خانواده برتر

عشق در یک نگاه خیلیم خوبه 

منتها باید بدونی که عاشق کی میشی.

چشم و گوشت باز باشه تو چاه نیفتی.

همیشه منطق را به احساس ترجیح بده.

و منطقی فکرکن و احساسی تصمیم نگیر

بله تجربه کردم و باید بگم اون نگاه ی جرقه است به آتش کشیدنش یا به اصطلاح عاشق شدن بستگی بخودت داره که دنبالش بری یا نه ...جرقه دست خودت نبود ولی آتیش بازی دست خودته! و نتیجشم فهمیدم سهم هم نیستیم و با شخصی در رابطه بود و منم مجبور شدم فراموشش کنم در واقع هیچ وقت از حسم بویی نبرد پس مواظب باش الکی خودتو درگیر ی عشق یطرفه نکنی ک گاز دادن با ماشین بدون ترمزه! افسار دلتو بگیر اگ طرف ارزششو داره اجازه پیشروی بده بیشترش خودازاری میشه نه عشق...خودم بعد اون تجربه ب این نتیجه رسیدم که دوست داشتن از عشق برتره چون منطق درش دخیله، تبش ملایمه و ... و کلا یا حس دوطرفه بشه یا بشه غیر اینو قبول ندارم...be careful😬💖

بعله تجربش داشتم ، ترم اول دانشگاه عاشق همکلاسیم شدم ،  ولی خب اون نفهمید و منم بروز ندادم ،

اینکه چه خصوصیتیش تو دلم افتادو نمیدونم ، فقط یادمه تا مدت ها تنهایی اهنگ عاشقانه گوش میدادم و دپرس بودم،  نمیتونسم حتی نزدیکش بشم، دچار لکنت و من من  میشدم، صدای قلبم اینقدر بلند میشد که میتونسم صداشو بشنوم، اصلا نمیتونسم نزدیکش بشم دررعین حال دوستدداشتم تو زاویه دیدم باشه. 

 ولی  بعدا که رفتارشو با دخترای کلاس دیدم و  فهمیدم و اونی نیست که لیاقت عشقه منو داشته باشه،

 بدی عشق های در یک نگاه اینه که چون اول قلب درگیر میشه بعد عقل ، احتمال اینکه تصمیم احساسی و اشتباهی باشه زیاده، ولی خب اگر این عشق کنترل بشه در مسیر شناخت صحیح از طریق خاستگاری و نامزادی پیش بره، میشه اینده این عشق رو پیش بینی کرد

😄 یعنی مشکل تو الان اینه که عشق هست یا نیست؟!

عشق تعریف واضحی نداره. بفهمی عشقه یعنی وحی منزل شده بری بگیریش؟! 

هیچوقت نگو عاشق شدم فکر میکنن عقلتو از دست دادی و چشمات کور شده. باید بگی یه دخترو زیر نظر گرفتم به نظرم دختر خوبیه برید برام خواستگاری. بعدم با چشم باز تحقیق کنید 

ما هم عاشق شدیم بعدم یادمون رفته. اینو گفتم بدونی خیلی هم خاص نیست این چیزا

سلام.

دختر خانم رو کجا دیدین؟!

از قبل مطمئنا آشناییت نداشتین. آدرسش رو با تعقیب پیدا کردین یا همکلاسی تون هست؟ اشاره ای نکردین.

به طور کلی، "به نظر شخصی خودم" اره ممکنه ولی باید و نباید داره. شما تا به حال که باهاش حرف نزدین و اخلاقیات و رفتاراش دست شما نیومده. 

مثال: مثال زیر رو در نظر بگیرین!

توی دانشگاه مثلا دختری بود که خیلی با ادب و موجه بود ولی یه لحظه استاد دیر کرد؛ برگشت با صدای خیلی کاملا رسانا و در حضور جمع گفت: ای بابا، استادم ما رو ... کرده!

