خانواده برتر

با این طرز تفکر کاملا مخالفم.زن و شوهری که همدیگه رو دوست داشته باشن،ابراز علاقه بهمدیگه باعث بیشتر شدن عشقشون میشه نه غرور و احساسِ برتربینی.

منم با برادرم همین طوری بودم قبلا همش قربون صدقش میرفتم هی هندونه میذاشتم زیر بغلش اونم جو گیر میشد و طاقچه بالا میذاشت برام ولی الان همش باهاش کل کل میکنم و ضایش میکنم هروقت تو خونس ما دو تا داریم تو سرو کله ی هم میزنیم جالبه که الان رابطمون باهم بهتره داداش من از اون دسته مرداس که از زنای دست نیافتنی و مغرور و حاضرجواب و اهل کل کل بیشتر خوشش میاد تا زنای مطیع و مهربون .ببین بعضی از مردا باید محبت ببینن وگرنه سرد میشن ولی بعضی از مردا هرچی بیشتر براشون دست نیافتنی باشی و احساست براشون مجهول باشه بیشتر سمتت کشش پیدا میکنن شما باید طرف مقابلتو خوب از این دو جنبه بررسی کنی و وقتی شناخت پیدا کردی رفتار مناسب رو در پیش بگیری.دیگه اینکه اعتماد به نفس دادن به طرف مقابل مثلا اینکه بهش بگی خیلی جذابی و یا خیلی مردی از این اعتماد به نفس دادنا خوبه به نظرم ولی اینکه بگی همه زندگیمی و یا دوست دارم به نظرم اصلا درست نیست من تو زندگیم به یه هیچ احدی نگفتم دوست دارم و نمیگم.

بسم الله

به قول حاج آقا پناهیان بعضی از شما خانم ها نمی دونید چطور باید ما مردا رو تو مشتتون بگیرید!
این حرف حاج آقا پناهیان رو از هر مردی تو اطرافم که پرسیدم تایید کرد
شما خانم هایی که اینقدر از سوءاستفاده ی مردتون می ترسید، نمی دونید که مردها فرق دارن! مردها(اگه وضعیتشون طبیعی باشه) با شنیدن کلمه "چشم" بشدت مهربون می شن... این یکی از کلیدهای طلایی زندگی مشترکه که متاسفانه خیلی از خانم ها متوجهش نیستن...

می خوای بری بیرون، مطمئنی اجازه می ده؟! خب بهش بگو"آقا می ذاری برم بیرون؟!" می تونستی بدون این حرف هم بری بیرون و گناه نبری(چون مطمئن بودی راضیه) اما با گفتن این حرف حسابی ازش دلبری می کنی...
و همینطور بقیه زمینه ها

ممکنه بعضیا بگن خب شاید شوهرمون اشتباه کنه، اینجا شما باید بعنوان وزیر باهوش یک فرمانروا عمل کنید... _" عالیجناب تدبیر شما بسیار زیرکانه است اما به نظر من اینجا باید اینگونه تدبیر کنید و... " بعد هم عالیجناب که به هوش و ذکاوت وزیر اعتماد داره به دستور وزیر عمل می کنه و می گه"ما امروز تصمیم گرفتیم بدین نحو عمل نماییم"

باور کنید با این کار خیلی مشکلات ایجاد نمی شه، و اگه مشکلاتی باشه حل می شن...

_________  _______  _____  ___  _

به نظر من ناقص العقل این ممکنه بتونه راه حل خوبی باشه:
برادرتون می گه خواستگار نیاد؟! شما از این به بعد هر وقت مامانتون پرسید خواستگار بیاد یا نه زنگ بزنید برادرتون بگید"داداش می خواد واسم خواستگار بیاد، من چون دیدم شما حساسید گفتم اول نظر شما رو بپرسم"
به احتمال خیلی زیاد هم داداشتون بعد یه مدت که ببینه شما چقدر بهش اقتدار می دید، می شه مثل یک شیر آروم و باهاتون کنار میاد...

خواهر گلم تو خودت جواب خودتو دادی 

باید این نکته ی خیلی مهم رو بگم که برادر حسابش با شوهر فرق میکنه اینو خیلی جدی بگیرید.اصلن نمیشه برادر رو با شوهر مقایسه کرد در زمینه های مختلف.این دو تاکااملا از هم جدا هستند.

تعادل عزیزم تعادل

نظر الاف جالب بود. خوشم اومد!!!

سلام

این سوالتون که:" درچه حد باید به یک مرد بها داد؟"
درست مثل این میمونه که بعضی مردا موندن با این پرسش که:
" درچه حد باید به یک زن رو داد؟"

طبیعیه خب هرآدمی یه ظرفیتی داره ...

راجب داداش وهمسر این زمین تا آسمون فرق داره مدل برخوردا!

