خانواده برتر

اینکه چیکار باید بکنی نمیدونم ولی ازت خواهش میکنم تا زمانیکه این وضعیت برقراره پای یک بچه ی بی گناه رو به زندگیت باز نکن چون هم خودت مجبور میشی بسوزی و بسازی هم اون بچه ی بیچاره تو محیط خوبی بزرگ نخواهد شد.

بشین زندگیتو کن😊

عزیزم از ته قلبم برات از خدا ارامش میخوام 

سعی کن بیشتر بهشون محبت کن به شوهرتم چیزی نگو و نخواه که خونوادش رو ترک کنه چیزی که اکثر دخترا یاد گرفتن

باهاش در این باره صحبت نکن

تجربه مشابه که نه مجردم  ولی دوستم با خانواده ی روستایی ازدواج کرده بود با این که همسرش تحصیل کرده بود ولی خانواده ی همسرش اصلا قدر نمی دونستن  می تونم بگم رفتار خانوادش دقیقا عین همین چیزایی بود که تو نوشتی خودش معلم بود رفتار خوب خانه داری و.. ولی خانوادش دقیقا می گفتن بی لیاقت و ... و مدام با جاری های دیگه مقایسه میشد باور کن من عروسی دوستم رفته بودم من کسی نیستم که بر اساس سواد یا محل زندگی کسی قضاوت کنم ولی جاری هاش خود عروسی رفتار مناسب نداشتن حتی سلام دادن به عروس و داماد رو هم بلد نبودن ولی دوستم همین رفتار ها رو دید دوست دیگه ی من معلمه باور کن با خانواده ی فرهنگی ازدواج کرده چه قدر قدرش رو می دونن چه قدر دوسش دارن 

عزیزم سعی کنید سر خاتواده ها دعوا نکنید. شما مشکلتون را دقیق نگفتید و من خیلی نمیتونم راهنمایی کنم فقط میتونم بگم سر خانواده ها زندگی خودتون را به هم نزنید. سعی کنید بیخیال باشید نسبت به یه سری چیزها میدانم سخت است ولی سعی کنید .به همسرتون هی نگید که مثلا پدرت این کا ررا کرد مادرت اینو و ....این باعث میشه همسرت از شمابدش بیاد و اگر هم واقعا بفهمه مشکل از آنهاست باز هم برای اینکه کم نیارن سعی میکنه شما را گنهکار جلوه بده. خلاصه خوشبختی میخواهی پیش همسرت بد خانوادش را نگو و سعی کن خودت شرایط را مدیریت کنی. چون تنهایی و نیاز به درد و دل  داری به نظرم با مادرت صحبت کن نه اینکه خیلی ناراحتش کنی در حد دردودل. 

