خانواده برتر

سلام

خیلی دلم برای زیارت امام رضا تنگ شده. یادمه آخرین بار بهشون گفتم خودت کمک کن دفعه بعد با همسرم بیام پیشت. از اونموقع هفت سال میگذره و دیگه قسمت نشد برم زیارت. ازدواج هم که هیچی!

شاید دلش از حرفم گرفت که دیگه نطلبید منو...اگه هنوز اونجایی ازش بخواه منم بیام ببینمش به همین زودی، خیلی دلتنگشم.

ببین دوستم، هیچوقت در پی حرف مردم نباش. حتما امام حسین یجایی بهت حال میده که هیچکس فکرشو هم نمیکرده.

و (به یاد آر) وقتی که موسی به شاگردش (یوشع که وصی و خلیفه او بود) گفت: من دست از طلب برندارم تا به مجمع‌البحرین (به محل برخورد دو دریا) برسم یا سال‌ها عمر در طلب بگذرانم. (۶۰)

و چون موسی و شاگردش بدان مجمع‌البحرین رسیدند ماهی غذای خود را فراموش کردند و آن ماهی راه به دریا برگرفت و رفت. (۶۱)

پس چون که از آن مکان بگذشتند موسی به شاگردش گفت: چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم. (۶۲)

وی گفت: در نظر داری آن جا که بر سر سنگی منزل گرفتیم؟ من (آن جا) ماهی را فراموش کردم و آن را جز شیطان از یادم نبرد و شگفت آن‌که ماهی بریان راه دریا گرفت و برفت. (۶۳)

موسی گفت: آن جا همان مقصدی است که ما در طلب آن بودیم، و از آن راهی که آمدند به آن جا برگشتند. (۶۴)

در آن جا بنده‏ای از بندگان خاص ما را یافتند که او را رحمت و لطف خاصی از نزد خود عطا کردیم و هم از نزد خود وی را علم (لدنّی و اسرار غیب الهی) آموختیم. (۶۵)

موسی به آن شخص دانا (و خضر زمان) گفت: آیا من تبعیت (و خدمت) تو کنم تا از علم لدنّی خود مرا بیاموزی؟ (۶۶)

آن عالم پاسخ داد که تو هرگز نمی‏توانی که (تحمل اسرار کرده و) با من صبر پیشه کنی. (۶۷)

و چگونه صبر توانی کرد بر چیزی که از علم آن آگهی کامل نیافته‏ای؟ (۶۸)

موسی گفت: به خواست خدا مرا با صبر و تحمل خواهی یافت و هرگز در هیچ امر با تو مخالفت نخواهم کرد. (۶۹)

آن عالم گفت: پس اگر تابع من شدی دیگر از هر چه من کنم هیچ سؤال مکن تا وقتی که من خود تو را از آن راز آگاه سازم. (۷۰)

سپس هر دو با هم برفتند تا وقتی که در کشتی سوار شدند. آن عالم کشتی را بشکست، موسی گفت: ای مرد، آیا کشتی شکستی تا اهل آن را به دریا غرق کنی؟! بسیار کار منکر و شگفتی به جای آوردی. (۷۱)

گفت: آیا من نگفتم که هرگز ظرفیت و توانایی آنکه با من صبر کنی نداری؟ (۷۲)

موسی گفت: (این یک بار) بر من مگیر که شرط خود را فراموش کردم و مرا تکلیف سخت طاقت فرسا نفرما. (۷۳)

و باز هم روان شدند تا به پسری برخوردند، او پسر را (بی‏گفتگو) به قتل رسانید. باز موسی گفت: آیا نفس محترمی که کسی را نکشته بود بی‏گناه کشتی؟ همانا کار بسیار منکر و ناپسندی کردی. (۷۴)

گفت: آیا با تو نگفتم که تو هرگز ظرفیت و مقام آن‌که با من صبر کنی نخواهی داشت؟ (۷۵)

موسی گفت: اگر بار دیگر از تو مؤاخذه و اعتراضی کردم از آن بعد با من ترک صحبت و رفاقت کن که از (تقصیر) من عذر موجه (بر متارکه دوستی) به دست خواهی داشت. (۷۶)

باز با هم روان شدند تا وارد بر شهری شدند و از اهل آن شهر طعام خواستند، مردم از طعام دادن و مهمانی آن‌ها ابا کردند (آن‌ها هم از آن شهر به عزم خروج رفتند تا) در (نزدیکی دروازه آن) شهر به دیواری که نزدیک به انهدام بود رسیدند و آن عالم به استحکام و تعمیر آن پرداخت. باز موسی گفت: روا بود که بر این کار اجرتی می‏گرفتی. (۷۷)