حالا بستگی داره. شاید یکی براش مهم نباشه ولی برای یکی مهم باشه.

میدونی چی میخوام بگم، تا با ایشون حرف نزنی، دستت نمیاد که چیکار باید کنی. 

"انسان ها خیلی دیر هنگام به یکی عشق می ورزند و خیلی سریع از چشم شون میفته همون عشق. صرفا به خاطر همین رفتارها".

بهتره باهاشون مکالمه ای کوتاه داشته باشد زیر نظر خانواده ها.

سلام
بله پیش اومده
بنظرم ارزش این نوع عشق از عاشق شدن به مرور زمان کمتره چون فقط از ناخودآگاه سرچشمه میگیره و افسار احساس و عقل به دست غرایزه.
البته از طرفی هم نمیشه کلاً ردش کرد چون شور و هیجانش بیشتره و همچنین مصلحت اندیشانه و دو دو تا چهارتایی نیست.
دیگه واضحه اگه فکر میکنی اون خانم خیلیییی با ایده آل هات فاصله داره خیلی منطقی با قضیه برخورد کن و خودتو تو هچل ننداز😐مثلاً میتونی هربار که یادش افتادی قیمت سکه رو گوگل کنی😑ولی اگه حس کردی اشتراکاتی خواهید داشت و احتمالش هست که به تفاهم برسید و در نگاه دوم و سوم و چهارم و...صدهزارم هم عاشقش بشی حتماً حتماً حتماً برو جلو و بدان و آگاه باش که از بنده های نورچشمی خدایی😁

من تجربه نکردم، ولی یکی بود با یک نگاه بهم علاقه مند شد فکر نکنم به قدری شدید باشه که بشه بگم عشق

از همون برخورد اول و نوع نگاه اون آقا متوجه شدم یه طور خاص است هر روز همدیگه رو می دیدیم روز دوم متوجه شدم که علاقه است و همش داره بهم توجه میکنه نظر من براش مهمه و به هر بهانه ای میخاد منو ببینه، دقیقا بعد یک ماه مادرشون اومد محل کارمون و منو دید بعد حدود یک هفته ده روز از من فراری بودند توجه ایشون به من کمتر شد با این حال خیلی هوای منو داشتند، متوجه تحقیق که کرده بودند هم شدم، چند ماه از ایشون بزرگتر بودم و متولد سال قبل از سال تولد ایشون بودم و ایشون پشیمون شدند و اصلا مطرح نکردند

بعد از مدتی ازدواج کردند، خانومشون چند بار منو دید و همیشه برخورد بدی با من داشت، انگار یه بویی برده رود 🤣🤣🤣 یک بار هم قشنگ با من درگیر شد و کاملا حق با من بود، روزهای آخر حضور من اونجا بود این آقا برای دلجویی از من گفت که خیلی برای ایشون قابل احترام هستم و حتی گفت که به من فکر میکردند و علاقه مند بودند و برای حفظ زندگی خودشون مجبورند جلوی خانومشون حق رو به ایشون بدند

سلام داداش

تا۳سال پیش قبول نداشتم..مسخره میکردم

سال۹۶ توختم یکی ازاقوام دختری رودیدم درحالیکه اصلا حواسش به من نبود..یه دخترخیلی عادی ومعمولی..شاید۱ثانیه طول کشید..بالارفتن ضربان قلبمو به وضوح حس کردم..گرم شده بودم..نمیدونم چه مرگم شده بود ولی فقط دوس داشتم یه باردیگه ببینمش..منی که روی ناموسم غیرت داشتم وهیچ دختری رونگاه بد نمیکردم!

خلاصه مراسم تموم شدومنم پیش خودم گفتم تموم شد..

ولی ازفکرم بیرون نرفت که نرفت..دو سه هفته گذشت..ترم ۱ دانشگاه بودم..درس میخوندم که فکرش بپره ولی بدترخفتم کرده بود وازدرس هم دیگه چیزی نمیفهمیدم..