ببین عزیزه دلم من خودم مجردم ولی چیزایی ک خودم دیدمو دارم بهت میگم .ببین هیچ وقت ازخانواده شوهرت .پدرشوهرت .مادرشوهرت .خواهرشوهرت پیش شوهرت بدنگو نگو فلان حرفو بهم زد فلان کارو کرد سلام کردم جواب نداد .چون شوهرت یه عمر باخانوادش بوده بااین خانواده بزرگ شده ببین توهرچقدر پدرت بد باشه معتاد باشه هرجوری ک باشه بازم دوسش داری چراچون پدرته برات زحمت کشیده جزوی ازخانوادته .من زخیلیا شنیدم ک سوره طلاقو بعد ازدعوا خوندن همه چی خود ب خود خوب شده .حتی شوهرشون ازشون عذرخواهی کرده .میخوام بهت بگم ک اولا حرف نزن هی ازخانوادش نگو .زندگیه خودتو بکن. تواحترامه خودتو بزار به هرکسی .توقرار نیس اگه اونا بدن بدباشی به همه خوبی کن و بدیای ادما رو بسپار ب خدا .بعدم زیاد نروکه هی بخوان یکاری کنن ک اذیت شی سربزنا ولی کوتاه مختصر مثلن درماه سه بار برو دیدنشون ولی یبارشو باشوهرت شام بمونید خونشون حالا من نمیدونم رفت وامد شما ب چه صورته مقلا اگه خیلی میرفتی یهو کمش نکن ک بگن فلانی دیگه اصلن نمیاد بهمون سربزنه واینا کم کم کمش کن .هی بخوای بری خونشون باورکن هم اعصابه خودت بهم میریزه  هم اعصابه شوهرتو بهم میریزی هم اون عزتی ک داریو ازدست میدی . ببین تودعواها وقتی یکی توبگی یکی اون بگه تو بخوای بگی بابات اینجوریه اونم میگه مامانه خودت اینجوریه تو دعوا ک حلوا خیرات نمی کنن ببین تن صداتو نبر بالا تودعوا یا یجوری صحبت نکن ک انگار حالت دفاعی داری اینجوری شوهرت فکر نمیکنه اینی ک روبرومه همسرمه همونیه ک دوسش دارم اونم حالت دفاعی میگیره بعدم بحثو هرچقدر بخوای کش بدی بدتر میشه باورکن موقع دعوا حتی اگه حق باتوبود بازم سکوت کن سعی کن خودتو اروم کنی ب شوهرت بگو الان عصبی هسیم هردومون بزار بعدن راجبش حرف میزنیم  صلوات بفرس تودلت. به هیچ عنوان جوابشو نده ک وضع خراب میشه واقعا .بعدم توفکر کن شوهرت ازسرکار اومده خسته داره برازندگیتون تلاش میکنه اززصب بااین سروکله زده چمیدونم توترافیک مونده با صاحبکارش دعواش شده اومده خونه میخواد یه ذره اروم باشه ی جایی باشه استراحت کنه بعد توهمون موقع بیای بگی اره خالت بهم چش غره رفت فلانی اینجوری گف خب هرکی باشه شروع میکنه ب دادوهوار کشیدن .مثلاخودت وقتایی ک حوصله نداری یکی بیاد هی ب پرو پات بپیچه مطمعنم عصبی میشی مردام وقتی ازسرکارمیان همینجورین ینی اماده ی انفجارن تواومد خونه ب خودت برس براش غذا یاچمیدونم چایی شربتی میوه ای چیزی ببر ازخانوادش حرف نزن ب زندگی عادیتون برس .ببین میدونم این حرفو بهت زد ناراحت شدی دلت شکست ولی عصبی بوده ی چیزی گفته  زندگیه دیگه قهرداره دعواداره خنده داره خوشی داره بی پولی داره مریضی داره وقتی بله میگی ینی میگی من بااین ادم تحت هرشراطی میمونم تااخر عمرم .حیفه زندگیتونه گلم ک بخوای بخاطر خانواده شوهرت خرابش کنی تازه چن ماه گذشته شوهرتم ک دوس داری اونم مطمعنا دوست داره تلاش بکن برازندگیتون انقد زود جانزن .تو بارفتارت شخصیت خودتو نشون میدی اونام همینطور .یجوری رفتار کن ک یه حرفی بهت زدن اصلن برات مهم نباشه یه گوشتو بکن در یکی رو دروازه .ببین میدونم تنهایی من مثه توام درکت میکنم  خودتو به یکاری مشغول کن کلاس ثبت نام کن یا حتی میتونی بایکی ازخانومای همسایه رفت وامد کنی وباهاش دوست شی ک اینجوری تنهاام نباشی خیلی .دیگه نمیدونم چی بگم اگه چیزی یادم اومد بازم میگم .

ببین دوست عزیز من نمیتونم قضاوتت کنم فقط حدسم رو میگم و اونچه که برداشت کردم 

به نظر من به هر حال این زندگی شماست و باید برای نگه داشتنش به شدت تلاش کنید. 

سلام عزیزم

عزیزم...

سلام

بیشتر محبت کن خب

بی کس گیرت اوردن اگه یکی مثل یک داداش بالاسرت بود انقدر جرات نمی کردن        یکم جدی باش با همسرت !!