آن عالم گفت: این (سه بار کم‏ظرفی و بی‏صبری و اعتراض، عذر) مفارقت بین من و توست، من همین ساعت تو را بر اسرار کارهایم که بر فهم آن صبر و ظرفیت نداشتی آگاه می‏سازم. (۷۸)

اما آن کشتی، صاحبش خانواده فقیری بود که در دریا کار می‏کردند (و از آن کشتی کسب و ارتزاق می‏نمودند) خواستم چون کشتی‏ها (ی بی‏عیب) را پادشاه در سر راه به غصب می‌گرفت این کشتی را ناقص کنم (تا برای آن فقیران باقی بماند). (۷۹)

و اما آن پسر (کافر بود و) پدر و مادر او مؤمن بودند، از آن باک داشتیم که آن پسر آن‌ها را به خوی کفر و طغیان خود درآورد. (۸۰)

خواستیم تا به جای او خدایشان فرزندی بهتر و صالح‏تر و مهذب‏تر و نزدیکتر به ارحام‌پرستی به آن پدر و مادر بخشد. (۸۱)

و اما آن دیوار از آن دو طفل یتیمی در آن شهر بود که پدری صالح داشتند و زیر آن گنجی برای آن دو نهفته بود، خدایت خواست تا به لطف خود آن اطفال به حد رشد رسند و خودشان گنج را استخراج کنند. و من این کارها نه از پیش خود (بلکه به امر خدا) کردم. این است مآل و باطن کارهایی که تو طاقت و ظرفیت بر انجام آن نداشتی. (۸۲)

به سوال کننده

عزیزم هرچی خدا بهت داده و هرچی نداده از مهربونیشه

اگر همسر و فرزند بهت نداده چون دوستت داشته

چون دوست نداشته توسط همسری بد یا فرزندی بد به نابودی کشیده بشی

همین الان حس میکنم واقعا به خدا نزدیک شدی...خدای مهربون دلش میخواد بعضی بنده هارو با ندادن به خودش نزدیک کنه

وقتی نداری و میری سمتش...وقتی صداش میزنی...وقتی سعی میکنی روز به روز ، ثانیه به ثانیه از ایمانت مواظبت کنی تا یه وقت شیطون نیاد سراغت...تا جلوی خواسته های نفسانیتو بگیری....تا شکرشو کنی و یه وقت زبونت به ناشکری باز نشه....

عزیزم خدارو صدهزار مرتبه شکر خدا به من نعمت های فراوونی داده. (البته هنوز همسر ندارم). میدونی چی شد قدر نعمت های خدا رو دونستم؟؟ وقتی الکی الکی یه مشکل کوچیک دندان پزشکی پیدا کردم. مشکل ساده ای که خیلی ها هر روزه بهش دچار میشن....خیلی ساده رفتم واسه درمان....ولی نمی دونم چی شد که به طرز وحشتناکی خونریزی پیدا کردم. جوری که فکر میکردم الان از شدت از دست دادن خون تموم میکنم....چندین روز هیچ چیز نمیتونستم بخورم الا غذای بچه ی بی دندون....زبونم سفید سفید.... برای چند روز آرزوم بود همون غذای معمولی که خونواده میخورن رو بتونم بخورم....چند روز نمی تونستم بخوابم. نشسته میخوابیدم....آرزوم بود دراز بکشم و کمرم استراحت کنه....باورت میشه آدم آرزوش این بشه که خوابیده بخوابه؟؟ حتی نمیتونستم حرف بزنم. روی کاغذ مینوشتم. دو روز بهتر میشدم دوباره خونریزی شروع میشد. همون چند دقیقه ای که خوابم میبرد نشسته کابوس میدیدم و خواب میدیدم دارم خون بالا میارم. از هول و اضطراب خون افتادن دوباره آرامش نداشتم....خلاصه اون چند روز من فهمیدم حتی نفس کشیدنم نعمت بزرگیه که من قدرشو نمی دونستم.

آیت الله بهجت: امام رضا به من فرمودن مگه میشه کسی به ما اهل بیت پناه بیاره و ما پناهش ندیم!!