کارای عجیب میکردم..میرفتم باخار!! دردودل میکردم..حتی خار هم بنظرم قشنگ میومد..کلا همه چی رنگ وبوی دیگه گرفته بود برام..

درموردش تحقیق کردم ازطریق دخترخالم..دختر خوب وباحیایی بنظرمیرسید..

خلاصه باخونواده درمیون گذاشتم..گفتم یه صحبت بکنین که بیشتراشنابشیم ببینیم چی پیش میاد..عکس العملشون خیلی جالب بود..طوری گوشموپیچوندن وزمینم زدن که دیگه فکرنکنم بتونم برم سمت عشق وعاشقی!فقط بخاطراینکه سطح فرهنگی ومالی خونوادش خیلی ازما پایینتربود!

چندین وچندباردیگه هم تلاش کردم..قهرکردم..ازخونه رفتم..تهدیدکردم که تاابدازدواج نمیکنم..ولی نشد که نشد..😔

هنوزم بعد۳سال بهش فکرمیکنم..بعضی مواقع شاید۳ساعت ذهنم درگیرش میشه بااینکه میدونم قسمت من نیست..

این بودکه سرخورده شدم وافسرده..دیگه کسی به چشمم نیومد ونمیاد..

اره داداش وجود داره..ولی اگه جربزه عاشقی نداری ورو پای خودت نیستی سمتش نرو که میشی یکی مث من😔

یاعلی

کسانی ک ب عشقشون نمیرسن درسته ک سرخرده افسرده میشن ولی تا ابد اون حش قشنگ عاشقی تو قلبشون میمونه 

چون ازدواج پایان عاشق و عاشقی کردن چون برات عادی میشه یا سختی های زندگی اینقدر بهت فشار میاره ک عشق عاشقی از سرت میپره

اره کلا من همیشه با عشق در یک نگاه عاشق میشم وانتخاب میکنم 

تو خیابون برا خرید رفته بودیم ومغازه به مغازه گشت میزدیم تا اینکه تو یه مغازه چشمم افتاد بهش افتادن چشمم به رخسار مبارکش همانا وافتادن دلم تو دامش همانا یه کیف ساده قهوه ای با اندازه ی دلخواه وقیافه ی مد نظر هنوزم که هنوز بعد پنج سال دارمش وتا حالا عاشق کیف دیگه ای نشدم هروقت نگاش میکنم یاد اون روز میفتم وکیف میکنم ؛؛؛)))کاملا هم جدی بود این اتفاق من همیشه هروقت با یک نگاه انتخاب وخرید کردم راضی بودم وهستم فکر کنم مقوله ی عشق هم همینطور باشه پس با توکل اقدام کن

سلام

برا من خیلی اتفاق افتاده و حتی هنوز هم میوفته. من کلا شخص حسابگری هستم. خیلی اتفاق افتاده برام که با یه نگاه عاشق شدم. طوری بوده که نگاهم تو نگاهش و نگاهش تو نگاهم قفل شده. برا حدود ۴-۵ ثانیه. نوع نگاه قابل تفسیر و بیان نیست. اتفاقات و صحبتهای قبل و بعدش و رفتارهای قبل و بعد از از این نگاه خیلی کاراکتریستیک هست و عموما اطرافیان بهتر تشخیص میدن. خوبه این نگاه تو جلسه خواستگاری اتفاق بیوفته که با همین یه نگاه تموم میشه همه چیز بزرگترا هم هستن.