سلام عزیزم..

احتمالا خانوادش با ازدواجتون موافق نبودن

واقعا ناراحت شدم 

اول که تیترو خوندم 

اتفاقا همین اواخر یه پست بود با این موضوع که "اقایون چرا از همسراتون در مقابل خانوادتون دفاع نمی کنید )خیلیا اومدن گفتن این بچه بازی ها چیه و خانوما بهشون بگی بالا چشت ابرویه به منظور میگیرن و ال و بل.حالا اقایون خسته از زنان الکی گیر و خانومای روشنفکر که میگین ما با خانواده شوهرمون جی جی باجی هستیم جواب بدین.

سلام گلم

ببخشید اون قسمت پدر رو اشتباه کردم

متاسفانه ازدواج شده یه هندونه دربسته که حتی اگه همه چی هم خوب باشه مثل ایین خانم ممکنه با چنین مشکلاتی روبه رو بشه.تو کشورای دیگه دختر پسر راضی باشن حله تو ایران غاز خونه خالتم ناراضی باشه منحله.تازه اگه همه هم راضی باشن و همه چی عالی باشه اخرش میشه این.

والا با این اوصاف که شما میفرمایین احتمالا اهل مشاوره و این چیزا هم نباشه..یه شماره بود قبلا بچه ها اینجا گذاشته بودن برای مشاوره رایگان..شما اگ نمیتونی حضوری بری مشاوره اون شماره رو پیدا کن و تماس بگیر و مشکلتون رو مطرح کن..

و همچنین عزیزم شما تازه ازدواج کردین سعی کنین خیلی بحث و حدل نکنین اونم به این زودی..اگه حرمت ها از بین بره زندگی جهنم میشه واستون..سعی کنین جلوش از خانوادش بد نگین.

خو چرا اینقدر میری رو اعصابش که کار به دعوا و جر و بحث بکشه؟!!!

عزیزم،خودتو ناراحت نکن خودتو سرگرم کن وگرنه فکر و خیال افسردت میکنه.وابسته شوهرت نباش عزیزم برو کلاس ،ورزش کن،استخر ،باشگاه ،خیاطی،زبان.... عزیزم مردا نسبت به خانوادشون خیلی حساسن(البته حقم دارن) کوچکترین حرفی ناراحتشون میکنه.غیر مستقیم باید بگی عزیزم و موقعی که هر دو آروم هستید.براش سخته که قبول کنه خانوادش اشتباه کردن چون بچه همون پدر و مادره . غرورش اجازه نمیده به زبون بیاره حق با شماست.به فکر خودت و پیشرفت خودت باش عزیزم وقتی قدرت بگیری واسه خودت شغل و درآمد وجایگاهی داشته باشی همونا میان سمتت عزیزم.اعتماد به نفس خودت رو از دست ندی افسرده بشی.

از من خواهرانه بشنو

عزیزم تو یه زن باارزشی.این همه سال درس خوندی دانشگاه رفتی تدریس میکنی و مینویسی.حتما هنر و فضایل و کمالاتی هم داری و دنبال محبت کردن و محبت دیدن و احترامی و همینه که تو رو باارزش میکنه.اما یه چیز رو فراموش نکن:

هیچی دیگه! مشکل اعصاب و روان داره وگرنه خودزنی نمیکرد! پیشنهاد میکنم اول درمورد این علایم شوهرت تو اینترنت سرچ کنی درمورد خودزنی!  چون قطعا طبیعی نیست و اونور شاید چیزای تازه ای درموردش شوهرت بفهمی و مشکلشو کشف کنی برای درمان اولین قدم کشف مشکله سعی کن بفهمی علت رفتارای غیر منطقیش چیه و مهم ترین توصیه اینکه فعلا اصلا بچه دار نشو. چون خودتم گیری. پای یه نفر دیگه رو باز نکن دیگه ام حتی الامکان درمورد خانواده شوهرت باهاش حرف نزن و کلا جدیشون و نسبت بهشون بی تفاوت باش. بیخیال کادو گرفتن و مهربونی کردن بعضیا فرهنگشون ضعیفه دیگه! تو کاملا معمولی رفتار کن نمیخواد صمیمی بشی! 