عزیزم خیلی از امام رضا برام دعا کن....منم تازه از پیشش اومدم حس کسیو دارم که بهترین فرد زندگیشو گذاشته و اومده....دلتنگی خیلی سخته

از امام رضا اینبار بخواه به جای اینکه بهت آرزوهاتو بدن، بهت آرزوهاییو بدن که خوش بختت کنه... تو رو به آرامش برسونه

من یه بار یه خواستگاری داشتم که بهم خورد و دیگه سراغی ازم نگرفت...به جای خواستن اون از خدا، از خدا آرامش خواستم ... اون زمان با خوندن آیات 89 تا 90 سوره انبیا به آرامشی عجیب دست پیدا کردم. الان خداروشکر میکنم که اون آدمو ازم دور کرد.

به دختری:

عزیزم چرا فکر میکنی این چند سال زندگی دنیا برای اینه که به این خواسته ای که داری برسی؟؟؟ دیدتو وسعت بده. خدا تو رو برای اینجور زندگی نیافریده...خدا تو رو نیافریده هر روزتو با غم وغصه سر کنی....سختی تحمل کنی....هی بگی پس کو آسانی بعد از سختی... خدا تو رو برای رسیدن به گوهرهای ناب دیگه ای آفریده.... یک "انسان" اونقدر توانایی داره که بتونه بر جهان تاثیرگذار باشه. یک انسان با پرورش روحش، با رسوندن روحش به اعلی ترین نقطه ها میتونه به شادی برسه... وقتی به خلق خدا کمک کنی و از مشکلاتشون بکاهی، وقتی زندگی و جان و مالتو برای خدا خرج کنی و باری از دوش مظلومین و محرومین برداری، وقتی خودتو و اطرافیانتو به اون نقطه برسونی که خدا برای هر انسانی خواسته ، اون موقع به آسانی و آسایش میرسی.....

منتهی راه رسیدن به این نقطه رو خدا برای هرکس یه جور قرار داده

یکی همسر داره مال نداره

یکی همسر داره فرزند نداره

یکی همسر نداره مال داره

یکی موفقیت شغلی و درسی داره

یکی سلامتی نداره ولی روح بزرگی داره

یکی خونواده و سرپرست  نداره ولی سرشار از انگیزه برای زندگیه

زندگی پسرک فلافل فروشو بخون....یه جوون مدافع حرم به اسم هادی ذوالفقاری که فکر میکرد چون زشته هیچ کس زنش نمیشه....ولی فرمون زندگیشو چرخوند به یه سمت دیگه....به سمت خوشبختی.... رفت نجف تنهای تنها....تو یه خونه فقیری بدون هیچ امکانات.... دلش میخواست به خلق خدمت کنه....رفت لوله کشی یاد گرفت میرفت رایگان برای مردم بدبخت و محروم عراق که خونه هاشون لوله کشی نداشت، لوله کشی میکرد....خوش به سعادتش آخرشم خدا اونو خواست برای خودش....شهید شد....به اسایش رسید. حتما خدا بهترین حوری های بهشتی رو براش درنظر داره....خوب این آدم به جای غصه خوردن و تعطیل کردن زندگی و زانوی غم بغل گرفتن رفت سراغ انسان شدن....به نور خدا رسیدن

گاهی وقتا لازمه آدم فکر کنه که آیا آرزوهاش واقعا آرزوی واقعی ان یا میشه اهداف و آرزوهای بهتری رو جایگزینشون کرد؟؟؟

و در آخر ان شاءالله که خدا به همه دخترا و پسرا همسری خوب عطا کنه الهی آمین

عزیز دل

خدا خیلی دوستت داره....شک نکن

خدا عاشق بنده هاشه

دوست داشتی خدا شوهری بهت میداد که هیز بود، خیانت میکرد، طلاق میخواستی تهدیدت میکرد به اسیدپاشی؟

یا دوست داشتی شوهرت آدمی بود که تو رو منحرف میکرد و فاسدت میکرد؟

یا هزاران هزار امتحان سخت دیگه ای که بنده ها باهاش امتحان میشن؟؟

عزیزم هنوزم دیر نیست. دعا کن. عاشقانه از خدا بخواه همسری خوب نصیبت کنه شک نکن شک نکن شک نکن دعات مستجاب میشه

دعای بنده حتما مستجابه حتما ولی میگن نحوه اجابتش فرق داره. به یکی میدن. به یکی میگن صبر کن بهترشو میدیم بت. به یکی پاداش زیاد میدن چون صلاحش نبوده

آیت الله بهجت(ره): اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم

چرا اینقدر انرژی منفی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شاد باش دختر زندگی که فقط ازدواج نیست. زندگی به خدا رسیدنه