معمولا یه احساس خیلی زیبایی هست، هیچوقت هم اینجور نیست که فقط یبار اتفاق بیوفته برا هر نفر. ولی بین دو نفر(پسر و دختر) بنظرم من فقط دنبال تگرار چند بارش نباید بود و من تا بحال برام تکرار نشده که بتونم دوبار متفاوت با یه نفر نگاه عاشقانه رو به معنی قبل تکرار کنم. یعنی برام نشده چند دفعه یه نفرو اون چنان که دفعه اول تجربه اون نگاه دو باهاش داشتم اینبار هم همون نگاه رو بهش پیدا کنم. معمولا دفعات بعد هم نگاه ایشان و هم نگاه من درجاتی از احساسات دیگر رو داشته بخاطر همین من خیلی به با یک نگاه عاشق شدن اعتقاد دارم ولی افسوس کسی هم نظرم نیست و معمولا کسی رو ندیدم مثه من چندین بار عاشق شده باشه. فکر کنم این پتانسیل برا منه. البته اذعان میکنم که هر دفعه که عاشق میشم برا شخص بعد این نگاهم و حس تجربه عاشق شدنم پایین تر میاد یعنی کمتر متوجه میشم که طرف هم داره با یک نگاه عاشق میشه و هر دفعه سخت تر میشه اینکار برام ولی با خودداری و چشم‌نگهداری هر ۴-۵ ماهی اون حس میاد سراغم با یه نفره جدید ولی نه فرد مقابل و نه من جسارت و غرور بخرج نمیدیم و خوشبختانه آتیش رو خاموش میکنیم. 

بنظر من متاسفانه دختران خیلی عجول شدن و اینقدر  فرصت پخته شدن عشق رو به خودشون و من نمیدن و راه درست جسارت و زیرپا گذاشتن غرورشون یا اجازه به فرد مقابل بابت این موضوع متقابل رو نمیدن. زیاد هم میشه که خطاها و سوء تفاهم ها استاپی برا اینکار میشه.

علی ای حال من خیلی این حس رو تجربه کردم و هر بار با شخصیت جدید و متفاوت از فرد مقابل از همه نظرات ویژگیها و زیبایی ها و اخلاق و منش و شرایط خاص هر دومون.

هرچه قدر سعی میکنم این اتفاق کمتر برام اتفاق بیوفته متاسفانل موفق نمیشم.

سلام. من بیش از یکسال پیش با بزرگترم رفته بودم جایی ، یک لحظه چشمم به ی آقایی افتاد که اونجا کار می کرد ، ماشاءالله( بگید ماشاءالله!) چهره ش به حدی نورانی بود که همون لحظه من متوجه تفاوت چهره ش با بقیه  شدم. گذشت و گذشت .... تا ی بار دیگه رفتیم اونجا. اینبار من به حدی از وجود ایشون و رفتارشون آرامش گرفتم که خدا میدونه. اون کسی که همراهم بود  و  سنشون هم کم نیست ، هم بعدا گفت که چقدر چهره ش نورانیه! واقعا هم راست میگه . منم از دهنم پرید که حس خوبی بهم داده. 

این در حالیه که هیچ وقت نگاه ما از نزدیک به هم گره نخورده و من شیفته ی ادب و نجابت و متانت و .... ایشون شدم . خانواده م هم ایشونو دوست دارن. البته هیچ حرفی به جز خرید و فروش بین خانواده من و ایشون رد و بدل نمیشه و ادم کم حرفی هستند. 

من  چند ساله  همچین حسی رو تجربه نکرده بودم و الان واقعا میتونم ایشونو به عنوان همسر بپذیرم و بهشون متمایلم. هیچ وقت تو دلم قربون صدقه ی هیچ مردی نرفتم ولی  وقتی از دور ایشونو می بینم ناخوآگاه متوجه میشم که دارم قربون صدقه ش میرم. 🙈

حیف که دیگه روم نمیشه با خانواده م برم جایی که کار می کنن. 

اگه نتیجه ی سالها تنهایی و غصه خوردن و دیر ازدواج کردنم رسیدن به فردی مثل ایشون باشه، برای من تحمل این سالها خیلی شیرین میشه. 

البته اینم بگم که با وجود علاقه م به ایشون بازم اگه روزی ایشون از من خواستگاری می کردن،من کور کورانه بله نمیگفتم و سعی می کردم ایشونو بهتر بشناسم. 

