خانواده برتر

من توی زندگیم تا امروز،دلیل اصلی اینکه اگه هدفی رو برای خودم تعیین کردم و بهش نرسیدم؛تنبلی خودم بوده و بس! البته بماند که حرف گوش نکردنام و یه دنده بودنمم تاثیر داشته.یه پست دیگم گفتم؛وقتی توی کاری شکست میخورم،صد در صد قبلش به نصیحتای مامانم گوش نکردم یا حرفاشو جدی نگرفتم و فک کردم خودم خیلی عقل کلم! من خیال پردازی زیاد میکنم،به گذشته و اشتباهاتم زیاد فکر میکنم،حسرت کارای نکردمو زیاد میخورم،زمانمو زیااااد تلف میکنم،میشینم برنامه ریزی میکنم برای یه هدفی ولی بهش عمل نمیکنم هی میگم از فردا از فردا این بیشتر از همه اذیتم میکنه،به سختی های یه هدف بیشتر فک میکنم تا شیرینی رسیدن بهش رو.اینم خیلی انگیزمو ازم میگیره،... اینا اصلی ترین عواملی بودن که من به هدفام نرسیدم! امیدوارم بتونم اصلاح شم😳

تو زندگیم به همه اهداف تحصیلی و شغلی که داشتم رسیدم. فقط در یک مورد به هدفم نرسیدم یعنی در مورد ازدواج با مردی که بهش علاقه دارم. من قبل از اشنایی با این اقا هیچ وقت با هیچ کس آشنا نشده بودم و واقعا بی تجربه بودم. البته چند تا خواستگار داشتم اما اونا به صورت رسمی و تحت نظارت خانواده‌ها بود.بنابراین با این نوع آشناییِ غیررسمی تفاوت داشت. ایشون بعد از چند جلسه صحبت، گفت که متاهله. البته گفت که از همسرش جدا شده و دارن طلاق میگیرن.ولی به هر حال متوجه شدم که ایشون متاهله و قصد ازدواج هم نداره.بنابراین علی‌رغم علاقه‌ای که بهش داشتم (وهنوز هم دارم) رابطه رو قطع کردم.خیلی ازش ناراحت شدم.واقعا رنجیده‌خاطر شدم.خصوصا آخرین باری که با هم صحبت کردیم حرفهایی زد که واقعا دلم شکست.در نتیجه ایشون اولین و اخرین کسی بود که به این شکلِ غیررسمی باهاش آشنا شدم. تنها موردی که تو زندگیم به هدفم نرسیدم در مورد ازدواج با این آقا بود. که البته علتش هم خودِ این آقا بود. ایکاش از اول بهم گفته بود که متاهله و قصد ازدواج نداره. یعنی قبل از اینکه برای اولین بار با هم بیرون بریم بهم میگفت، چون اگه میدونستم متاهله و قصد ازدواج نداره، حتی یک بار هم برای صحبت و آشنایی باهاش بیرون نمیرفتم. ولی ایشون بعد از چند بار بیرون رفتن و صحبت کردن به من گفت. البته صادقانه بگم خودِ ازدواج هدف من نبود چون اگه بخوام ازدواج کنم میتونم به یکی از خواستگارایی که دارم جواب مثبت بدم. هدف من ازدواج با اون شخص خاص بود که البته به هدفم نرسیدم. با وجود اینکه از این آدم خیلی ناراحت شدم ولی عجیبه که هنوز دوسش دارم و براش آرزوی خوشبختی میکنم. اما دیگه جز اهداف زندگیم نیست.

من که اصلا اراده ندارم الحمدلله به هیچکدوم از اهدافم هم نرسیدم تا الان خیلی تنبلم خیلی بابت این موضوع خیلی ناراحتم و خیلیم کنایه میشنوم ولی فایده نداره افسردگی شدید دارم و اینم یکی از دلایلی هست که اصلا میگم چرا تلاش کنم که چی بشه‌‌‌‌.... تو ازدواجم شکست بدی خوردم واینم خیلی منو از زندگی عقب انداخت خانوادمم بین منو آرزوهام یه دیوار بلند کشیدن متاسفانه هیچوقت پشتم نبودن تشویقم نکردن کمکم نکردن در کل تو سن ۲۳ سالگی امیدی دیگه به تحقق آرزوهام و رسیدن به آرمانام ندارم یه جورایی میگم هرچه پیش آید خوش آید نفس میکشم و منتظر ناقوس مرگم...

من تو زندگیم به هیچ هدفی نرسیدم چون هدف من تو زندگی ازدواج و سکس و خونه و ماشین و دکترا و شاخ اینستا شدن و این جور مزخرفات نبوده  هدفم اول کمک به جامعه  و دوم جبران همه زحمات والدینم هست بعد دوست دارم در زمینه مسائل روحی ، اکنکار ، برون فکنی و جن گیری هم تجاربی به دست بیارم از دیگر اهدافم نمیتونم بگم ! انشالله به هدفام خواهم رسید  دیروز دوستم حرف جالبی بهم زد می گفت هدفش اینه که بره کشور های خارجی و ابداعات اونا رو در حوزه تکنولوژى در ایران با ثروت شخصی پیاده کنه این طرح رو به من واسه همکاری پیشنهاد کرد منم موافقت کردم

حس میکنم آخرتى وجود نداره بعد از مرگ نابود میشم و به پوچى رسیدم دوس دارم خود کشى کنم دلیلى نمیبینم هدف داشته باشم افسردگى خیلى شدید دارم به اقاى نجفى ( سانسور کن ) اقای نجفی خود ارضایی زیاد میتونه دلیل افسردگى باشه ؟

