سلام

بنده یکی از خواننده های خاموش این سایت هستم . راستش نمیدونم میخوام سوال کنم یا درد و دل . چند وقت پیش برای یکی از اشناهای نزدیکمون خواستگار اومد که چند سالی ازش کوچیکتر بود آقاهه.

ایشون هم چون منو مثل داداششون میدونن ازم خواستن کمکشون کنم . منم توی نت دنبال همچین مورد هایی میگشتم تا اینکه وارد این سایت شدم . من پسری ۱۸ ساله هستم واقعیتش خیلی سنم کمتر از اونه که بخوام راجع به ازدواج و این حرفا صحبت کنم ولی یه سری مسائل خیلی اذیتم میکنه .

توی دوران مدرسه هر وقت با دوستام راجع به عشق و عاشق شدن صحبت میکردیم اونا همش میخندیدن و میگفتن آقا این مسخره بازیا چیه؟! ولی من همیشه برای این کلمه یا بهتره بگم احساس ، احترام خاصی قائل بودم و اونو خیلی مقدس میدونستم ، نمیدونم چرا ولی توی وجودم براش خبردار وایمیسادم .

دوستام همیشه راجع به این که زن باید خیلی خوشگل باشه و از این حرفا صحبت میکردن ولی من این مسائل جذابیتی برام نداشت و همیشه به اون احساس عجیب و غریب فکر میکردم  که کوه بیستون به خاطرش کنده شد در حالی که میگن شیرین اصلا دختر زیبایی نبوده.

دوستی با جنس مخالف نداشتم ولی درد شکست عشقی و عاطفی رو میفهمم. شاید غیر عادی به نظر بیام ولی وقتی توی بعضی فیلما که دو نفر همدیگه رو دوس دارن ولی نمیتونن بهم برسن بغض میکنم و اگرم تنها باشم اشکم در میاد .

شاید باورتون نشه ولی وقتی داستان اون زوجی رو شنیدم که دختره بعد از نامزدیش تصادف کرد و دچار ضایعه نخاعی شد و برای همیشه فلج شد و با این وجود عشقش به پاش موند و ترکش نکرد ، شب تا صبح خوابم نبرد و به این فکر میکردم که عجب نیروی عجیبیه این عشق.!! چقدر پاک و صاف و زیباست . معلول و سالم ، زشت و زبیا نمیشناسه اگر بین دو نفر وجود داشته باشه بهم میرسونه .

حتی فانتزیامم مثل بچه ادم نیست ، مثلا یکی شون اینه که واسه اون کسی که عشقمه گیتار بزنم و با تمام وجود عاشقونه براش بخونم . میدونم بچگونه ، خنده دار و مسخره به نظر میاد ولی من این شکلیم دیگه چیکار کنم!

از بحث خیلی خارج شدم ؛

وقتی به این وبلاگ وارد شدم چند تا تاپیک رو دیدم که خیلی خیلی ناراحت شدم . یه خانومی گفته بودن ( چون با همسرم همقدم احساس میکنم که بهم نمیام و کنارش خوشبخت نیستم . بعضی وقتا تو خیابون حواسم پرت پسرای قد بلندتر میشه ) . این نظر مثل یک تیر زهر آلود به قلب من نشست به خصوص اون جمله اخرش. چشم چرونی !!! دیگه حالم از همه چی بهم خورد . از هر چی ازدواجه. چشم هیزی اونم برای یه خانم متاهل ! قابل هضم نیست برام. یعنی این همه شعر ها و داستان های عاشقانه همش چرته! شیرین و فرهاد ، لیلی و مجنون

یعنی فقط پول و قیافه س که دو نفر رو به هم میرسونه . آقایون عاشق میشن و برای ازدواج پا پیش میذارن ولی تعداد معدودی از خانوم ها اگه طرف جایگاه و شرایط خوبی داشته باشه ممکنه از شکل و قیافه طرف بگذرن و  جواب مثبت بدن بدون اینکه عاشق طرف بشن و این با توجه متن همون خانوم نشون میده خیلی کار خطرناکیه و خیانت به همراه داره!!

نمیدونم شاید این منم که خیلی احساساتی برخورد میکنم ولی اینو مطمئنم که همه ی مرد ها دارن تلاش میکنن یه زندگی درست حسابی بسازن تا در آینده کنار همسرشون احساس آرامش کنن و اولین و آخرین مرد زندگی همدم شون باشن.

کلا خسته شدم ، به نظرم مرد نباید شبیه من باشه . این همه دل نازکی برای یه مرد خیلی مزخرفه. مرد باید یه خورده محکم تر و سنگ دل تر باشه .

چون شکل و قیافمم مردونه و شخصیتی میزنه دیگه هیچ کس نمیتونه بفهمه چی میگم. تا میام راجع بهش با یکی صحبت کنم  میزنه زیر خنده و میگه بهت نمیاد این حرفا !

راستش کنکوریم هستم و درسخونم و همه منتظرن یه رتبه خیلی خوب بیارم ولی این تفکرات به شدت ذهنمو درگیر کرده و زمان که الان خیلی حیاتیه برام رو از دستم خارج میکنه . یه طومار نوشتم ولی باز نتونستم اون علامت سوال ذهنمو درست حسابی منتقل کنم . خیلیاتون خیلی قشنگ نظر میدین آیا کسی هست منو درک کنه و کمک کنه از این بحران خارج شم .

دیوانه و افسرده هم نیستم فقط نمیدونم این احساساتم رو چطور کنترل کنم. خیلی داغونم خیلی

خدایا ...... صدامو میشنوی ......


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه)