستن ولی من در تصورم از اینکه دست ایشون رو بگیرم یا اون بخواد به من دست بزنه حس خاصی ندارم.

من در خانواده سردی از نظر روابط عاطفی و احساسی بزرگ شدم و از این نظر همیشه کمبود دارم. میترسم اگه با این آقا ازدواج کنم به خاطر اینکه کشش جنسی بهش ندارم نتوانم بهش محبت کنم و محبت اش رو بپذیرم.

الان هم که ایشون به من ابراز علاقه میکنه نه قلبم تند تند میزنه نه هول میشم.خیلی عادی برخورد میکنم و بعد از چند ساعت حرف اشون فراموش میکنم.
از طرفی واقعا به همچین حامی محکمی در زندگی احتیاج دارم چون همیشه پشت ام خالی بوده و رابطه خوبی با پدرم ندارم..
از کسایی که ازدواج کردن و یا تجربه همچین ازدواجی رو دارن خواهش میکنم کمکم کنن. پسندیدن ظاهر چقدر مهمه در صورتی که زیاد خوشم نیومده . میگن بعد از یه مدت عادی میشه.

از خدا خیلی ناراحت ام و دل شکسته که چرا حالا که همه چیزش رو قبول ندارم نباید مهرش به دلم بیفته. از کجا دیکه کسی رو پیدا کنم که انقد دوستم داشته باشه؟ من تا بحال بدون عشق زندگی کردم و از خدا تنها چیزی که خواستم عشق بوده یه زندگی گرم و با محبت. چیکار کنم عذاب وجدان دارم هم از اینکه معطل اش کنم و آخر بگم نه..


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)