به علاوه نظر دوستان

راستش با خوندن پستتون خیلی متاثر شدم توی این شرایط بودم اما نه بصورت زن وشوهری.اصلا قصد سرزنش ندارم نمیگم جدا شو نمیگم صبوری کن .تصمیم نهایی روخودت میگیری.اما دختر خوب مگه قبل از عقد مشاوره نرفتین ؟والا منم که مشاور نیسم قبل ازینکه این اتفاقها بیوفته منعتون میکردم ازین ازدواج.آخه با شرایطی که شما تعریف کردین یه پسری از شهره خودتون که نهایتا یک خواهر یا یک برادر داشت از لحاظ فرهنگی نزدیک بودین بکارتون میخورد.شما میگی تک فرزندی والا موندم چجور پدرومادرتون راضی به این وصلت شدن.حتی اگر پسره به لحاظ مالی هم اوکی بود باز نباید رضایت میدادن.تنها فرزندی که داشتن کلی زحمتش کشیدن دادن به شهر دیگه اونم وسط همچین خانواده ای که بخورنش.!!!!این رفتارایی هم گفتین شوهرتون داره خودزنی کرده به شما اون حرفارو زده در حالی که شما تازه عروس هستین.باید خودش وخانوادش شمارو روی سرشون بذارن منت داشته باشن که با پسرشون ازدواج کردی اونوقت برعکس این رفتارارو هم میکنیی.!!!!؟شما هم زیادی خوب بودی.اگر از همون اوایل خودتو گرفته بودی این رفتارارو به مادروپدرت گفته بودی حداقلش الان یه حامی داشتی.دختر مگه تو مگه بی صاحابی.خوب چند بار ملاحظه کردی نگفتی کافیه به نظرم سکوت جایز نیس.به مادرت بگو تا شاکی پسره بشه.تا بفهمه بی صاحب نیسی.به برده گی که نیومدی.حداقل میذاشتن یک سال بگذره بعد ذات خودشون نشون میدادن.نه اینکه همین اول زندگی جهنم درست کنن واستون.اولین کاری که میکنی خانوادت در جریان بذار.اگر رفتارای شوهرت مثل خودزنی اون حرفایی رو که زد ادامه داشت حتما حتما با یه مشاوره خانم دقت کن حتما خانم باشه مشورت کن.ازین به بعدم هم توی رفتارت یه تغییر بده.زیادی رو دادی.با دادزدن خودزنی میدون خالی نکن نترس.به خودت تلقین نکن که من چون تنها بزرگ شدم اینجوریم اتفاقی هست که افتاده باید از پسش بربیای.ارتباطت رو با کارت قطع نکن به هیچوجه.اگر اسم بچه آوردن مخالفت کن احتمالا میخوان بوسیله بچه پابندت کنن.اما تا وقتی که آرامش برقرار نشده خواهشا به بچه فکر نکن.اینا چون خودشون شلوغ هستن حتما یه مدت دیگه رفتاراشون جوری میشه که ازت انتظار بچه دارن.شاید رفتارای شوهرت روز به روز بدتر شد.اونوقت میخوای با یه بچه چکار کنی.تورو تنها گیر آوردن.این که به خانوادت نگفتی بدتره اونا فکر میکنن همه چی در امن وامانه بالاخره یه روز میفهمن اونوقت شوک بدتری بهشون میدی.از پس مشکلت بربیا از خودت ضعف نشون نده.اگر میتونی برید شهره خودتون واسه زندگی.با شوهرت برو.حتما حتما با مشاوره خانواده صحبت کن.دوره این رفتارا خیلی وقته سر اومده الان عروس که میارن جز احترام چیزی بینشون نیس.والا خیلی تعجب کردم از رفتاراشون.اینا دیگه کی هستن.به خدا خیلی مظلومی وقتی بهت گفت لیاقتت همینه از خونه برو بیرون باید درجا زنگ میزدی به خانوادت میگفتی چرا برم الان زنگ میزنم بیان دست سنگین ببرنم.مشکل شما اختلاف فرهنگی بیش از اندازه هست.شما داخل یه شهر بزرگ بودین که این رفتارا واستون خیلی غریبه هست خیلی بی شرمانه هست اما واسه خودشون عادیه.حتما اینکه شوهرت مهندس بوده چشمت گرفته اما دخترخوب مهندس که مثل ریگ ریخته مهمو شعورومعرفته که کمیابه.معمولا شهرهای کوچیک یه مسائلی واسشون عار نیس.ببین منم توی شهر بزرگی هستم چند سال پیش واسه یه اصل برابر کپی کردن شناسنامه واسه اولین بار رفتم دادگاه اونجا حتی یک همشهری خودم ندیدم.هم شاکی هم متشاکی از بیرون یا از روستاهابودن همش هم سر اختلاف هایی که خیلی وقته واسه ما حل شده.بهت حق میدم این تفاوت ها واست سخت باشه.خیلی سخته که بین جمعی باشی که اینجور برخورد کنن.اما هنوزم دیر نشده شوهرت ازون جا دور کن اگر تونستی.اگر نشد رابطت رو با محل کارت قطع نکن.خانوادت دعوت کن بیان پیشت تا ببینن چه خبره.اونا پدورمادرت هستن غریبه که نیسن.اونا باید بدونن چه خبره هرچی سکوت کردی دیگه کافیه.بقیه تازه عروس ها توی شهر خودت مقایسه کن تا متوجه بشی چه خبره.من اصلا تشویق به جدایی نمیکنم.فقط میگم حل کن مشکلت رو .نجابت زیادی نجاست میاره.والسلام.