ببخشید من خیلی حرف دارم زیر این پست بزنم اونم از هر دری ولی خب گفتن همش درست نیست... اینجا هم جاش نیست... یه کم هم میخواستم بگم از مطالبه گری... دوستان ما همه یه بار به دنیا میایم و یه بار حق زندگی کردن داریم... خداوند انسان رو اشرف مخلوقات قرار داده... چرا انقد ناامید؟ اکثرا نوشتین تنبلی و .... واقعا چرا آخه؟! دلتون یه کم برا لحظه لحظه های عمرتون که داره میگذره بسوزه.... لحظه هایی که میشه به بهترین وجه ازش استفاده کرد... البته اینارو میگم نه اینکه خودم عالی باشم و همه زندگیم رو روال و برنامه نه، اما شما چیکار به گوینده دارید اصل حرف رو بچسبید... حداقل نصیحتی که میتونم بهتون بکنم اینه زمان و وقت بهترین و مهمترین سرمایه تو زندگیه اونو الکی از دست ندین.... بعد حالا من میخواستم از جنگیدن و مطالبه گری حق توی جامعه صحبت بکنم... خب چطور میشه از کسیکه تو زندگی شخصی خودش از حرکت وایساده و رفته یه گوشه کز کرده توقع داشت جامعه رو تغییر بده ؟! پس لطفا اول از زندگی شخصی و از درون خودتون شروع کنید بعد جامعه... من هفته پیش برای کاری رفتم یه اداره ای بخاطر 2 تا دونه امضا اینقدر منو سر دوندن و بیمورد اذیتم کردن که از بلیطم جا موندم... کلی آدم دیگه اکثرا مرد اونجا بود فقط 2 تا دختر بودیم که اون رفت گفت فردا میام و من موندم... اون همه مرد همه ساکت و کسی چیزی نمیگفت در مقابل بی نظمیهای اون اداره... بعد منه دختر مجبور شدم به بحث و دعوا که این چه وضعشه مگه ارباب رجوع مسخره شماست تا صدای بحثمون رسید به دفتر رئیس و منو صدا کرد... کار من راه افتاد ولی بقیه چی ؟! همینجور میخوان در مقابل زورگویی یا بینظمی ها سکوت بکنن ؟! اتفاقا امروز هم یه جای دیگه بودیم باز همین اوضاع  ... اونجا هم کلی خانم و آقا اما همه ساکت انگار براشون اهمیتی نداره چه اتفاقی بیفته... فقط من و یه پسر رفتیم بحث و سروصدا... یه دست صدا نداره ! تازه با این اوصاف صاحب اون یه دست میشه خاطی و آدم بده ماجرا ! ازتون خواهش میکنم نه نسبت به زندگی شخصی خودتون و نه اجتماعی بی تفاوت نباشین... کمی مطالبه گر باشیم...

اهدافمون مارو بالا میکشن مارو بهتر میکنن یا نهایتا فایده ای دارن یعنی عقل دستور میده هدف اینطور باشه و اگه چیزی باعث سقوط یا پایین کشیدنمون بشه یا زیانی داشته باشه نمیتونه هدف باشه .  در مورد جن گیری و امثال این کارها فکر کنین که میشه واقعا هدف قرارشون داد؟

سلام. تو این زمینه حرف زیاده از کجا و از چی بگم براتون ؟! میدونم از دید آقایون همچین دختری جذاب نیست! شاید مردها دختری رو که بیشتر بطور وابسته عمل کنه بیشتر بپسندن تا دختری که برای گرفتن حقش تلاش بکنه تا دختری که در نوع خودش یه "جنگجو " به شمار بیاد و مستقل باشه... اما واقعیتش اینه که من بعنوان یه انسان و نه دختر! تا اینجای زندگی این نقطه که ایستادم برای خواسته هام دویدم، تلاش کردم و با رعایت اخلاق و اصول جنگیدم و هیچوقت هم برام اهمیت نداشته دیگران ممکنه در موردم چه فکری بکنن.. هر موقع هم حرف حق زدم و دلایلم منطقی بود اگر طرف مقابلم یه مرد بود سعی کرد ازین حربه وارد بشه که من یه خانم هستم ! و یا به من زور بگه یا من رو تحقیر بکنه.... اما اگر بمیرم و باز هم به دنیا بیام مسیری که خواهم رفت همینه..... وقتی برمیگردم به عقب و نگاه میکنم " در حد خودم" خوب تلاش کردم و راضی هستم بقیش هم خدا بوده که همیشه دستمو گرفته.... البته درسته یه جاهایی به اقتضای سن و یا احساسات خامی کردم اما خدا بوده که برام جبران کرده.... واقعیتش اینه که هیچکس از درون ما خبردار نیست... نمیدونه که تو سر ما چی میگذره و چی هست که ما رو راضی میکنه یا به آرامش میرسونه.... این خود ما هستیم که برای رسیدن به خواسته هامون باید تلاش بکنیم...  اونم تو جامعه مزخرف و جنگل!! مانندی که ما داریم... تو سختیهای بیشتری رو متحمل خواهی شد.... بگم خیلی دلم پره ولی گفتنش چه سود.... تعجب میکنم از آدمهایی که منفعل عمل میکنن.... مثل ماست میمونن یا میگن هر چه پیش آمد خوش آمد... آیا این آدمها قراره یه عمر دیگه بهشون داده بشه ؟! حقیقتا من زیر بار حرف زور رفتن خیلی برام سخته.... تحمل بیعدالتی...بی نظمی و ... البته بوده یه جاهایی که دیگه دستم به هیچ کجا و هیچ چیز بند نبوده و حقم خورده شده اما من حداقلش اینه که تلاش خودم رو کردم و این یه کم من رو آروم میکنه... من این شعر رو خیلی دوست دارم: به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم...

