دو ساله زندگیمون جهنمه ...من دختره 20 ساله هستم
سال 92 مامانه بابام سکته کرد و 6 ماه توی کما بود . بابام کلا اون شیش فقط ساعت 4 تا 6 عصر خونه بود تا شهریور فوت کرد و زندگیمون جهنم شد به خاطر بابام و حتی 3 ماه از مامانم جدا میخوابید بعدشم پدر بابام الزایمر داشت اومد طبقه بالا خونمون و اردیبهشت امسال فوت کرد . بابام دوباره همونجوری شده و حتی بدتره .حرف عادی فقط تو خونه ما زده میشه اونم فقط با دعوا اصلا حرف زدن عادیش داد زدنه زندگیمونو جهنم کرده . مامانم حالش خوب نیست توی خانواده مامانم هم مشکل بدی  پیش داده مامانم خیلی تحت فشاره .امروز که دوباره بابام شروع کرد داد و فریاد سره من که چرا کنکور تو چک نکردی مامانم گفت دارم به جایی میرسم که ترسو بذارم کنارو خودمو بکشم

تو رو خدا کمکم کنین خسته شدم مگه یه ادم چقد کشش داره ؟ نمیدونم اما فکر میکنم مامانو بابام از هم جدا هستن یه حرفایی گاهی میشنوم

گفتم برم کلاس یکم از خونه دور شم بابام گفت لازم نکرده تازه کنکور دادی اما تو خونه هم که هستم همش دعواس از اتاق نمیام بیرون که کمتر ببینم امروز دوباره بابام دعوا کرده با مامانم این اتاق شده غار /حالا هم که دیگه جرات نمیکنم مامانمو تنها بذارم
تو رو خدا بگین چکار کنم میترسم واقعا بلایی سر خودش بیاره
من هیچکسو ندارم نه خاله نه خواهر فقط برادر 7 ساله دارم تو رو خدا بگین چکار کنم
شبا میرم دم در اتاق خوابشون می ایستم ببینم مامانم تکون میخوره یا نه . دیگه حتی نمیتونم بخوابم...


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)