حالا منم چند تا راه بهت پیشنهاد میکنم فقط یه شرط داره. هر وقت خواستی دعا کنی نباید حالت توقع داشته باشی. یا حالت اینکه ببینم خدا چیکار میکنه

باید حالت تسلیم داشته باشی. بگی و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد(کارم را به خدا میسپارم قطعا او به بندگانش بیناست)

ببین امامان، شهدا، حضرت عباس، علی اصغر اینها خیلی حاجت میدن. توسل کن به کسی که از همه باش بیشتر رفیقی

شهیدی هستند در درچه اصفهان به اسم شهید اسحاقیان. معروفن به اینکه برای دخترها شوهر مورد علاقشونو جور میکنند. با خلوص ازشون بخواه

آیت الله بهجت:

*چند سال است که در کارهایم دچار مشکل می‌شوم که راه‌ها به رویم بسته می‌شود، از جمله در زمینه اشتغال و ازدواج، و هرچه از خدا طلب یاری می‌کنم، راه مساعدی گشوده نمی‌شود؟

جواب: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفرالله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگویید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید. و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده‌اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته‌اید. والله العالم.

جوانی هست که هر چه برای ازدواج می‌روند، درست نمی‌شود.

جواب: نماز حضرت جعفر(ع) را به ترتیب و با دعایی که در کتاب زادالمعاد آمده بخواند.

*خواستگاری برای دخترمان پیدا نمی‌شود، چه‌کار کنیم؟

جواب: نماز جعفر بخواند به ترتیب زادالمعاد. دعای زادالمعاد را هم بخواند. اگر بعد از نماز جعفر به سجده برود و در سجده این حاجت خودش را بخواهد یک مقداری هم چشمش را، پلکش را تر بکند ان‌شاءالله جهاتی از برای سرعت اجابت در این کار هست.

کلا بیشتر گرفتاری ها رو گفتند با استغفرالله گفتن از روی خلوص رفع میشه

راستی چند سالته که اینقدر ناامیدی؟ ما تو فامیلمون ازدواج داشتیم تو سن های بالا.

اینم آیه های امیدبخش قرآن سوره انبیاء:

وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

و ایوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد: به من بیماری و رنج رسیده است و تو مهربان ترین مهربانانی

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ

دعایش را اجابت کردیم و آزار از او دور کردیم و خاندانش را و همانند آنها را با آنها به او بازگردانیدیم و این رحمتی بود از جانب ما، تا خداپرستان همواره به یاد داشته باشند

وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ

و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همه از صابران بودند

وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ

، آنان را مشمول بخشایش خویش گردانیدیم و همه از شایستگان بودند

وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

و ذوالنون را، آنگاه که خشمناک برفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی گیریم و در تاریکی ندا داد: هیچ خدایی جز تو نیست ، تو منزه هستی ومن از ستمکاران هستم

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ

دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را، اینچنین می رهانیم

وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ

و زکریا را یاد کن ، آنگاه که پروردگارش را ندا داد: ای پروردگار من ،مرا تنها وامگذار و تو بهترین وارثانی

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ

دعایش را مستجاب کردیم و به او یحیی را بخشیدیم و زنش را برایش شایسته گردانیدیم اینان در کارهای نیک شتاب می کردند و با بیم و امید مارا می خواندند و در برابر ما خاشع بودند  

خواهش عزیزم

ان شاءالله مشکلت هرچی که هست درست بشه و حاجت روا بشی

راستش اینبار که آیه هارو خودم دقیق تر خوندم احساس کردم چقدر پرمغز و زیبان. دارن مدل دعا کردن و حاجت گرفتنو نشون بنده میدن. اینکه از صابران باشیم و این جمله هم خیلی قشنگ بود"اینان در کارهای نیک شتاب می کردند و با بیم و امید مارا می خواندند و در برابر ما خاشع بودند" دقیقا توصیه های آیت الله بهجت همینو میگه که با حالت تسلیم دعا کنیم نه حالت منت گذاشتن یا گله و شکایت. مخصوصا ذکر استغفار مربوط به همون جمله حضرت یونس در دهان ماهی هست که من قطعا از ظالمان بودم.

واقعا بعضی گناهان مانع از استجابت دعا میشه واسه همین تو دعای کمیل میگیم اللهم اغفر لی الذنوبی التی تحبس الدعا

عزیزم برات دعا میکنم مشکلت حل شه. من رو هم دعا کن