سلام دوستان
من امسال بعد چند سال پشت کنکوری بالاخره خودمو به یه رشته پیراپیزشکی راضی کردم و اول بهمن وارد دانشگاه شدم. یه شهر کوچیک اما نزدیک به شهر خودمون درس میخونم.
من قبل اینکه بیام دانشگاه با اینکه خیلی شخصیت آرام و ساکتی دارم، در عین حال خیلی اجتماعی بودم. درونگرا بودم و کم حرف میزدم اما خجالتی نبودم. در برقراری ارتباط با آدمای جدید ناتوان نبودم اصلا. اما الان تو خوابگاه به مشکل برخوردم. اصلا نمیتونم با هم کلاسام ارتباط درست حسابی برقرار کنم.
احساس میکنم اصلا متعلق به اون جمع نیستم. در حالیکه فاصله سنی ما حداکثر دو ساله شایدم کمتر.اما تحمل اینهمه شلوغ کاری و پرحاشیه بودنشون رو ندارم. تحمل اینکه شبا دور هم جمع میشن و هر چرت و پرتی رو به زبان میارن ندارم.
توی همه این دورهمی هاشون منم دعوت میکنن. منم نه نمیگم بهشون چون به هر حال هم کلاسیم و نمیخوام فکر کنن خودمو میگیرم یا هر چی.
اما واقعا تحمل اون جمع شلوغ رو ندارم.اتاق ما خیلی خلوتتر و آرومتره و من واقعا احساس راحتی دارم با این بچه های ترم بالاییا.اما تحمل هم کلاسیامو ندارم. این ویژگی خیلی شلوغ بودن اونا رو بذارین در کنار حس غریبی و دلتنگی و البته ترس من.
من اینجا واقعا میترسم.از تنهایی، از اینکه خوابگاه یه عالمه سوسک و مارمولک داره، از اینکه نتونم با بچه ها ارتباط برقرار کنم، از درسهای سنگین، حتی از اینکه خوابگاه ما محل یه بیمارستان قدیمیه که بازسازی شده و ما دقیقا مجاور سردخونه قدیمی این بیمارستانیم....
خلاصه اینکه تمام این حسها دست به دست هم دادن و از من یه آدم فوق العاده ساکت و کم حرف ساخته که کلا تو فاز سکوت مطلقه! و من عذاب میکشم از اینکه مدام توی جمع بهم بگن چرا انقدر ساکتی؟!
این شخصیت جدیدم داره حوصله خودمم سر میبره چه برسه به بقیه. چیکار کنم از این حس و حال بیرون بیام؟

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)