درود  هیییییییییچی! وقتی هدف ندارم برای چی باید بجنگم؟ حکایت جنگیدن من برای رسیدن به هدف شده حکایت داستان شبهای برره و شکست اونها از دشمن فرضی . وقتی آرزو ها یه نفر را ازش بگیرن اون آدم دیگه مرده! شاعرانه نمیخام حرف بزنم اما؛ دیگه هیچ هدفی ندارم.😥 فقط روزها شب بشه و شب ها روز اگه بخام زندگیم را برات بگم حالت ازش بهم میخوره! مثل یه روبات خواب، غذا، کار  محرک اصلی من عشق و ازدواج بود. زمانی که در اوج این خواسته بودم. جلوم را گرفتن.😢 یه مدت عقده ای بودم و الان دیگه بی تفاوت خیلی از جوان ها را را بد تربیت کردن و اونها قربانی جاه طلبی خانواده ها و حکومتی ها شدن در اصل از همون بچگی ما ها را اسکل کرده بودن. اول قرار بود ماها را بسازند برای جنگ و سرباز جنگی شدن بقول  خودشان در جبهه های حق علیه باطل!! اما خب جنگ لعنتی تمام شد و ماها را ساخته بودن! زیاد هم ساخته بودن دور ریختنی و بازیافتی نبودیم! و روی دستشان باد کرده بودیم بعد بازی شروع شد برو مدرسه.... دیپلم گرفتی؟ خب اگه کار میخای اگه دوست داری آدم حسابت کنیم،  اگه زن میخای،  اگه پول میخای پس باید بری دانشگاه! دانشگاه چند بخشه؟ کلید و راه سعادت چیه؟؟ دانشگاه  ماراتون کنکور و پشت کنکور شروع شد بعد زمان دانشجوی،،  خانوم توی دهن بچه حرف نزار!!  این هنوز بچه هست دهنش بوی شیر میده هر وقت فوق لیسانس گرفت بعد ازدواج میکنه 😕 گذشت و گذشت تا اینکه... درسم تمام شد😁😄 بریم خواستگاری؟  نخیییییییییر پس سربازی نمیخای بری!؟؟؟؟😬 باید مرد بشی😕 دو سال هم بیگاری و سربازی بعدش سربازی هم تمام شد تو واقعا احمق نیستی! با کدوم کار و پول زن میخای؟؟ بررررررووووووو دنبال کار رفتیم بازار کار کار میخای؟ بله😄 کو سابقه کارت؟؟؟ برو سابقه کار بیار😨 بریم دنبال سابقه کار.... احمق باید کار کنی تا سابقه کار داشته باشی😰 ببخشید کجا سابقه کار میفروشند؟ راستی سابقه کار کنکور هم میخاد؟ منظورم اینکه وقتی همه جا برای کار کردن سابقه میخاد پس این سابقه را باید از یه جا بخرم دیگه😏 گفتم سابقه کار!  نداری؟  پس حرف نزن برو برای خودت اشتغالی کن. فکر خوبیه💥 اما یه چیزی تورم، رکود و واردات چرخ هاش بزرگتر از هیکل منه!  زیرش له میشم و.... و این داستان ادامه دارد. داخل این چرخ و فلک باید چرخید و باز به نقطه اول رسید و..... اونجاست که میفهمی آرزوهای ساده تو فانتزی های دست نیافتنی هست😥 خشم و کنیه اول سراغت میاد بعد کم کم تبدیل به بی تفاوتی و بی هدفی میشه. دیگه هیچی برات مهم نیست  توی این ده سال اخیر به اجبار یاد گرفتم، وقتی پول داری، آدم حسابت میکنن وقتی زمین میخوری هیچ کس دستت را نمیگیره وقتی باهات کار دارن سراغت میان و بعدش مثل دستمال پرتت میکنم دور ترانه سال 2000 را شنیدی؟ انگار پیش گویی بود. تو اون روزهای که میاد کسی به فکر کسی نیست هرکی به فکر خودشه!  به فکر فریاد رسی نیست همه به هم بی اعتنا،   حتی به مرگ هم دیگه کسی اگه کمک بخاد، کی میدونه اون چی میگه و....... در کل ما را بیخیال شووو آقا صادق 7241  ببخشید اگه کامنتم فیک بود

درود  هیییییییییچی! وقتی هدف ندارم برای چی باید بجنگم؟ حکایت جنگیدن من برای رسیدن به هدف شده حکایت داستان شبهای برره و شکست اونها از دشمن فرضی . وقتی آرزو ها یه نفر را ازش بگیرن اون آدم دیگه مرده! شاعرانه نمیخام حرف بزنم اما؛ دیگه هیچ هدفی ندارم.😥 فقط روزها شب بشه و شب ها روز اگه بخام زندگیم را برات بگم حالت ازش بهم میخوره! مثل یه روبات خواب، غذا، کار  محرک اصلی من عشق و ازدواج بود. زمانی که در اوج این خواسته بودم. جلوم را گرفتن.😢 یه مدت عقده ای بودم و الان دیگه بی تفاوت خیلی از جوان ها را را بد تربیت کردن و اونها قربانی جاه طلبی خانواده ها و حکومتی ها شدن در اصل از همون بچگی ما ها را اسکل کرده بودن. اول قرار بود ماها را بسازند برای جنگ و سرباز جنگی شدن بقول  خودشان در جبهه های حق علیه باطل!! اما خب جنگ لعنتی تمام شد و ماها را ساخته بودن! زیاد هم ساخته بودن دور ریختنی و بازیافتی نبودیم! و روی دستشان باد کرده بودیم بعد بازی شروع شد برو مدرسه.... دیپلم گرفتی؟ خب اگه کار میخای اگه دوست داری آدم حسابت کنیم،  اگه زن میخای،  اگه پول میخای پس باید بری دانشگاه! دانشگاه چند بخشه؟ کلید و راه سعادت چیه؟؟ دانشگاه  ماراتون کنکور و پشت کنکور شروع شد بعد زمان دانشجوی،،  خانوم توی دهن بچه حرف نزار!!  این هنوز بچه هست دهنش بوی شیر میده هر وقت فوق لیسانس گرفت بعد ازدواج میکنه 😕 گذشت و گذشت تا اینکه... درسم تمام شد😁😄 بریم خواستگاری؟  نخیییییییییر پس سربازی نمیخای بری!؟؟؟؟😬 باید مرد بشی😕 دو سال هم بیگاری و سربازی بعدش سربازی هم تمام شد تو واقعا احمق نیستی! با کدوم کار و پول زن میخای؟؟ بررررررووووووو دنبال کار رفتیم بازار کار کار میخای؟ بله😄 کو سابقه کارت؟؟؟ برو سابقه کار بیار😨 بریم دنبال سابقه کار.... احمق باید کار کنی تا سابقه کار داشته باشی😰 ببخشید کجا سابقه کار میفروشند؟ راستی سابقه کار کنکور هم میخاد؟ منظورم اینکه وقتی همه جا برای کار کردن سابقه میخاد پس این سابقه را باید از یه جا بخرم دیگه😏 گفتم سابقه کار!  نداری؟  پس حرف نزن برو برای خودت اشتغالی کن. فکر خوبیه💥 اما یه چیزی تورم، رکود و واردات چرخ هاش بزرگتر از هیکل منه!  زیرش له میشم و.... و این داستان ادامه دارد. داخل این چرخ و فلک باید چرخید و باز به نقطه اول رسید و..... اونجاست که میفهمی آرزوهای ساده تو فانتزی های دست نیافتنی هست😥 خشم و کنیه اول سراغت میاد بعد کم کم تبدیل به بی تفاوتی و بی هدفی میشه. دیگه هیچی برات مهم نیست  توی این ده سال اخیر به اجبار یاد گرفتم، وقتی پول داری، آدم حسابت میکنن وقتی زمین میخوری هیچ کس دستت را نمیگیره وقتی باهات کار دارن سراغت میان و بعدش مثل دستمال پرتت میکنم دور ترانه سال 2000 را شنیدی؟ انگار پیش گویی بود. تو اون روزهای که میاد کسی به فکر کسی نیست هرکی به فکر خودشه!  به فکر فریاد رسی نیست همه به هم بی اعتنا،   حتی به مرگ هم دیگه کسی اگه کمک بخاد، کی میدونه اون چی میگه و....... در کل ما را بیخیال شووو آقا صادق 7241  ببخشید اگه کامنتم فیک بود