سلام

نگفتی چن سالته و شوهرت چن سالشه؟ رفتار شوهرت فقط یه رفتار کودکانه است ، سعی کن برخورد مادرانه باهاش کنی همین

سلام دوست عزیزم

عزیز دلم از کامنتت حس میکنم دختر خیلی خوبی هستی و متاسفانه راهکاری که من دارم به درد دخترای خوب نمیخوره چون دخترای خوب کم جرات هستن و همیشه ضرر میکنن و توسری میخورن. 

با همه همه همه همه حرفای ناشناس موافقم 

با این کارت که دعوتشون کردی و هدیه خریدی تا بهت توجه کنن ،گند زدی به زندگی و روابطتون 

سلام 

سلام عزیزم 

نکته مثبتی که تو این اتفاق هست اینه که هنوز اول زندگیتونه،همین اول کوتاه نیا،حتی اگه شده بحث طلاق(فقط بحث طلاق) رو هم پیش بکش ولی اصلا کوتاه نیا،همین اوله میتونی جلوشو بگیری ولی اگه الان کوتاه بیای دیگه سختتر میشه بعدا.

ممنونم از همه دوستان

این خود خود خواستگار منه

ینی چی همه گفتن زیاد محبت کن بیش‌تر محبت کن خب تو اینجوری داغون میشی وقتی جایی و ارزشی نداری پیششون رهاشون کن و رفتار های بدشون رو تو ذهنت مثبت کن به کارهاشون بخند مثلا این خیلی خنده داره که یه مرد گنده با چندتا بچه جواب سلام پسر و عروسشو نده نمیگم مخالفشون باش اما بهشون بی اهمیت باش میگن خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند 

من تجربه ای ندارم که بخواهم کمک کنم ولی خواستم بدونید که حتما برای بهتر شدن زندگی تون و آرامش و سعادتتون از ته قلبم دعا میکنم .

باهاتون هم دردی می کنم چقدر شبیه خونواده ی ما هستین.