از نظر من که نگاه اول و غلیان احساسات تنها یه هیجان شدید هست نه عشق.

کلا خود مقوله عشق، هیجان هست اگه بخواد با یه نگاه باشه که اصلا نمیشه بهش تکیه کرد مگه اینکه این خوشامد اولیه رو یه انگیزه برا آشنایی بیشتر بذاری نه یه تکیه گاه برای انتخاب.

دلم نمی خواد هیچ وقت این اعتراف و کنم نمی دونم واقعا در یک نگاه اتفاق افتاد یا نه 

اولش از اون شروع شد من بهش نگاه نمی کردم و ازش خوشم نمی یومد اما همیشه منو یواشکی تماشا میکرد و من میفهمیدم.الانم که یادش میافتم نفسم میگیره نگاه اون جنگل بوی توش گم میشدم رفته رفته منم عاشقش شدم اما این قدر دیر که حسرتشو به گور میبرم فقط دعا می کنم اونم منو فراموش نکرده باشه.اصلا عشق اون از من یه پا شاعر ساخت 

چهره گمشده من کجایی که هنوز، 

دوستت دارم و هر دم ز خودم می پرسم،

یاد می اری از این بنده هنوز؟

من اولین بار یکی رو دیدم، یک حسی بهم دست داد و نمیدونستم اون عاشقیه.

ولی میدونستم که هر روز و هر ساعت میخواستم پروفایلشو چک کنم.

فک نمیکردم اسمش عاشقی باشه ولی میخواستم از کاراش خبر داشته باشم و بدونم به چی فکر میکنه.

 نمیدونستم اسمش عاشقیه ولی میخواستم مثل اون رفتار کنم و مثل اون باشم.

ولی عشق در نگاه اول عشق حاصل شناخت نیست، عشق در نگاه اول مثل کبریتیه که کنار یه انبار باروت نگه داری و اون انبار منفجر بشه، آتشینه، ممکنه آتیشش روز ها و ماه ها بسوزه، ولی یه آتیش کم شوندست، هر چی بیشتر با طرف آشنایی پیدا میکنی از اون جذابیت اولیه کم میشه . 

تا جایی که دیگه هیچ حسی بهش نداری.

من سه بار همچین عشق هایی تجربه کردم.

ولی بنظرم اون عشقی که با شناخت و در کنار هم بودن تشکیل میشه عشق حقیقیه.

سلام

نه تا الان افتخارش نصیبم نشده که در یک نگاه از کسی خوشم بیاد😄

و اینجور اتفاقی نخواهد افتاد چون اصلا اون مدلی نیستم که با یه نگاه از کسی خوشم بیاد.

خوش اومدنِ من یک پروسه ی بسیار پیچیده رو میطلبه 😄

این فکر میکنم بیشتر مختص آقایون باشه.

به نظرم میشه بهش توجه کرد ولی نه زیاد!

چون کافی نیست.

اما به نظرم به خانواده بگید.

چون خیلی مسائل دیگه هم باید بررسی بشن.

ولی بگید به خانواده تا با این خانوم جدی تر آشنا بشید.

داستان منم ی جورایی مث دوستمونAfzهست دقیقا مث ایشون سال96توی سن 31سالگی تو دانشگاه توی همون اولین جلسه کلاس و اولین دقیقه که وارد شدن شروع  شد یکی دوبار تعقیبش کردم که سر از خونه زندگی شون و سطح زندگیشون در ارم که موفق نشدم و گمشون کردم  به دلایلی مجبور به انصراف شدم به حسم کم توجهی کردم ولی بعد از چند ماه نتونستم و یکباره دل رو به دریا زدم و بهش گفتم که نمیتونم فراموشش کنم و خودم ازش خواستگاری کردم بعد از کلی کش و قوس و چند بار ...،فقط این من بودم که ضربه خوردم هنوزم بعد از 3سال دارم بهش فکر میکنم چون من قبلش نفهمیدم اونا از چه خونواده ایی هستن و چقدر تفاوت سطوح داریم بر عکسAfzاونا بالاتر بودن متاسفانه  وقتی فهمیدم و از زبون خودش شنیدم که دیگه دیر شده بود و این قلبم کور گره خورده بود بهش!آره منطقی نبود اگه عاقلانه باشه اولش و حسشم درست باشه بهترین نعمت دنیاست