بله چرا که نه ؟ من با جنگیری میتونم به یقین برسم که عالم ما ورا وجود داره وقتی به این یقین برسم از عذاب سوالات فلسفی راحت میشم روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ز کجا امده ام امدنم بهر چه بود ؟ به کجا میروم اخر ننمایی وطنکم این که من بتونم به این یقین برسم برام بزرگترین ارزوی ممکن هست رسیدن به این یقین مساوی هست با رسیدن به این یقین که دنیای دیگری وجود داره و قرار نیست نابود بشم من نمیدونم شما ها اعتقادات تون چقدره ولی برای من سخته که ندیده بپذیرم آخرتی هست باید تکلیفم مشخص بشه اگه هست که خداروشکر اگه نیست با این واقعیت کنار بیام یا از راه علمی بدم عمرمو طولانی کنن !!! یا خودکشی کنم بیشتر از این دیوونه نشم شاید حرفام برات عجیب باشه اما از خدا میخوام که هیچ وقت به حال و روز من نیفتی من برای رسیدن به این هدفم جونم رو میدم و از جن ها نمیترسم

من بخاطر هدفم خیلی جنگیدم ... هدفمم این بود که انیسا خلبان بشه بعد که خانواده اش نذاشتند هدفمو گم کردم جنگ و باختم :)))))) الان دیگه هدفی ندارم :))) =================================================================== عاطفه کوهساری (فقط من و یه پسر رفتیم بحث و سروصدا...)   از قدیم گفتن عقد دوتا جنگجو رو تو آسمون بستند:))))) عاطفه بالا غیرتاً اگر به هدفات رسیدی بیا یکمش رو با من تقسیم کن :))) الان تنها هدف من این که علیرضا رو با سنگ بزنم:))) ================================================================= آخرین هدفمم این بود که آقای نجفی رو خیار شور کنم که نشد (آقای نجفی اون دنیا باید جواب پس بدی که چرا نذاشتی یه جوون به هدفش برسه) :)))

درود  هیییییییییچی! وقتی هدف ندارم برای چی باید بجنگم؟ حکایت جنگیدن من برای رسیدن به هدف شده حکایت داستان شبهای برره و شکست اونها از دشمن فرضی . وقتی آرزو ها یه نفر را ازش بگیرن اون آدم دیگه مرده! شاعرانه نمیخام حرف بزنم اما؛ دیگه هیچ هدفی ندارم.😥 فقط روزها شب بشه و شب ها روز اگه بخام زندگیم را برات بگم حالت ازش بهم میخوره! مثل یه روبات خواب، غذا، کار  محرک اصلی من عشق و ازدواج بود. زمانی که در اوج این خواسته بودم. جلوم را گرفتن.😢 یه مدت عقده ای بودم و الان دیگه بی تفاوت خیلی از جوان ها را را بد تربیت کردن و اونها قربانی جاه طلبی خانواده ها و حکومتی ها شدن در اصل از همون بچگی ما ها را اسکل کرده بودن. اول قرار بود ماها را بسازند برای جنگ و سرباز جنگی شدن بقول  خودشان در جبهه های حق علیه باطل!! اما خب جنگ لعنتی تمام شد و ماها را ساخته بودن! زیاد هم ساخته بودن دور ریختنی و بازیافتی نبودیم! و روی دستشان باد کرده بودیم بعد بازی شروع شد برو مدرسه.... دیپلم گرفتی؟ خب اگه کار میخای اگه دوست داری آدم حسابت کنیم،  اگه زن میخای،  اگه پول میخای پس باید بری دانشگاه! دانشگاه چند بخشه؟ کلید و راه سعادت چیه؟؟ دانشگاه  ماراتون کنکور و پشت کنکور شروع شد بعد زمان دانشجوی،،  خانوم توی دهن بچه حرف نزار!!  این هنوز بچه هست دهنش بوی شیر میده هر وقت فوق لیسانس گرفت بعد ازدواج میکنه 😕 گذشت و گذشت تا اینکه... درسم تمام شد😁😄 بریم خواستگاری؟  نخیییییییییر پس سربازی نمیخای بری!؟؟؟؟😬 باید مرد بشی😕 دو سال هم بیگاری و سربازی بعدش سربازی هم تمام شد تو واقعا احمق نیستی! با کدوم کار و پول زن میخای؟؟ بررررررووووووو دنبال کار رفتیم بازار کار کار میخای؟ بله😄 کو سابقه کارت؟؟؟ برو سابقه کار بیار😨 بریم دنبال سابقه کار.... احمق باید کار کنی تا سابقه کار داشته باشی😰 ببخشید کجا سابقه کار میفروشند؟ راستی سابقه کار کنکور هم میخاد؟ منظورم اینکه وقتی همه جا برای کار کردن سابقه میخاد پس این سابقه را باید از یه جا بخرم دیگه😏 گفتم سابقه کار!  نداری؟  پس حرف نزن برو برای خودت اشتغالی کن. فکر خوبیه💥 اما یه چیزی تورم، رکود و واردات چرخ هاش بزرگتر از هیکل منه!  زیرش له میشم و.... و این داستان ادامه دارد. داخل این چرخ و فلک باید چرخید و باز به نقطه اول رسید و..... اونجاست که میفهمی آرزوهای ساده تو فانتزی های دست نیافتنی هست😥 خشم و کنیه اول سراغت میاد بعد کم کم تبدیل به بی تفاوتی و بی هدفی میشه. دیگه هیچی برات مهم نیست  توی این ده سال اخیر به اجبار یاد گرفتم، وقتی پول داری، آدم حسابت میکنن وقتی زمین میخوری هیچ کس دستت را نمیگیره وقتی باهات کار دارن سراغت میان و بعدش مثل دستمال پرتت میکنم دور ترانه سال 2000 را شنیدی؟ انگار پیش گویی بود. تو اون روزهای که میاد کسی به فکر کسی نیست هرکی به فکر خودشه!  به فکر فریاد رسی نیست همه به هم بی اعتنا،   حتی به مرگ هم دیگه کسی اگه کمک بخاد، کی میدونه اون چی میگه و....... در کل ما را بیخیال شووو آقا صادق 7241  ببخشید اگه کامنتم فیک بود