به حرفای (کاربر منم مثل تو بودم خودم نجات دادم) اصلا وابدا توجه نکن.اصلا نظرش نخون.اینکار اعلام جنگ هست وکلا تیشه به ریشه زندگیت میزنه.یعنی چی که به شوهرت بگی منم میخوام بادوستات رابطه جنسی داشته باشم این حرف خیلی بدیه اینکارا بدتر باعث میشه انگشت اتهام به سمت شما بره وکلا ورق برگرده وهمه تورو مقصر بدونن.شما وقار وسنگینی خودت حفظ کن.اصلا معلوم نیس شوهر ایشون کی بوده که اینقدر بی غیرت بوده که با این برخوردای خانمش حالا بهش میگه دوست دارم طلاقت نمیدم.هر نظری که اینجا یا هرجای دیگه میخونی معیار ومیزان رو عقل خودت قرار بده.هرکسی یه شان وشخصیتی داره.درسته همه نظر میدن اما همه درست نمیگن.

ب مسعود：

واقعا که این چه طرز قضاوت کردنه !!!! خودت بی غیرتی. تهمتی که زدی می سپرم به خدا . هم قیامت باید جواب بدی هم قبل از مردن خودت طعم تهمت رو می چشی. واقعا که

ازونجا که همسر شما به گفته ی خودت منطقی نیست، باید مجبورش کنی به قضاوت منطقی .

هر کاری میکنی ، برا سبک تر شدن هرگز هرگز هرگز به مردای دیگه فک نکن. چون صورت باطنی این کار تجاوز به نامحرمه که تو قیامت ظهور میکنه. هر کاری میکنی سمت گناه نرو. همین.

با مرد زندگی موافقم ،خانم منم مثل شما بودم خودمو نجات دادم این ها که گفتید نشونه بی خردی شماست 

راستش اگه موضوع اصلی خانواده شوهرت بود راهکار میدادم ولی تو خونه ما هم اوضاع تقریبا همینه و هنوز که هنوزه به بابام بگی فلان چیز درباره خانوادش گر میگیره.نمیگم ادم خوبی نیست ولی تو این قضیایا حتی یه بارم حقو به مادرم نمیده.همون بهترین راه به نظرم کم کردن ارتباط و محبت با خانواده شوهرته چون اگه زیاد رفت و امد نداشته باشین خب زیادم دلخوری پیش نمیاد که اون تو رو متهم کنه تو هم بخوای رفع اتهام کنی.ولی یه ریسک داره اونم اینه که شوهرتم همین راهکار رو درباره خانواده و فامیل تو در نظر بگیره و نذاره اون قدر که میخوای باهاشون رفت و امد داشته باشی.

اای کاش بعضی از این مردا(مثل شوهر سوال کننده)که ادعاشون میشه و حرفاشون گوش فلک رو پر کرده یه ذره هم به حرفای دیگران گوش میدادن.یه ذره هم کلاشون رو قاضی میکردن و فکر میکردن این دختر که تک فرزنده از شهر خودش و خونواده و فامیل خودش از خاطرات کودکیش از محل تولش زده،مادرشو که به جز اون نه بچه ای داره نه شوهری ول کرده اومده شهر غریب همش بخاطر اینکه با من باشه.اون وقت اگه یه ذره درک داشته نمیفهمه حداقل چیزی که این دختر نیاز داره حمایت و محبت اون اقاس؛زیاده هم نه فقط در حد اینکه همه تقصیرا رو نندازه گردنش و نگه از خونه من برو بیرون!!

بمنم مثل توبودم نجات پیداکردم：

به دخترخوب (بخونید بد) : حال جواب دادن به کسی رو ندارم که با تحریف و تهمت همه تلاشش رو میکنه ماجرا رو وارونه جلوه بده !!!!! تهمتت رو به خدا می سپرم. من گفتم شوهرم خوشش اومده یا گفتم ناراحت شد ؟؟؟؟ خدا تو رو شفا بده . اسمتم گذاشتی خوب !!!

منو بخونید دختر خیلی خوب 🙋

سلام