سلام

من 24 سالمه تا الان با پسری دوست نبودم حتی تو دانشگاه هم با پسرای همکلاسیم صحبت نمیکردم که باعث شده بود خیلی جلب توجه کنم گاهی اوقات پسرا مسخرم میکردن اما برام مهم نبود چون عقیدم بر این بود هر جور باشی خدا یکی مثل خودت رو قسمتت میکنه .

اما متاسفانه 2 ماه پیش پسری تو لاین چند بار بهم درخواست دوستی داد منم قبول کردم اون اول اعتماد منو به خودش جلب کرد بعد ازم خواست با هم رابطه داشته باشیم ولی من بهش گفتم من فقط میخوام با همسرم باشم دوستیمون ساده باشه قبول کرد.

روز به روز من به اون علاقه مندتر، اون به من بی توجه تر می شد . آخرش به من گفت تو دوست داری با من رابطه داشته باشی . یعنی داشت حرف تو دهن من میذاشت در حالی که من حتی میترسیدم تلفنی باهاش حرف بزنم .

دوستی ما در حد پی ام بود خیلی از حرفاش میترسیدم توپ رو انداخته بود تو زمین من هر چی میگفتم به رابطه جنسی ربط میداد . مثلا بهش گفتم تعریفت از زندگی چیه؟ گفت بعضی از دخترا دوس دارن یکی بعضی وقتا حواسش بهشون باشه ولی بعضی دیگه از دخترا فکر میکنن چون با یکی رابطه دارن تا اخر ماله اون شخصن. مثل الان تو .

بهم گفت من هیچ حسی بهت ندارم فقط دوس دارم بوست کنم نه بخاطر هوس به خاطر حسی که بهم داری اگه بهت نمیگم بریم بیرون بخاطر اینه که تو نمیتونی جلو حستو بگیری .

اون عکس باحجاب منو داره کفته کاری میکنم که تا منطقی باشی حتی اگه تا اخر عمر از من متنفر باشی برام مهم نیس. یعنی میخواد چی کار کنه؟؟؟؟؟

2 ماه میگذره من از چت اومدم بیرون از خودم متنفرم شبا خواب ندارم همش گریه میکنم از خدا شرمنده ام که چرا با اون پسر چت کردم .

احساس فاحشه بودن دارم احساس میکنم به همسر آیندم خیانت کردم شاید به نظر خیلیا حرفم چرت بیاد ولی اینا همه احساس درونمه به نظرتون باید به همسرم بگم از وجدان درد دارم میمیرم .


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)