به خودتون اهمیت بدین و افسردگیتونو درمان کنین حتی اگه یه روز هم از عمرتون باقی مونده باشه شما حق دارین که در این یه روز حال خوب داشته باشین .

اینم بگم و دیگه بحثم اینجا تموم 😊 یه حرفی همیشه کابوی تنها میزد، میگفت که برنامه های زندگی و اهدافتون رو بر اساس شرایط واقعی بچینید... اما من باهاش مخالفم، من میگم برنامه ها و اهداف زندگی رو باید بر اساس توانمندی، استعداد و روحیه تلاش گری خودتون بچینید... دیگه توضیح تفسیر نمیدم امیدوارم بدرد کسی بخوره این حرفا. موفق باشین.

شما انگار نظراتو بادقت نمیخونی. گفته: "اگه میدونستم متاهله و قصد ازدواج نداره، حتی یک بار هم برای صحبت و آشنایی باهاش بیرون نمیرفتم." یعنی اگه طرف از اول گفته بود که زن داره دیگه این دختر اصن باهاش بیرون نمیرفته چه برسه به اینکه ادامه بده. طرف گفته داره زنشو طلاق میده اما این دختر باهاش کات کرده.پس معلوم میشه قصدش ارتباط با مرد متاهل نبوده که به وعده طلاق طرف از زنش هم دل خوش نکرده و سریع باهاش به هم زده. لطفا قبل از پرسیدن سوالتون نظرات رو دقیق بخونید و قضاوت های غیرمنصفانه نکنید. از حرفای این دختر کاملا معلومه که طرف به خاطر اینکه زن داشته نمیتونسته ازدواج کنه ولی اولش با زرنگیش این موضوعو پنهان کرده بوده. وقتی شما خانما در مورد همدیگه پیش‌داوری‌های اینچنینی میکنید ما که مرد هستیم واقعا براتون متاسف میشیم. التماس تفکر

یه دنیا ممنون عزیزم بابت دلگرمیت واسم دعا کن 🌸❤

بله چرا که نه ؟ من با جنگیری میتونم به یقین برسم که عالم ما ورا وجود داره وقتی به این یقین برسم از عذاب سوالات فلسفی راحت میشم روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ز کجا امده ام امدنم بهر چه بود ؟ به کجا میروم اخر ننمایی وطنکم این که من بتونم به این یقین برسم برام بزرگترین ارزوی ممکن هست رسیدن به این یقین مساوی هست با رسیدن به این یقین که دنیای دیگری وجود داره و قرار نیست نابود بشم من نمیدونم شما ها اعتقادات تون چقدره ولی برای من سخته که ندیده بپذیرم آخرتی هست باید تکلیفم مشخص بشه اگه هست که خداروشکر اگه نیست با این واقعیت کنار بیام یا از راه علمی بدم عمرمو طولانی کنن !!! یا خودکشی کنم بیشتر از این دیوونه نشم شاید حرفام برات عجیب باشه اما از خدا میخوام که هیچ وقت به حال و روز من نیفتی من برای رسیدن به این هدفم جونم رو میدم و از جن ها نمیترسم

خانم عاطفه  نگاه کنین من اگه بخوام براساس استعدادم برنامه ریزی کنم هدفم این میشه که بکوب ارشدو بخونم در کنارش یه کار راه بندازم که بتونم هزینه ی آزاد کردن مدرکمو بگیرم و بعد برای دکتری اپلای کنم بعد هم ان شاالله ازدواج کنم. اما واقعیت جامعه اینو قبول نمیکنه و الان به من دختر وقتی ارزش داده میشود که ازدواج کنم. نگاه کنین برادرای خودم بعضی وقتا خواستگارامو رد میکنن بدون اینکه من بدونم اما بازم در مورد ازدواجم به من طعنه و کنایه میزنن .اگه منم بازم پشتکار قوی داشته باشم اما بازم کم میارم.تازه 22 سالم هم هست. اما آقای کابوی راست میگن توی این جامعه یه پسر باید شغل خوبی داشته باشه یه دختر هم همسر خوبی. و باید همه ی برنامه ریزیهامون بر این اساس باشه. منظورم غیر از بعد معنویه. شایدم من الان خیلی دلم گفته که اینجوری میگم.نمیدونم.