برای من که شد زجرآور ترین حسای دنیا

چون شکست شد تهش

عشق اولم که دیگه میتونید چیه!!فراموش نشدنی

رای هرکسی ممکنه رخ بده که با دیدن یه دفعه یه نفر حسه طوفانی بهش دست بده.اماااا از اونجایی که این حس یه دفعی اومده یه دفعیم میره.پس عشق نیست...

از عشق با ی نگاه خوشم نمیاد و بخاطر همین برام اتفاق نیفتاده

الکی هم عاشق نمیشم و ذهنم را درگیر نمیکنم

تاحالا هم عاشق نشدم

اولویت فعلا این هست که مرد زندگی باشم و بتونم زندگی خودم را اداره کنم و بعد بخوام دختری را وارد فکرم بکنم و اجازه بدهم ذهنم درگیرش بشه

اگه هم بی پول موندم حق عاشق شدن ندارم چون عشق من مدلش این طوری هست که سرم را جلوی اونی که دوستش دارم بتونم بالا بگیرم و تکیه گاه خوبی از همه لحاظ براش باشم

وقتی این موارد اوکی شد بعدا به عاشق شدن فکر میکنم و اصلا باید ببینم دختری که دری نگاه ( البته  با زیر نظر گرفتن اون دختر ) ازش خوشم اومده به من میخوره و دری چهارچوب درست و سالم باهاش حرف بزنم آشنا بشم بعدا تصمیم بگیرم ببینم همونی هست که میخوام و بعد اگه بود تا ابد کنارش هستم

اره

و خیلی م چیز مضخرفی بود

قبل اون  هم معتقد بودم عشقی قابل اعتناست که از روی شناخت باشه

باز نمیدونم چرا خر شدم

یه پروجکشن بود . یعنی فرافکنی

تصویر مثبت ذهنیم از مرد ایده آل رو به اون نسبت داده بودم. یه احساسی بود ناشی از ذهنیت های من  . تو واقعیت مصداقی نداشت . 

 تصور من ازون ادم از قضا هیچ شباهتی با واقعیت نداشت که هیچ! متضادشم از آب درومد

بقیه شم هرمون بود

ولی چون سنم نسبتا کم بود فکر میکردم یه احساس ماورایی و آسمانیه!😂 و تاثیر هرمون رو در پشت صحنه نمیدیدم 

شما فرصت شناخت اوشون رو از خودت نگیر

بذار اون فرافکنی اولیه رو با شناخت واقعی جایگزین کنی

احساساتت رو کنترل کن

تو ذهنت داستان عاشقانه و تخیلی نساز فکر نکن وای خیلی پروانه ایه همهچی

به احساست احترام بذار

اون خانم رو بشناس . تو یه فضای عقلانی بررسیش کن و نهایتا تصمیمی بگیر که عقل هم تاییدش کنه

فارغ از نتیجه ، موقعیتی که توش هستی میتونه بهترین شرایط باشه برای شناخت عمیق تر از خودت  خواسته هات  شناخت افراد و ازدواج 

چند حالت داره
حالت شماره یک:

خانم فلورانس میگه یک لحظه در یک تصویر انسان کاملی از طرح الهیمون میبینیم که از فراهوشیار ما منشا میگیره
یعنی چی؟ ساده تر بگم یعنی اینکه ما چون در هرصکرت عاشق فرد کامل خودمون هستیم و در اون لحظه فردی کع در رویا انتطار داشتیم باشیم رو در اون شخص میبینیم
واضح تر بگم تصویر ما میفته روی تصویر ایشون

