سلام من یه دختر 18 سالم 

بدون مقدمه میرم سر اصل مطلبی که می خوام بگم 

راستش یه دوستی دارم هم سن خودم این دوستم سه ساله که با یه پسری تلفنی اشنا شده و عاشق هم دیگه شدن از نظر مالی یه کمی دوست من از پسره بالا تره ولی از نظر اعتقادات یکسانند پسره از *** ولی دوست من از اصفهانه ...

پسره می خواد بیاد خواستگاریش من دوستمو بهش گفتم بره جریانو به مامانش بگه و با مامانش در میون بزاره اونم این کار و کرد بعدشم مادرش با پسره حرف زده و یه جورایی با پسره کنار اومده چون پسره سرو سنگینیه اینجور که معلومه ... مامانش الان امشب گیر داده بود که تا نفهمم چطوری با هم اشنا شدین نمیرم با بابات در میون بزارم جریان خواستگاریو ... دوستمم بهم اس ام اس داد و از من راهنمایی خواست راستش نمیدونستم چی بگم بهش منم بهش گفتم واقعیتو به مامانت بگو بگو که مزاحم تلفتی نبوده و فقط اشتباه گرفته بوده بگو که یه کمیم خودم دندم می خواریده و خودم دوباره شروع کردم بهش اس دادن چون توی سنی بودم که به جنس مخالف جذب می شدم و تا اومدیم به خودمون بجنبیم دیدیم هم دیگه رو دوست داریم بعد یه دیدار اون توی مشهد که اونم کنار مامانش بوده و از راه دور همو دیدین...

اونم رفت همینا رو گفته به مامانش ... به نظرتون کار بدی کردم اینطوری گفتم به دوستم ؟؟؟ یعنی این راه راه خوبی بوده که من جلوش گذاشتم ؟!

لطفا نظرتونو بگین چون نیاز دارم...


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
دوستی به قصد ازدواج (۱۲۵ مطلب مشابه)