خانواده برتر

سلام

قرار نیست همیشه خانواده اشن برای نیاز عاظفی.خدا هزار سال سایه پدر و مادرتون رو حفظ بکنه ولی اونا شاید همیشه نباشن. خواهر و برادر هم که خودشون ازدواج می کنن کم کم یکی دیگه براشون مهم میشه.

اینکه انتظار نداشته باشی مادرت نگران نباشه و ریلکس همه چیو به خودت واگذار کنه خیییلی بی جاست!عین اینه که بگی...اصن ولش کن.

یه چند سال دیگه هم دوست دارم حرفاتو درباره ازدواج بشنوم

ببین عزیزم شما فقط می تونی در مورد 22 سالی که گذشته قطعی نظر بدی... خیلی ها در سن شما تصمیماتی گرفتن و خیلی هم روش مصمم بودن...ولی گذر زمان همه چیزو خوب واست شفاف می کنه

اگه می خوای خودت تجربه کنی ، پس باید پای لرزشم بشینی... اگه می خوای لرز نگیرت ، پس از تجربه دیگران استفاده کن.من کسی هستم که تا سن 25 سالگی دقیقاً مث تو فکر می کردم.ولی الان تمام دغدغه ام پیدا کردن یک شریک هم کفوه...

تو هرچی بزرگتر بشی ممکنه موفقیت های بیشتری کسب کنی ولی به همون اندازه پدا کردن یه مرد هم شأن واست سخت تر میشه، سعی کن تو همین سطح که هستی کفوتو پیدا کنی و باهم سطحتونو بالا ببرید .بامید خدا

آیدین 22 خوب گفتن...

به نظر منم ازدواج نکنی بهتره !!!چیه بابا ازدواج ..

ولی چند سال دیگه نیای بگی  آقا میکائیل , جان مادرت یه شوهر خوب برام پیدا کنا ؟ گفته باشم !

من 23سالمه و دقیقا تا پارسال همین موقع ها تصمیم داشتم هیچ وقت ازدواج نکنم مثل شما

الان کاملا نظرم عوض شده چون فکر می کنم بعد یه مدت آدم یه خلا هایی تو زندگیش حس می کنه

اگه به ازدواج فقط از بعد جنسیش نگاه کنیم خیلی قشنگ به نظر نمیاد باید به همه ی ابعاد ازدواج دقت کنیم

هر چند الانم شرایط ازدواج ندارم اما نظرم عوض شده

پارسال یه خواستگار سمج داشتم دیدم هر چی میگم نه بازم سماجت می کنه ( البته اینم بگم نه گفتن من به خاطر یه سری موانعی بود که واسه ازدواج داشتم)بهش گفتم من اصلا نمی خوام هیچ وقت ازدواج کنم خیلی تعجب کرد و گفت چرااااااااااا ؟ حیف تو نیست؟

بعدش گفت مطمئنم باش نمی تونی و بالاخره ازدواج می کنی می گفت الان سنت کمه و داری این حرفو می زنی

انگار راست می گفت هنوز یه سال نشده بود من نظرم عوض شد

مطمئنم نظر شما هم عوض میشه

در ضمن نیاز جنسی تو نوجوونی خودشو نشون نمی ده تو جوونی برانگیخته میشه و در خانم با افزایش سن بیشتر میشه

مهم تر از نیاز جنسی نیاز عاطفیه و این رو بدون که پدر و مادر و دوستان همیشه کنارت نیستن

سلام

در رابطه با تاکیدی که گفته شما داره نمیتونم قضاوتی داشته باشم

اما شاید با گذر زمان از درجه تاکید سخنتون کمتر بشه و همین طور نظرتون

اما در رابطه با مادرتان:  از ایشان بخواهید که برای شما از خداوند بهترین ها را خواهان باشند مثل تمام مادران دیگر...

حال این بهترین  شما در چه هست ؟ خداوند بهتر میداند...

توکلتان بر خدا باشد

با آرزوی بهترین لحظات برای شما

اقا اشکان

میتونم بپرسم چرا پشیمونید؟چطور میشه وقتی مشکلی نداشته باشین همدیگه رو هم دوست داشته باشین ولی  پشیمون باشین؟ترس اومد سراغم با این کامنت...

سردی و گرمی خیلی پیچیده تر از اونی هست که فکرشو کنی و ارتباطی هم با تعهد نداره.

افرادی هستن که یک ماه باید خودشونو تقویت کنند تا بتونن استمنا کنند یعنی این قدر ضعیفن ولی بسیار فاسد و آلوده هستن.

میل جنسی و توان جنسی هر کدومشون یک مسئله جداگونه هستن و به قوی یا ضعیف بودن ده ها ارگان از مغز تا پایین مربوطه.

اولاً اگه مردها دنبال چندهمسری بودند چرا به سمت خواستگاری و ازدواج میرن می تونند شرکای زندگیشونو جور دیگه ای پیدا کنند. دوماً مهریه ی بالا و حق وکالت طلاق افسار آقا را در دست خانومش قرار داده تا جایی که من دیدم آقا حتی در قبال خیانت خانومش هم راهی به جز سکوت نداره.

این که شما خودت نخوای ازدواج کنی یک مسئله ای هست و به خودت مربوط هست و این که میای ازدواج رو زیر سؤال می بری یک مسئله دیگه ای هست و نشون میده باید با یک روان کاو  مشاوره کنی ببینی مشکل از کجاست. درک اشتباه از جنس مرد داری. خواستگارهای خوبی نداری یا این که حادثه ای چیزی توی زندگیت اتفاق افتاده.

مسلماً کمال زندگی انسان ازدواج هست. من هم از شما خواستم بری خانه ی سالمندان و یه صحبتی هم با پیرزن های باکره ی اون جا کنی.

حضرت معصومه و حضرت مریم هم ازدواج نکردن ولی استدلالشون با شما خیلی فرق داشته و نیومدن کل ازدواج رو زیر سؤال ببرن.

کنجکاو هستم بدونم خانم هایی که ادعا می کنند سرد مزاج هستن یا مخالف ازدواج پس این حق تملک روی جنس مذکر از کجا سرچشمه می گیره چون مسلماً حس تملک روی جنس مؤنث حتی در حیوانات نر به خاطر تمایل به جنس مخالف هست ولی ظاهراً منشأ این حس مشابه در جنس ماده فرق می کنه و باید خودشون بیان توضیح بدن چه جوری میشه هم در تعامل با یک انسان انحصارطلب بود و هم مخالف تعامل با اون انسان.