خانم باربارا دی انجلس : عشق دریک نگاه رو قبول ندارن

نظر شخصی: حالت دوم:
عشق واقعی زمینی:برابر است با معیار ب اضافه تفاهم( مشترکات بالای شصت و پنج و دافعه های زیر سی و نداشتن خط قرمز های رد شد)

فردی که در یک‌نگاه میبینیم و عاشقش میشیم فردیع که در اون  تصویر  یکلحظه تمام معیارهامون رو دراون شخص میبینیم و تجسم میکنیم : یعنی در یک لحظه مغز ما فک میکنه که اون فرد تمام معیار های ما رو داره و یا حدس میزنیم داشته باشه  وما عاشقش میشیم

اماخیلی از مواقع واقعیت نداره
 ولی بخشی از معیارهای ما رو داره قطعا

برای تشخصیص صحت و  درستی عاشق شدن ما باید ب جدول معیارهامون رجوع کنیم و ببینیم واقعا اینکونه هست یا نه،،، برای این کار نیاز ب شناخت از فرد مقابله اگه بعد بررسی و شناخت متوجه شدیم که معیار و تفاهم داریم عشق ما کاملا درسته در غیر این صورت مغز ما دچار اشتباه شده و حدسش اشتباهه

حالت سوم: اگه کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی رو خونده باشیم،،زنان با دریافت عشق بوجد میان و مردان با عشق ورزیدن و ایثار و قبول واقع شدن عشق انها توسط فرد مقابل

وقتی یک پسر با رفتار یا یک نگاه محبت امیز و احترا امیز با یک دختر ( بخصوص تنها و کمبود اعتماد بنفس) بزخورد میکنه؛ در اون لحظه رابطه شاهزاده و شوالیه ای تشکیل میشه؛ دختر با ددیافت احترام و عشق حدس میزند او همان شوالیه عاشق است که از راه رسیده است و پسر پس از شور و شوق دختر احساس شوالیه و قهرمان بودن میکند و او را شاهزاده رویایش میبیند :

حالت چهارم : عشق جنسی یا کاذب: اگه پس از شناخت متوجه شدیم فقط معیار های طاهری،زیبایی، تن صدا و ..را دارد و سایر معیار ها رو نداره ما دچار عشق جنسی( یا خودمانی تر: هوس ) شده ایم
 

من ماشالا همیشه عاشقم 😂😂😂😂😂هرکی از کنارم رد میشه عاشقش میشم 😂😂😂😂

به محمد مشهدی

به قول سیروان خسروی

از آخرین بار که چشمام تو رو دیدن ، فهمیدم که عشق یعنی نرسیدن. 

راستش دقیق متوجه نشدم چرا جناب نجفی نظر بنده رو تایید نکردن ولی خالی از لطف نیست اگر بقول شادروان دکتر افشین یداللهی عزیز بگم

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید

من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

به بند انگشتی

افکارتو دوست دارم بیگ لایک بانمک😂💝

عشق در یه نگاه درست نیست عاقلانه باید تصمیم گرفت

اگه فردی که انتخاب کردید از نظر خودتون بهترین انتخاب برای شما هست میتونید خودتون یا از طریق واسطه مودبانه پیشنهادتون بدید و اگر اون فرد هم خواستن باشما بیشتر آشنا بشن میتونید به خانواده بگید هر دو تصمیم منطقی بگیرید  اگر هم نظرشون منفی بود شما چیزی به خانواده نمیگید 

من فقط یه بار تو نگاه اول عاشق شدم ۱۶ سالم بود، خیلی حس قشنگی بود.چند روز خوابم نمی برد. بالاخره بعد از ۶ سال همون عشق نگاه اول شد نامزدم و بعد هم همسرم و الان بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک هنوزم همون عشق روزای نوجوانیمه که کنارمه 

امیدوارم به خانواده ات گفته باشی برادر اونا برات آستین زده باشن بالا برادر