مطمئنین که با این کار ضرری به شما نمیرسه یا نعوذ بالله به سمت شیطان پرستی و کارهای شیطانی کشیده نمیشین؟ این همه دلیل تو این دنیا وجود داره برای یقین چرا کار نامعقولانه! این همه معجزه اتفاق افتاده هیچ کدوم شمارو قانع نمیکنه؟ شما یبار کل قرآن رو با معنی بخونین بعد نتیجه گیری کنین مگه میشه ادم قرآن بخونه ولی بازم به یقین نرسه. خدا هم برای همین قرآن رو نازل کرد برای همین پیامران رو فرستاد و اینا میشن حجت آشکار،حجت نهان عقل هستش اگه با کمک این سه به یقین نرسیدین پس یا درست ازشون استفاده نکردین یا خودتون نمیخواین بپذیرین . اول قبول کنین که ما انسان ها محدودیم و عقلمون محدوده و نمیتونیم به وسیله ی عقل محدود خدا که نامحدوده رو درک کنیم اینو بپذیرین چون حقه . حالا خدا بهمون یه نشانه هایی داده که به وسیله ی اونها ایمان بیاریم و اگه عقل پذیرفت پس قبول کنیم. دنبال دلایلی فراتر از عقل و ذهنمون نباشیم این دلایل در حد ذهنمونه پس قبول میکنیم ذهنمون میپذیره پس قبول کنیم میگیم مگه میشه بدون دلیل زمین با این همه وزن و سنگینی تو فضا معلق بمونه و نیفته مگه میشه بدون دلیل ابرا تو اسمون ظاهر بشن به هم برخورد کنن و بعد هم بارش مگه میشه بدون دلیل کره ی زمین و خورشید و ماه حرکت چرخشی داشته باشن؟ قرآن میگه که فکر میکنین کوه ها ثابت وایسادن درحالی که مثل ابرها در حرکتن این یعنی کره ی زمین حرکت میکنه علمم ثابت کرده اینا در حد ذهن ماست پس قبول کنیم که قدرت نا محدودی با تدبیر و دانایی اینهارو با این نظم کنار هم قرار داده بدون هیچ اشکالی . خورشید رو طوری قرار داده که وقتی طلوع میکنه همه جا رو روشن و گرم میکنه بدون اینکه از حرارتش جایی اتیش بگیره پس براش اندازه در نظر گرفته ، واقعا شبها وایسادی ماه رو تماشا کنی و بگی خدایا شکرت انقدر توانایی که تونستی این ماه رو اینطور معلق تو فضا قرار بدی ؟ و من خودم کیف میکنم وقتی ماه رو میبینم ستاره هارو میبینم ابرهارو میبینم گلها که با قدرت خدا شکوفا میشن مگه میشه اینها خود به خود و بی دلیل باشه اخه عقل قبول میکنه این همه نظم فقط برای زمان محدودی باشه؟ قطعا هدفی و تدبیری و اراده و حکمتی براش بوده اینها همه به خواست و اراده ی خدا به وجود اومده. خلاصه اینکه تا میتونی به هرچیزی که دور و اطرافت هست خوب فکر کن اخرش از خدا بخواه خودش کمکت کنه. یقین پیدا کن که هست و به سمتش قدم بردار(نماز) بعد به خواست خدا طوری به یقین میرسی که هیچجوره نمیتونی انکارش کنی. خودت بخواه تا یقین پیدا کنی با عقلت نجنگ اونی که درست تر هست رو بپذیر و از عقلت انتظار نداشته باش که فراتر از توانش درک کنه . 

من که اصلا اراده ندارم الحمدلله به هیچکدوم از اهدافم هم نرسیدم تا الان خیلی تنبلم خیلی بابت این موضوع خیلی ناراحتم و خیلیم کنایه میشنوم ولی فایده نداره افسردگی شدید دارم و اینم یکی از دلایلی هست که اصلا میگم چرا تلاش کنم که چی بشه‌‌‌‌.... تو ازدواجم شکست بدی خوردم واینم خیلی منو از زندگی عقب انداخت خانوادمم بین منو آرزوهام یه دیوار بلند کشیدن متاسفانه هیچوقت پشتم نبودن تشویقم نکردن کمکم نکردن در کل تو سن ۲۳ سالگی امیدی دیگه به تحقق آرزوهام و رسیدن به آرمانام ندارم یه جورایی میگم هرچه پیش آید خوش آید نفس میکشم و منتظر ناقوس مرگم...

سلام. در مورد آزاد کردن مدرک میگم شاید بدردتون خورد، بعد از فارغ التحصیلی میرید یه کاریابی ثبتنام میکتید کپی از مدرک و بقیه چیزایی که میخوان تحویل میدین کارت عضویت میگیرین . مبلغی حدود 10 الی 15 هم میگیرن. چیزی فک کنم حدود 6 ماه باید از فارغ التحصیلیتون گذشته باشه بعدش بهتون یه نامه میدن که کار پیدا نشد، میبرید اداره کار اونا تایید میکنن و مهرو امضا و میبرید دانشگاهتون با بقیه مدارکی که میخوان اصل دانشنامه و ریزنمرات رو تحویلتون میدن. اعتبار نامه اداره کار تا 1 ماه هستش فقط. اگر وام دانشجویی و غیره گرفته باشین نمیدونم باید چیکار کنید احتمالا باید تسویه کنید کامل و بدهی به صندوق رفاه نداشته باشین. در موردبرنامه های شخصی یا بقیه صحبتاتون نظری ندارم اما براتون آرزوی موفقیت دارم. در مورد نظر شما و کابوی هم نمیخوام بحث کنم اما بشخصه ترجیح میدم دارای هویت و شخصیتی خاص خودم باشم نه از همسرم عاریه بگیرم نه با اون شناخته بشم... همسر رو هم دوست ندارم جزو داراییهام باشه ترجیح میدم یه شخصیتی مثل خودم کنارم باشه... بهر حال نظرات متفاوته و نظر هر کس برای خودش محترم هست. امیدوارم موفق باشین. نارنجی سلام عزیزم. مرسی تو حرفات نکته های خوبی بود، آموزنده. تشکر. 