الان شما تا اون حدی که کلامی به داداشت ابراز علاقه کردی و میگی هیچ مردی به خوبی تونیست و این حرفا .. داداش شما هم انتظار داره اگه  اینو میگی  که واقعا خوبه و قلبا باورش داری ؛ پس باید یه جایی ثابت کنی
 پس سربزنگاهها منتظر عکس العملهای شماست که ببینه آیا همه ی این حرفها همش درحد یه حرف بوده یا به مرحله عمل هم میرسه ..درکل اینکه چقدر حرفاو توصیه هاشو قبول داری و بهش عمل میکنی . ولی شمام که فعلا با لجبازیاتون دارین بهش ثابت میکنین
واین ممکنه گاهی وقتا داداشتون درواکنش به شما ؛ مثل خودتون لجباز تر بشن !


البته یه چیزیم هس داداشای بزرگتری که زودتر ازدواج میکنن و طعم زندگی مستقل رو میچشن علاوه برحس مالکیت نسبت به زندگی خودشون یه حس مالکیت نسبت به خانواده وخواهر برادرای خودشونم دارن مخصوصا وقتی بچه ی اولشون بدنیا میاد ویه جورایی متوجه میشن که زندگی اینه ؛ این سختیا ومسئولیتا رو داره, ممکنه  تو زندگی این گرفتاریا پیش بیاد
, چون با سرد وگرمش دست وپنجه نرم میکنن با خودشون میگن دیگه زندگی اون بچه بازی وخامی دوران مجردی واون فانتزیایی که تو دوران بچگی با خواهر وبرادرا داشتیم نیس! سختی داره بالاپایین داره ؛منم اومدم تو زندگی واینا رو از نزدیک دارم لمس میکنم ولی خواهر برادرکوچیکترم خامن ؛هنوز وارد این وادی نشدن واسه همین یه مقدار حس پدرانگی هم قاطیش میشه وسعی در کنترل دوتا خونواده دارن یعنی احساس وظیفه میکنن در درجه اول ،قبل از اینکه بخوان برتری خودشونو ثابت کنن .


پس حالا شرایط ایشونو در نظر بگیرین بعداون لجاجت خودتونم بزارین کنارش تا راحت تر متوجه بشین چرا بقول شما حس غرور وبرتری میکنه .حداقلش اینه که دوس داره خواهر کوچیکش که انقد قربون صدقشم میره دم به دقه ؛یه چشم کوچولو ازش بشنوه!حداقل بگه اره شاید حق با داداش بزرگترم باشه که صاحب زن وزندگی هستش دوتا پیرهن بیشتر از من پاره کرده تو اجتماع بوده وبیشتر تیپ و دسته آدما رو میشناسه .شاید اون خانواده ای که گفته اصلا نیان وراه ندین خونه یه پیش زمینه ای مقدمه ای چیزی ازش تو ذهنش داشته..یه اوازه ای از اونا و سبک وسیاقشون به گوشش خورده ..و یقین داشته که بدردهم نمیخورین شما دوتا ؛هرچنداگه هم بیان وبخواین حرفم بزنین به جایی نمیتونه برسه روابط شما ؛چه بسا بخاطر ورود اونا و باز شدن پاشون به خونتون یه حرف وحدیثیم پشت سرتون دربیارن مردم؛وگرنه داداش ادم که دیگه بد خواهرشو نمیخواد اونم خواهری که انقد دوسش داره

والا من اگه زنی با ظرز فکر شما داشتم طلاقش میدادم!

با حرف اقا امیر واقعا موافقم.بهش رسیدم.فقط بگو چشم اونوقت ببین چی میشه.حتی اگه بعدش خودت کار خودتو انجام بدی ولی این چشم معجزه میکنه.

همیشه به حرفش گوش بده

والا من اون جوری نیستم که اگه کسی ازم تعریف کنه خودمو گم کنم.ولی اگر همسر آیندم هم ازم تعریف نکنه و بهم اعتماد به نفس نده و مهم تر از همه این که همسرمم نگه دوست دارم دیگه از کی  باید این جمله رو بشنوم؟ قربون مامانم برم که با تمام وجود ازم تعریف میکنه و بهم اعتماد به نفس میده در حالی که میدونم اونقدرم تعریفی نیستم.

ببین عزیزم سعدی حرف حساب میزنه! میگه: نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند

همیشه میگفتن زنها پیچیدن اما میدیدم که مردا هم واقعا پیچیدن

ولی من فک میکردم اینکه از طرف مقابل تعریف کنم یه جورایی قدردانیه تعریفایی که من از برادرم میکنم بی دلیل نیست ینی واقعا خیلی موقع ها همونجوره که میگم ولی نمیدونم رفتاراش بخاطر علاقشه یا اینکه بخاطر تاثیر منفی حرفامه ینی برداشتم باید مثبت باشه یا منفی؟

عالیه بحثاتون