حرفهای عاطفه کوهسار خیلی خوب بود ❤ اما در مورد خودم ... ترس  ترس  ترس  کم کاری  یه سری شرایطی که دست من نبود و باعث شد یه مدت ول کنم همه چی رو و یه سری چیزای دیگه و بی برنامگی ها که تو کشورمون هست  ولی اولین چیز ترس از شکست بود که باعث میشد خیلی وقتا کاری رو شروع نکنم یا اگه شروع کنم نصفه ولش کنم .. اینکه نمیتونم . اینکه این همه رقیب هست من چطور موفق بشم و و و... اینا باعث میشد ول کنم ...قدرت ریسک نداشتم و بخاطر عادت به شرایط میتر سیدم از تغییر !   دومیش بهانه جو بودنم بود ! اینکه من تو این شرایط و با این مشکل و اون مشکل نمیتونم ..مشکلاتمو ردیف میکردم حق دارم موفق نشم! یکی ازم میپرسید فوری مشکلاتمو ردیف میکردم براش ! انگار یه طور دنبال ترحم بودم ! طرفم حق میداد بهمااا چون واقعا نمیشد تو اون شرایط کاری کنم ولی اینکه همش میخواستم همه بفهمن من چون فلان مشکلو داشتم نتونستم خیلی زیاد تنبلم کرده بود !  تهش فهمیدم فقط به خودم ضرر زدم با این بهانه جویی ها !   سوال کننده شرایط بده و کسی منکرش نیست !   ولی ادمی با امیدش زندست..امید نداشته باشید فرقی با مرده ندارید ..   از یه جایی به بعد ادم باید بدونه چی میخواد از خودش ! باید با هممممه ی سختیای این زندگیه مزخرف ، زندگی کردن رو یاد بگیریم !  ادم باید تو مسیر باشه ! از یه جایی به بعد راه بره ! باید شروع کنه راه رفتنو ! شما اولش که میخواید حرکت کنید سردرگمید ، میترسید ، ممکنه این شاخه به اون شاخه برید ، تکلیفتون با خودتون مشخص نیست ، میخواید زود به نتیجه برسید و با شکست اول ممکنه خودتون رو ببازید !!! ولی کم کم تو این راه تکلیفتون مشخص میشه و مصمم میشید!   کم کم ادم میفهمه چی میخواد و قراره به کجا برسه !   کم کم این کلیشه هایی که برای زندگی به خوردمون دادن رو میشکنید و تمرین میکنید اگه تو همه چیز نمیشه حداقلش تو یه چیزایی اونطور که دلتون میخواید زندگی کنید ! اونوقته که اگه شکستم بخورید میتونید دوباره سرپا بشید !  یه چیزی رو خیلی بهش معتقدم ، اونم اینه که هیچوقت ادماایی که ناامیدن و شکست خوردن رو الگوی خودم قرار ندم ! ادمی که ته دلش هیچ نوری نیست رو هیچوقت الگوت نزار !از تجربیات ادما استفاده کن ولی این جور ادما رو الگو قرار ندید علی فرنودیان (که من خیلی حرفاشو دوست دارم ) چند وقت پیش تو پیجش میگفت بشینید سه تا صفتی رو که دوست دارید با اون صفت شناخته بشید و زندگیتون دایر بر اونا باشه رو پیدا کنید ! بعد میگفت از همین الان به خودتون متعهد بشید همه ی رفتار ها و کاراتون رو بر اساس اون صفتها انجام بدید !  میگفت با اون صفتها تا اخر عمرتون "زندگی" کنید !     من خودم خیلی فکر کردم تا بتونم اون سه تا صفت رو پیدا کنم ! سخت بود انتخابه فقط سه تا صفت ، که بخوای زندگیش کنی ! ولی بنظرم برای هممون یکی ازون صفتها باید " سخت کوشی" باشه !  ازین تنبل بودنه در بیایم و سخت کوش بودن رو " زندگی" کنیم !! غرغر رو کنار بزاریم و اگه صد دفعه زمین زدنمون بازم بلند شیم !‌  بشینید فکر کنید ببینید از زندگی چی میخواید ! ته زندگی میخواید به کجا برسید ! چه در دنیای واقعی ،چه مجازی ادمایی از جنس روحیات خودتون رو دنبال کنید ! ادمای پرتلاش و باامید رو دنبال کنید !   من اینستاگرام رو خوشم نمیاد ازش ..ولی سه چهار تا پیج این مدل ادما که مثل منو شما ادم عادی هستن ولی دارن به معنای واقعی " زندگی " میکنند رو از خیلی وقته دنبال میکنم ..حرف و کاراشون خیلی برام الهام بخشن !‌ بخاطر همین چند نفر نمیتونم حذف کنم اینستاگرامم رو ! چون اون جنس ادم تو کشورمون کم داریم ‌! شمام بگردید این ادما رو پیدا کنید !‌  شما پسرید و مسلما شرایطتتون با منی که دخترم متفاوته ! برراساس خواسته ها و شرایط خودتون قدم اولو بردارید و نترسید !‌   یه کلیپی قبلا از لیلی گلستان دیدم از زندگیش میگفت ! بین صحبتهاش یه چیز برام خیلی قشنگ بود ! میگفت الان با این سنم ، با همه اون سختیایی که کشیدم ، پشت سرمو که نگاه میکنم از خودم راضیم ! میگفت شاید خیلی چیزا اونطور که دلم میخواست پیش نرفت و به بعضی چیزا نرسیدم ولی با نگاه کردن مسیرم و تلاشی که همیشه داشتم ، خوشم میاد از نگاه کردن به مسیر گذشتم ! همون چیزی که عاطفه هم بین حرفاش گفت !ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در اخر اینکه کتاب هفت عادت مردمان موثر رو اگه دوست داشتید بخونید !  کتابش خیلی خوبه ! من فعلا فقط،یه فصلش رو تونستم بخونم ‌  تو اینستاگرام یه پیجی رو دنبال میکردم همه هفته ایی یه فصلش رو با هم میخوندند و حرف میزدن در موردش ویه هفته تمرین میکردن !ـ میخواستم بیام همچین چیزی رو اگه استقبال میکردن بچه ها ، اینجام بزارم و با هم هفته ایی یه فصلشو بخونیم و تمرین کنیم ولی فعلا نه حوصلشو دارم نه وقتشو اصلا !  شما خواستید اینکارو کنید :)   موفق باشید

استخاره کردم خوب اومد در ضمن من قبلا سابقه دیدن موجود مشکوک رو دارم پسر داییم وقتی بچه بود ، در دهات مادریم با گوشی همینطور عکس میگرفت که در یکی از عکس ها موجود مشکوکی ثبت شد با توجه به گفته های قبلی داییم ، مبنی بر اینکه یکسری موجودات اذیتش میکنن تو خواب ما این موجود رو با اونا بی ربط ندونستیم حالا چرا دنبال داییم هستن ؟ چون داییم از زمان جوونیش از سر نادانی یا شاید بخاطر پیدا کردن عتیقه جات دنبال حفر قبر مرده ها بوده ! باور میکنی یا نمیکنی دست خودت اما این قضیه واقعیت داره در هر صورت من فکر میکنم اونطور که تو فیلمای ترسناک نشون میدن جن ها ترسناک نیستن خیلی هم نازن :) تازه اگه باهاشون دوست بشی خیلی کمکت میکنن ولی اگه باهات دشمن بشن ..... ببینید در قران امده : ابراهیم به خدا گفت معجزه ات رو نشان بده خدا گفت مگه ایمان نداری ؟ ابراهیم گفت چرا دارم ، میخوام دلم اروم بگیره منم میخوام دلم اروم بگیره

راستش من خیلی ازشون میترسم شبا خیلی بسم الله الرحمان الرحیم میگم که اتفاقی نیفته و چیزی نبینم وگرنه ممکنه با دیدنشون قالب تهی کنم و سکته  یبار منو چشم کرده بودن مدام فکر میکردم اجنه تو خونه یا رو سقف یا تو حیاطن شبا وحشتناک میترسیدم و اصلا نمیتونستم بخوابم رفتم پیش کسی که دعا میکرد گفت یه مرد چشمم کرده دعا کرد و گفت تا شب خوب میشم رفتم اون دعا رو که رو شالم خونده بود تو اب زدم و نصفش رو خوردم بقیشم طرفین در خونه و حیاط ریختم بعد همون موقع کم کم حالم خوب شد دیگه ترسم کم کم از بین رفت این امسال اتفاق افتاد یه چیز دیگه اینکه من شبها اصلا نمیتونستم بخوابم یعنی از تاریکی میترسیدم وقتی رفتم مشهد و زیارت امام رضا ازش خواستم کمکم کنه بهتر بشم دست خالی برنگردم چون وسواس فکری وحشتناکی داشتم که ارامشمو گرفته بود کلا از وقتی برگشتم بهترم و بعد از اون که رفتم پیش روانشناس خیلی خیلی بهتر شدم چون روشی رو یادم داده که راحت میتونم بخوابم. حالا شما داییتونو ببرین تا براش دعا کنن یا برن مشهد و تو صحن یا نزدیک ضریح امام رضا بشینن و از امام رضا کمک بخوان اگه یه روز کامل تو حرم باشن خیلی خوب میشه واقعا تاثیر داره من خیلی دوست داشتم بیشتر بمونم اما فقط چهار ساعت تونستم اونجا بمونم . ان شاءالله که هم شما و هم داییون به ارامش برسید. 

سلام بابت راهنماییتون درمورد آزادکردن مدرک ممنونم. اون قسمت گفتین 10 یا 15 میلیون؟ با همین هزینه نمیشه مدرک را مستقیما از دانشگاه گرفت؟

ببخشید من خیلی حرف دارم زیر این پست بزنم اونم از هر دری ولی خب گفتن همش درست نیست... اینجا هم جاش نیست... یه کم هم میخواستم بگم از مطالبه گری... دوستان ما همه یه بار به دنیا میایم و یه بار حق زندگی کردن داریم... خداوند انسان رو اشرف مخلوقات قرار داده... چرا انقد ناامید؟ اکثرا نوشتین تنبلی و .... واقعا چرا آخه؟! دلتون یه کم برا لحظه لحظه های عمرتون که داره میگذره بسوزه.... لحظه هایی که میشه به بهترین وجه ازش استفاده کرد... البته اینارو میگم نه اینکه خودم عالی باشم و همه زندگیم رو روال و برنامه نه، اما شما چیکار به گوینده دارید اصل حرف رو بچسبید... حداقل نصیحتی که میتونم بهتون بکنم اینه زمان و وقت بهترین و مهمترین سرمایه تو زندگیه اونو الکی از دست ندین.... بعد حالا من میخواستم از جنگیدن و مطالبه گری حق توی جامعه صحبت بکنم... خب چطور میشه از کسیکه تو زندگی شخصی خودش از حرکت وایساده و رفته یه گوشه کز کرده توقع داشت جامعه رو تغییر بده ؟! پس لطفا اول از زندگی شخصی و از درون خودتون شروع کنید بعد جامعه... من هفته پیش برای کاری رفتم یه اداره ای بخاطر 2 تا دونه امضا اینقدر منو سر دوندن و بیمورد اذیتم کردن که از بلیطم جا موندم... کلی آدم دیگه اکثرا مرد اونجا بود فقط 2 تا دختر بودیم که اون رفت گفت فردا میام و من موندم... اون همه مرد همه ساکت و کسی چیزی نمیگفت در مقابل بی نظمیهای اون اداره... بعد منه دختر مجبور شدم به بحث و دعوا که این چه وضعشه مگه ارباب رجوع مسخره شماست تا صدای بحثمون رسید به دفتر رئیس و منو صدا کرد... کار من راه افتاد ولی بقیه چی ؟! همینجور میخوان در مقابل زورگویی یا بینظمی ها سکوت بکنن ؟! اتفاقا امروز هم یه جای دیگه بودیم باز همین اوضاع  ... اونجا هم کلی خانم و آقا اما همه ساکت انگار براشون اهمیتی نداره چه اتفاقی بیفته... فقط من و یه پسر رفتیم بحث و سروصدا... یه دست صدا نداره ! تازه با این اوصاف صاحب اون یه دست میشه خاطی و آدم بده ماجرا ! ازتون خواهش میکنم نه نسبت به زندگی شخصی خودتون و نه اجتماعی بی تفاوت نباشین... کمی مطالبه گر باشیم...